در زمانی که این شماره (۱۸۲) از مجله فکه به زیور طبع آراسته و حالا منتشر شده است ۱۴ هزار و ۳۴۵ روز از عمر انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان میگذرد. انقلابی که در عمر ۳۹ ساله خود فرازونشیبهایی داشته و از گردنههای بس خوفناکی گذشته و توفانها و سیلابهایی را پشت سر نهاده است و به کوری چشم بدخواهان جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است. سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته دستخوش جریانها و اتفاقات و رویدادهایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغذ سخن در کنه ذات خود دارند. داستانهایی که هرکدام جای بسی تحلیل دارند و تبیینشان به کرسیهای اختصاصی در کالجها نیازمند است. اما آن
چه که در ماهنامه فکه به شما پیشکش میشود خلاصه نقل داستانهای این انقلاب است. داستانهایی خواندنی که تجدید خاطرهای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.
در آستانه ورود امام خمینی به میهن، اعضای شورای انقلاب یک گارد ملی موقت تشکیل دادند تا آن
چه كه تا آن زمان به دست آمده حفظ شود و در صورت پیروزی انقلاب، فکری به حال نهاد نظامی حکومت جدید کنند. برخی مانند محمد منتظری پیشنهاد تشکیل یک سازمان انقلابی برای حراست از انقلاب را مطرح کرد. این پیشنهاد با پیروزی قریبالوقوع انقلاب و احتمال فروپاشی ارتش شاهنشاهی مورد استقبال قرار گرفت. همزمان با تلاش برای انحلال ارتش و نگرانی از نیرویی بازدارنده در مقابل حمله خارجی، گروه
های شبهنظامی انقلاب چه مکتبی و چه خلقی با همان سلاحهایی که از تخلیه پادگانها به دست آمده بود، وظیفه حراست از انقلاب را برعهده گرفتند خصوصا که شرایط امنیت داخلی نیز خیلی ثبات نداشت.
ابتدا دولت موقت به قضیه ورود پیدا کرد و با پیشنهاد شورای انقلاب مبنی بر تاسیس گارد ملی، ابراهیم یزدی معاون نخستوزیر مسئول تشکیل چنین نهادی شد. یزدی که با نام گارد ملی مخالف بود و از تاسیس سپاه پاسداران استقبال می
کرد طرح تشکیل این سازمان انقلابی را پیش امام خمینی برد و ایشان طی حکمی دستور تشکیل نیرویی رزمنده به عنوان «پاسداران انقلاب» را به حجتالاسلام لاهوتی دادند. علی دانشمنفرد نخستین فرمانده این تشکل نظامی شد. نظر سیدمحمد غرضی به عنوان فرمانده عملیات و طرح سپاه هم این بود که «در هر نقطه
ای از کشور که مشکل، معضل یا بحرانی روی دهد و نیاز به حضور سپاه احساس شود از تهران به شخصی مورد اعتماد حکم ماموریت داده ميشود تا مشکل ایجاد شده در آن نقطه را حل و فصل کند. اگر هم نیرویی نبود، فرد یاد شده خودش نیروهای شناخته شده و داوطلب را جمع کرده و با تشکیل گروهی عملیاتی به نقطه مورد نظر می
روند.»
آیت
الله بهشتی، آیت
الله مطهری، محمد غرضی، محمد منتظری، هاشم صباغیان، حجت
الاسلام لاهوتی، محسن رفیقدوست، محسن سازگارا و چند نفر دیگر در مرکز لجستیک ارتش در پادگان عباسآباد تهران جمع شدند و جلسه گذاشتند که «ما باید سپاه درست کنیم و اسمش را سپاه پاسداران بگذاریم.» نتیجه مباحثات این شد که سپاهی با پسوندهای انقلابی و اسلامی تشکیل بشود، اما بیرون خبرهای دیگری بود. عباس آقازمانی(ابوشریف) به همراه جواد منصوری، عباس دوزدوزانی و ابراهیم محمدزاده در پادگان جمشیدیه برای خودشان گروهی راه انداختند، محمد منتظری در دانشگاه
ها «پاسا» را سازماندهی کرد و «سادجا» هم توسط یوسف کلاهدوز و محمد نامجو تشکیل شد. شاخه نظامی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم محمد بروجردی، محسن رضایی و مرتضی الویری را در خود داشت. سازمان مجاهدین
خلق هم تشکیلات نظامی خود را مثلا در راستای حکم امام خمینی تشکیل دادند و در خیابان
ها رژه رفتند. هرکدام از اين تشكلها به سلیقه خودش با بحرانهای امنیتی داخلی مقابله میکرد و گاهی نیز پیش می
آمد که برای برخورد با یک گروه
اغتشاشگر، دو یا چند نیروی انقلابی بیخبر از یکدیگر وارد عرصه می
شدند. اینقدر این گروهها زیاد شدند که محسن رفیقدوست از نیروهای اولیه تشکیلدهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دستور آیتالله بهشتی مسئولان گروه
های دیگر را دعوت کرد در اتاقی و درِ اتاق را بست و گفت: «شما رسمیت قانونی ندارید و تنها سپاه است که به دستور امام تشکیل شده و چون دستور امام است باید اطاعت کنیم. الان ما داریم کار همدیگر را خنثی می
کنیم. شما را به این دلیل دعوت کردم تا این مشکل برطرف شود.»
وقتی مخالفتها یکییکی اوج گرفت، رفیق
دوست کلت ۴۵ خود را کشید و گفت «اگر همینجا مشکل حل نشود و شما برای ادغام توافق نکنید، اول شماها و بعد خودم را می
کشم!» اعضا پذیرفتند، اما هنوز نیاز به مذاکراتی با سیاستمداران انقلابی چون موسویاردبیلی و هاشمی
رفسنجانی بود. رفیقدوست باز خودش به سراغ محمد بروجردی، محسن رضایی، یوسف کلاهدوز و ابوشریف رفت و جریان مذاکرات را به اطلاع آقایان بهشتی، خامنه
ای و رفسنجانی
رساند. نتیجه این شد که همه گروه
های مسلح در سپاه ادغام شوند به جز سازمان مجاهدین
خلق که مسیرش را از سپاه جدا کرد.
دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ شورای انقلاب رسما تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحت مدیریت شورای انقلاب با این شرح وظایف اعلام کرد:
- کمک به اجرای امور انتظامی امنیتی و کنترل و تعقیب و دستگیری عناصر ضد انقلاب
- مبارزه مسلحانه علیه جریان
های مسلحانه ضد انقلاب
- دفاع در برابر حملات و اشغالگری عوامل یا قوای بیگانه
- همکاری و هماهنگی موثر با نیروهای مسلح
- تربیت و آموزش کادر سپاه
- کمک در اجرای دستورات دادگاه انقلاب اسلامی و دادگستری
- حمایت از نهضت
های رهاییبخش تحت نظارت رهبری انقلاب و مشورت دولت
- استفاده از نیروی انسانی و تخصصی افراد سپاه هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه
- کمک به پیشبرد طرح
های عمرانی
مسئولیت
ها در نهادِ تازهتاسیس سپاه نیز اینچنین تقسیم شد: جواد منصوری فرمانده، محسن رفیق
دوست مسئول تدارکات، یوسف کلاهدوز مسئول آموزش، عباس آقازمانی مسئول واحد عملیات، علیمحمد بشارتی مسئول اطلاعات و تحقیقات، سید
اسماعیل داودیشمسی مسئول امور اداری و مالی و مرتضی الویری مسئول روابط عمومی.
نویسنده: محمد گرشاسبی