۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

آقای اصغر

آقای اصغر

آقای اصغر

جزئیات

پرونده ویژه شهید مدافع ‌حرم سردار اصغر پاشاپور

10 خرداد 1399
مهدی ذاکر ایرانی‌ها، حاج‌اصغر سوری‌ها یا آقای اصغر حاج‌قاسم. چه فرقی می‌کند با کدام یک از این نام‌ها خطابت کنیم؟ تو همه این‌هایی، اما هزار برابر بزرگ‌تر، جوانمردتر و غیرتمندتر. زمزمه نام بلندت که یک ماه بعد از شهادت حاج‌قاسم همه‌جا پیچید، تازه تو را شناختیم. تازه فهمیدیم آقای اصغری که به قول حاج‌قاسم او را از دو‌تا گلوله می‌ترساند، یا همان فرمانده بلندبالایی که با صورت آفتاب‌سوخته و چشمان خسته‌اش شانه به شانه حاج‌قاسم قدم برمی‌داشت، خودِ خودت بودی.
از روز شهادتت تا رمضانی که مهمانت شدیم، در طول سه ماه و اندی وقفه که بین بازگشت پیکر بی‌سرت تا تشییع‌ات فاصله افتاد، هزاربار مرور کردیم برای آمدنت چه کار کنیم، برای آمدنی که دیر یا زودش را نمی‌دانستیم.
اولین جملات را که نوشتیم، اولین عکس‌ها که از تو آماده شد، اولین قدم‌ها را که برایت برداشتیم، خبر تشییع‌ پیکرت در شهر پیچید. درست وقتی که ما عمیق دچار تو شده بودیم و خودمان در خلسه شیرین روایتت از آن غافل بودیم.
روزی که پیکر بی‌سرت روی دستان مردم شهر چرخ می‌خورد، روزی که داشتی آماده می‌شدی دل به سردی خاک بسپاری و در کنار رفیق همیشگی‌ات آرام بگیری، ما باز مشغول تو بودیم. سرمان توی سپیدکاغذهای سیاه شده و صفحه‌کلید رایانه‌های‌مان می‌چرخید تا کلمه‌ای بیش‌تر از تو نوشته باشیم، تا جمله‌ای لایق‌تر برایت پیدا کرده باشیم.
اکنون که داریم این جملات را به عنوان آخرین کلمات خطاب به تو می‌نویسیم، از این دویدن‌ها به دنبالت حیران شده‌ایم، اما از این که این همه بین مغز‌ها و قلب‌های‌مان جا باز کرده‌ای به خود می‌بالیم.
آقای اصغر!
حالا که بعد از سال‌ها دویدن، برخاستن و مجاهدت، بعد از سال‌ها خون دل خوردن و نیش زبان چشیدن، به فرمانده شهیدت ملحق شده‌ای، در کنار تمام شهیدان دعاگوی‌مان باش.

نویسنده: زینب‌سادات سیداحمدی

مقاله ها مرتبط