تبعید حضرت امام خمینی(ره) به نجفاشرف شعلههای نهضت را در ایران خاموش نساخت بلکه بر شیعیان کشورهای دیگر از جمله عراق و لبنان و افغانستان و حتی پاکستان هم تاثیرگذار بود. آگاهی و بیداری شیعیان پاکستان به برکت آشنایی فرزندی از سلاله پاک حسینی به نام سید عارف حسین حسینی با آموزههای خمینی کبیر در حوزه نجف شکل گرفت.
او پس از گذراندن سطوح مقدماتی در حوزه علمیه جعفریه پاراچنار جهت فراگیری بیشتر علوم دینی در سال ۱۳۴۶ راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد. حضور سیدحسین در نجف مصادف شد با تبعید آیتالله خمینی به نجف و این فرصت مغتنمی بود برای آشنایی و بهرهمندی او با افکار الهی و انقلابی حضرت امام. وی در کنار استفاده از محضر سایر علمای حوزه نجف، بهطور خاص مجذوب شخصیت و افکار بلند امام خمینی شد و تحت هدایت ایشان، فعالیتهای انقلابی و سیاسی خود را آغاز کرد. پس از مخالفتهای آیتاللهالعظمی حکیم با حاکمیت وقت عراق که به محاصره بیت ایشان توسط حکومت انجامید، او به همراه تنی چند از شاگردان ایشان تظاهراتی را علیه این اقدام ترتیب داد که منجر به دستگیری و زندانی شدن وی شد. سپس به دلیل شركت در فعالیتهای انقلابی و تظاهرات علیه رژیم بعث از عراق اخراج شد.
سید عارف پس از اخراج از عراق، به پاكستان بازگشت و فعالیتهای علمی- سیاسی خود را پیگیری کرد که باعث محبوبیت و نفوذ گسترده وی در بین اقشار مختلف مسلمانان پاكستان شد. در سال ۱۳۵۳ جهت فراگیری بیشتر علوم اسلامی مجددا راهی نجف شد که پس از عدم دریافت مجوز ورود به كشور عراق، عازم ایران و شهر مقدس قم شد. او طی مدت اقامت در حوزه علمیه قم از محضر علمای بزرگی چون شهید مطهری، آیتالله فاضل لنكرانی، آیتالله سبحانی، آیتالله مكارمشیرازی و آیتالله شیخ جواد تبریزی کسب فیض کرد. ورود شهید حسینی به حوزه علمیه قم همزمان بود، با گسترش نهضت امام خمینی. او، هم خود در فعالیتهای انقلابی و تظاهرات شركت میكرد، هم دیگر طلاب پاكستانی را به شرکت در این امور ترغیب میکرد. از اینرو طلاب غیرایرانی، بهخصوص طلاب پاكستانی، تحت مراقبت شدید ساوك قرار گرفتند. سید عارف در نهایت، با اوج گرفتن فعالیتهای انقلابیاش، دستگیر و پس از آن که پیشنهاد ساواک مبنی بر امضای تعهدنامه عدم شرکت در فعالیتهای انقلابی را نپذیرفت، از ایران اخراج شد.
سید عارف پس از ورود دوباره به پاكستان به بیداری تودههای مردم پرداخت و از نهضت اسلامی امام خمینی حمایت کرد. او حضرت امام را به عنوان ولی امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام برای مسلمانان پاکستان معرفی كرد و با وجود مخالفتها، با جدیت راه خود را ادامه داد. او همواره در پی نشر افكار بلند و انقلابی رهبر مستضعفان جهان تلاش میكرد تا آنجا كه به پشتیبانی از نهضت و انقلاب اسلامی ایران، راهپیمایی دویست كیلومتری را تدارك دید و به همراه چند هزار نفر از مردم پاراچنار به سوی پیشاور حركت كرد. در پیشاور با تشكیل یك اجتماع عظیم، از امام امت و انقلاب اسلامی اعلام حمایت كرد. این حركت كه در نوع خود در تاریخ پاکستان بینظیر بود، موجب آگاهی تودهها نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی شد. او دلیل حمایتهای خود و ملت پاکستان از نهضت امام خمینی را چنین شرح میدهد: «ما پشتیبان انقلاب اسلامی هستیم بهخاطر این که این انقلاب، هم حکومت شاه خائن را سرنگون کرده است و حکومت طاغوت را در هم شکسته و هم به جای آن، حکومت اسلامی تشکیل داده است.» رابطه دوستانه شهید حسینی با رهبران جمهوری اسلامی حكایت از وفاداری وی نسبت به انقلاب اسلامی ایران دارد. او را باید زبان گویای انقلاب اسلامی در شبه قاره هند نامید.
