۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

چرا حزب‌الله؟!

چرا حزب‌الله؟!

چرا حزب‌الله؟!

جزئیات

نگاهی ژرف به آنچه در سازمان «حزب‌الله» لبنان می‌گذرد/ به مناسبت ۲۷ بهمن، سالروز تشکیل حزب‌الله لبنان

27 بهمن 1400
بسیاری از ما درباره تاریخچه حزب‌الله لبنان جسته و گریخته چیزهایی می‌دانیم؛ چیزی که به جرئت در مورد حرب‌الله لبنان می‌توانیم بیان کنیم، این است که این حزب به عنوان الگویی بی‌نظیر در کشورش شناخته می‌شود؛ مسأله‌ای که در تاریخ لبنان در مورد هیچ سازمان، حزب یا مجموعه‌ای نظیر ندارد. علت این تجربه شاخص چیست؟ ما در این نوشتار سعی کرده‌ایم قدری به این مسأله بپردازیم.
لبنان کشوری است بسیار کوچک (با مساحتی کمتر از استان گیلان) در مرکز خاورمیانه. جمعیت داخل لبنان چهار میلیون نفر است ولی در خارج از این کشور نزدیک به ده میلیون لبنانی زندگی می‌کنند. پس از این نظر، لبنان در جهان یک استثنا است. دو دین رسمی در لبنان وجود دارد که شاخه‌های این ادیان، سر جمع به هفده فرقه می‌رسد. طائفه‌گرایی(فرقه‌گرایی) خصوصیت بارز این کشور است. پیش‌تر تمام مردم این کشور به طور تقریبی شیعه بودند، اما در اثر سیاست‌های ضد شیعی حکامی مانند صلاح‌الدین ایوبی و ممالیک سلجوقی تغییر دین از ترس ترور رایج شد به گونه‌ای که امروز در لبنان حتی سادات مسیحی هم یافت می‌شوند! با این حال اکثریت کشور، شیعه هستند. لبنان کشوری ساحلی است که دارای مراتع انبوه در جنوب و غرب، ‌منطقه شیب‌دار و نیمه هموار(دره بِقاع)‌ در شرق و مناطق کوهستانی در شمال تا مرز طبیعی با سوریه (رود بزرگ یا «النهرالکبیر») است. لبنان تنها خشکی یک‌پارچه‌ در جهان است که صحرا در آن یافت نمی‌شود. از نظر فرهنگی، اهل سنت گرایش بارزی به فرهنگ غربی دارند، اما اکثریت شیعیان به طور کامل به مبانی عقیدتی اسلام معتقد و متعهد هستند. به خاطر همین فرهنگ غرب جز در برخی موارد، اثر چندانی روی شیعیان نداشته است.
از حیث نژادی، لبنانی‌ها از اقوام کنعانی و مردم روم شرقی به حساب می‌آیند. به همین دلیل در بسیاری موارد چهره آنان شباهت به اروپایی‌ها خصوصاً حوزه مدیترانه، دارد.

چه شد که حزب‌الله در چنین کشور چند دسته‌ای به محبوبیت رسید:
۱)‌تعهد نظری و عملی به اسلام و تشیع، خصوصاً نظریه ولایت فقیه:
در یک جامعه، وقتی کسی ادعای دین‌داری می‌کند یا ظاهر دینی برای خود می‌سازد، توجه مردم، بیشتر از قبل به عمل او معطوف می‌گردد. خب به هر حال حرف زدن آسان است، اما وقتی وارد میدان عمل شوی، معلوم می‌شود که چند مرده حلاجی!
در لبنان، مسلمانان بیش از هفتاد درصد جمعیت کشور را تشکل می‌دهند و در این میان چهل درصد شیعه هستند. پس طبعاً نگاه مردم در میان این همه مؤسسه و نهاد اسلامی در استان‌های شش‌گانه کشور(بقاع، بیروت، جنوب، نبطیّه، شمال و جبل) به جایی است که اسلام را در عمل بیشتر از بقیه به اجرا بگذارد. این مسأله در میان شیعیان شدیدتر است.
