وقتی انسان را آفرید، بالید بر اینکه نیکوترین خلقِ احسنالخالقین بر روی کره خاکی آمده است. او را امر به درستی و ثابتقدمی کرد تا در مسیر حق و عدالتخواهی خالقی باشد که مایه افتخار موجودات است. شیطان که مرکز کبر و غرور بود قسم خورد که او را در مسیر غیرثواب و بیراهه میبرم، مگر اینکه او از مخلصین و هدایتیافتگان باشد؛ چون اگر اینطور باشد من در برابر حضرت حق هیچ کاری از دستم برنمیآید. اینطور شد که پیامبران الهی و خاتم آن، محمد مصطفی(ص) و بعد از آن علی(ع) و اولادش همانند خورشیدی تابان راه را از بیراهه بر امت خود نمایان کردند و آنقدر گفتند و عمل کردند تا الگوی بهترین انسانها روی کره خاکی برای همه موجودات و مایه افتخار شوند. در مقابل آن شیطان و اهل دوزخ هم در طول راه و هدایت بشر به گرد کعبه حق از همه فریبها و نیرنگها و خدعهها آرام نگرفتند و آنقدر حیله کردند و زینت دنیا را به اهلش نشان دادند تا فساد شعلههایش در این دنیا و آن آخرت همه اهل گناه را سوزاند و این وعده حق به یقین برای اهل دوزخ محقق خواهد شد. چقدر تاریخ تکرارشدنی است و انسانها فراموشکار. تاریخ عبرتی است که اهلش آن را محک میزنند و محتاط میشوند در برابر مسیری که در دنیا طی خواهند کرد و ثواب را از ناثواب تشخیص میدهند. یهود فتنهگر و ایادیاش سالیانسال است که در این دنیای فانی بتاخت میتازند تا اینکه نفر اول باشند در مقاصد شیطانی خود و بهخاطر اینکه کبر و غرور شیطانی درِشان قلقل میکند، نمیتوانند انسانهای صالح و خداپرست را که در مقابلشان قد علم میکنند ببینند. جبهه مقاومت، جبههای است به وسعت حقطلبی، که آن را امام راحل پایهگذاری کرد برای دنیای آزاد و آزادگانی که ظلمستیز بوده و هستند و میخواهند که امتی را از فلاکت و بدبختی نجات دهند و آنچه را که از فرامین الهی در مسیر حق آموختهاند، در عمل به منصه ظهور برسانند تا رستگار شوند.
هنیه مرد عمل بود و در مسیر آزادی مردم فلسطین از دست اسراییل اشغالگر، لحظهای در طول زندگیاش درنگ نکرد و همانند بعضی کوچکترین باجی به یهود فتنهگر نداد. او که بعد از سالیان دراز قبول شکنجه و زندان حالا به جایگاهی رسیده بود که دشمن صهیونیسم خطر او را بهخوبی لمس کرده و هر آن در انتظار لحظهای مناسب در کمین بود که او را حذف کند. چه خیال خامی! امثال اسماعیل هنیهها از حلقومشان صدای آزادی فلسطین قطع نخواهد شد، هر چند تکهتکه شوند. اسماعیلی که روز و شب نداشت و برای نتانیاهوها و گالانتها و اربابانشان استخوانی در گلو بود که هر لحظه آنها را به درک واصل میکند. هنیه این نبود که جسمی در این دنیا باشد. فکر و عمل حاجاسماعیل هزاران فلسطینی را در مکتبش تربیت کرده و دیگر لازم نیست جسم خستهاش همانند حاجقاسم از این شهر به آن شهر یا کشوری به کشور دیگر برای رسیدن به اهدافش قدم بردارد، هنیه آخرین تیر خلاصش شهادت بود، آن هم در امالقری اسلام. آنچه در حرفها و نگاهش در این روزهای آخر در آخرین دیدارش با رهبر جهان اسلام رخ داد، شاهد بر این است که او با جسم خاکیاش خداحافظی کرد تا برای همیشه روحش بتواند بهراحتی پرواز کند و دست هیچ موجود دنیایی به او نرسد. اسماعیل هنیه شاهد بر این است که اسراییل، این غده سرطانی در سرازیری قرارگرفته و دارد تکهتکه میشود. چه زیباست نماز مسجدالاقصی که او اقامه آسمانی در آن میکند و کودکان فلسطینی سرود شادی را با لهجه شیرینشان و با انعکاس صدایشان میخوانند «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.*» و شهدای جبهه مقاومت در کنار فرشتگان الهی در راه آزادی قدس مسرورند و سلام و درود فرشتگان برای همیشه آنها را سربلند نگه میدارد.
پینوشت:
* سوره مبارکه آلعمران، آیه ۱۶۹
نویسنده: علی حسینپور