
گفتوگوی صمیمانه با ماهنامه فکه به مناسبت چاپ شماره دویستماش
یادداشت
قلم قدرت نوشتن ندارد. نمیخواهد قبول کند که تو نیستی. واقعیت این است که هم هستی و هم نیستی. تو که بودی؟ تویی که هم شناختمت و هم نشناختمت! خواستی نمانی، اما بودنت پر از صواب بود. دوستت دارم، اما نمیدانم این عشق از کجا آمده و به کجا ختم میشود.
تو از کجا آمدی و به کجا رفتی؟ چرا اینقدر دیر رفتی؟ به خاطر چه آنقدر زجر و سختی را تحمل کردی؟ یک چله سوختی و ساختی در فراق همۀ والفجریها، کربلای چهاریها و کربلای پنجیها و... تو لحظهلحظه در فراق یاران سوختی. تو سالها در حسرت رسیدن به دوستانت چه سختیها کشیدی، ای سردار!
با تو قدم میزنم در تمام دنیایت. دنیایی به رنگ خدا، دنیایی به رنگ امام و آقا، دنیایی به رنگ شهدا و همه دوستانی که با تو بودند و پس از این به تو خواهند پیوست. از قبیلۀ کدام عشق بودی، ای سردار!
جنس تو، جنس سوختن و سوزاندن است. در این ۴۰ روز هرچه در افکار و رفتارت، در همه زوایای وجودت قدم میزنم، از تو، فقط و فقط به خدا میرسم، ای سردار!
تو در کدام مکتب آموختی؟ آقایت فرمود «مکتب سلیمانی»، این مکتب در کدام مصحف نوشته شده؟ بیتردید قلبت جایگاه این مصحف است. خودت برایم بگو از مکتب سلیمانیِ وجودت. ظاهرت و باطنت و هرآنچه خداوند در این دنیا با نام ظاهرِ قاسم بنا کرد، مایه برکت و افتخار است، ای سردار!
باید از تو گفت و نوشت. باید از تو دید و شنید. باید با تو مکتب سلیمانی را نشان داد. دشمنان هم تو را سلیمانی مکتب شناختند. تو از کدام قبیله بودی ای مرد، ای سردار!
سالها و حادثهها را یکی پس از دیگری گذراندی، اما هیچ چیز تو را از هدفت دور نکرد. هر روز به روز دیگری اضافه شد، ماهها یکی یکی رفتند و همه به سال تبدیل شدند، اما تو در هر سال تحول یافتی، در هر ماه به ثباتقدم رسیدی و در هر روز برتر از روز پیشت بودی، ای سردار!
سکوتت زیبا، حرفهایت بجا، قدمهایت استوار، نگاهت نافذ، دلت صبور و مهربان و چهرهات دلربا و خدایی، دستهایت دستگیر همه، افکارت با دوستان رحمانی و با دشمنان ستیزهجو، جاذبهات قوی و دافعهات ضعیف بود. تو از کدام دیار بودی، ای سردار!
آرام و بیقرار بودی در همه عرصهها، در همه لحظهها، در همه مکانها. ای دادخواه روزهای سختِ عراق و سوریه! آوازهات همه را مشتاق دیدارت کرده بود. امروز اما از جنس کدام نیازمان هستی، ای سردار!
برایت سخت بود در پیشگاه مادران و فرزندان شهدا بایستی، اما تو در مقابل این سخیترین مردم، نرم و رئوف بودی. اینها هم یک دنیا شدند و طالب خون تو. خواهان انتقامی سخت از دشمنان دینت و رهبرت، ای سردار!
تو عاشق علی و اولادش بودی. تو فاطمه را در کنار حسین زنده دیدی. تو خون ریخته شدۀ حسین را در غاضریه دیدی. تو اینبار زینب سلاماللهعلیها را در دمشق تنها نگذاشتی. تو فاطمیون و زینبیون و حیدریون را به زینب سلاماللهعلیها رساندی. مکتب سلیمانی، مکتب وفا و غیرت شد، ای سردار!
تو به رهبرت و ملتت قول دادی که حکومت داعش را برچینی و برچیدی. پس در شبی تاریک و سرد، خصم زبون تو را در میعادگاه ابومهدی چنان هدف کینه قرار داد که دست تو همانند دست منیر قمر بنیهاشم و بدنت مثل ارباب بیکفنت اربااربا شد. سوختی و سوزاندی و ساختی آنچه را که رضای حق بود. در صبحدم جمعهای که بوی آقا میداد، نوید دادی که حق بر باطل پیروز است. بی تو چه گذشت بر ملتها، ای سردار!
امروز بعد از تو ما هستیم و راه و سیرهات. حاجقاسم عزیز! تو و همه شهدای مقاومت بدانید راه سرختان همچنان ادامه خواهد داشت. ما در مکتب تو درس آموختیم، همان مکتبی که در عاشورا درخشید و از پس ابرهای سیاه نمایان شد: کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا...
نویسنده: نرگس صفری
گفتوگوی صمیمانه با ماهنامه فکه به مناسبت چاپ شماره دویستماش
نگاهی به بیانات حضرتآقا درباره لزوم حفظ و ترویجِ فرهنگ و معارف دفاع مقدس به مناسبت انتشار دویست شماره از ماهنامه فکه
بررسی جغرافیا و تاریخ منطقه فکه در طول هشت سال دفاع مقدس
مطبوعات و دفاع مقدس/ به مناسبت انتشار شماره دویستام فکه، مستمرترین نشریه دفاع مقدس
شمارههای منتخب فکه در یک نگاه
یادداشت
یادداشت