۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

کتاب سفر سرخ

قیمت واحد 18000تومان
مشخصات
نویسنده:                نصرت الله محمودزاده
تعداد صفحات:        ۳۹۵ صفحه
قطع:                      رقعی
نوبت چاپ:              پنجم
شمارگان:                ۵۰۰۰ نسخه
شابک:                   ۶-۵۴-۹۶۲۵-۹۶۴-۹۷۸


 

 کتاب سفر سرخمعرفی کتاب:
کتاب «سفر سرخ» به قلم نصرت‌الله محمودزاده- نویسنده‌ای با نثری‌روان و گفتاری شیوا در حوزه دفاع مقدس- به بازگویی سرگذشت شهید حسین علم الهدی پرداخته ، در کوچه پس کوچه‌های خاطرات این شهید سرافراز قدم به قدم با او همراه شده است.
گفتنی‌است این کتاب، اثر برگزیده جشنواره کتاب ربع قرن دفاع مقدس است و استقبال خوانندگانش آن را به تجدید چاپ تا شش مرحله رسانده.


برشی از متن کتاب: 
...دود و آتش دشت هویزه را فرا گرفت هوا خفه و خاک آلود بود، شبیه روز عاشورای کربلا.غبار نشست روی دانه‌‌های درشت عرق صورت حسین. بوی باروت چنگ می‌انداخت بر سینه‌اش. به سرفه افتاده بود. لباسش پر بود از لکه‌های خون شهدا. شلیک تانک‌ها تمامی نداشت. حسین بی‌اعتنا به تانک‌ها از جا کنده شد. خسته، ولی قرص و محکم. گلوله‌ها مثل تگرگ درشت می‌باریدند رو سرش. حالا فقط سنگر قدوسی بود که هنوز مقاومت می‌کرد. حسین قد بلند کرد و نعره کشید. با این« الله اکبر» جان گرفت. ردیفی از عراقی‌ها را به رگبار بست. عراقی‌ها جا خوردند. افتادند به جنب‌و‌جوش. حسین از خاکریز بیرون زد. دوید طرف دشمن، ‌یکه و تنها. با تمام قدرت بازویش نارنجک را پرت کرد طرف عراقی‌هایی که عقب می‌رفتند. نعره یک عراقی پیچید تو صدای انفجار نارنجک. قدوسی دوید طرفش. چنگ زد به بازویش و فریاد کشید:« دیوانه شدی؟ برگرد تو سنگر» حسین رنگ به صورت نداشت. قدوسی زل زد تو چشمای خسته‌اش. لب‌های ترک برداشته‌حسین به خنده باز شد. تشنه بود. چشم‌های پر از اشک قدوسی به خنده افتاد. دست حسین را گرفت و رفت تو سنگر. دوباره از حسین جدا شد. از دو سنگر که شلیک می‌کردند، توجه عراقی‌ها بهتر پرت و پلا می‌شد. فرمانده عراقی بدجوری پیله کرده بود به سنگر قدوسی. یکهو سنگرش در خاک و دود گم شد.صدایی از سنگر نمی‌آمد. حسین به آن سو برگشت. قدوسی در میان انبوهی از دود و غبار افتاد روی زمین. بی‌اختیار به سویش رفت. با صدای بلند فریاد می‌زد: «ببین گلوله تانک چه بر سرت آورده است، چرا چشمانت باز ماند؟ به دنبال چه می‌گردی، محمود؟» دست انداخت دور گردنش. چند لحظه‌ای که به نظرش طولانی آمد. آن‌چنان که اعتنایی به تانک‌ها نمی‌کرد. چفیه را روی سر خونین او انداخت. تنها موشک او را برداشت و به سنگر خود برگشت. حکیم را دید که در سنگر به کمین نشسته ‌است. چندقطره خون از پای او چکیده بود.
-چه می‌کنی؟
-می‌خواهم در آخرین لحظات عمر تنها نباشم.
-از شهادت قدوسی وحشت کردی؟
-او ما را تنها گذاشت.
-برو آخرین موشک را شلیک کن که وقتی عراقی‌ها بالای جسدمان رسیدند، مقاومت در نظر آنها  به همان گونه نقش ببندد که ما می‌خواهیم...
مشخصات فیزیکی
قطع رقعی
تعداد صفحات ۳۹۵ صفحه
نوع جلد شومیز
مشخصات فنی
نویسنده/نویسندگان نصرت الله محمودزاده
ناشر انتشارات جنات فکه
دسته بندی خاطرات
رده سنی تمامی گروه های سنی، بزرگسالان
شابک ۹۷۸-۹۶۲۵-۵۴-۶
سایر توضیحات زندگی‌نامه شهید سید حسین علم‌الهدی
5/5 0 0 0
ارسال نظر

‌لطفاً با بیان دیدگاه و ثبت امتیاز خود برای این محصول، خریداران دیگر را در انتخاب بهتر یاری نمایید