اشاره: شهید ذاکر حیدری یکی از همان آدمهایی است که میشود واژه سرباز واقعی اسلام را برایش به کار برد. یک نیرو در تراز انقلاب اسلامی که تربیت شده مکتب امام خمینی(ره) بود. سربازی که در هر مقطع از زندگیاش به فراخور شرایط و پیشامدهای روز، تاکتیک عوض میکرد و آماده مقابله با هر نوع تهدیدی میشد. از این منظر، حیات پربرکت شهید حيدری را میتوان به چند برهه تقسیم کرد.
با ما همراه باشيد. دوران دفاع مقدس ذاکر حيدری یکی از پیشکسوتان و قدیمیهای لشکر عاشورا بود که از دوران نوجوانی وارد جبهههای حق علیه باطل شد. از همان روزهای اولی که وارد سپاه شد، با طی دورههای مختلف نظامی و با توجه به استعداد فوقالعادهاش خود را به عنوان یک رزمنده شاخص نشان داد. در طول دفاع مقدس هم مسئولیتهای مختلفی را، هم در لشکر۳۱ عاشورا و هم در گروه توپخانه ۶۰ رسالت به عهده داشت. در واقع او یکی از دستپروردهها و شاگردان شاخص شهیدان بزرگوار ما شهید حسن شفیعزاده و شهید حسن تهرانیمقدم بود که پيش آنها آموزشهای مختلف نظامی را دیده بود.
شهید ذاکر حیدری در همان روزها به عنوان دیدهبان، مسئولیت قبول کرد و در عملیاتهای مختلف نقشآفرینی کرد. با این که او در دوران دفاع مقدس در سن جوانی بود، مسئولیتهای مختلفی مثل فرماندهی آتشبار تا فرماندهی گردان توپخانه را به عهده داشت و با همان سن کم در عملیاتهای مختلف خصوصا عملیات والفجر۸ نقش چشمگیری را در سازماندهی نیروها و تجهیزات و آتشهای توپخانه علیه دشمن بعثی ایفا کرد.
دوران پس از جنگ اتفاق اول شهيد حيدری در این برهه از زندگی در چند اتفاق مهم سهیم بود. یکی از آنها پذیرفتن مسئولیتهای سنگینی مثل عملیات توپخانه ۶۰ رسالت و بعد از آن، مسئولیت بسیار حساس و فوقالعاده، ظریف و سنگین مرکز اطلاعات ۱۴ ائمه یا همان ۱۴معصوم علیهمالسلام بود. بعد از جدا شدن برادر عزیز سردار مطلق از فرماندهی لشکر عاشورا و فرماندهی تیپ امام زمان(عج) باید مسئولیت عملیات جابهجا میشد. در نظر بود نیروهای استان آذربایجان شرقی به یکی از فرماندهان کاربلد و باسابقه سپرده شود. با توجه به حساسیتی که این سپاه داشت، نتیجه این شد که شهید ذاکر حیدری بهترین کسی است که میتواند این مسئولیت را به عهده بگیرد. ایشان را دعوت کردم. با توجه به روحیه و حس خدمتگزاری که همواره سرمشق زندگیاش بود قبول کرد. آمادگی رزمی و ارتقای توان رزم یگانهای سپاه عاشورا را در برنامهاش قرار داد و با سوابق بسیار ارزشمندی که داشت در این کار مهم موفق شد. در دوره مسئولیتش به برکت توان و تجربه و تلاش و مدیریت او و همرزمان و همکارانش، یک توان رزمی و آمادگی قابل قبول در مجموعه سپاه عاشورا حاصل شد.
اتفاق دوم اتفاق بعدی فتنه سال ۸۸ و مشکلات و تبعاتی بود که از تهران شروع شد و دامنه آن به شهرستانها گسترش پیدا کرد. یکی از نامزدها خودش را متعلق به این سرزمین میدانست و انتظار داشت که تبریز عکسالعملی متناسب با آنچه که مدنظر او بوده انجام بدهد و به دنبال ایجاد بحران در منطقه آذربایجان و استان آذربایجان شرقی بود.
