۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

سرباز اهل‌بیت(ع) در کوچه‌های دمشق

سرباز اهل‌بیت(ع) در کوچه‌های دمشق

سرباز اهل‌بیت(ع) در کوچه‌های دمشق

جزئیات

سرمقاله

25 دی 1400
تاریخ معاصر در دهه‌های اخیر شاهد جنگ‌های بسیاری بوده ‌است. جنگ‌هایی که به طور کاملا هویدا به ‌دنبال منافع استثمارگران و تسلط بر دولت‌ها و به‌تبع آن، ملت‌ها بوده‌اند. جنگ‌هایی که دست ابرقدرت‌ها به‌ صورت مخفی یا آشکار در آن‌ها نمایان است. جنگ‌هایی که خون‌ انسان‌های بی‌گناه در خلال آن‌ ریخته شده تا منافع استعمارگران تامین شود. خون‌های زنان و کودکان بی‌گناهی که هیچ‌گاه نذانستند چرا باید بمباران شوند و چرا باید از هر طرف گلوله بر آنان ببارد، چرا باید خانه‌های‌شان ویران ‌شده و سقف‌ها بر سر آنان آوار ‌شود، چرا باید شاهد مرگ پدر و مادر و برادر و خواهر خود باشند و چرا باید در آینده، وارث ظلمی باشند که بر آنان روا شده است. در کنار این مصیبت‌ها، آوارگی و گرسنگی و تشنگی هم جزئی از واقعیت‌های تلخ جنگ است.
یکی از جنگ‌هایی که در سال‌های اخیر اتفاق افتاد و برای همه ما ملموس بود، جنگ سوریه در غرب آسیا است. جنگی که با تمام جنگ‌های گذشته فرق دارد. این جنگ، با هجوم افراد مسلحی به نام داعش هم زمان شد که با افکار منحرف و آلوده‌ و رفتارهای حیوانی، آبادی‌ها را خراب و ویران کردند، غیرنظامیان را به ‌طرز فجیعی کشتند و سر بریدند و مثله کردند. این‌ها نمونه‌ای کوچک از جنایات آنان است. دامنه این جنگ آن‌قدر وسیع بود که به سرعت، کل کشور سوریه را دربرگرفت. دشمن با معیارهای خود همه ‌چیز را تمام‌ شده فرض می‌کرد. تکفیری‌ها که با امکانات سخت‌ابزاری و نرم‌ابزاری و نقشه و برنامه‌ریزی وارد صحنه‌ نبرد با حکومت بشار اسد شده بودند، اعتقاد داشتند پازلی که برای منطقه غرب آسیا آماده کرده‌اند، بدون شک کامل خواهد شد. تکه‌های این پازل، تمنیات شیطانی بود که دشمنان از قبل در سر پرورانده بودند:
اول، نابودی حکومت بشار اسد به تلافی خدمات مرحوم حافظ ‌اسد به مردم ایران و خالی کردن عقده‌ای که از او در دل داشتند و تسویه حساب با فرزندش.
دوم، خوش‌خدمتی به اسرائیل و حذف کردن حزب‌الله لبنان و سیدحسن نصرالله برای همیشه از صحنه رویارویی با دشمنان انقلاب اسلامی.
سوم، از جا درآوردن ریشه‌ شیعیان و محبین اهل‌بیت(ع) در عراق تا از این به بعد، هیچ حلقوم عدالت‌خواهی جرات نکند که پرچم شعار حسینی «هیهات‌من‌الذله» را بر فراز حرم حسینی به اهتزاز درآورد.
چهارم این ‌که به سراغ ایران بیایند. ایرانی که پس ‌از ۴۰ سال از شکل‌گیری حکومت مقدس جمهوری اسلامی، الگوی مبارزان و آزادی‌خواهان جهان شده ‌است. ایرانی که در هشت سال جنگ، بدون هیچ، به همه ‌چیز رسید. ایرانی که در مقابل آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و اسرائیل ایستاد و شاخ‌شان را شکست.
هدف این بود که غرب آسیا طوری تکه‌تکه شود تا دیگر هیچ‌ کسی نتواند صدا به شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بلند کند. برای این اهداف بود که صدای آشوب در کوچه ‌پس‌کوچه‌های دمشق و دیگر شهرهای سوریه، یکی پس ‌از دیگری بلند شد و ملتی را که از مشکلات نظام خود برآشفته بود ولی بصیرت این را نداشت که مشکلات را در خانه خود حل کند و به سودجویان نانجیب اجازه دخالت و فتنه‌گری ندهد، به صحنه کشاند.
