معرفی کتاب: "سالهای خوش جوانی" روايتی است از خاطرات رزمنده حيدر مالمير كه حال و هوای خاص خودش را دارد. خواننده در سطر سطر اين اثر با حوادث و اتفاقاتی روبرو میشود كه با چاشنی طنز راوی همراه میشود و اوقات خوش و بهياد ماندنیای برای مخاطب ايجاد میكند. دوران خوش جوانی با خاطراتی از اعزام به جبهه شروع میشود و با يادآوری خاطرات تلخ و شيرينی از رزمندهها و روابطشان با يكديگر ادامه پيدا میكند. لحظههای آموزش قبل از عمليات، دقايق گرم نبرد با دشمن بعثی، شهادت رفقای از جان عزيزتر و... همه و همه تنها بخشی از خاطرات كتاب است. لحن ساده و بیپيرايه حيدر مالمير به عنوان نوجوانی كه شور و حرارت جوانی را در خاكهای گرم جبهه جنوب جستجو میكند، منحصر به فرد است. او با ظرافت و دقت به واگويه كردن ديدنیهايش از جنگ پرداخته و از آن ايام به عنوان بهترين ايام عمرش ياد میكند. مقدمه کتاب: همیشه از شنیدن خاطره لذت میبرم. خاطرهها لحظهلحظههای عمر با ارزش ما هستند، و البته آنچه به یاد ماندنی است و همیشه از آن یاد میکنیم قطعاً جزو بهترین لحظات زندگیمان است. شاید این به خاطر دوستان خوبمان باشد، شاید هم به خاطر مکان و لحظه خوب و یا اتفاقهای خوبش نمیدانم... جبهه جایی بود که همه این خوبیها یکجا جمع بود. به هر چه نگاه میکردیم خوب بود. انگار بین بچهها ملائک زندگی میکردند. همه چیز رنگ خدا داشت. به خدا نزدیکتر بودیم. برای خودمان چیزی نمیخواستیم. خوشی دوستانمان برایمان خوشایند بود. دلهایمان مثل آینه بود. وقتی صحبت از آن روزها میشود، یا پای صحبت دوستان جبههای مینشینیم تمام تنم گوش میشود و خودم را در آن فضا حس میکنم. حالت خاصی است، چیزی مثل رویا... واقعاً خواب بودیم؟! اگر خواب بود پس ای کاش از خواب بیدار نمیشدیم. عجب دورانی بود! دوران خوش جوانی... شاید من خیلی پرتوقع باشم؛ اما رسانهها، تصویر خوب و شفافی از جبهه و جنگ به مردم نشان ندادهاند شاید هم لازم ندیدند حقیقت جبهه و جنگ را به مردم نشان بدهند. همیشه فکر میکنم اگر این حقایق بدون کم و کاست گفته شود هر چند که شاید تلخ باشند ولی به مراتب تأثیرگذارتر از خیلی چیزهای دیگر است. سعی کردم این خاطرات را بدون هیچ کم و کاستی بازگو کنم. هر چند که اینها ذرهای از دریای بیکران جبهه را میتواند بازگو کند و هر چی بگوییم باز هم گفتهایم. عزیزانی هستند که نمیخواهند لب باز کند و چیزی بگویید. آنها دلشان پر از اسرار و خاطرات جنگ است؛ اما نمیخواهند کسی از این اسرار با خبر شود. شاید آنها دلایل خودشان را داشته باشند ولی من این را میدانم که نسلهای آینده اینها را از ما میخواهند و اگر ما حقیقتاً کلام امام(ره) قبول داشته باشیم که جبهه و جنگ برای ما نعمت بوده پس باید بدانیم که «ثم لتسعلن عن نعیم» و شک نکنیم که از این نعمت هم از ما سوال میشود و در برابر آیندگان مسئولیم . به امید رضای خداوند منان حیدر مالمیر
لطفاً با بیان دیدگاه و ثبت امتیاز خود برای این محصول، خریداران دیگر را در انتخاب بهتر یاری نمایید