در میان شهدای فاجعه هفتم تیر ۱۳۶۰، نام شهیدی میدرخشد که در زمان حیاتش علاوه بر شغل اصلیاش که پزشکی بود، خدمات فرهنگی عظیمی به مردم ایران کرد. او در زمانهای که دستگاه تبلیغاتی رژیم پهلوی به فرمان اربابان غربی خود با تمام امکانات و توان به دنبال ترویج فحشا و اباحهگری بود، مشغول نوشتن کتابهای دینی و علمی برای جوانان شد. کتابهایی با موضوع ازدواج و ترویج پاکی، رابطه پزشکی با قرآن و احادیث، تاریخ ایران در دوره اسلامی و ماجراهای سقیفه و...
در این مطلب نگاهی مختصر انداختیم به زندگی مرد دانشمندی که علاوه بر طبابت، بیش از ۴۰ کتاب نوشت و با شهادت به دیدار خدا رفت. اعتراض به آلسعود، نقطه شروع مبارزات انقلابی سیدرضا پاکنژاد در سوم آذر سال ۱۳۰۳ در یزد متولد شد. پدرش سیدابوالقاسم در عین حال که درس دین خوانده بود، اما از راه کاسبی معاش خانوادهاش را تامین میکرد.
دوران دبستان را در مدرسه ملی اسلام و دوران دبیرستان را در مدرسه ایرانشهر گذراند. سال ۱۳۲۱ که سیدرضا دیپلم خود را گرفت، قرار شد به همراه خانواده به سفر حج برود. در آن سال حادثه ناگوارِ گردن زدن یکی از حجاج ایرانی به نام ابوطالب یزدی
۱ پیش آمد که موجب اعتراض حاجیان ایرانی و سایر شیعیان حاضر در مراسم حج شد. از آنجا که سیدرضای جوان هم جزو معترضان به رفتار وحشیانه شرطههای سعودی بود، بازداشت شد و به مدت ۳۱ روز به زندان افتاد. شاید بتوان گفت زندگی انقلابی سیدرضا پاکنژاد از همین مقطع آغاز شد.
پزشک حوزهدیده به دلیل حوادث پیش آمده در آن سفر، برگشت خانواده از عربستان حدود شش ماه طول کشید. آنها سال ۲۲ شمسی به ایران برگشتند. همان اتفاق باعث شد سیدرضا تصمیم بگیرد که کسب علوم دینی را شروع کند. به این شکل طلبه شد و خواندن عربی را نزد شیخباقر عربجم آغاز کرد. با وجود این، سیدرضا به فکر تحصیل در رشته پزشکی هم بود و خود را برای کنکور سراسری آماده میکرد.
او در سال ۱۳۳۰ در رشته پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد، اما یک سال دیگر درس خواند و سال بعد توانست در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شود. او بعد از شش سال، رساله دکتری خود را با عنوان «تمام برنامههای پزشکی در اسلام» نوشت و موفق شد با درجه ممتاز از آن دفاع کند. بعدها این رساله با اضافه شدن بخشهای مختلفی به آن با عنوان «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» در چند جلد چاپ شد.
پزشکی که قرآن درس میداد دکتر پاکنژاد بعد از این که طرحش را گذراند و طبابت را شروع کرد، نوشتن مقالات دینی و علمی خود را هم آغاز کرد. این مقالات در مجلاتی چون مکتب اسلام، آیین اسلام و صدای یزد چاپ میشد.
دکتر پاکنژاد در سال ۱۳۴۱ با دختری تهرانی به نام زهرا کنی ازدواج کرد و بعد از ازدواج به شهر آبا و اجدادی خود برگشت و خدمت کردن به مردم شهرش را آغاز کرد.
با شروع نهضت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۲، دکتر پاکنژاد که ارتباط عمیق و صمیمی با آیتالله صدوقی داشت، به جمع مبارزان پیوست. یکی از کارهای مهم ایشان در سالهای مبارزه این بود که در کنار طبابت، مشغول آموزگاری در مدارس شهر یزد شد. اقدامی انقلابی که موجب گسترش تفکر دینی و قرآنی در مدارس مختلف و میان دانشآموزان میشد. از آنجا که ایشان تحصیلات حوزوی و مطالعات عمیق قرآنی داشت، جلسات آموزش و تفسیر قرآن برای جوانان برپا میکرد و در قالب تفسیر قرآن، روح مبارزه با ظلم و ستم و حق و عدالتخواهی را در وجود جوانان زنده میکرد. در ضمن، سخنرانیهای زیادی که در محیطهای دانشجویی داشت، آنها را به ازدواج تشویق میکرد و با بیان نظر اسلام درباره انتخاب همسر، همسرداری و پایبندی به قیودات اخلاقی، سعی زیادی در ترویج پاکی میان جوانان آن روزگار داشت. نتیجه آن سخنرانیها کتابی سه جلدی با عنوان «ازدواج، مکتب انسانساز» شد.
طبیب مستمندان دکتر پاکنژاد توجه بسیار ویژهای به محرومان و نیازمندان داشت. این توجه با کمکرسانی به شیوههای گوناگون به مستمندان انجام میشد. از رساندن شبانۀ مواد غذایی به در منزل نیازمندان تا ویزیت رایگان بیماران فقیر و حتی تامین هزینه داروهای آنها.