رفته‌رفته شکل آشوب به درگیری مسلحانه تغییر کرد و این زخمِ دلمه‌بسته سر باز کرد و عفونت آن‌، همه‌جا را گرفت. تجزیه‌طلبان و کسانی از بیرون مرزها که منافع خود را در فروش تسلیحات می‌دیدند، دست‌ به ‌دست هم دادند و باعث بروز فاجعه‌ای بزرگ برای نظام سوریه شدند. خاطره‌ها، دیده‌ها، شنیده‌‌ها و اسناد و مدارک موجود، خود گواه این فاجعه بزرگ است. تار و مار کردن اموال مردم و آواره کردن میلیون‌ها تن، کشتن نفس‌های بی‌گناه و سر بریدن انسان‌ها و ریختن خون‌ها برای ایجاد ترس و وحشت، خود قصه‌ای است که انسان شرم می‌کند مرور کند، چه برسد به بیان و ثبت‌ برای آیندگان.
در پس این رخدادهای فتنه‌آمیز، خداوند کم‌کم روزنه امیدی به اهل شام نشان داد. به برکت حرم اهل‌بیت(ع) امر بر این واقع شد که ژنرالی که خود را سرباز وطن می‌دانست، مرد میدان شود تا مردان دیگر به واسطه او قد علم کنند و منجی ملتی شوند که در آتش جنگ می‌سوخت و هیچ پناهی نداشت و جز ندای «هل‌من‌ناصر‌ینصرنی» صدایی از حلقوم او شنیده نمی‌شد.
این سرباز وطن در هشت سال دفاع مقدس، خود را در کنار سربازان خمینی به‌خوبی نشان داده بود و در مبارزه در برابر دشمنان ایران اسلامی درخشیده بود. او حالا در قامت یک فرمانده تمام‌عیار و دارای خصوصیات یک سرباز واقعی ولایت و محب اهل‌بیت(ع) در این سرزمینِ سوخته قد علم کرد و مبارز ‌طلبید. او با تمام امید، به بشار اسد، ریاست‌جمهور سوریه گفت که ما آمده‌ایم ریشه‌های فتنه و سیاهی را برکنیم تا طلیعه پیروزی نمایان شود.
سلیمانی و یارانش یکی پس ‌از دیگری آمدند تا در قیامت شرمنده‌ زینب(س) و رقیه(س) نباشند و تا یزید و یزیدیان بدانند که ظلم نابود‌شدنی است.
***
آن‌چه در این ویژه‌نامه می‌خوانید، ذره کوچکی از رشادت‌ها و سینه سپر کردن‌های مدافعانی ا‌ست که برای رضای خدا و اهل‌بیت رسول‌الله(ص) پا به میان نبرد سوریه گذاشتند؛ هرچند آنانی که گول بازی‌های شیطانی دشمنان را خورده‌اند بگویند اینان برای مزد به آن‌جا رفتند. نادانی و بی‌بصیرتی تا چه حد باید باشد که درک نکند جان را با هیچ رقمی نمی‌توان معامله کرد!
در این مجال جای آن نیست که به مسائل حاشیه‌ای پرداخته شود زیرا عمل جوانان امروز و پیشکسوتان دوران نبرد هشت ‌ساله از چنان جایگاه رفیعی برخوردار است که اگر با دیده‌ عقل و شرع به آن بنگریم، خواهیم فهمید که این راه، مردانه است، نه مزدورانه و دل شیر می‌خواهد که به کارزار داعشیان از خدا بی‌خبر که در مکتب وهابیت شاگردی کرده‌اند رفت. باید به این مردان خدا افتخار کنیم و دست یکایک آنان را ببوسیم و در چگونگی نبردشان کنکاش کنیم تا سختی‌های شب‌ها و روزهای آن‌ها را در جنگ‌های شهری و بیابانی درک کنیم، البته اگر اهل درد باشیم.
آن‌چه که در این ایام و در دومین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی ما را می‌سوزاند، داغ فراقی است که در نبود او متحمل می‌شویم. داغی که کم آن بسیار زیاد است. او البته اهل دنیانشینی نبود و دلش از هجر یار می‌سوخت. انتظار وصل در طول بیش ‌از ۴۰ سال خدمت صادقانۀ او، بر کسی پوشیده نیست. حاج‌قاسم دنیا را خوب شناخت و ملت ایران هم از این منظر عاشق او شد.
این که قاسم سلیمانی در سوریه چه کرد که دنیا هنوز انگشت ‌به ‌دهان مانده‌، زبان از گفتنش قاصر است و قلم از نوشتنش، شکسته. وظیفه اما حکم دیگری دارد. قصه‌های عاشورایی را باید گفت تا سینه به سینه و نسل به نسل پیش رود تا سلیمانی‌ها در این مکتب پرورش یابند. همان‌هایی که باید در مقابل ظلم و ستم بایستند تا زمینه ظهور حضرت(عج) مهیا شود. به امید حق.

نویسنده: علی حسین‌پور

مقاله ها مرتبط