۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

طرحی برای دنیا

طرحی برای دنیا

طرحی برای دنیا

جزئیات

یادداشت

21 آذر 1402
«ما باید یک برنامه جسورانه جدید، شامل مزایای پیشرفت‌های علمی و صنعتی خودمان را برای بهبود و رشد مناطق توسعه‌نیافته آغاز کنیم. شرایط بیش‌تر از نیمی از مردم جهان به فلاکت نزدیک است؛ غذای‌شان کافی نیست، بیماری‌ها از آن‌ها قربانی می‌گیرد، اقتصادشان بدوی و راکد است. فقر، یک نقص و تهدید است، هم برای آن‌ها و هم برای کشورهای مرفه‌تر. بشر برای اولین‌بار در تاریخ، دانش و مهارت لازم برای تسکین درد و رنج این مردم را دارد. ایالات‌متحده بین کشورها، در فنون صنعتی و علمی سرآمد است. منابع مادی که ما می‌توانیم برای کمک به مردم دیگر استفاده کنیم محدود است؛ اما منابع بی‌بدیل ما در دانش فنی، دائم در حال رشد و پایان‌ناپذیر است.»
این‌ها بخشی از سخنان هری ترومن، سی‌و‌سومین رئیس‌جمهور آمریکا در ۷۵ سال پیش است. او زمانی که تنها چهار سال از پایان جنگ‌‌دوم‌جهانی می‌گذشت، این حرف‌‌ها را به عنوان چهارمین هدف سیاست خارجی دولتش به زبان آورد؛ هدفی که به اصل چهار ترومن مشهور شد.
ظاهر این چند جمله، جز خیرخواهی و تقسیم پیشرفت‌های یک کشور مرفه برای رشد کشورهای عقب‌مانده در سه حوزه کشاورزی و صنعت و بهداشت نیست. واقعا حرف حساب همین است که ثروتمندها مگر چقدر امکانات مادی دارند که به مردم بینوا کمک کنند. آمریکایی‌ها گفتند ولی ما می‌توانیم به کشورهای عقب‌مانده دانش بدهیم که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. این، لطف بزرگی از جانب یک کشور پیشرفته در صنعت و علم به بقیه مردمی است که به‌خاطر جنگ و غیرجنگ در بدبختی غوطه‌ورند.
اما همه واقعیت‌ها در ظاهر کلمات خلاصه نمی‌شوند. وقتی ترومن متهم شد که برای استعمار کشورها برنامه ریخته، انکار کرد و شروع کرد به توضیح‌دادن؛ ولی اقراری کرد که از اصل داستان پرده برمی‌داشت. ترومن گفت «‌امپریالیسمِ قدیمی، جایی در برنامه‌های ما ندارد. آن‌چه ما در نظر داریم، یک برنامه توسعه بر پایه انصاف و دموکراسی است. همه کشورها، از‌جمله کشور ما از یک برنامه سازنده برای استفاده بهتر از منابع انسانی و طبیعی جهان، سود بسیاری خواهند برد.»
با این حرف‌ معلوم شد اصل چهار آمریکایی‌ها یک بِده‌بستان، و چیزی فراتر از مسئولیت اخلاقی و تقسیم خوش‌بختی با دیگران است. حتی فراتر از یک برنامه رقابتی، امنیتی برای جلوگیری از نفوذ بلوک شرق در کشورهای ضعیف بعد از جنگ‌دوم‌جهانی است. یک پیش‌دستی است برای چنگ‌انداختن به منابع انسانی و طبیعی سرزمین‌ها. برنامه‌ای که اگر مثل محمدرضا، بله‌قربان‌گویش بودی هم معلوم نیست سرت را به کدام ناکجاآباد می‌کوبد.
نمونه به‌روز‌شده تَمرّد در برابر توسعه ترومنیسم، در عمل می‌شود منطقه غرب آسیای فعلی؛ از فلسطین و لبنان بگیرید تا سوریه و عراق و افغانستان. ایران هم در این میانه مصون مانده؛ چون چهار دهه است که کوچک‌ترین اعتنایی به آمریکایی‌ها نداشته و در قدرت، به‌حد بازدارندگی رسیده است.
هر‌کس ناتوان باشد ولی به حرف آمریکایی‌جماعت گوش نکند و منابع انسانی و طبیعی‌اش را در طَبق اخلاص نگذارد، یا با دخالت و نفوذ روبه‌رو می‌شود یا کودتا و اشغال، یا جنگ و نا‌امنی، یا باید با بمب‌های آخرالزمانی کنار بیاید. مثل همان‌ بمب‌های هزار‌پوندی اعجاب‌انگیزی که این روزها در منطقه باریکی به نام غزه بر سر کودک و زن و پیر و جوان می‌ریزند. هیچ ابایی هم ندارند که بگویند این بمب‌هایی که تاکنون هزاران بی‌گناه را کشته، از کجا به سرزمین‌های اشغالی می‌رسند.
البته هنوز همان عقل معیوبی که این رسوایی‌ها را به نام توسعه برای بشر رقم زده، بر غرب حاکم است. همان‌هایی که می‌گویند زخمی‌ را نباید کُشت ولی آدم سالم‌ را حتی اگر کودک باشد، می‌شود با بمب‌های چرخ‌گوشتیِ بدون انفجار که ناغافل از آسمان می‌رسند، تکه‌تکه کرد. اسمش را هم می‌گذارند حقوق بشر!
ما چهار دهه، هرچند با پرداخت هزینه‌های تحمیلی، شاهد موفقیت‌های بزرگی از غلبه اندیشه‌های ظلم‌ستیز بر انحرافات غرب بوده‌ایم. آیا خداوند متعال منت می‌گذارد که در باقی عمر، محو چنین تمایلات ضدانسانی از جهان را ببینیم و آرامش مظلومان دنیا را در طرحی نو تجربه کنیم؟

مقاله ها مرتبط