۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
قوای محمد رسول‌الله(ص) در سرزمین شام
قوای محمد رسول‌الله(ص) در سرزمین شام

قوای محمد رسول‌الله(ص) در سرزمین شام

جزئیات

چرایی حضور حاج‌احمد متوسلیان و رزمندگان ایرانی در لبنان / به‌مناسبت چهاردهم تیرماه سالروز ربوده شدن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان

14 تیر 1404
اشاره: همزمان با برگزاری جشنهای مردمی ایران بهمناسبت آزادسازی خرمشهر و بهتلافی ضربه سنگینی که بهواسطه عملیات الیبیتالمقدس بر ماشین جنگی ارتش بعث وارد آمد، رژیم صدام، با همدستی رژیم اشغالگر قدس، طرح پیچیدهای را در دستور کار خود قرار داد تا بهواسطه آن بتواند ایران را از ادامه نبرد دفاعی خود باز داشته و مسیر جنگ را منحرف کند. کِنِت آر.تیمرمن، پژوهشگر آمریکایی و رییس بنیاد «ایرانبریف»، ازجمله دشمنان کینهتوز انقلاب اسلامی ایران در میان راهبردشناسهای۱ آمریکایی است. بهرغم این موضوع، او در کتابی بهنام «لابیِ مرگ؛ غرب چگونه عراق را مسلح ساخت» که پساز هجوم صدام به کویت و اشغال این کشورِ شیخنشین توسط بعثیها، منتشر کرد، دراینباره مینویسد «در اواخر ماه می۱۹۸۲، وضعیت عراق در جبههها بسیار وخیم شد. نیروهای ایرانی، بصره، دومین شهر بزرگ عراق را که تنها راه دسترسی این کشور به خلیج فارس بود، زیر فشار قرار دادند. صدام در منتهای نومیدی، از آیتالله خمینی تقاضای صلح کرد. وی اعلام کرد بهطور یکجانبه نیروهای عراق را از ایران فرا میخواند که البته همان عقبنشینی مخفیانه بود و مرزهای بینالمللی با ایران را میپذیرد. وقتی [امام] خمینی پیشنهادش را رد کرد، صدام کوشید با جلب توجه ایران به دشمن مشترک دو کشور، یعنی اسراییل، نظر ایرانیها را به جای دیگر منحرف کند.»

تبانی شوم
در نتیجه همین تبانی شوم بود که در روز یکشنبه ششم ژوئن سال۱۹۸۲ م مصادف با شانزدهم خردادماه سال۱۳۶۱، ارتش رژیم صهیونیستی تهاجم بیسابقه خود را از طریق مرزهای زمینی و دریایی به لبنان و سوریه آغاز کرد. ارتش رژیم صهیونیستی در تهاجمی گسترده، ضمن یک پیشروی برقآسا خود را به بیروت، پایتخت لبنان رساند.

بهانه تجاوز
ماجرا از این قرار بود که روز پنجشنبه سوم ژوئن۱۹۸۲ م مصادف با سیزدهم خرداد سال۱۳۶۱، یک مرد مسلح فلسطینی، شولومو آرگوف، سفیر اسراییل در بریتانیا را در پلههای هتل دورچستر لندن به گلوله بست و کمماندهبود که سفیر را بکشد. این ترور، هم میتوانست کار یاسر عرفات باشد و هم کار مِناخیم بِگین که نخستوزیر وقت اسراییل بود و میخواست بهانهای پیدا کند و پایگاههای فلسطینی در جنوب لبنان را مورد حمله قرار دهد و نابود سازد.