نقش عملیات ما اینجا فوقالعاده حساس و چشمگیر بود. من معتقدم این صحنه به خوبی مدیریت شد که دشمنان نتوانستند در آذربایجان کاری انجام بدهند و تلاشهایشان به نتیجه نرسید. ولایتمداری و بصیرت مردم آذربایجان خصوصا مردم تبریز قهرمان از یک طرف و مدیریت بحران و احساسات مردم که توسط شهید ذاکر حیدری انجام شد از طرف دیگر در کنترل این اتفاق تاثیرگذار بود.
اتفاق سوم اتفاق مهم دیگر، زلزله منطقه ارسباران در سال ۱۳۹۱ بود. در سرزمینی به وسعت چند هزار کیلومتر مربع بیش از سیصد چهارصد روستا گرفتار زلزله شدند. وسعت زلزلهای که اتفاق افتاده بود کار را فوقالعاده حساس میکرد، هم برای نیروهای امدادی و هم نیروهای نظامی و انتظامی و خصوصا برای بسیج و سپاه که باید در این صحنه حاضر میشدند.
همان روزی که این اتفاق افتاد، شاید اولین کسی که اعلام آمادگی کرد تا یگانها و نیروهای خود را سریع جمعآوری کند و برای کمک به مردم به منطقه برود، ذاکر حیدری بود.
من از این جهت که او، هم مسئول عملیات بود، هم میتوانست صحنه را کنترل بکند و هم خودش اهل منطقه ورزقان بود و با آن منطقه و روستاها و مسیرها آشنایی داشت، قبول کردم. او باید به همراه اکیپی میرفت و قرارگاه امدادی سپاه عاشورا را در آنجا برپا میکرد. اولین نفری هم که خودش را به منطقه رساند و شبانه، کار رسیدگی به مردم زلزلهزده خصوصا روستاهای دورافتاده را شروع کرد خودش بود. به خانهها سرکشی میکرد، احشام را از زیر آوار بیرون میکشید و هر کار میتوانست انجام میداد.
همیشه یک روحیه افتادگی در او میدیدم. بیآن که مسئولیت روی اخلاق و منشش تاثیری بگذارد، به دنبال انجام خدمت در هر زمینهای بود. وقتی احساس کرد باید برود و برای ورود به مجلسی که فکر میکرد میتواند در آن اثرگذار باشد ثبتنام کند، میدانستم ذرهای به جایگاه نمایندگی دلبستگی ندارد. این را وقتی رای نیاورد هم فهمیدم. مطیع بود. بیآن که جنجالی به پا کند و شاکی بشود و سالهای سابقه جبههاش را بشمارد، کنارهگیری کرد و رفت توی میدان دیگری که خدمت بکند.
اتفاق آخر آخرین اتفاقی که ذاکر حیدری در آن نقش داشت، دفاع از حرم بود. بعد از کنارهگیری از مجلس و پست سیاسی، خانهنشینی را انتخاب نکرد. با اصرار راضیمان کرد بفرستیمش سوریه. با فعالیت مستشاری در هدایت نیروها و سازماندهی آتشهای توپخانه، تو همان مدت کوتاه حضورش یک تحول اساسی و چشمگیر در توپخانه سوریه ایجاد کرد. از همان خط مقدم هم برای هدایت نیروهای دیدهبان تلاش میکرد.
من فکر میکنم او مزد صداقت و اخلاص و یک عمر فداکاری و چیزی را که در سالهای حضورش در جبهه به دنبال آن بود، از عمه سادات گرفت. آن هم با سوختن بدن مطهر و نورانیاش در آتش خشم نیروهای تکفیری. حاجذاکر سوخت و حتی اثری از او نماند.
نویسنده: مسلم علوی