یک سوالِ سمج، ذهن جامعه را رها نمیکند. چرا نیروهای امنیتی بساط این اغتشاشها را جمع نمیکنند؟ مماشات تا کی؟ امنیت جامعه و جانهای عزیزی که از دست میرود، موضوعی نیست که بشود سرسری از آن رد شد. چرا کسی کاری نمیکند؟ جامعه معترض است که تا کی باید نشست و تماشا کرد که نیروهای انتظامی و سرباز و بسیجی مثل یک طعمه به دست این داعشیهای نوظهور بیفتند و تکهتکه بشوند؟ با این سطح از ایجاد ناامنی و خشونت و پردهدری و فحاشی و توهین، چرا نیروهای امنیتی این ماجرا را تمام نمیکنند؟ مردم تا کی در خیابان شهید و مجروح بدهند و به ارکان نظام فحش بشنوند؟ مردمی که شاهد بازگشت دوباره فرقه منافقین دهه شصتی با همان عملکردهای خشن هستند. الگو همان است. در دهه ۶۰ خانه تیمی بود و اتوی داغ و آب جوش و پوست کندن و تیغ موکتبری وسط میدانهای شهر، امروز آتش زدن مامور و برهنه کردن بسیجی و شکنجه با چاقو و قمه تو خیابانها و به شهادت رساندن عزیزان مردم است.
این موضوع که هنوز موضع روشن و صریحی از طرف مسئولان امنیتی کشور اعلام نشده، کار پاسخگویی به این پرسش را مشکلتر کرده، ولی احتمالها و گمانهزنیهای مختلفی وجود دارد. عدهای بر این باورند که نیروهای انتظامی و امنیتی از رتق و فتق اوضاع ناتوان و خسته شدهاند و رشته کار از دستشان دررفته. عدهای گمان میکنند نیروهای امنیتی دارند مماشات میکنند و هدفشان جذب حداکثری اغتشاشگران داخلی و نشان دادن وجهه حقوق بشری جمهوری اسلامی به کشورها و سازمانهای خارجی است تا دلشان را به دست بیاورند و مانع از تحریمهای جدید بشوند. عده دیگری میگویند این رفتار نیروهای امنیتی، هوشمندانه است و هدفش دادن زمان برای آگاه کردن مردم است تا ذات اغتشاشگران برملا بشود و همراهی مردم با آنها کمتر بشود.
اما این استدلالها یک ترسیمِ حداقلی از میدان واقعی است. اول اینکه نیروهای امنیتی کشور قطعا در برخورد با اغتشاشات، فشل و ناتوان نیستند. هر کشور دیگری اگر با این حجم از اغتشاش داخلی مواجه میشد، از تامین امنیت مرزهایش با وجود دشمنان فراوان در پیرامونش بازمیماند. دوم، در شرایط فعلی تقریبا کسی در داخل کشور به دنبال جلب توجه سازمانهای جهانی نیست زیرا که ناتوانی این سازمانها در ایجاد وحدت رویه کشورها حول محور عدالت، سالهاست که به اثبات رسیده. سوم، بیداری و آگاهی اجتماعی مهم است، اما صحیح نیست برای اینکه مردم متوجه واقعیتها بشوند، نیروهای انتظامی و جوانان سرباز و بسیجی را جلوی سلاخها انداخت. گذشته از این، مگر مردم ایران متوجه اوضاع نیستند که باید صبر کرد تا بیدار بشوند؟ در نهایت، هدف از اینکه هنوز آژیر قرمز برای عملیات نهایی کشیده نشده باید اینقدر معقول باشد تا بیارزد برایش شهید بدهیم. هدف نهایی باید فتح نقطهای از جبهه روبهرو باشد، نه در جبهه خودی و این هدف، چیزی فراگیرتر و جامعتر از این تحلیلها است.
شاید هدف از صبوری کردن و وارد عملیات نهایی نشدن نیروهای امنیتی، بیرون کشیدن تمام کفتارها از سوراخهایشان باشد. اگر این اغتشاشها به ضرب و زور و چکشی جمع بشود، نیروهای دشمن به لانههایشان میخزند و باز در فرصت کوتاهی به بهانهای دیگر و البته با سازمان و آرایش جدید به صحنه برمیگردند. سفره اغتشاش باید تا آخرین سرکرده و آخرین مزدور و آخرین سلاح پهن باشد و نیروهای خودی در مرصاد و مترصد شکار. شاید نیاز باشد باز هم هزینه بدهیم ولی باید یکییکیِ مزدبگیران اجنبی را مطابق با همان کالک عملیات مرصاد در مرداد ۱۳۶۷ به تور انداخت وگرنه این بساط جمع نمیشود. این تنها هدفی است که میارزد ملت برایش هزینه کند.
باید در برابر این مصیبت، صبور بود تا به نتیجه مطلوب رسید. مردم باید ضرورت این صبر را بفهمند و برای عکسالعمل سریع و عاجل نیروهای امنیتی پا به زمین نکوبند. ملت میداند مبارزه و رویایی با حوادث، نتیجه قهریِ ایستادگی در برابر استکبار است. غولی که از دیدن ایران قوی کف به لب آورده و یقه میدراند، باید در تور مرصاد مهار شود.
نویسنده: مهدی هادوی