در تاریخ لبنان، افراد مختلفی دم از اسلام زده‌اند که وقتی نگاه به کارنامه‌شان می‌اندازی، می‌بینی که عمدتاً «میهن‌گرایی» (ناسیونالیزم عربی) در وجودشان بیداد می‌کرده و از اسلام جز تعصبات و شعارهای بیهوده هیچ چیز دیگری نفهمیده‌اید. تازه تکفیر شیعه را هم بر آن اضافه کن.
«حزب‌الله» لبنان اولین نمونه‌ای بود که عمل به اسلام را در سطح وسیع و اثرگذار در میان تمام لبنانی‌ها به نمایش گذاشت. اگر تاریخ معاصر لبنان را مطالعه کنید، ‌متوجه می‌شوید که «امام‌موسی‌صدر(أعاده‌الله‌ إلینا)» تا حدی توانست این مسأله را نهادینه سازد اما، جنگ‌های داخلی لبنان و لزوم ورود امل؟! به این جنگ‌ها، نگذاشت تجربه اسلامی- شیعی موفقی در سطح جامعه لبنان به دست بیاید. بعد هم که قذافی شیعیان لبنان را تقسیم کرد...
بعد از تشکیل مخفیانه حزب‌الله لبنان در پی حمله خرداد ۱۳۶۱(جُزیران ۱۹۸۲) و نبرد قهرمانانه «خکده»، رهبران شیعه اسلام‌گرا که مخفیانه این جنبش را هدایت می‌کردند، تصمیم گرفتند که از ولایت فقیه و رهبری امام خمینی(ره)،‌که شاخص‌ترین رهبر شیعه جهان بود، پیروی کنند.
حزب‌اللهِ پیرو ولایت فقیه، در میان آن همه سازمان و حزب، تنها نیرویی بود که توانست اسرائیل را اخراج کند. رزمندگان حزب‌الله و مقاومت اسلامی(شاخه نظامی حزب‌الله) برای انگیزه‌هایی می‌جنگیدند که فراتر از خاک و مرزهای لبنان بود و تا آن موقع سابقه نداشت. حزب‌الله توانست در انتخابات سال ۱۹۹۲(۱۳۷۲) نمایندگان طرفدار تشیع و ولایت فقیه را وارد مجلس پارلمانی کند. انگیزه‌های اسلامی و شیعی رزمندگان مقاومت اسلامی، سطح پایبندی و تدین را تا حد زیادی میان مردم شیعه نهادینه کرد؛ چادر شیعه مانند یک مد، هر روز در میان زنان و دختران شیعه طرفدار پیدا کرد و مساجد پر از جمعیت شد و باقی ماجرا...
مسأله مهم‌تر از شعارهای شیعی حزب‌الله لبنان، عملش بود. دیگر چشم مردم صرفاً به این نیست که من و تو ظاهر مذهبی داریم یا چیز دیگر، ‌آنها این را می‌ببینند که من و تو نماز اول وقت می‌خوانیم یا نه، امین هستیم یا نه، به صاحب کمک کمک می‌کنیم یا زیرکانه ازآن در می‌رویم!
چیزی که باعث شده مردم و شیعیان لبنان تا امروز سفت حزب‌الله را بچسبند، تطابق شعارهای حسینی‌‌ آنها با عمل حسینی‌شان بوده، یکی از شواهد این مدعا را بخوانید:
... دو، سه سال قبل ارتش لبنان و یونیفل( نیروهای به اصطلاح حافظ صلح سازمان ملل که بعد از جنگ ۳۳ روزه در لبنان مستقر شد) یک رزمایش مشترک در جنوب لبنان برگزار کردند. در یکی از مراحل عملیات، یک هلی‌کوپتر ارتش که خلبانش مسیحی بود، به نقطه‌ای نزدیک ‌شد که آنجا یک رزمنده مقاومت اسلامی مستقر بود. در این گونه موارد، رهبری مقاومت اسلامی دستور اکید داده بود که حتی اگر تیراندازی از سوی طرف مقابل صورت گرفت، رزمنده حق تیراندازی ندارد و باید محل را ترک کند؛ اما این رزمنده خودسر چنین نکرد و با موشک استینگرش هلی‌کوپتر را هدف قرار داد. در نتیجه هلی‌کوپتر منفجر و خلبانش کشته ‌شد. غوغایی وسیع در رسانه‌های لبنان و رژیم صهیونیستی شروع شد. بسیاری می‌گفتند اعضای حزب‌الله تروریست و افراطی هستند و برای قوانین لبنان ارزش قائل نیستند؛ اما حزب‌الله چند ساعت بعد، رزمنده خاطی خودش را تحویل دادگاه لبنان داد چون او از نظر عقلی، شرعی و قانونی او مجرم محسوب می‌شد! حزب‌الله همواره توجهش به این بود که به اسلام و مبانی‌اش عمل کند. به همین خاطر هم فرد مجرم را تحویل دادگاه داد.

۲) احترام متقابل به حقوق و هویت سایر طوایف دیگر:
در لبنان هر مذهبی، یک طایفه خاص را در برمی‌گیرد. مانند مسیحیان مارونی یا دُرزی‌ها(فرقه‌ای از اسماعیلیان که در استان جبل، ‌منطقه شوف ساکنند و رهبرشان«ولید جنبلاط» است). هر فرقه‌ای در لبنان برای اینکه بتواند بقایش را تضمین کند، نیازمند ارتباط و تعامل با سایر طوائف است. شیعیان هم، خصوصاً به خاطر اینکه ارتباط تنگاتنگی از لحاظ اجتماعی با مسیحیان دارند، از این قاعده مستثنی نیستند.
بسیاری از مناطقی که آنها را جزو «جنوب لبنان» می‌دانیم، مسیحی هستند؛‌ به ویژه در مناطق مرزی. این روستاها در محیط کلی جنوب لبنان که اکثریت آن شیعیان هستند، واقع شده‌اند.
در طول تاریخ تشکیل مقاومت اسلامی لبنان، روستاهای بسیاری از مسیحیان در نزدیکی محل درگیری‌های رزمندگان حزب‌الله و نیروهای ارتش اسرائیل قرار داشت. منطقه«قَنطَره» از آن جمله است. با این حال، هیچ گزندی از سوی حزب‌الله به مسیحیان مناطق جنگی یا اشغالی نرسید زیرا آنها هم جزو ملت لبنان هستند. این یکی از دلایل مهمی است که مسیحیان از حزب الله حمایت می‌کنند.
خیلی وقت بود که سایر طوایف لبنان - خصوصاً‌ جوانانشان- دنبال این بودند که در کنار حزب‌الله علیه اسرائیل بجنگند. آن موقع حزب‌الله و مقاومت اسلامی به طور مطلق فقط از شیعیان عضو و نیرو می‌گرفت.
روزی از روزها پسر هجده ساله سیدحسن نصرالله در حالی که چند ماه بیش‌تر از نامزدی‌اش با «بتول خاتون» دختر شیخ محمدعلی خاتون دوست سیدحسن،‌ نمی‌گذشت در حمله به پایگاه اسرائیلی‌ها در «جبل الرفیع» در «اقلیم التفاح» جنوب لبنان شهید شد اسرائیلی‌ها پیکر سیدهادی را در تلویزیون نمایش دادند، در حالی که خودشان هم او نمی‌شناختند. همه لبنان یک پارچه موج تقدیر از سیدحسن و حزب‌الله شد زیرا چنین چیزی لبنان سابقه نداشت.
هفتم سیدهادی شد. سیدحسن جلوی دوربین ظاهر شد. خبری عجیب در راه بود. سازمانی جدید تشکیل شده بود، آن هم برای حضور تمام فرقه‌های دینی لبنان در جنگ با رژیم صهیونیستی؛ «گروهان‌های مقاومت لبنان علیه اشغالگری اسرائیل» یا به تعبیر عربی«السرایا اللبنانیة لمقاومة الاحتلال الاسرائیلی». بسیاری از نویسندگان عرصه حزب‌الله در ایران، نام «سرایای لبنانی» را برای این سازمان به کار می‌برند. حدود هشتاد درصد نیروهای این سازمان را اهل سنت و مسیحیان تشکیل می‌دهند. این سازمان از ابتدای تأسیس‌ در سال ۱۹۹۷(۱۳۷۶) تا امروز و طی جنگ ۳۳ روزه، دوشادوش حزب‌الله و تحت رهبری مقاومت اسلامی لبنان (شاخه نظامی حزب) با ارتش اسرائیل جنگید چندین شهید و مجروح هم شد ثمرة این ایثارگری.
