عشایر ایرانزمین به عنوان قشری غیور و زحمتکش که بار مهمی را از اقتصاد کشور بر دوش دارند، نقش مهمی در حوادث گوناگون سیاسی داشته و همچنان دارند. به همین علت است که امام خمینی(ره) درباره آنها فرمودهاند: «عشایر ایران یکى از بهترین خزاین ملت است.»
عشایر در طول سالهای حکومت پهلوی پدر و پسر، صدمات بسیاری تحمل کردند و به شکل بیرحمانهای آماج حملات و غارتگریها قرار گرفتند. البته سکوت نکردند و در مقابل ظلمها ایستادند. قیامهایی که کمتر به آنها پرداخته شده و قهرمانهایش در تاریخ گمنام ماندهاند.
در این مقاله به قیامهای عشایر ایران علیه حکومت پهلوی و نقش آنها در همراهی با نهضت اسلامی مردم به رهبری امام(ره) اشاره شده است. سیاست رضاشاه در برابر عشایر از آنجا که رضاشاه برخلاف پادشاهان سلسلههای قبلی، برآمده از خاندانی بزرگ نبود و به دلیل عملکرد قلدرمابانهاش در دوره میرپنجی و قزاقی محبوبیت عمومی نداشت، به دنبال سرکوب رقبای احتمالی، بهویژه ایلات و عشایر بود. به همین دلیل، کمی بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با نقشآفرینی مستقیم انگلیسیها، سیاست سرکوب عشایر را در سرتاسر کشور در پیش گرفت.
رضاشاه با اعمال سیاست تختهقاپو کردن عشایر(یکجانشینی اجباری) و گرفتن مالیاتهای اضافه و غارت اموال و غصب زمینهای عشایری، در مقابل کوچکترین مقاومت از طرف آنها، بهانهای برای قلعوقمع سران و بزرگان ایلات و کشتار مردمان آن پیدا میکرد. در این میان، قیام دلیرانه و ایستادگی مظلومانه عشایر مناطق مختلف در برابر دیکتاتوری او در تاریخ به یادگار مانده است.
عشایر ترکمن اولین گروه از عشایر ایران که با سیاستهای رضاخان مواجه شدند، عشایر منطقه ترکمنصحرا بودند. پس از سرکوب قیام کلنل محمدتقیخان پسیان، رضاخان به بهانه حمایت عشایر ترکمن از این قیام، سرتیپ جانمحمدخان دولو معروف به قصاب ترکمنصحرا را مامور تختهقاپو کردن این عشایر و غصب زمینهایشان کرد. این سیاست، با مقاومت عشایر ترکمن مواجه شد. بعد از چند سال اعتراض مسالمتجویانه، در سال ۱۳۰۴ الهیارخان گوکلانی از بزرگان قوم ترکمن و طایفه گوکلانی به همراه دو طایفه جعفربای و خواجهنفس، علیه حکومت قیام کرد.
در مقابل، سرتیپ دولو به فرمان رضاخان با نیروی عظیمی وارد دشت ترکمن شد و قیامکنندگان را سرکوب کرد و مرتكب شنیعترین خشونتها شد. او و سربازانش در هر دهكدهای، تعدادی از مردم را به دار آویختند، اموالشان را غارت کردند، به زنان هتك حرمت کردند و جواهراتشان را
به سرقت بردند. به این شکل، قیام عشایر ترکمن با شکست مواجه شد.
عشایر آذربایجان و ایل شاهسون اعتراضات عشایر آذربایجان و ایل شاهسون به اقدامات رضاشاه در دو مقطع اتفاق افتاد. یکبار در سال ۱۳۰۲ و دیگری در سال ۱۳۱۶.
در مقطع اول، به دلیل اجرای تختهقاپو کردن عشایر منطقه آذربایجان، بزرگان طوایف ایل شاهسون شروع به اعتراض به دولت کردند. این اعتراضات با سرکوب شدید قزاقهای رضاخان مواجه شد.
