۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

شیدایی مهجور

شیدایی مهجور

شیدایی مهجور

جزئیات

به مناسبت وفات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

23 مهر 1403
السَلامُ علیکِ یا اُختَ ولی ا...
وقتی صحبت از دلدادگی، آن‌هم از نوع خواهر و برادری‌اش می شود، نا خودآگاه اذهان همه ما به سراغ ماجرای کربلا می‌رود و در آن سرزمین تفتیده، مأوا می‌گزیند. ماجرای شب عاشورا، اسارت و آن چهل منزل که می‌دانی و ذکر آن آتش به دل می‌زند؛ ماجرای نگاه سرازیر یک خواهر بر بلندای نی،ماجرای کشیده شدن یک زن غمدیده به دنبال یک سر، ماجرای....
برای من و تو، عزیز دل، معلوم و واضح است که در فرهنگ شیعه، وقتی از خواهر و برادر سخن به میان می‌آید،تمام ذهنمان، واقعه عاشورا و خواهر و برادر عاشورایی را مرور می‌کند. چه می‌توان کرد، تاریخ علی‌رغم تحریف‌های بی‌حد و اندازه‌اش، در ماجرای عشق خلع سلاح می‌شود.
آری عزیز!
از ماجرای این خواهر و برادر که بگذریم و اندکی به حافظه تاریخی خویش رجوع کنیم، می‌بینیم که تاریخ دوباره در صحنه دیگر، اما به گونه‌ای مشابه روایت دلدادگی خواهر و برادر را تکرار می‌كند:

حضرت رضا(ع) به آن طریق که مشهور است، در مرو استقرار نمودند. بی درنگ نامه‌ای را خطاب به حضرت معصومه(س) مرقوم فرموده و آن را توسط غلام مورد اعتمادی به مدینه ارسال نمودند. حضرت به غلام دستور می‌دهند که در هیچ منزلی توقف نکند، تا آن مرقومه را در اندک زمان ممکن به مدینه منوره برساند. فاطمة معصومه(ع) به مجرد دریافت دست خط برادر، خود را مهیای سفری دشوار می‌کند و تمامی داستان از این‌جا آغاز می شود....
بگذریم.
قرعه فال که به نام من افتاد و وظیفة نوشتن این سطور در باب «حضرت فاطمه معصومه(س)» که به دوشم افتاد، فکری‌ام شد که چه روایت کنم؛ بگویم که ایشان همنام مادرشان فاطمه زهرا(س) هستند و معصوم(۱) از بدی‌ها و زشتی‌ها؟ بگویم که ایشان کریمه اهل بیتند؟ یا تنها خواهر حضرت رضا(ع) هستند؟چه روایت کنم بهتر است؟ کدام قسمت از شخصیتشان را تصویر کنم که مرضی ایشان باشد؟
با خود زمزمه می‌کردم که شاید اولی آن باشد که ماجرای محبت و عشق ایشان را به برادرشان، به امامشان و به ولی‌شان روایت کنم و بگویم که چطور واله و شیدا رنج سفر طاقت فرسا را بر جان خویش خریدند.
دور چون بر عاشقان افتد تسلسل بایدش
کاروان حضرت معصومه به شام رسید. عده‌ای از مخالفان اهل‌بیت که از پشتیبانی ماموران حکومت برخوردار بودند، سر راه ایشان را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. تقریبا همه مردان کاروان به شهادت رسیدند. حضرت نیز یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت (۲) از زهر جفا، بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان را نداشتند، قصد شهر قم را نمودند. در آن سرزمین مقدس ۱۷ روز زندگی کردند و بی آنکه برادر و مقتدای خویش را زیارت کنند، در دهم ربیع الثانی ۲۰۱ هجری به دیار باقی شتافتند....
تمامی ماجرا همان بود كه گفتم گويي تاريخ خوب تكرار مي‌كند، شايد او نيز كمي از زمختي ذاتي‌اش را كاسته است و اندكي عاشق شده است.
حضرت در هنگام فوتشان به برادرشان، آقایشان و مولایشان نائل آمدند و بدینسان حیاتی دیگر یافتند، حیاتی که شاید عقل سر آن را مرگ بنامد، اما عقل دل آن را «بقا به ولایت» نام می‌نهد.
پی‌نوشت:
۱) بحارالانوار، ج۴۸،ص۲۹۰: امام هشتم لقب معصومه را به حضرت اعطا کرده اند. و همچنین می فرمایند: مَن زارَ المعصومه بِقُم کَمَن زارَنی. هر کس حضرت معصومه را در قم زیارت کند، همانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.
۲) سید جعفر مرتضی عامل، الحیاه السیاسیه للامام رضا، ص ۴۲۸

نویسنده: زینب اسلامی

مقاله ها مرتبط