پیشنهاد صدام
حمله اسراییل به جنوب لبنان، روز پنجم ژوئن مصادف با پانزدهم خردادماه سال۱۳۶۱ آغاز شد و صدام طی خطابهای عمومی، از آیتالله خمینی خواست آتشبس عراق را بپذیرد و نیروهای مشترک ایران و عراق، در جهاد با اسراییل به یکدیگر ملحق شوند. امام پیشنهاد صدام را نپذیرفت؛ چراکه بعدها مشخص شد ترور آرگوف به دستور شخص صدامحسین صورت گرفته است. پلیس لندن در تحقیقات خود پیرامون حادثه به این نتیجه رسید که تفنگ ضارب فلسطینی را یک افسر اطلاعاتی سفارت عراق در لندن به او داده است. عوامل بعثی، پول عملیات را پرداختند و آن را طرحریزی کردند. فرد تروریست، توسط سازمان «ابونَضال» که مرکز آن در بغداد بود، اجیر شده بود. این نقشه صدام که میخواست به این وسیله مسئله جنگ را به انحراف بکشاند، موجب تلف شدن جان هزاران انسان در لبنان گردید.
هنگامی که وزارت امورخارجه آمریکا تصمیم گرفت بغداد را از تمامی اتهامات تروریستی مبرا کند، بهخوبی میدانست که سازمان ابونضال از حمایت گسترده بغداد برخوردار است. همچنین مقامهای انگلیسی نیز یافتههای خود را در مورد دست داشتن عراق در ترور آرگوف، به اطلاع ایالات متحده رساندند؛ اما بهگفته ریچارد مورفی«ازآنپس دیگر در وزارت امور خارجه آمریکا در مورد حمایت بغداد از تروریسم، سخنی به میان نیامد. موضوع کلا و برای همیشه از دستور کار خارج شده بود.»

کمکهای ایران
دروغگویی صدام در همدستی مشترک نیروهای ایران و عراق برای مقابله با اسراییل در جایی بیشتر مشخص و محرز گردید که تنها چند روز پساز تهاجم نظامیان ددمنش صهیونیست، رییسجمهور لبنان در پیامی به تمامی حکومتها، سلاطین، روسای جمهور، گروهها، احزاب و مجامع جهانی از آنان تقاضای امداد و کمک نظامی، دارویی و سایر اقلام حیاتی کرد؛ اما هیچ کشوری جز ایران به این فریاد و کمکخواهی لبیک نگفت.
سوریه نیز ابتدا به متحد سنتی خود یعنی شوروی متوسل شد تا حمایتش را جلب کند؛ اما با پاسخ سرد و امتناعآمیز قطب کمونیزم جهانی روبهرو گردید. بهناچار سوریه از تمام کشورهای عربی و اسلامی کمک خواست که باز هم تنها کشور پاسخگو به این کمکخواهی سوریها، ایران بود.
پساز این تصمیم ایران به لبیکگویی به بیروت و دمشق، جمعی از بلندپایهترین مسئولین سیاسینظامی جمهوری اسلامی ایران، برای بررسی اوضاع و شرایط مظلومین منطقه، در حالی وارد کشور سوریه شدند که پایتخت آن بهطور مستقیم زیر بارش گلولههای توپخانه دوربرد صهیونیستها قرار داشت و وضعیت فوقالعاده، تمام شهر را در بر گرفته بود. پس از بازگشت هیئت اعزامی از سوریه به تهران، مقرر شد برای کمک به ملتهای لبنان و سوریه، یگان نمونهای از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به سوریه اعزام شود.