***
پس از درگذشت مفتی جعفرحسین، شورای عالی نهضت اجرای فقه جعفری، سیدعارف حسینی را به عنوان رهبری شیعیان پاکستان برگزید. او پس از انتخاب به رهبری، قلمرو فعالیتهای انقلابی خود را گسترش داد. او محو مفاسد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در پاکستان در یك حركت بنیادی در بافت كلی جامعه پاکستان میدانست و از این جهت انقلاب اسلامی را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب میآورد.
این شهید عالیمقام، جهت گسترش معارف آل محمد(ص) مراكز آموزشی و عبادی زیادی را در شهرهای مختلف پاکستان بنا نهاد. مهمترین آنها «دارالمعارف اسلامیه» بود که پس از شهادت ایشان به نام «جامعه شهید عارف الحسین الحسینی» تغییر یافت. در این كانون آموزشی، تدریس رشتههایی چون اقتصاد، علوم سیاسی و آموزشهای اعتقادی بر اساس علوم اسلامی و همچنین پاسخگویی به نیازهای اجتماعی کنونی مردم انجام میشود. از دیگر اقدامات مهم شهید عارف حسینی ساخت و تاسیس ۱۴مسجد و حسینیه کوچک و بزرگ بود که موجب گردهمایی مسلمانان پاکستانی و بهرهمندی روزافزون آنان از معارف اهل بیت شده است. آن شهید بزرگوار در پاراچنار درمانگاه «علمدار» و در شهر کراچی برای معالجه افراد فقیر و کمبضاعت درمانگاه «العصر» را تاسیس کرد که همچنان در خدمت مردم محروم این شهرها قرار دارند. شهید حسینی خود را وقف خدمات اجتماعی كرده بود. او با عدم امكانات لازم، به بسیاری از مناطق محروم و شهرهای مرزی سفر میكرد و به حل معضلات اقتصادی- فرهنگی مردم رنجدیده شیعه میپرداخت. او از ایام جوانی تا رهبری، خدمات اجتماعیاش را از كسی دریغ نمیكرد و در حد توان به حل آنها اهتمام میورزید. او به روستاهای دورافتاده میرفت و به حل مشكلات مردم میپرداخت سپس عبایش را بر خاک پهن میكرد و نماز جماعت میخواند. ایشان لحظهای از حال دوستان خود غافل نبود و همواره کمکحالشان بود. یكی از دوستان شهید حسینی در اینباره چنین میگوید: «در سال ۱۳۵۴ در حوزه علمیه قم بودم. همسرم مریض و در بیمارستان بستری بود. شهید حسینی هم در قم بود. روزی در خیابان ارم(آیتالله مرعشینجفی) مرا دید و از حال همسرم پرسید. من چون رابطه چندانی با ایشان نداشتم مسئله مریضی همسرم را به او نگفته بودم. از سؤال او تعجب کردم كه چطور فهمیده! فردای آن روز به وسیله یكی از همدرسیهایم مبلغ سیصد تومان برایم فرستاد تا خرج بیمارستان کنم. همچنین برای بهبودی همسرم در بیمارستان نیاز به خون داشتیم. شهید حسینی دو نفر را فرستاد خون دادند و با مساعدت آن شهید بزرگوار بود كه همسرم نجات یافت.»
