اشاره: وقتی مصریهای سالها زجرکشیده از دیکتاتوریهای نامبارک، شاهد محاکمه او و پسرانش در قفس بودند، دو داستان به ذهنشان میآمد؛ البته در حافظه تاریخی آنها محاکمه افراد زیادی از مجاهدان راه اسلام در قفس بیدادگاه مبارک وجود دارد؛ اما دو محاکمه از میان آن همه محاکمه، بیشتر در ذهن تداعی میکند. دو محاکمه که دو داستان حماسی در دل خود دارد؛ داستان خالد و داستان خاطر. داستان کشتن بهترین دوست شاه خالد بن احمد شوقی اسلامبولی یك افسر مصری و عضو گروه جهاد اسلامی مصر بود. یعنی همان گروهی که توسط اخوان المسلمین سالها قبل در قالب یک گروه مخفی به نام «افسران آزاد
۱» بنیان گذاشته شده بود. به دلیل آموزشهای اسلامی که خالد اسلامبولی در گروه جهاد اسلامی دیده بود و نگاه دینیاش به جهان، اصلاً نمیتوانست قبول کند که «انورسادات» خائن با همکاری آمریکاییها میانجیگر صلحی ننگین شود که حقوق فلسطینیها را زیرپا بگذارد و به کشور جعلی اسرائیل رسمیت بدهد
. آخر «کیسینجر» بعد از قضیه تحقیر تاریخی کشورش در ماجرای اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، باید کاری میکرد که هم چهره آمریکا در جهان تبدیل به یک کشور صلحطلب و خیرخواه شود و هم اینکه از الگوگیری انقلاب اسلامی ایران در میان مردم مسلمان کشورهای اسلامی جلوگیری کند. آن وقت در این میان چه کسی بهتر از «محمد انورسادات» رئیس جمهور مصر که تمام و کمال وابسته به غرب بود و وفاداریش را هم به غرب با راه دادن به محمدرضا پهلوی، یعنی اصلیترین نمایندة آمریکا در خاورمیانه، به کشورش نشان داده بود؛ البته این مطلب را هم باید در نظر گرفت که سادات و محمدرضا از دوستان قدیمی بودند که در خدمت صادقانه به آمریکا از هیچ کوششی فروگزار نمیکردند. خلاصه، سادات که مأمور میانجیگری میان اعراب و اسرائیل شد، دستگاههای تبلیغاتی غرب چنان از روح صلحطلب او قلم فرسایی و مداحی کردند که اصلاً در آن میان فریاد نارضایتی مردم مصر از این تحقیر و ننگ به گوش جهانیان نرسید
. اما بالاخره برای مسلمان غیوری چون خالد اسلامبولی تحمل این ننگ ممکن نبود. پس باید کاری میکرد؛ کاری بزرگ همراه با نقشهای دقیق. تا اینکه پس از یک برنامهریزی دقیق، در روز چهاردهم مهر ۱۳۶۰ خالد اسلامبولی هنگامی كه واحدهای ارتش و نظامیان كشور مصر در سالگرد جنگ رمضان، در برابر انور سادات رژه میرفتند، در ساعت ۱۲:۴۰ به همراه چند تن از همرزمانش، به جایگاه مخصوص حمله كرد. در این حمله علاوه بر انور سادات فرعون مصر، پنج نفر دیگر از مقامات رژیم او نیز كشته شدند. ۲۸ نفر از جمله چهارده افسر آمریكایی نیز زخمی شدند. بعد از آن خالد اسلامبولی به همراه سه تن از همرزمانش دستگیر و روانه زندان شدند. او و سایر متهمان در قفسهای فولادی در دادگاه شركت میكردند.او طی جلسات محاكمه خود انگیزهاش را از قتل انور سادات، بستن پیمان سازشكارانه «كمپ دیوید» اعلام كرد كه خیانتی بزرگ به آرمان رهایی فلسطین بود. خالد و دوستانش را بالاخره در تاریخ ۲۶ فروردین سال ۱۳۶۱.ش اعدام کردند
. داستان شهید خاطر و نامبارک مصر
«سلیمان خاطر» یک افسر مسلمان بود، غیرت اسلامی داشت و درست مانند شهید خالد اسلامبولی در دایره کلمات ذهنش اصلاً سه واژه «پیمان کمپ دیوید» معنا نمیشد. پیمان صلح اعراب و اسرائیل؟! اعراب؟! اسرائیل؟
! سلیمان، خیلی جوان بود که وارد ارتش شد. ارتشی که با اسرائیل، یعنی دشمن همه مسلمانان چندبار جنگیده بود. ارتشی که گرچه در جنگهایش با صهیونیستهای غاصب به خاطر تأکید زیاد جمال عبدالناصر – رئیس جمهور مصر- بر ملیگرایی، پیروزی چندانی به دست نیاورده بود ولی به هرحال تمام تلاشش را کرده بود که از مردم مصیبت دیده فلسطین دفاع کند. سلیمان از افسرانی بود که در گروه مخفی «افسران آزاد» - شاخه نظامی جمعیت اخوان المسلمین- آموزش دیده بود و گرایشات شدید اسلامی داشت. برای سلیمان باورکردنی نبود که کشورش از آن غیرت اسلامی به جایی رسیده که رئیس جمهورش – حسنی مبارک- درست مثل آن انورسادات خائن که خالد اسلامبولی به درک واصلش کرد، با اسرائیلیها مذاکره میکند و جشن میگیرد و