در مقطع دوم، شاهسونها بهخاطر اجحاف ماموران مالیه و مصادره اموال و املاک و مهمتر از همه واگذاری کوههای آرارات کوچک به ترکیه دست به شورش زدند. ماجرا از این قرار بود که اختلافات مرزی از قبل میان ایران و ترکیه وجود داشت. با میانجیگری انگلیسها، رضاشاه در پیمانی به نام «سعدآباد» برای این که آتاتورک ادعای مالکیت کشور خود را از چند روستای مرزی ایران بردارد، حدود هشتصد کیلومتر از خاک ایران یعنی بخش آرارات کوچک را به ترکیه واگذار کرد.
از آنجا که این منطقه محل ییلاق و قشلاق طوایف ایل شاهسون بود، بزرگان ایل علیه این اقدام رضاشاه قیام کردند که قیامشان با سرکوب مواجه شد. پس از این شکست، بخشی از آنها مجبور شدند به کشور آذربایجان فرار کنند.
عشایر بختیاری اعتراضات و ایستادگی ایل بختیاری علیه دیکتاتوریهای رضاشاه در تاریخ بسیار مشهور است، اما سلحشورانهترین قسمت آن مربوط به قیام بختیاریها به رهبری شهید «علیمردانخان بختیاری» میشود.
علیمردانخان فرزند محمدعلیخان چهارلنگ و بیبیمریم بختیاری معروف به سردار مریم، از بزرگان ایل بختیاری بود. علیمردان در کودکی پدرش را از دست داد، اما تحت تربیت مادری سلحشور بزرگ شد. او در نوجوانی ایستادگی مادرش را در برابر انگلیسها و استبدادهای قاجار دیده بود. برای همین، وقتی در جوانی رئیس طایفه چهارلنگ شد، همان رویه ضدظلم و ضداستعمار را در پیش گرفت.
بعد از روی کار آمدن رضاشاه و مشاهده ظلم و ستمهای او به مردم و عشایر و مهمتر از همه باز گذاشتن دست انگلیس در غارت منابع ایران، علیمردانخان در سال ۱۳۰۷ جمعیتی به نام «هیات اجتماعیه بختیاری» را با کمک ۱۲ تن از بزرگان ایل بختیاری تشکیل داد. او قیامش را یک سال بعد علیه حکومت رضاشاه آغاز کرد. قیامی که به مدت پنج سال ادامه پیدا کرد ولی با تهاجم همهجانبه قوای ارتش رضاخان با شکست مواجه شد و به دستگیری علمیردانخان انجامید.
ماموان ابتدا او را به زندان قصر تهران منتقل کردند و تحت بازجویی و شکنجه قرار دادند و بعد به فرمان رضاشاه او را در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۱۳ اعدام کردند.
عشایر ایل بهمئی طبیعت بکر و زیبای استان کهکیلویه و بویراحمد از قرنها پیش محل زندگی و کوچ عشایر ایل بهمئی بوده است. این ایل بزرگ که از طوایف گوناگون تشکیل شده، مردمانی سختکوش دارد. داستان رویارویی این ایل با حکومت رضاشاه با زندگی مردی بزرگ به نام شهید «خداکرم بهمئی» گره خورده است.
خداکرمخان از بزرگان و خوانین عشایر ایل ب

همئی بود. پدرش سرهنگخان که رئیس ایل بود، در زمان حیاتش بهخاطر لیاقت و پاکدامنی خداکرم، ریاست ایل را به او واگذار کرد. خداکرمخان در مدت کوتاهی آنچنان محبوب مردمان ایل شد که به او لقب «خانطلا» را دادند.
بعد از روی کار آمدن رضاشاه، خداکرمخان که میدید چطور دست انگلیس در غارت نفت مناطق جنوبی ایران باز شده و مستشاران نظامی انگلیسی به عشایر منطقه زور میگویند، عَلَم مخالفت برداشت. ابتدا چندبار از آزار آنها به حکومت مرکزی شکایت کرد، اما وقتی دید دستگاه رضاقلدر جانب انگلیسیها را میگیرد و سیاست تختهقاپو کردن اجباری عشایر منطقه را در پیش گرفته، خودش دست به کار شد. او علیه انگلیسیهای منطقه وارد جنگ شد و حتی یکی از مهندسین نفت انگلیسی را هم اسیر گرفت. همین اقدام او کافی بود که رضاشاه دستور دستگیری او را بدهد.