حزب‌الله، در سازمان‌ها و نهاد‌های خیریه‌اش از همکاری مسیحیان نیز استفاده می‌کند. محبوبیت حزب‌الله در میان مسیحیان لبنان تا حدی است که «ژولیاپطرس» که یکی از معروف‌ترین خوانندگان زن لبنانی در عرصه‌های سرودهای مسیحی و ملی است، سرودی را تقدیم به سیدحسن نصرالله و رزمندگان مقاومت اسلامی خواند که با تشکر سیدحسن، علی‌رغم پرهیز از شنیدن به خاطر حرمت آواز زن در اسلام مواجه شد.

۳) مدیریت بسیار دقیق و پیشگیری از شرایط خطر:
آیا تاکنون فکر کرده‌اید چرا آمار ترور فرماندهان مقاومت اسلامی لبنان به پانزده تا بیست مورد هم نمی‌رسد؟ یا این که وقتی اسرائیل ضاحیه، حومه جنوبی بیروت؛ را بمباران کرد، حزب‌الله چگونه موفق شد عمده مردم را در پناهگاه‌های مخفی و نواحی دیگر اسکان دهد؟ یا اینکه اصلاً چرا علی‌رغم داشتن این همه شورای تخصصی، سازمان‌های تابعه و نهادهای خیریه، اجتماعی، فرهنگی و عمرانی، حزب‌الله همچنان یک‌پارچه و منظم به فعالیت‌ خود ادامه می‌دهد؟!
و اما...
مدیریت، همین نشریه خودمان را برایت مثال می‌زنم: اینکه مطالب «فکه» به موقع برسد، دقیق ویراستاری شود، مصاحبه‌ها تنظیم و آماده چاپ شود، صفحه‌آرایی شود، با چاپ‌خانه هماهنگی شود، هزینه‌ها و حقوق تحریریه پرداخت شود، چاپ نشریه وزین باشد، به موقع به روزنامه فروشی‌ها برسد و هزار مسأله و دردسر دیگر، نشان دهنده این است که یک تیم متعهد با یک مدیریت خوب و دقیق پشت این نشریه حضور دارند. اگر چنین نباشد، قطعاً این کار و پروژه ماهانه با شکست مواجه خواهد شد.
حالا سازمانی وسیع با حجم عظیمی از فعالیت‌ مانند حزب‌الله لبنان را در نظر بگیرید. مقاومت اسلامی لبنان که شاخه نظامی حزب است و نیروهای آن را معمولاً با نام « رزمندگان حزب‌الله لبنان» می‌شناسیم، با داشتن ده‌ها گردان، تیپ و یگان‌های عملیاتی و امنیتی و فرهنگی، تنها یک شاخه از زیر مجموعه‌های حزب‌الله است. حالا فرض کنید اگر یک جا یک اشتباه کوچک در یک مورد ظاهراً بی‌اهمیت رخ بدهد، چه ضربه سنگینی به حزب و حیثیت‌اش وارد خواهد شد؟!
در ساختار حزب‌الله، مدیر و رهبر با عنوان و سمت «دبیرکل» شناخته می‌شود. سمتی که بیست سال است بر دوش «سیدحسن نصرالله» قرار دارد. حالا قدری به مسائل بحران آفرین در تاریخ حزب‌الله بپردازیم. حزب‌الله با بحران متولد شد و با بحران به حیاتش ادامه داد. دهه هشتاد، عملیات‌های سنگین شهادت طلبانه، حضور ناتو، کشتارهای صهیونیست‌ها، ترور علما به ویژه شیخ راغب حرب، عقب‌نشینی اسرائیل به نوار امنیتی، اعلام موجودیت رسمی، تغییر سبک عملیات از نبرد پراکنده مردمی به ساختار سازمان یافته چریکی و درگیری امل با حزب‌الله، بخش مهمی از این مسائل بحران آفرین بود.
در ابتدای دهه نود، شهادت دبیر کل سیدعباس موسوی و همسر و فرزندش، ضربه سختی به حزب‌الله وارد کرد. اسرائیل از این جنایت خوشحال بود و گمان می‌کرد با حذف موسوی، درس خوبی به حزب‌الله داده، اما غافل از این این ضربه در ظرف چند ساعت به پاتک حریف مبدل شد.