... سلیمان آن روزها اخبار جهان را دنبال میکرد و میدید ایران که روزگاری شاهی دیکتاتور داشت و با اسرائیلیها بهترین رابطه را، توسط مردمش ساقط شده و انقلابی اسلامی کرده؛ انقلابی به رهبری «امام خمینی». آن وقت مردم ایران با افتخار، سال بعد از پیروزی انقلابشان در جمعه آخر ماه رمضان در حمایت از مردم فلسطین، تظاهرات برپا میکنند، اما در مقابل مردم انقلابی و مبارز مصر صاحب دیکتاتوری شدهاند که تحقیرشان میکند و پیمان ننگین صلح کمپ دیوید با اسرائیلیها امضا میکند
. سلیمان خاطر، تصمیمش را گرفته بود. باید کاری میکرد؛ باید عزت لگدمال شده مردم مصر را احیا میکرد. برای همین در صبح روز چهارده مهر ۱۳۶۴.ش با فریاد «الله اکبر» در صحرای سینا، هفت
صهیونیست را به هلاکت رساند. بعد از آن دیکتاتور مصر دستور محاکمه او را در دادگاه نظامی داد؛ بیدادگاهی که در آن سلیمان به جرم زیرپا گذاشتن پیمان کمپ دیوید و به هلاکت رساندن هفت صهیونیست او را به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم کرد اما، همان روز یک عکاس صهیونیست که در جریان تهیه عکس و خبر از نتیجه دادگاه او در دادگاه حضور داشت، به سلیمان حمله کرد و با دوربین خود ضربه مهلکی به سر او زد. در اثر اصابت دوربین بزرگ آن عکاس صهیونیست، سلیمان خاطر به ضربه مغزی دچار شد و سرانجام در هفدهم دی ماه سال ۶۵ در زندان رژیم حسنی مبارک به شهادت رسید
. وصیتنامه شهید خالد الاسلامبولی پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد
! السلام علیكم و رحمت الله و بركاته
. بر شما باد التزام به احكام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند. من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت میكنم. امیدوارم به خاطر مشكلاتی كه شما را دچار آنها میكنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید. خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت كرد و ان شاءالله ما و شما را در بهشت در كنار یكدیگر جمع خواهد كرد. حاكم جامعة ما طغیان كرده و جباری را پیشة خود ساخته است. امت اسلامی راهی برای خلاصی از او ندارد مگر با قتل او
... مادرم، ناراحت نباش، چون ما به اذن خداوند در زمرة شهدا هستیم. نامة من زمانی به شما خواهد رسید كه در دنیای آخرت قرار دارم. خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خداوند میسپارم. مبلغ پولی كه نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساكین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند. ما با هم تصمیم گرفتیم كه فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این كار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیستها كه دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است نجات بخشد
. اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمّدا رسول الله
. پینوشت
: [۱]اخوان المسلمین در داخل خود گروهی مخفی به نام «افسران آزاد» داشتند. بعد از سالها آموزش این نظامیان متدین، در سال ۱۹۵۲.م گروهِ افسران آزاد، با انجام کودتا توانست نظام سلطنتی خدیوی را سرنگون کند و به این ترتیب ابتدا ژنرال محمد نجیب و پس از او «جمال عبدالناصر» به ریاست جمهوری مصر رسیدند. عبدالناصر به ملیگرایی عربی معتقد بود و حتی بعد از روی کار آمدن، تا حدودی علیه اخوان المسلمین هم موضع گرفت، اما از آنجا که فردی ضداستمعار بود و مهمتر اینکه با صهیونیستهایی که خاک فلسطین را اشغال کرده بودند، دشمن بود؛ مردم مصر علاقه زیادی به او داشتند و گوش به فرمان او بودند
.
منابع
: ۱
-اخوان المسلمین(بزرگترین جنبش اسلامی معاصر)، دکتر اسحاق موسی الحسینی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات
. ۲
-روزشمار شمسی، علی حائری و همکاران، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲.ش
۳
-پشت نقاب صلح، محمد کریمی، انتشارات کیهان، فصل روند سازش اعراب و رژیم اشغالگر فلسطین
نویسنده: انوشه میرمرعشی