خداکرمخان به حکم حکومت رضاشاه در سال ۱۳۱۴ به زندان افتاد ولی بعد از مدتی و با کمک بزرگان ایل توانست از زندان فرار کند. با رسیدن به منطقه، اینبار همراه با عشایر کهکیلویه و بویراحمد علیه حکومت رضاشاه قیام کرد. قیامی که به شهادت او و ۷۰ نفر از یارانش در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۱۶ انجامید.
***
عشایر قشقایی، عشایر عرب خوزستان، عشایر کردستان و حتی عشایر بلوچ هم قیامهایی علیه رضاشاه داشتهاند. قیامهایی که در بعضی موارد، جزئیات آنها در تاریخ ثبت نشده، اما بیشک جزء صفحات درخشان تاریخ حیات سیاسی عشایر است. تاریخی که امام(ره) در مورد آن فرمود: «یکى از خیانتهای رضاشاه به ملت ما این بود که مامور شده بود عشایر ما را سرکوب کند. من در یک کتابى راجع به این مطلب نوشتم لکن نگذاشتند آن جمله[در کتاب] باشد.

این عشایر ما در اطراف ایران پشتوانههاى استقلال ایران بودند و خارجیها از باب این که این قدرت را نمىتوانستند تحمل کنند، مامور کردند رضاخان را- پدر این محمدرضا را- براى سرکوب کردن این عشایر و او خدمت خودش را با خیانتهای به ملت ما به انجام رساند و بعد از او هم پسرش همان نقشه را رفتار کرد.»
رویارویی عشایر با حکومت پهلوی دوم بعد از این که انگلیسیها رضاشاه را از ایران بردند و پسرش محمدرضا را بر تخت پادشاهی نشاندند، کمکم سیاستهای ضدمردمی شاه جوان علیه مردم آغاز شد. به ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رفتارهای استبدادی او اوج گرفت، اما با شروع اجرای سیاست اصلاحات ارضی، ظلم به عشایر ایران آغاز شد. دولتی کردن زمینهای عشایر که محل ییلاق و قشلاق آنها بود به بهانه اجرای اصلاحات ارضی، ضربه مهلکی به زندگی کوچنشینی عشایر بود. ضربهای که موجب اعتراض آنها به حکومت شد.
در آن زمان تنها مرجع رسیدگی به آلام مردم، دستگاه روحانیت و مراجع تقلید بودند. برای همین، عشایر ایران با شروع قیام امام(ره)، همراه نهضت اسلامی شدند. همراهی ایثارگرانه و سلحشورانهای که در تاریخ ثبت شد.
قیام عشایر طایفه لرونفر(منطقه لارستان) با فرارسیدن سال ۱۳۴۲ و شروع نهضت امام(ره)، اخبار به عشایر منطقه لارستان رسید. دو تن از بزرگان و خوانین ایل «نفر» یعنی زیادخان بیگلری و رستمخان نزد آیتالله سیدعبدالعلی آیتاللهی نماینده امام(ره) در منطقه لار رفتند. زیادخان و رستمخان که از مردان متدین ایل بودند، از ایشان درباره نهضت اسلامی امام سوالاتی پرسیدند و درباره وظیفه خود کسب تکلیف کردند. در آن جلسه، بزرگان ایل متوجه عمق جنایتهای حکومت علیه علما و طلبهها در واقعه مدرسه فیضیه میشوند و در همان جلسه اعلام میکنند که آماده قیام علیه حکومت و حمایت تمامقد از نهضت اسلامی هستند.