آن هم چه پاتکی؟! هنوز بعد از بیست سال، پشت دستشان را می‌گزند که ای کاش ۱۶ شُبّاط(فوریه/۲۶ بهمن). سیدعباس را نزده بودند تا نصرالله جایگزینش شود. خودمانیم، مگر سیدحسن چه بر سرشان آورده؟!
او در سه جنگ (۲۰۰۶و۱۹۹۳،۱۹۹۶) که اولی یک هفته، دومی حدود دو هفته و سومی طولانی‌ترین جنگ تاریخ رژیم صهیونیستی که ۳۳ روز طول کشید، اسرائیل را شکست داد، و آن را به طور کامل از خاک لبنان، به استثنای مزارع اشغالی «رشیعاد»، تپه‌های «کفرشوبا» اخراج کرد و تقریباً تمام اسرای لبنانی به ویژه سمیرقنطار و سایر اسرای شاخص را از زندان اسرائیل بیرون کشید. ظرف حدود دو سال عمده خانه‌های ویران شده در لبنان را بازسازی کرد. به خاطر تعهد بالایش در وعده دادن و عمل کامل، به «مرد وعده‌ها» معروف شده است. سیدحسن نصرالله، نمونه دقیقی از یک رهبری قاطع و مدیریت دقیق است. اگر مثالی جالب در این مورد به ویژه در مورده افراطی گرایی‌های مذهبی می‌خواهید، ‌این ماجرا را بخوانید، آن هم در مورد تطبیقات آخرالزمانی و از زبان خود سیدحسن نصرالله:
«همین چند سال پیش فردی [از شیعیان] در این مورد [تطبیق رهبران آخرالزمانی بر شخصیت‌های کنونی] کتابی منتشر و پخش کرد. خبرش در همه جا پیچید و ما هم از این مسأله مطلع شدیم. فوراً آن آقا احضار شد و با او در مورد[اشتباه بودن] این مسأله صحبت کردیم. تمام نسخه‌هایی که از این کتاب منتشر شده بود، جمع‌آوری و امحا شد».
قطعاً اگر سیدحسن نصرالله در این مورد سکوت می‌کرد، فتنه مذهبی و انحراف عقیدتی اکثر شیعیان لبنان را در بر می‌گرفت. البته اگر یاران سیدحسن در لبنان، افراد متعهد و مخلص و خداجویی نبودند، او نیز مانند جدش علی(ع) مجبور می‌شد برود و جای چاه، با دریای مدیترانه درد دل کند. قاطعیت و درایت یک مدیر، در کنار تعهد و ایمان پرسنل‌اش است که نتیجه می دهد.

۴) روش زندگی اعضا و رزمندگان، به ویژه در سطح مسئولیت و فرماندهی:
آن چه که ما لااقل به عنوان بخشی از صفات یک «مجاهد» می‌دانیم، ‌این است که حب دنیا از دلش بیرون رانده است و خود  را فدایی چیزی جاودانه و عظیم‌تر می‌داند. این عدم دنیا شیفتگی در رفتار او نیز دیده می‌شود. خانه‌ای که دارد، خودرو و لوازم شخصی زندگی‌اش، رفتار همسر و فرزندان و دوستانش،‌ تعاملش با جامعه و هر چیز دیگر. وقتی فردی صرفاً شعارهایی مذهبی مطرح کند اما در عمل آن گونه نباشد نه تنها تأثیر مثبت در جامعه ندارد بلکه اثر منفی نیز خواهد گذاشت.
از منابعی موثق شنیده بودم که حاج عماد مغنیه، قهرمان دل‌های تمام برو بچه‌های طرفدار حزب‌الله تا آخر عمرش در منزلی استیجاری در حومه جنوبی بیروت(ضاحیه) زندگی کرد. عجب! مگر حاج عماد رئیس شورای جهادی حزب نبود، پس لااقل می‌بایست یک «بی.ام.و» و یک خانه لوکس در بیروت انتظار او و خانواده‌اش را می‌کشید اما عماد، معتقد بود که خادمی است در «حزب‌خدا» پس رفتارش هم باید خدایی باشد؛ خدایی، آن گونه خالق گفته بود نه آن گونه که انسان برای رضای نفس تفسیر می‌کند.
