اشاره: ۲۶ شهریور ۱۳۵۹، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق جلوی تلویزیون ملی آن کشور حاضر میشود و سند قرارداد مرزی الجزایر را پاره میکند. پس از لغو یکطرفه این قرارداد، ارتش عراق در ۳۱ شهریور همان سال، حمله همه جانبهای را به ایران آغاز میکند. اختلافهای مرزی ايران و عراق به دوران حكومت سلسله صفوی در ايران و دولت عثمانی باز ميگردد. دولتی که با قصد کشورگشایی به مرزهای غربی ایران رسیده بود.
عراقىها در بهار سال ۱۳۴۸، سفير ايران در بغداد را به وزارت امور خارجه احضار كرده و به او گوشزد میکنند كه حاكميت عراق بر اروندرود غيرقابل ترديد است و ايرانىها براى احترام گذاشتن به حاكميت عراق، ضرورى است كه به هنگام عبور از این آبراه، پرچم كشتىهاى خود را پايين بياورند. اين درخواست عراقىها در حالى مطرح میشد که دو کشور تا آن زمان و طبق ماده ۴ قرارداد ۱۹۳۷ حق استفاده برابر از اروندرود را داشتند. قراردادی که ایرانیها زیر فشار دولت انگلیس، سالها قبل امضایش کرده بودند. در چنين شرايطى ايران با قاطعيت، عهدنامه مرزى ۱۹۳۷ ميان دو كشور را به علت عدم رعايت مفاد آن از سوى عراق، باطل اعلام كرد. با بالا گرفتن اختلافها، دو كشور اقدامات خصمانه عليه يكديگر را تشديد كردند و در سال ۱۳۵۰ روابط سياسى با يكديگر را تا حد دفتر حافظ منافع كاهش دادند
. سرانجام پس از ناكامى تلاشهاى سازمان ملل براى حل اختلافهای دو كشور، در ديدار غير منتظره صدام حسين و محمد رضا پهلوی در نشست سران اوپک
در شهر الجزیره
در تاریخ ۱۵
اسفند
۱۳۵۳، برابر با ۶
مارس
۱۹۷۵
اعلامیه مشترکی از سوی ایران و عراق در خصوص نحوه حل اختلافهای دیرینه دو کشور منتشر شد كه بعدها اساس و بنياد قرارداد الجزایر قرار گرفت. در این بیانیه مشترک مقرر شده بود که مرزهای زمینی دو کشور بر اساس پروتکل قسطنطنیه ۱۹۱۳
و صورتجلسههای کمیسیون تعیین مرز ۱۹۱۴ و مرزهای آبی بر اساس خط تالوگ (تقسيم مرزهاى آبى بر اساس خط كشتيرانى) مشخص شود
. قرارداد مرزی الجزایر در تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵ برابر با ۲۳ خرداد ۱۳۵۴ با میانجیگری
«هواری بومدین
» رئیس جمهور الجزایر بین «عباسعلی خلعتبری
» و «سعدون حمادی»، وزرای خارجه ایران و عراق و در حضور «عبدالعزیز بوتفلیقه»
عضو شورای انقلاب و وزیر امور خارجه الجزایر در بغداد امضا شد. قرارداد الجزایر شامل ۸ ماده بود که مهمترین آنها به شرح زیر است
: ماده ۱ طرفين معظمين متعاهدين، تأیید مىنمايند که مرز زمينى دولتى بين ايران و عراق همان است که علامتگذارى مجدد آن بر اساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به علامتگذارى مجدد مرز زمينى و ضمايم پروتکل مذکور که به اين عهدنامه ملحق مىباشند انجام يافته است
. ماده ۲ طرفين معظمين متعاهدين، تأیید مىنمايندکه مرز دولتى در شط العرب همان است که تحديد آن بر اساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به تحديد مرز رودخانهاى و ضمايم پروتکل مذکور که به عهدنامه حاضر ملحق مىباشند، انجام يافته است
. ماده ۳ طرفين معظمين متعاهدين، متعهد مىشوند که بر اساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به امنيت در مرز و ضمايم آن که ملحق به اين عهدنامه مىباشند، در طول مرز به طور مداوم کنترل دقيق و مؤثر به منظور پايان دادن به هر نوع رخنه اخلالگرانه، صرف نظر از منشأ آن، اعمال دارند
