داستان ساده است و پیچیدگی ندارد؛ حدود هشتادتا آدمِ مسئولیتپذیر خواستهاند مانع کسانی بشوند که جلوی چشم مردم مرتکب خلاف شدهاند، اما خلافکارها زدهاند آنها را کشتهاند. آمارها میگویند ما تا به امروز، هشتاد شهیدِ امر به معروف دادهایم. کسی کوچکترین حرفی ندارد که این فریضه جزو دین است. تا جایی که امام معصوم(ع) پای همین امر و نهی، جان خود و خانواده و اعوان و انصارش را داد. حتی اگر کسانی هم کوتاهی داشتند، فرستاد دنبالشان. در مقابل، همین امامان معصوم گاه برای ورود به امر و نهی، به خواهش و التماسِ یارانشان جواب رد دادهاند.
سوال این است که شرایط شهید دادن چیست؟ ملت متدین تا کجا و تا چه تعداد باید جوان بدهند؟ اصلا سوال اصلی این است که اگر وظیفه تذکر زبانی برای جوانانمان قائلیم -که معلوم نیست آخرش به چاقو و قمه ختم نشود- وظیفه ما چیست؟ نمیشود که جوانهایمان را بفرستیم در دهان خطری که یک عده به هر بهانه و هر دلیل ایجاد کردهاند و خودمان بنشینیم و منکرات اخلاقی را تماشا کنیم که امروز خودشان را چشم اسفندیار جمهوری اسلامی ایران میدانند. راه علاج واقعه چیست؟
از شواهد برمیآید که مردم راه را پیدا کردهاند. ضمیر روشن ولی پنهان توده مردم به این رسیده که راهبرد نجات کشور از سبعیت بیگانگان و بیگانهپرستان، گشتن و پیدا کردن هر عملکردی است که منجر به یافتن نقاط اشتراک ملت میشود. اکنون وظیفه عمومی، فوری و دست به نقد یک چیز بیشتر نیست؛ غرق کردن منکرات در دریایی از دینداری و وفاداریِ ملی.
دورهمیهای کوچک و بزرگ، چه از نوع جشن باشد چه عزا، چه عبادی باشد چه ملی، علاوه بر این که تولید سرمایه اجتماعی میکنند، تظاهر منکرات را هم بیرنگ میکنند. حالا براندازان خارجی و ضدانقلاب داخلی هرچه خواستند بگویند و عیبجویی کنند. این راهی است که نه فقط بیحجابی و بیعفتی بلکه هر منکر دیگری را به خواست پروردگار در عمق بیکران خود غرق خواهد کرد. باید گشت و تمام کارهایی که محدوده منکرات را تنگ میکنند و عرصه جولان را از آنها میگیرند، کشف کرد و به صحنه اجتماع آورد. نمیدانی، شاید خدا بعد از این، وضع جدیدی پیش آورَد. *
پینوشت
* لا تَدْرِی، لَعَلَّ اللهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا، طلاق/۱.
نویسنده: زهره علیعسگری