دانشجوی مکتب زینب(س)

آشنایی‌مان با حمید شبیه هیچ‌کدام از شهدایی که مهمان این صفحه شده‌اند نیست. ما نه حمید را می‌شناختیم و نه اسمش را شنیده بودیم. حتی روزی که جلسه گذاشتیم تا درباره طرح جلد و موضوع آن صحبت کنیم، وقتی روی موضوع دانشجوی انقلابی به توافق رسیدیم، نمی‌دانستیم حمید نمونه بارز و شاخص دانشجوی انقلابی است. دانشجویی دهه هفتادی که راهش را خیلی زود و خیلی خوب پیدا کرد. شاید روزی که هوای سوریه رفتن به سرش افتاد، بسیاری از هم‌سن و سال‌هایش سرگرم برنامه‌ریزی برای آینده‌ای بودند که به نظرشان خیلی دور نبود، اما حمید با رساندن خودش به جبهه دفاع از حرم و بعد، شهادت کم‌نظیرش آینده‌ای بی‌تکرار، روشن و شیرین برای خودش رقم زد.‌ حمید با چشم‌های پر از حرف و گیرایش ما را به روایت خود دعوت کرد. دعوتی که مقدمات آن را خودش برای‌مان فراهم کرد تا قصه زندگی تا شهادتش بر این صفحات نقش ببندد و ماندگار شود‌‌.

حمید عزیز!

اهالی فکه، این شماره (۲۲۳) مهمان روایت‌های نابی از حیات و شهادت تو شدند؛ حیاتت که لحظه به لحظه‌اش درس‌آموز است و قدم به قدمش رشد و بالندگی‌ست و شهادتت که تو را اسطوره مظلومیت و شجاعت کرد و دشمن تکفیری را مثال واضح قساوت و سنگدلی.

حال که با سینه‌ای شکافته و بال و پری کبود و خونین بر سر سفره شهدا مهمان شده‌ای، دعای‌مان کن که از راه تو و دوستانت بی‌نصیب نمانیم‌.

نویسنده: زینب‌سادات سیداحمدی