حاج عماد مغنیه، ‌فرمانده طراز یک نظامی حزب‌الله که چهار زبان را به شیوایی زبان مادری حرف می‌زد، غیر از اینکه با حقوق‌اش برای خود منزل مستقلی نخرید که هیچ، با پول خودش شخصاً به بسیاری از همرزمان و نیروهای تحت امرش در مقاومت اسلامی لبنان،کمک مالی کرد تا صاحب منزلی شده یا برای خود، زندگی مشترک تشکیل بدهند.
آن چه امروز حزب‌الله را به ویژه در میان شیعیان لبنان مطرح و محبوب کرده است، این است که فرماندهان و مسئولان حزب‌الله لباس مردم را می‌پوشند، مانند آنها و بین آنها زندگی می‌کنند، حسینی حرف می‌زنند و حسینی هم عمل می‌کنند و صرفاً قیافه اسلامی یا شبه اسلامی ندارند. یکی از مسائلی که مانع به وجود آمدن تبعیض بین رزمندگان و فرماندهان در مقاومت اسلامی می‌شود، این است که چیزی به نام«درجه» در این سازمان وجود خارجی ندارد و تفاوت تنها در سمت‌ها و فعالیت‌هاست. علاوه بر این‌ها، رزمندگی حزب‌الله شغل نبوده و حتی در میان فرماندهان، افراد بسیاری هستند که اصلاً شغل‌شان چیز دیگری است. بسیاری از همین نیروهای رزمنده، در خارج از لبنان زندگی می‌کنند و از لحاظ مالی ثروتمندند.

۵) فرهنگ سازی و تبلیغ دقیق و قوی:
وقتی مدعی یک تفکر هستید و خود را به آن ملتزم می‌دانید، باید دیگران را نسبت به آن متقاعد کنید. این همان چیزی است که در هر سطح و کیفیتی، آن را «فرهنگ سازی و تبلیغ» می‌نامیم.
از زمانی که حزب‌الله تأسیس شد، با تشکیل گروه‌های سرود و پیشاهنگی و همچنین روزنامه«العهد» (که امروز نام آن به «الانتقاد»‌تغییر یافته و به صورت اینترنتی منتشر می‌شود)،‌گامی مهم در این عرصه برداشت.
افراد شاخصی در میان عناصر تبلیغات حزب‌الله هستند که از همین گروه‌ها شروع کرده و تبدیل به وزنه‌های سنگینی در تبلیغات و رسانه‌ حزب‌الله شدند. «محمد دَبوق» که دوبله مستند بی‌نظیر«روح‌الله» او و مستند «ویرانی سوم» اش را از شبکه خبر مشاهده کرده‌اید، یکی از این افراد شاخص است. او و دو دوست و همکارش«ناصر بخسمد» و «مهدی قانصوه» هر سه در یک گروه سرود، فعالیت فرهنگی‌شان را شروع کردند.
همزمان با پیمان طائف در سال ۱۹۸۹(۱۳۶۸)، شورای رهبری حزب‌الله در جلسه‌ای که تشکیل داد، تصمیم گرفت که رسانه‌ای تلویزیونی در کنار رادیو «النور» و «صوت‌المستضعفین» داشته باشد. پخش این شبکه، که به دلیل نصب فرستنده روی مناره مسجدی در ورودی بیروت،‌ «المناره» ‌نام گرفت، از حومه بیروت شروع شد و به تمام لبنان رسید. همزمان با آزادسازی جنوب لبنان در چهار خرداد ۱۳۷۹(۲۵ ایار۲۰۰۰)، شبکه المنار پخش ماهواره‌ای خود را شروع کرد.
کار به جایی رسید که المنار در فلسطین و بحرین اولین شبکه برتر، در لبنان جزو سه تای اول و در کشورهای عربی جزو چهار تای صدر بود. این شبکه را می‌توان روی دو ماهواره«عرب‌ست» و «نایل‌ست» دریافت کرد.
آمریکا که از صدا و تصویر المنار وحشت داشت، به عنوان اولین و تنها تحریم تلویزیونی‌اش، پخش و دریافت المناره را در خاک کشورش ممنوع کرد و فرد خاطی با دو سال زندان و جریمه چند ده هزاری مواجه می‌شد! کسانی که فقط سخنرانی‌های سیدحسن نصرالله را از المنار دیده باشند، متوجه می‌شوند که بارها دوربین فیلم‌برداری با زوایای مختلف و به ویژه هنگام دادن شعارهای مذهبی، به میان مردم شیرجه می‌رود و صحنه‌هایی را فیلم‌برداری می‌کند که همه تحسین می‌کنند. از نظر ساخت برنامه‌های مذهبی نیز المنار در بین تمام رسانه‌های مسلمان، حرف اول را می‌زند.