***
شهید عارف حسین حسینی از صفات اخلاقی و عرفانی بارزی برخوردار بود. شاید رمز فتح قلوب مردم پاکستان، آن هم در مدت زمانی کوتاه را بتوان در همین نکته دانست. فرزند ایشان در مورد عشق و تقید او به عبادت میگوید: «به اعتقاد من رمز موفقیت شهید عارف در اخلاص و تعبد ایشان بود. حفاظت و مداومت بر نماز شب ایشان قابل تحسین بود. گاه مسافرتهای طولانی داشت، مثلا هفده ساعت در مسافرت بود، اما با این حال از نماز شب غافل نمیشد. سجدههای طولانی داشت و به دعای كمیل بسیار علاقهمند بود.» یكی از دوستان دوران نجف شهید حسینی درباره ایشان اظهار میدارد: «در همان جوانی كه با هم در حوزه علمیه نجف بودیم، تقوا و پرهیزكاری از سیمایش پیدا بود. هرگاه به زیارت قبر امام علی(ع) مشرف میشد و زیارتنامه میخواند، تا آخر زیارتنامه یكنواخت اشك میریخت و چنان با هیجان و سوز دل میخواند كه اطرافیانش را منقلب میکرد.»
شهید عارف حسین حسینی از نظر تواضع كمنظیر بود. یكی از دوستان شهید درباره تواضع ایشان چنین میگوید: «وقتی بنده به مدرسه ایشان(در پیشاور) به عنوان مدرسی جوان اعزام شده بودم، گاهی به عنوان امام جماعت، نماز جماعت میخواندم. ایشان هم هرگاه كه در پیشاور بودند و در حوزه علمیه حضور داشتند در نماز جماعت شركت و به بنده اقتدا میكردند. با این كه بنده یك طلبه كوچك و ایشان قائد ملت جعفریه كشور پاکستان بود.»
شهید حسینی در مجامع علمی و سخنرانیها شالوده زندگی سالم را در سایه قرآن دانسته و عمل به آن را مایه سربلندی مسلمانان میدانست. ایشان معتقد بود که «قرآن فقط یك كتاب فقهی و تربیتی نیست بلكه شامل اصول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، عدالتی، روحانی و مادی نیز هست. مسلمانان تا وقتی كه به قرآن عمل میكردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند ولی از لحظهای كه از تعلیمات این كتاب آسمانی دوری جستند در معرض زوال و نابودی قرار گرفتهاند. آن عظمتِ از دست رفته مسلمانان زمانی برخواهد گشت كه مسلمانان راههای غلط و انحرافی را ترك كرده و به قرآن روی آورند و به تعلیمات آن عمل کنند و قرآن را رهنمای خویش و چراغ زندگی خود قرار بدهند.»
***
این شهید برای وحدت اسلامی زحمت زیادی كشید. با علمای اهل سنت پاکستان و سایر بلاد و مسلمانان رابطهای صمیمی داشت و قلمرو فعالیتهای فرهنگی خود را تا شهرهای سنینشین گسترش داده بود. او با نفوذ كلام و نفس پاكی كه داشت، خیلیها را شیفته فرهنگ اهل بیت(ع) ساخت. فرزند ایشان در این خصوص نقل میکند: «در پاكستان منطقهای است به نام چارسده و دیز كه از مناطق صددرصد سنینشین هستند و تعصب عجیبی نسبت به شیعیان دارند. شهید حسینی در آنجا تبلیغات خود را شروع كرد و برای مردم آنجا كتاب میفرستاد و سخنرانی میكرد. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقهمند به تشیع شدند و هماكنون افراد دیگری هم كه توسط شهید حسینی شیعه شدهاند، فعالیتهای مذهبی و تبلیغی دارند.» یكی از طلاب پاکستانی در اینباره چنین میگوید: «در سال ۱۳۵۴ با هم به مكه مشرف شدیم. در منا چادر بزرگی به پا شده بود و علمای پاکستانی كه از اهل سنت بودند، در آن ساكن بودند. شهید عارف حسینی دعای عرفه را خواندند، آنچنان جذاب و توأم با قلب شكسته كه حتی برادران سنی اشك میریختند. وقتی به مكه آمدیم از شهید حسینی و همراهان دعوت كردند و در فضایی بسیار دوستانه به گفتوگو پرداختند.» ایشان همچنین زمانی که فاجعه کشتار تظاهرکنندگان در راهپیمایی «برائت از مشرکان» در مکه مکرمه رخ داد و افزون بر ۴۰۰ حاجی شهید شدند، طبق خواسته امام برای برگزاری این مراسم در مکه مکرمه اقدام کرد و بدین ترتیب، بسیجیان «نهضت اجرای فقه جعفریه پاکستان» موفق شدند پیام اسلام ناب محمدی را به حجاج کشورهای مختلف برسانند که البته بهخاطر این اقدام دستگیر شدند و مورد شکنجه نیز قرار گرفتند.