انتخاب درست
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دراینباره میگوید «... ما میخواستیم با اعزام نیروی کمکی، در حقیقت صداقت خودمان را به جهان اسلام نشان بدهیم تا بعداز آن، از کشورهای اسلامی بخواهیم که آنها هم با ما همراه باشند. قبلاز اعزام هر نیرویی، اول خودمان به سوریه رفتیم. منطقه را از نزدیک دیدیم. دقیقا آنجا را وارسی کردیم و بعد به این نتیجه رسیدیم که بهترین تیپی که میشود اعزام کرد، تیپ ۲۷محمد رسول الله(ص) است؛ هم بهدلیل رزمندگی بچههای این تیپ که در دوعملیات فتحالمبین و بیتالمقدس دیده بودیم، هم اینکه این بچهها توی پایتخت زندگی میکردند و با مسائل سیاسی، اعماز سیاست داخلی و خارجی بیشتر آشنا بودند. ما باید در آنجا هم به دمشق میرفتیم و هم به بیروت و این برای ما خیلی مهم بود که نیروهایی که به آنجا وارد میشوند، باید ازلحاظ مسائل سیاسی، اطلاعات بیشتری داشته باشند، معارف بیشتری داشته باشند و بعد، ازلحاظ رزمندگی هم بتوانند آنجا خوب بجنگند. در ثانی، اینها باید توانایی کارهای چریکی را هم داشته باشند و بتوانند کارهای نامنظم (جنگ پارتیزانی) انجام بدهند. خب؛ تیپ۲۷ هر سه این ویژگیها یعنی رزمندگی، سطح بالای آگاهی سیاسی و آشنایی با شیوه جنگهای چریکی را داشت. چرا؟ چون اولا حاجاحمد و حاجهمت توی کردستان جنگیده بودند؛ هم جنگ چریکی را در غرب دیده بودند، هم با دشمن در جبهههای جنوب بهشیوه کلاسیک جنگیده بودند. این ویژگیها باعث شد که ما تیپ۲۷ را برای این ماموریت انتخاب کنیم.»

سفر به سوریه و لبنان
عفر جهروتیزاده، مسئول وقت واحد تخریب تیپ۲۷، در خصوص نحوه انتخاب این واحد اعزامی میگوید «... با حاجاحمد قرار داشتیم به منزل یکی از شهدا سر بزنیم. وقتی رسید، گفت برادر جهروتی! امروز در یک جلسه شرکت داشتم. از من خواستهاند بروم پیش آقای خامنهای، رییسجمهور. قرار است ایشان راجع به سفر قریبالوقوع ما با بنده صحبت کنند. پرسیدم حالا بفرمایید قضیه چی هست؟حاجاحمد گفت مثلاینکه قرار است ما را بفرستند به لبنان. ... برای ملاقات با آقا، بنده هم همراه حاجاحمد به نهاد ریاستجمهوری رفتم. البته حاجی رفت داخل و در جلسه شرکت کرد. من هم همان بیرون ماندم و خودم را به کاری مشغول کردم تا مذاکرات تمام شود. نهایتا در این جلسه شورای عالی دفاع که آن زمان ریاستش بر عهده حضرت آیتالله خامنهای بود، تصویب شد که بخشی از تیپ ۲۷محمد رسولالله(ص) بهاتفاق تیپ ۵۸تکاور ذوالفقار از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، عازم لبنان شود. مقرر شد که این دو مجموعه در قالب تشکیلات رزمی واحدی تحت عنوان قوای محمد رسول الله(ص) بهفرماندهی شخص حاجاحمد متوسلیان به سوریه عزیمت کند.»