در نخستین مرحله قیام، عشایر طایفه لرونفر به پاسگاه روستای عماده منطقه لارستان حمله کرده و از آنجا سلاح و مقداری مهمات به غنیمت گرفتند. در مرحله بعد،

قیامکنندگان برای حفظ جان زن و فرزندان خود به کوهستان کوچ کردند تا بتوانند در مناطق صعبالعبور در مقابل ارتش ایستادگی کنند. جنگهای پراکنده با ارتش شاه نزدیک به یک سال طول کشید تا این که رژیم برای در هم کوبیدن قیام عشایر دست به نیرنگ زد.
یک سرهنگ ارتشی با پوشیدن لباس روحانیت، خود را به مردم عشایر منطقه لارستان رساند و با گفتن این که فرستاده امام است و باید پیام ایشان را به قیامکنندگان ایل لرونفر برساند، مردم را فریب داد و نشانی محل سکونت قیامکنندگان را در گرمشت و کوهستانهای جنوب منطقه لارستان به دست آورد.
به این ترتیب، ارتش شبانه به طرف گرمشت حرکت کرد و صبح روز ۲۹ خرداد ۱۳۴۳ در حالی که مجاهدان در حال خواندن نماز صبح بودند، به شکل ناگهانی آنها را به توپ و گلوله بست.
در اندک زمانی نزدیک به ۱۱۷ نفر از مجاهدان و زنان و کودکان به شهادت رسیدند. اولین بانوی شهید و مبارز نهضت امام خمینی(ره) یعنی «باختر بیگلری» با مشاهده جنازه غرق به خون شوهر، پسر و برادرش، تفنگ برنو آنها را برداشت و به سنگلاخهای اطراف فرار کرد. او پس از چند روز مقاومت جانانه، با تیر مستقیم ارتش شاه به شهادت رسید.
قیام طوایف کوهمره سرخی(ایل قشقایی) ایل قشقایی و طوایف آن به عنوان یکی از ایلات مهم کشور، همواره روحیه ضداستبدادی داشتهاند. یکی از درخشانترین صفحات تاریخ مبارزاتی آنها به قیام طوایف کوهمره سرخی به رهبری شهید «حبیبالله شهبازی» مربوط میشود. حبیباللهخان کوچکترین فرزند شهبازخان از سران طوایف کوهمره سرخی ایل قشقایی بود.
دو برادر او یعنی سرمستخان و
عبداللهخان و تعدادی از اقوامش در سال ۱۳۱۱ و در جریان قیام قشقاییها علیه حکومت رضاشاه دستگیر و تیرباران شده بودند. حبیباللهخان که در آن زمان ۱۶ سال داشت، به مدت یک سال زندانی شد. او تا شهریور ۱۳۲۰ و سقوط حکومت رضاشاه در تبعید بود. با سقوط رضاشاه، حبیباللهخان مانند بسیاری از سران تبعیدی ایلات و عشایر، بازگشت و به همراه برادر بزرگش
مسیحخان، ر

یاست منطقه را به دست گرفت.
با شروع اجرای سیاست اصلاحات ارضی در استان فارس، حبیباللهخان اعتراضات خود را علیه حکومت آغاز کرد. او از سالها قبل با روحانیان سرشناس شیراز آیتالله شیخبهاءالدین محلاتی و آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب در ارتباط بود و از طریق آنها با نهضت امام آشنایی داشت. حتی در یکی از اعلامیههایش خود را «فدوی اسلام، روحانیون و امام خمینی» نامید.
با گسترده شدن قیام او و پیوستن طوایف دیگر ایل قشقایی به صف قیامکنندگان، حکومت پهلوی با اعزام سپهبد بهرام آریانا به استان فارس به عنوان فرمانده نیروهای جنوب، به سرکوب شدید آنها پرداخت. قیامکنندگان به دلیل کمبود سلاح و نابرابری تجهیزات شکست خوردند و حبیباللهخان هم دستگیر شد. او در نهایت بعد از محاکمه، در سحرگاه ۱۳ مهر ۱۳۴۳، به همراه پنج تن دیگر از سران
عشایر فارس، تیرباران شد.
عشایر بویراحمدی و لبیک به نهضت اسلامی امام(ره) منطقه عشایری گجستان در ۱۵۰ کیلومتری یاسوج در استان کهکیلویه و بویراحمد و حدفاصل شهرستان رستم ممسنی استان فارس قرار دارد.