***
استعمارستیزی از ارکان فعالیتهای شهید حسینی بود. او آگاهسازی تودههای مردم در خصوص قدرتهای طاغوتیِ استکباری و استعماری را برای خود رسالتی مهم میدانست. پس از جدایی پاكستان از شبه قاره هند، این كشورِ تازه استقلالیافته فاقد سرمایه فكری و سیاسی شایانی بود. این امر به فقر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پاکستان منجر شد و در نتیجه پاکستان مورد هجوم نظامهای سرمایهداری و سوسیالیستی قرار گرفت. رسانههای داخلی در راستای برنامههای استعماری و با تبلیغات زهرآگین خود اذهان را نسبت به اسلام و شعایر مذهبی بدبین میساختند. او همواره با شجاعت و صراحت، نظام استكباری را مورد حمله قرار میداد و سرچشمه مفاسد سیاسی و اقتصادی جهان را آمریكا معرفی میكرد. با وجود قدرت و نفوذ گسترده استعمار آمریكایی در پاكستان، از آنان هراس نداشت. ایشان در نقد حقوق بشر غربی میگفت: «دولت آمریكا كه خود را جمهوریخواه و حكومت خود را جمهوری میانگارد، به مسكو رفته و حقوق بشر را به گورباچف تدریس میكند. ما در مورد همین حقوق بشر میپرسیم: آقای ریگان! شما سخن از حقوق كدام بشر را مطرح میكنید؟ آیا فلسطینیها بشر نیستند؟ آیا در لبنان بشر نیست؟ ویتنامیها بشر نبودند؟ در آفریقای جنوبی بشر نیست؟ آنهایی كه در ایران در هواپیما و در حال سفر بودند بشر نبودند؟ این كدام بشر است كه آمریكا از آن دم میزند؟ این بشر همان بشری است كه باید برای منافع آمریكا كار كند. چه این بشر، یهودی باشد و چه حكام بهاصطلاح مسلمان.»
***
شهید حسینی با اقتدا به امام خمینی فعالیتهایش را به قلمرو شهر و دیار خود محدود نساخته بود و در هر جایی که بیرق مبارزه و جهاد در راه خدا برافراشته میشد حضور داشت. ایشان علاوه بر تبلیغ و حمایت از مجاهدین افغانستان، چند گروه رزمی جوانان غیور پاکستان را به افغانستان اعزام کرد و برای امور تربیتی و تبلیغی نیز گروه دیگری را متشکل از روحانیون و طلاب به اردوگاههای مجاهدین افغان فرستاد. ایشان برای پیگیری مسائل لبنان و فلسطین به کشور لبنان عزیمت کرد و از نزدیک به بررسی اوضاع پرداخت و حتی برای دیدار با رزمندگان، به خط مقدم نبرد ایشان علیه اسرائیل رفت و شب را تا صبح با رزمندگان سپری کرد. سید عارف به آنها گفته بود: «اگر مسئولیت رهبری ملت پاکستان بر دوشم نبود، به پاکستان بازنمیگشتم و در کنار شما به فیض شهادت نایل میشدم.» ایشان برای زنده نگهداشتن روز جهانی قدس در پاکستان تلاش بسیار کرد و ملت پاکستان را به هرچه باشکوهتر برگزار کردن راهپیمایی روز قدس دعوت میکرد.