اعزام قوای محمد رسولالله(ص) به سوریه در سهمرحله
در مرحله اول، حاجاحمد متوسلیان بههمراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا بهعنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای ورود دیگر نیروها آماده کنند. پساز آن، مرحله دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده بهکمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران راهی سوریه شدند که سرپرستی مجموعه سوم را شهید محمدابراهیم همت برعهده داشت.
رزمندگان اعزامی پساز ورود به کشور سوریه، توفیق زیارت حرم حضرت زینب کبری(س) را پیدا کردند و به حرم عقیله بنیهاشم روانه شدند. بعداز زیارت، رزمندگان مورد استقبال گرم و پرشور مردم آنجا قرار گرفتند و سپس به اردوگاه پیشاهنگی حزب بعث سوریه در زَبَدانی رفتند و در آنجا مستقر شدند. البته که این اردوگاه بیشتر از آنکه به یک پادگان نظامی شباهت داشته باشد، به حلبیآباد شباهت داشت و فاقد امکانات اولیه اعماز سرویس بهداشتی و آب آشامیدنی بود. همین مسئله صدای اعتراض شهید همت را درآورده بود. اسراییلیها هم بهدنبال ورود رزمندگان به سوریه تدابیر بیسابقهای اتخاذ کرده و در برنامههای رادیو و تلویزیونی خود بیشتر به زبان فارسی حرف میزدند. آنها در برنامههای خود خطاب به رزمندگان ایرانی میگفتند «شما ایرانیها چرا آتشبیار معرکه شدهاید؟! شما برای اشغال لبنان آمدهاید!» جالب بود که آنها رزمندگان ما را اشغالگر خطاب میکردند!
علیرغم کمبود شدید امکانات و عدم پشتیبانی خوب سوریها از رزمندگان قوای محمد رسولالله(ص) ولی نیروها همچنان منتظر انجام عملیات بودند. سوریها بیشتر از آنکه این قوا را برای عملیات بخواهند، بهعنوان اهرم فشاری میخواستند که مورد نظر حاجاحمد متوسلیان نبود. با توجه به انجام اقدامات اطلاعاتی توسط نیروهای ایرانی و رصد اسراییل در دره بِقاع و تشکیل جلسه با مسئولین سوری جهت انجام عملیات بهدلیل اینکه آنها پای کار نیامدند، فرمانده قوای ایرانی برای کسب تکلیف در ظهر روز پنجشنبه سوم تیرماه۱۳۶۱ عازم تهران شد.

بازگشت به وطن
ر همین زمان امام خمینی به مسئولین سیاسی و نظامی تفهیم فرمود که اقدام اسراییل مبنیبر حمله به لبنان و سوریه دسیسهای بود تا ایران را از مسئله اصلیاش یعنی جنگ دور کند؛ فلذا نیروها باید برگردند. متعاقب این نظر امام، و تصمیم شورای عالی دفاع بعدازظهر روز چهارشنبه نهم تیرماه فرمانده کل سپاه طی تلفنگرامی دستور بازگشت هرچه سریعتر قوا را صادر کرد. بازگشت تدریجی نیروها با این دستور آغاز شد و تعداد زیادی از نیروها به وطن بازگشتند.

در همین گیرودارِ بازگشت نیروها به میهن، موسوی، کاردار سفارت ایران در بیروت به زبدانی آمد و طی ملاقاتی به حاجاحمد متوسلیان گفت «نیروهای فالانژ و اسراییلیها، سفارت کشورمان را در بیروت به محاصره درآوردهاند. اگر داخل ساختمان سفارت بشوند، تمام اسناد محرمانه به دستشان میافتد. باید سریع برویم و این اسناد را منهدم کنیم.» شهید همت و گروهی از کادرهای حاضر خواستند که این ماموریت به آنها واگذار شود اما حاجاحمد متوسلیان با لحنی ملایم این اجازه را نداد و خود بههمراه موسوی، تقی رستگارمقدم و کاظم اخوان، عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران عازم بیروت شدند. او در مقابل اصرار شهید همت برای رفتن گفت «حضرت امام به بنده امر کردهاند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این ماموریت بروم.»

رفتن بیبازگشت
عتها از رفتن حاجاحمد متوسلیان و همراهانش میگذشت اما هیچ خبری از آنها نشد و بدین ترتیب وی بههمراه یارانش در ساعت۱۲ ظهر روز چهاردهم تیرماه سال۱۳۶۱در میانهای از تاریخ گم شد. هرچند نیروهای اعزامی به سوریه و لبنان نتوانستند در هیچ عملیات نظامیای علیه اسراییلیها شرکت داشته باشند، اما حضور معنویشان باعث شکلگیری هستههای اولیه مقاومت حزبالله لبنان شد. نیروی مقاومتی که سالیانسال دمار از روزگار اسراییل غاصب درآورده و همچنان در خط مقدم درگیری با رژیم کودک‌‌کش است.

پینوشت:
Strategist .1

نویسنده: محسن نجفی

مقاله ها مرتبط