با شروع اجرای سیاست اصلاحات ارضی در منطقه گجستان، عشایر این منطقه به فرماندهی «غلامحسینخان سیاهپور» قیام خود را آغاز کردند. از آنجا که عشایر منطقه با آیتالله سیدکرامتالله ملکحسینی از شاگردان و یاران امام در ارتباط بودند، متوجه شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) شدند. به همین دلیل، قیام آنها از ابتدای سال ۴۲ تحت لوای روحانیت و در حمایت از نهضت امام ادامه پیدا کرد. قیامی که با اعزام ارتش شاه به منطقه به جنگی تمامعیار میان عشایر منطقه گجستان با نیروهای حکومتی تبدیل شد.
عمال حکومت وقتی شجاعت و دلیری عشایر را مشاهده کردند، برای در هم شکستن قیام آنها از نیرویهوایی ارتش برای بمباران روستاهای عشایری منطقه و کشتار مردم بیگناه استفاده کردند. اقدام جنایتباری که باعث شد رهبران قیام، برای توقف کشتار مردم، خود را تسلیم حکومت کنند.

غلامحسینخان سیاهپور، حسینقلی ایزدی، غلامحسین محمدی و ترکی پیرایش در بیدادگاه شاه به اعدام محکوم شدند و در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۴۳ به شهادت رسیدند.
****
گرچه قیامهای متعدد عشایر علیه خاندان پهلوی به دلیل عدم برابری سلاح و نبود وحدت بارها به شکست انجامید، اما خون شهدای عشایر بیدارکننده سایر مردم و روشنگر ادامه راه مبارزه بود.
همچنین باید این نکته را در نظر داشت که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، عشایر کشور با همان روحیه اسلامخواهی و وطندوستی، چه در زمان هشت سال دفاع مقدس و چه بعد از آن، سلحشورانه و سختکوشانه حامی و پشتوانه نظام جمهوری اسلامی بوده و هستند.
نویسنده: انوشه میرمرعشی
منابع
۱-احمدلو، رسول، «تاریخ تحولات ایل نفر در عصر پهلوی»، نوید شیراز، چاپ اول، ۱۳۹۲.
۲-حیدری، محسن، «مقدمهای بر زندگی و اندیشه سردار مریم بختیاری»، انتشارات تمتی، ۱۳۹۳.
۳- رزمجویی، محمدکرم، «نبرد گجستان؛ بازگویی هنرمندانه دلبستگیها و دلاوریهای عشایر»، نشر کارنگ، چاپ اول، ۱۳۷۸.
۴-رضایی، فخری، مقاله «پیامدهای پیمان سعدآباد»، ماهنامه یاد ایام، شماره ۵۸، تیر ۱۳۸۹.
۵-رگبارمقدم، ماندنی، «شرح قیام سال ۱۳۱۶ ایل بهمئی علیه حکومت رضاخان»، یاسوج: انتشارات چویل، ۱۳۸۷.
۶-شفیعی، حسن، مقاله «فراز و فرود سیاستهای ایلی در آستانه دولتسازی مدرن در ایران»، فصلنامه سیاست داخلی، شماره دوم، بهار ۱۳۸۶.
۷- صحیفه امام، جلد ۶.
۸-عاقلی، باقر، «روزشمار تاریخ مشروطه تا انقلاب اسلامی»، جلد اول، تهران: انتشارات نارمک، چاپ اول، ۱۳۸۴.
۹-نجفیکشکولی، فاطمه، مقاله «خلع سلاح عشایر قشقایی در دوره پهلوی»، فصلنامه آموزش تاریخ، دوره یازدهم، شماره ۴، تابستان ۱۳۸۹.
۱۰-واعظشهرستانی، نفیسه، مقاله «انگیزههای سیاسی و اقتصادی شورشهای عشایری در دوره رضاشاه»، فصلنامه پیام بهارستان، شماره ۱۴، زمستان ۱۳۹۰.