شهید حسینی علیه فرقه ضاله وهابیت تبلیغات و سخنرانیهای زیادی را ایراد میکرد، اما با روشنبینی خاص خود از اربابان و پدیدآورندگان آنها غافل نمیشد. ایشان در انتقاد از تفرقهافکنی استعمارگران میگفت: «برای ما تعجبآور نیست اگر میبینیم برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاكستان مسجدی به نام مسجد فیصل در اسلامآباد ساختهاند و یا دانشگاههایی را به وجود آوردهاند. پس ما این منطق را درك میكنیم كه تنها با این كارها منافع خود را دنبال میكنند. بهخاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان یكدیگر میاندازند و برای منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمیآورند.»
***
اقدامات و اظهارات انقلابی آن سید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و خیزش شیعیان لبنان و مجاهدان فلسطینی، برای جامعه مسلمان پاكستان از موهبتهای خدایی تلقی میشد و در مقابل، برای استكبار جهانی و استبداد داخلی بهشدت خطرآفرین بود.
سرانجام آن مجاهد نستوه در بامداد روز جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ پس از بهجا آوردن نماز صبح در مدرسه علمیه دارالمعارف توسط جنایتكاران مزدور، هدف گلولههای سمی قرار گرفت. پس از اصابت گلولهها با فریاد لاالهالاالله نقش بر زمین شد و به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید.
فرزندش سیدعلی حسینی در جمع تشییعكنندگان خطاب به مردم گفت: «ای ملت! من مفتخرم به این كه امروز فرزند یك شهید هستم. از شما خواهش میكنم تا زمانی كه امام خمینی رهبر عظیمالشان من و امید مسلمانان جهان زنده است، شما احساس یتیمی نكنید. ما تا ایشان زنده باشند یتیم نیستیم.»
برای خاکسپاری او هیات عالیرتبهای از ایران اسلامی وارد پیشاور شد و حضرت آیتالله جنتی نماز را بر پیكر پاك آن شهید اقامه کرد.
امام خمینی (ره) رهبر كبیر انقلاب اسلامی در پیام تسلیت خود نوشت: «خدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و ملت بزرگوار پاکستان ایّدهماللهتعالی. پیامها و تلگرافهای تبریك و تسلیت شما در رابطه با شهادت جناب حجتالاسلام آقای سید عارف حسین الحسینی، این یار وفادار اسلام و انقلاب و مدافع محرومان و مستضعفان و این فرزند راستین سید و سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) واصل گردید. گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصا روحانیت متعهد اسلام را جریحهدار نمود ولی مسئلهای دور از انتظار ما و ملتهای مظلوم جهان و خصوصا ملت بزرگوار پاکستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را به دست آورده است نبود. دردآشنایان جوامع اسلامی، هم آنان كه با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بستهاند باید توجه كنند كه در آغاز راه مبارزهاند و برای شكستن سدهای استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدی(ص) راه طولانی در پیش دارند و برای امثال علامه عارف حسین حسینی بشارتی بالاتر از این نبوده است كه از محراب عبادت حق، عروج خونین «ارجعی الی ربك» خویش را نظاره كند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنۀ عدالت به سرچشمه نور گردد.»
نویسنده: مهدی طاهری
منابع
۱. حسین عارف، نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ترجمه: محمد هاشم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۰.
۲. خبرگزاری فارس، مصاحبه با عبدالخالق اسدی عضو مجلس وحدت مسلمین پاکستان، ۱۳۹۱/۵/۱۴.
۳. رمضان، علیحری، عارف حسینی پاکباخته نهضت اسلامی، ماهنامه شاهد یاران، شماره۵۰، تهران: دی ۱۳۸۸.
۴. صادقی، سید غلامحسین، آفتاب پاراچنار، پایگاه اینترنتی حوزه، ۱۵/۱/۱۳۸۹.
۵. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۷ تا ۹.
۶. دانشنامه جهان اسلام، عارف حسین حسینی، ج۱۳، تهران: بنیاد دایرۀالمعارف اسلامی، ۱۳۷۵.