این روش و منش دکتر پاکنژاد حتی در زمانی که رئیس بیمارستان هراتی یزد هم شد، ادامه داشت. بستری کردن بیماران فقیری که توانایی پرداخت هزینه بیمارستان را نداشتند با هزینه شخصی خودش از جمله کارهای مهمی بود که باعث میشد روز به روز بر محبوبیت ایشان در میان مردم یزد افزوده شود.
پیروزی انقلاب اسلامی و خدمت به نظام با اوجگیری روند مبارزه علیه رژیم پهلوی، فعالیتهای دکتر پاکنژاد هم بیشتر شد. سخنرانی، نوشتن مقالات و پیگیری مستمر جلسات با جوانان از جمله اقداماتی بود که از دید ساواک پنهان نمیماند و تبعات آزاردهنده زیادی هم برای ایشان داشت، اما موجب نمیشد که دکتر دست از مبارزات و فعالیتهایش بردارد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، صحنه دیگری برای خدمت به مردم و اسلام برای دکتر پاکنژاد ایجاد شد. ایشان به غیر از فعالیتهای شغلی و دغدغههای فرهنگی، مسئولیت بهداری سازمان بیمههای اجتماعی استان یزد و همچنین اداره چند مرکز انقلابی دیگر را به شکل داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد پذیرفت و مشغول خدمترسانی به مردم و نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی ایران شد.
نماینده محبوب یزدیها در مجلس شورای اسلامی با نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، بنا بر پیشنهاد حزب جمهوری اسلامی، دکتر سیدرضا پاکنژاد از شهر یزد نامزد شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ با رای بسیار بالای مردم یزد به عنوان نماینده به مجلس راه پیدا کرد.
فعالیت انقلابی ایشان در مجلس شورای اسلامی و به ویژه در کمیسیون برنامه و بودجه و مقابله با زیادهخواهیها و رفتارهای متکبرانه بنیصدر، از دیگر اقدامات قابل توجه دکتر پاکنژاد در دوره نمایندگیاش بود.
البته دوران نمایندگی ایشان مانند بسیاری از شهدای هفتم تیر کوتاهمدت بود. او در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران به همراه برادر انقلابیاش سیدمحمد پاکنژاد
۲ به شهادت رسید.
دکتر سیدرضا پاکنژاد نماینده محبوب یزدیها در مجلس شورای اسلامی، در زمان شهادت پنج پسر و یک دختر داشت. بزرگترین پسرش ۱۷ سال و تک دخترش حوریهسادات تنها هفت ماه داشت.
نویسنده: محدثه مرتضی
منابع
۱-پاکنژاد، سیدرضا،
اولین دانشگاه، آخرین پیامبر(۱۵جلدی)، نشر اخلاق، ۱۳۹۳.
۲-پاکنژاد، سیدرضا،
ازدواج؛ مکتب انسانسازی(سه جلدی)، نشر اخلاق، ۱۳۷۵.
۳-دهقان، الف، «زندگینامه شهید سیدرضا پاکنژاد»، فصلنامه یزد و یزدیها، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۹۳.
۴-کلانتریسرچشمه، زهرا و دیگران،
پزشک نمونه، زندگینامه شهید سیدرضا پاکنژاد، انتشارات اندیشمندان یزد، چاپ اول ۱۳۹۳.
پینوشت
۱- ابوطالب یزدی در سال ۲۱ شمسی و در حالی که تنها ۲۲ سال داشت به همراه همسرش به حج مشرف شد. او در حال طواف به دلیل مشکلات گوارشی دچار تهوع شد و به شکل غیرارادی استفراغ کرد. ریختن مقداری از مواد بر زمین باعث عکسالعمل شرطههای وهابی شد. آنها کار او را عمدی اعلام کردند و فردای آن روز با ضربه شمشیر سر از تنش جدا کردند. این حادثه باعث اعتراض شدید شیعیان به حکومت آلسعود و موجب قطع پنج ساله روابط ایران و عربستان شد.
۲- سیدمحمد پاکنژاد برادر سیدرضا، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد. بعد از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و از همانجا فعالیت انقلابی خود را در محضر شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ آغاز کرد. سیدمحمد در رشته اقتصاد درس خواند و رساله دکتری خود را با عنوان «اقتصاد اسلامی» نوشت و از آن دفاع کرد. ایشان مدتی هم به لبنان رفت و در کنار شاگردی در محضر امام موسی صدر، فعالیت مجاهدانه بسیاری در آن کشور داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران برگشت و فعالیتهای انقلابی خود را با توجه به تخصص خود آغاز کرد. فعال کردن بخش صنایع با هدف خودکفا کردن کشور، از فعالیتهای ایشان بعد از انقلاب بود. او عضو حزب جمهوری اسلامی بود و بهخاطر سالها آشنایی با شهید بهشتی از جمله بازوان قوی او در حزب محسوب میشد.
در نهایت سیدمحمد پس از سالها مبارزه و مجاهده به همراه برادرش سیدرضا در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین به شهادت رسید.