۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

پسرها نقش بازی می‌کنند

پسرها نقش بازی می‌کنند

پسرها نقش بازی می‌کنند

جزئیات

یادداشت/ به مناسبت گذشت بیش از چهل روز از داغ شهادت شهید حمیدرضا الداغی

22 خرداد 1402
نمی‌شود بگوییم جنس همه‌شان یکی است، چون استثنا هم دارند. استثناهای‌شان می‌شوند همان اراذل و اوباش چاقو به دست. از این عده که بگذریم، اغلب‌ پسرهای‌مان حتی اگر ظاهرشان نشان هم ندهد، روی زن‌جماعت تعصب دارند. نمونه‌اش همین جوانمردِ شهید، حمیدرضا الداغی.
ضدانقلاب خیلی سعی کرد روی خصیصه‌های این شهید مانور بدهد. معلوم نبود می‌خواستند از این که حمیدِ ما بسیجی یا طلبه نبوده یا ریش نداشته چه استفاده‌ای بکنند. به قول علی علیه‌السلام در نامه ۲۸ نهج‌البلاغه که خطاب به معاویه فرمود «به ‌خدا قسم آمدی نکوهش کنی، مدح کردی. خواستی رسوا کنی، رسوا شدی.» براندازانِ زبان به مزدِ بیگانه‌پرست می‌خواستند عیب‌جویی جمهوری اسلامی را بکنند، ولی نفهمیدند که دارند تعریف و تمجیدش می‌کنند. برای جمهوری اسلامی افتخار است که جوان‌هایش با هر ظاهری، همه جوانمرد هستند و غیرتی.*
وضع جمهوری اسلامی از جهت طلبه‌ها و بسیجی‌هایش روشن است. طلبه و بسیجی و جوان انقلابی یا عمر و توان جوانی‌اش را در اردوهای جهادی و فضای جهاد تبیین صرف می‌کند یا دور از هیاهو و تبلیغ، موشک و پهپاد می‌سازد و قلب دشمنان را به لرزه می‌اندازد یا منطقه را از حلقوم آمریکایی‌ها و داعشی‌های آمریکایی بیرون می‌کشد یا سرنوشتش می‌شود سرنوشت شهدای امنیت. فقط مانده‌بود تکلیف غیرطلبه‌ها و غیربسیجی‌ها و غیرریش‌دارها روشن بشود که حمیدرضا تکلیف آنها را هم روشن کرد.
جمهوری اسلامی نیازی ندارد که جوان‌هایش همه بسیجی و طلبه باشند. نیازی ندارد که همه‌چیز را سیاسی بکند. اتفاقا این حادثه شکستی شد برای بدخواهان که در فضای مسمومِ رواج بی‌عفتی در جامعه، غیرت و دفاع از ناموس، شهیدی داشته‌باشد از جوانان معمولیِ لی‌پوش و ریش‌تراشیده. این افتخار جمهوری اسلامی است که جوانانش یا احمدی‌روشن می‌شوند یا محسن حججی و نوید صفری یا آرمان و روح‌الله یا حمیدرضا الداغی. ضدانقلاب بداند که پسرهای ما اینها هستند. بقیه چیزها گریم و دکور است.
داستان زندگی حمیدرضای ما روشن کرد اغلب جوانان ما دل‌شان با ارزش‌هاست. حتی اگر در ظاهر تفاوت داشته‌باشند. مردانگی و غیرت و دفاع از مظلوم هرچند ارزش‌های انسانی هستند، پشتوانه قوی دینی دارند.
باید به قول همسر حمید، فیلم صحنه شهادت او را ده‌ها بار دید. به‌خصوص صحنه آخرش را که حقیقتا ترجمان پایان نبرد یک سردار زخمی ولی پیروز است. صحنه‌ای که حمید به میدان برمی‌گردد در حالی که دستش را روی زخم سینه‌اش گذاشته. زخمی که حتما دارد خون قلبش را به بیرون فواره می‌کند. حمید به جای اینکه برود گوشه‌ای بنشیند و کز کند، چند قدم پشت سر شغال‌هایی که حالا دیگر از گوشه و کنار میدان فرار کرده‌اند، می‌رود. بعد می‌ایستد و مانند یک سردار فاتح، از گوشه چشم نگاهی به پشت سر شغال‌ها می‌اندازد و بعد، پا می‌چرخاند.
صحنه برگشتن حمید، صحنه باشکوه قدرت‌نمایی یک سردار است که زخم‌‌خورده، ولی به میدان نبردش بازمی‌گردد چون مطمئن است پیروز شده. این پیروزی، گوارای وجود جوانمردان وطن باد.

پی‌نوشت
* جوانمرد و غیرتی، دو کلمه‌ای بود که همسر شهید حمیدرضا الداغی برای او به کار برد.

نویسنده: زهره علی‌عسگری

مقاله ها مرتبط