. ماده ۴ طرفين معظمين متعاهدين، تأیید مىنمايندکه مقررات سه پروتکل و ضمايم آنها، مذکور در مواد ۱، ۲ و ۳ عهدنامه حاضر که پروتکلهاى فوقالذکر بدان ملحق و جزءلايتجزاى آن مىباشند، مقرراتى قطعى و دائمى و غير قابل نقض بوده و عناصر غير قابل تجزيه يک راه حل کلى را تشکيل مىدهند. نتيجتاً خدشه به هر يک از عناصر متشکله اين راه حل کلى، اصولا مغاير با روح توافق الجزيره خواهد بود
. ماده ۵ در قالب غير قابل تغيير بودن مرزها واحترام کامل به تماميت ارضى دو دولت، طرفين معظمين متعاهدين تأیید مىنمايند که خط مرز زمينى و رودخانهاى آنان لايتغير و دائمى و قطعى مىباشد
. علل انعقاد قرارداد مرزى ۱۹۷۵ الجزاير با بررسی همه جانبه قرارداد مرزى ۱۹۷۵ الجزاير، مشخص میشود كه انعقاد اين قرارداد ناشى از برخى عوامل بينالمللى، منطقهاى و داخلى است. از نظر تاثير عوامل بينالمللى بر انعقاد قرارداد بايد گفت كه اين قرارداد تابعى از روابط دو ابرقدرت جهانى وقت یعنی شوروى و آمريكا بود. در حالی كه این دو كشور به خطرات جنگ اتمى با يكديگر واقف شده بودند، از بالا رفتن اختلافها ميان همپيمانان منطقهاى خود نظير ايران و عراق نگران بودند و مىخواستند از تشديد چنين بحرانهايى جلوگيرى كنند. اگر اين اختلافها از كنترل خارج مىشد ممكن بود دو ابرقدرت وارد یک جنگ ناخواسته با يكديگر شوند
. از نظر عوامل منطقهاى مىتوان گفت كه شاه ايران اصولاً تمایل داشت روابط خود را با اعراب حاشيه خليج فارس بهبود ببخشد. او در اين انديشه بود كه بهبود روابط با عراق سر فصل بهبود روابط با ساير اعراب است
. عراقىها نيز بىميل به توافق با تهران نبودند. بغداد در حالى كه از مشكل مرزى با سوريه در مورد تقسيم آب فرات رنج مىبرد و رژيم حافظ اسد نيز به تقابل با دولت بعثى بغداد برخاسته بود، سعى داشت مشكل مرزهاى شرقى خود را با ايران حل كند تا مجبور به مقابله با دو دشمن در دو جبهه نباشد. عراق با این کار میخواست بعد از پیروزی بر سوریه در فرصت مقتضی، به گونهای مشکل خود را با ایران حل کرده و حاکمیت خود را بر اروند به اثبات برساند
. از نظر مسائل داخلى، مسئله كردها نقش بسيار مهمى در انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزاير بازى كرد. شاه كه برای زیر فشار قرار دادن دولت صدام حسین، از كردهاى عراقى براى بهدست آوردن امتياز، حمايت تسليحاتى و مالى مىكرد، پس از آن كه احساس كرد به مقصود خود رسیده، از حمايت آنها دست كشيد
. از سوى ديگر، شاه در حالى كه بزرگترين و جدىترين مخالف حکومتش، حضرت امام خمینی
(ره) در عراق به سر مىبرد، نمىتوانست افزايش تماس و ارتباط مذهبيان ايرانى مخالف رژيمش را که در عراق مستقر بودند با داخل كشور بپذيرد، به همين دليل از نظر داخلى به شدت نيازمند آن بود كه مساعدت بغداد را براى تحت نظر قراردادن مخالفان خود در نجف و ساير شهرهاى مذهبى عراق به دست آورد
. دلایل فسخ قرارداد الجزایر پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در سال ۱۴۵۷، عراقىها درصدد لغو قرارداد مرزى ۱۹۷۵ الجزاير برآمدند، قراردادی که بهزعم خود آن را در شرايط نامساعدى پذيرفته بودند. عراقىها براى اثبات اين مسئله بعدها به مطرح كردن دلايل حقوقى و جغرافيايى و... روى آوردند. دلايل عراق براى لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزاير به قرار زير است
: