۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

حقیقتی برتر از اسطوره

حقیقتی برتر از اسطوره

حقیقتی برتر از اسطوره

جزئیات

برای حاج عماد مغنیه/ به مناسبت ۲۳ بهمن، سالروز شهادت حاج عماد مغنیه بنیانگذار یگان نظامی حزب‌الله لبنان در سال ۱۳۸۶

23 بهمن 1401
اشاره: خدا خواست که تو را بشناسم و قبل از این که ببینمت، پر بکشی سوی تمام کسانی که روزگاری آرزویم مانند آن‌ها شدن بود و امروز فراتر از آن‌ها شدن؛‌ بماند که هزاران مایل میان من امثال شما فاصله است در حسینی بودن.

اردیبهشت ۱۳۸۶ یا به قول تو ایّار۲۰۰۷ در نمایشگاه کتاب تهران دنبال غرفه سازمان تو، ‌حزب‌الله لبنان، می‌گشتم. به امید سلامی،‌ کتابی، احوالی پیدایشان نکردم. بین عالمی از کتاب‌هایی که در بخش «قدس» نمایشگاه بود، آرم با قداست حزب‌الله چشمم را گرفت. یک لحظه یاد مستندهای تلویزیونی که «آقای مرتضی شعبانی» در لبنان ساخته بود و هر عصر جمعه از شبکه یک بخش می‌شد، افتادم.
شهید عماد مغنیه معروف به حاج رضوانآرم، روی یک کتاب بود. برداشتمش. اسم زیبایی داشت. «از مقاومت تا پیروزی» نویسند‌ه‌اش یک ایرانی بود که گویا لبنان را خوب می‌شناخت. «دکتر مسعود اسداللهی». هنوز هم هر وقت ایشان از بیروت در مورد حزب‌الله صحبت می‌کند، پای تلویزیون میخکوب می‌شوم...
خوره کتاب بودم، شاید یک کتاب هزار صفحه‌ای را دو روزه می‌خواندم. رسیدم جایی که نام تو آمده بود، آن جا بود که تو را شناختم. مطلب در مورد لبنانی‌ها یا به تعبیر بهتر، شیعیان لبنانی‌ای بود که بعد از خروج سازمان آزادی‌بخش فلسطین، ساف، به خاطر ظلم‌هایی که آن‌ها به مردم شیعه لبنان کرده بودند، مظلوم واقع شده بودند. تو سردسته‌شان بودی چون هم عضو ساف، بودی و هم در بیست سالگی مستقیماً با خود عرفات کار می‌کردی. در کجا، در سازمان ۱۷ جنبش فتح و چرا فتح و چرا امل نه؟ چون با دزدیده شدن امام موسی صدر و یتیم شدن هزاران شیعه و بعد از آن رفتن دکتر چمران- همانی که وقتی بچه‌ بودی آمد به خانه‌تان در «طیردبّا» و شدی رفیق و مریدش- کسی را نداشتی که یادت بدهد چطور به اسرائیل سیلی بزنی؛ اما با آمدن یک نفر دنیای تو، دگرگون شد. خوب می‌دانی چه کسی را می‌گویم. امام را... امام خمینی(ره) را ... .کسی که آن‌قدر عاشقش بودی که به خاطر فهم حرف‌هایش رفتی و فارسی یاد گرفتی.
از اردیبهشت ۸۶ تو یک جورهایی قهرمان زندگی‌ام شدی. قهرمانی که مظهر مبارزه با اسرائیل بود و همه چیز را با هم داشت. قرآن، تشیّع،‌ جهاد، اسلحه،‌ مقاومت فلسطین، امام موسی صدر، ‌شهید چمران و امام خمینی(ره) و... . همه را با هم داشت. این همه به خاطر درایتت بود. آنقدر درایت داشتی که همة هم‌رزمانت می‌دانستند تو «حاج رضوان» هستی؛ اما جز اندکی هیچ کدام حتی فکر هم نمی‌کردند که تو، فرمانده‌ خاکی‌سیرتشان، همان عماد مغنیه‌ای باشی که ایالات متحده آمریکا برای سرش ۲۵ میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود.
**
... توی تاکسی نشسته بودیم با یکی از دوستانم که رادیو حرف از انفجار دمشق و قطع برنامه‌های عادی برخی شبکه‌های لبنانی و پخش قرآن در آن‌ها، به ویژه المنار، زد. از رفیقم پرسیدم: مگه چی شده؟
گفت: نمی‌دانی؟!
احتیاج به جواب دادنش نبود. دو، سه ثانیه بعد نام تو را با لقب «شهید» از رادیو شنیدم...
دنیا با همه عظمتش روی سرم خراب شد. وارفته بودم. دوستم نمی‌دانست که من تو را نزدیک به یک سال بود که می‌شناختم. به خاطر همین حس می‌کرد شاید به خاطر علاقه صرف به حزب‌الله و مقاومت اسلامی لبنان این قدر ناراحت شده‌ام.
وقتی شب چهره‌ات را در تلویزیون دیدم واقعاً غافل‌گیر شدم. فکر نمی‌کردم قهرمان رؤیاهایم چنین چهره‌ای داشته باشد. چهره تو از رویاهای من، رؤیایی‌تر بود.
چند روز بعد سیدحسن نصرالله، ‌مردی که او را سایه «امام خمینی(ره)» می‌دانم و علاقه‌اش را مایه افتخار، در یک سخنرانی بی‌نظیر کاری کرد کارستان. چنان شمشیری برای صهیونیست‌ها کشید که تا آن زمان کسی ندیده‌ بود. او گفت و ما یقین کردیم که خون تو ای حاج عماد، به هدر نخواهد رفت و آن‌ها را از صحنه روزگار محو خواهد کرد ان شاءالله.
حاج عماد، امروز چشمت از همیشه روشن‌تر است. ملت‌های عربی از خواب غفلت برخواسته‌اند؛ اما حیف که تو را یادشان رفته. یادشان رفته در «یمن» جای عکس «چه‌گوارا» ی کافر کمونیست، با عکس و نام تو باید در برابر مزدوران خون‌خوار آمریکا و اسرائیل و عربستان بایستند. صدها چه‌گوارا باید درس انسانیت و مبارزه و جنگ و عقیده را در مکتب تو بیاموزند. ای کاش از حرف «مائو»ی کمونیست چنینی به احمدالشقیری، بنیانگذار ساف، عبرت می‌گرفتندکه به او گفت: «شما مسلمان‌ها امام حسین(ع) را دارید و آمده‌اید جنگیدن را از من یاد بگیرید؟!»
تا از حقیقت جدا هستیم به انحراف کشیده می‌شویم، اما امثال تو به ما الگو می‌دهید که چگونه احمدی، علوی و مهدوی باشیم. این سخن، الگو بودن تو، سخن من نیست که سخن رهبرت و رهبرم «سیدعلی خامنه‌ای» است.
حاج عماد، بهشت بر تو گوارا باد! یک عمر خالصانه زندگی کردن، همین نتیجه را هم دارد. امیدوارم ما را از دعای خیرت فراموش نکنی به امید روزی که در کنار هم در ارتش جهانی حضرت مهدی(عج) شر را در جهان نابود کرده و خیر را بر آن حاکم کنیم.

نویسنده: مهدی قاسمی

مقاله ها مرتبط