آخرین نوروز قرن چهاردهم را در حالی میگذرانیم که زندگی روی سختتری از خود را به ما نشان داده است. برای ما نسلهای سوم و چهارم انقلاب که از جنگ و روزهای سختش چیز زیادی به خاطر نداریم و کودکیمان در آرامش و رفاه نسبی رقم خورده است، شاید تحمل این سختی، سختتر هم باشد، اما مگر جز به درک مشکلات و مصائب راهی برای بروز شیرینیها و خوشیها میماند؟
هرچند ذهن آدمی بهخاطر نوع خلقتش بهرهوریها را از یاد میبرد، در حالی که از دستدادنها را به شکل خاطرهای دردآلود در یاد نگهمیدارد، همچون یک فريضه باید نعمتها را به یاد آورد و برای تکتکشان شکرگزار بود.
من هم در سالی که گذشت ناکامیهای زیادی را از سر گذراندم که بزرگترینش فقدان سردار محبوب و دلیر ایران شهید حاجقاسم سلیمانی است. داغی که لحظهای سرد نشد و دردی که ثانیهای آرام نگرفت. در کنار آن برای ما اهالی فکه، شهادت سردار عزیز سید علیاکبر مصطفوی که در همین روزهای فروردین، بعد از مدتی تحمل درد و رنج بیماری اتفاق افتاد مصیبت دیگری بود. چقدر جای خالیشان در هیات تحریریه فکه توی ذوق میزند. هنوز انگار میشود صدایشان را با آن لحن حماسی و صمیمی، از اتاقهای دفتر ماهنامه شنید.
مرور خاطرات تلخ از دلتنگی که کم نمیکند، اما شاید یادآوری، درسی باشد که کائنات، شبانهروز و بیوقفه در پی یاد دادنش به بشر هستند: این دنیا جایی برای دلبستگی و وابستگی نیست. بالاخره لحظه خداحافظی خواهد رسید و چه بهتر که چون شهدا از قبل آمادهاش باشیم. آنچه باقی میماند خداست و هر قدمی که برای او برداشته شود.
از نظر من «فکه» یکی از همین کارهای خداییست. آدمهای زیادی در این سالها در این مجموعه کار کردهاند. خیلیها آمدهاند و رفتهاند. یک روز هم نوبت حقیر میرسد، اما «فکه» باقیست. حتی اگر روزی دیگر چاپ هم نشود، تکتک مطالب و خاطرات ریز و درشتی را که تا به امروز بین ورقهایش جا خوش کرده، نمیتوان فانی دانست، چرا که برای رضایت حق نگاشته شده، چرا که توصیف دلیرمردانیست که برای رضایت حق از جانشان دست کشیدند.
در آخر و به رسم و آیین نیکوی نوروز، به عنوان عضو کوچکی از خانواده «فکه» حالا که نوشتههایم در پیشگاه شما در حال مرور است، بر خود واجب میدانم سال نو را به محضر سبزتان تبریک بگویم و از «فکه» برای این که همچون مأمنی قلم مرا پرورش داد و مرا لایق کرد تا از شهدا و از مضامین عالیای همچون ایثار بنویسم و از تکتک شما که تمام این روزها و ماهها و سالها در کنار فکه ماندید و شُدید مخاطبهای پر و پا قرصش، تشکر کنم. آخرِ آخر هم از امام زمانمان معذرت میخواهم که در میانه مشکلات، فراموش کردم صاحبی دارم تا با استغاثه از او، برای روز موعود ظهورش دعا کنم.
نویسنده: زهرا عابدی