اردیبهشت گذشته که به نمایشگاه کتاب تهران رفته بودم، مثل همیشه خرید یک سری از مستندات عربی مقاومت اسلامی لبنان جزو برنامه‌ام بود. وارد بخش ناشران زبان عربی شدم. مسئول انتشارات «دارالولا»‌ که از بیروت آمده بود، مرا می‌شناخت. بعد از سلام و علیک و احوالپرسی داشتیم داخل غرفه بزرگ‌شان که مشترکاً با المناره اداره می‌کردند، گشتی می‌زدم که چشمم به چیزهای جالبی افتاد. یک لوح دی‌وی‌دی آنجا بود که الان اسمش را یادم نیست. این دی‌وی‌دی مخصوص آموزش به دخترانی بود که تازه به سن تکلیف رسیده‌اند. کمی آن طرف‌تر یک برنامه دیگر بود که در آن چند پسر نوجوان داشتند با هم راجع به احکام نماز صحبت می‌کردند و آنها را انجام می‌دادند؛ یعنی آموزش با زبان بچه‌ها به خود بچه‌ها.
المنار در زمینه اصلی فعالیتش، همان گونه که لقبش«شبکه مقاومت و آزادسازی» نشان می‌دهد، ضربات سنگینی به رژیم صهیونیستی وارد کرده. پخش صحنه‌های عملیات‌های مقاومت اسلامی علیه سربازان صهیونیست، نمایش کلیپ‌ها و سرودهای بسیار مهیج و زیبا با افکت‌های دقیق و استفاده زیبا از سخنرانی‌های «سیدحسن نصرالله»، بخش‌های عمده‌ای از این نبرد رسانه‌ای را شامل می‌شود. المنار شایستة لقبش عمل می‌کند و ارزش‌هایش حرف اول را در برنامه‌های رسانه‌ای‌اش می‌زنند. حزب‌الله غیر از رسانه،‌ با برگزاری مراسم‌های یادبود شهیدان و مناسک مذهبی، نقش عمده در افزایش فرهنگ دینی در میان شیعیان لبنان و همین‌طور گرایش دیگر لبنانی‌ها و حتی خارجی‌ها به تشیع داشته است.
روزنامه همشهری- اگر اشتباه نکنم- در یک ویژه نامه نوروزی مصاحبه‌ای با دبیر کل حزب‌الله داشت. در این گفتگو خبرنگار از سیدحسن نصرالله می‌پرسد: دلیل این همه محبوبیت حزب‌الله بین جوانان مختلف در کشورهای اسلامی به ویژه جوانان ایرانی چیست؟
سیدحسن هم پاسخی بسیار زیبا به این سوال می‌دهد: «ما در حزب‌الله همواره به حرف‌ها و سخنان امام خمینی(قدس‌سره) توجه می‌کنیم و کاربردهای آن را شناخته و در لبنان به کار می‌بریم. البته کاربرد سخنان امام خمینی(ره) متفاوت [و وابسته به شرایط همان کشور] است ولی ما کاربرد سخنان امام(ره) را در لبنان پیاده می‌کنیم».
همه چیز حزب‌الله از همان پیرمرادی است که تقوا، ایمان، علم، فلسفه، عرفان، تشیع، تشرع، تدین را با هم داشت و حقیقت قرآن و محمد و آل محمد(ص) را نه فقط با جان ملتش، که با جان تمام آزادی‌خواهان حقیقی جهان آشنا کرد.
زمانی که به دیدار و مصاحبه با رزمندگان «نبرد خلده»، بنیانگذاران حزب‌الله لبنان و همانانی که رهبرشان طلبه‌ای ۲۶ ساله‌ به نام«سیدعباس موسوی» بود رفته بودند، در جواب این‌که شما کیستید، ‌پاسخ دادند: «نحن جنود الخمینی(ره) » (ما سربازان امام خمینی(ره) هستیم).

مقاله ها مرتبط