
به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، سالروز شهادت سیدمجید شریفواقفی از اعضای سازمان مجاهدین خلق
علی هاشمی و عملیات خیبر/ به مناسبت ۳ اسفند، سالروز آغاز عملیات خیبر
آنچه میخوانید سخنان سردار علی هاشمی در عملیات خیبر است. ایشان با توجه به این که نقش موثری در این عملیات داشته، تحلیلی زیبا و جالب و البته نظامی از این عملیات ارایه کرده است.
بعد از آزادسازی خرمشهر وقتی خواستیم عملیات رمضان را انجام دهیم با مرحله جدیدی در جنگ مواجه شدیم. مرحلهای که در آن بسیج استکبار جهانی برای کمک به صدام و پدافند کردن و ریختن طرحهای تدافعی بسیار مشکل و سنگین بود که عراق با کمک مستشاران و مشاوران نظامی خارجی و داخلی توانست این طرحها را به اجرا دربیاورد. ما در عملیات رمضان اولین مرتبه بود که با خطوط پدافندی و تشکیلات تدافعی سنگین مواجه شدیم که خود به خود نتیجه عملیات آن شد که برادرها بهتر میدانند و مطلع هستند. ما در عملیات رمضان با موانع و استحکامات بسیار زیادی مواجه شدیم که سرفصل جدیدی در جنگ بعد از آن عملیاتهای موفق بود. از این به بعد بود که ما دیدیم جنگیدن کار سادهای نمیتواند باشد. بر همین اساس یکسری تجزیه و تحلیل داشتیم یعنی برادرهای مسئول نظامی سپاه یکسری تجزیه و تحلیل داشتند و در این تجزیه و تحلیلها میخواستیم به این نتیجه برسیم که علت پیروزی ما و شکست عراق در عملیاتهای قبل چه بود.
ما یکسری عوامل و فاکتورها در عملیاتهای قبل داشتیم که در حال حاضر در دست ما نیست و بر اثر نداشتن این فاکتورها، ما نمیتوانستیم آن مانورهای دورانی که منجر به غافلگیری، دور زدن دشمن و گرفتن عقبه آنها میشد را به سرانجام برسانیم. برادر محسن(محسن رضایی) و مسئولان بالاتر به این فکر افتادند که باید جناحی را از دشمن گرفت تا بتوانیم عقبه او را ببندیم وگرنه ما را به سقوط میکشاند. تکهای جبههای موضوعی است که در تاریخ جنگهای جهان مطرح است که به عنوان تکهای پشتیبانی و کمتر تک اصلی استفاده میشود.
بعد از عملیات والفجر مقدماتی، برادر محسن آمدند سپاه سوسنگرد و مسئله هور را مطرح کردند که آیا میشود در جناح عماره، جاده غزیله و جاده شیب حمله کرد؟ این موضوع مطرح شد و بذر کار کردن روی منطقه هور از آن زمان کاشته شد. بعد از آن برادر محسن مرتب تماس میگرفتند و خودشان تشریف میآوردند و گاهی میرفتند شناسایی. کمکم بنای تشکیلات قرارگاه نصرت هم حدود پانزده بيست روز بعد از عملیات والفجر مقدماتی به دستور برادر محسن گذاشته شد و مسئولیت قرارگاه را هم بر عهده من گذاشتند.
نکته جالب در تشکیل قرارگاه، آن حالت معنوی بود که برای تشکیلات آن در جلسه حاکم بود. برادر محسن آمده بود در یک دهات مخروبهای به نام روفیع که عراق آن را خراب کرده بود و روی این حصیر نشسته بودیم که بحث تشکیل این قرارگاه پیش آمد.
نحوه شناسایی منطقه
ابتدا قرار شد این تشکیلات روی شناسایی کل منطقه کار کند. ما هم سریعا به تعداد محدودی از برادرهایی که قبل از عملیات والفجر مقدماتی روی منطقه هور و منطقه شمالی محور کار میکردند موضوع را گفتیم. تشکیلات نصرت تمام اینها را زیر پوشش قرار داد و بنا شد منظمتر، منسجمتر و باقدرتتر روی این منطقه کار کنیم. یکی از اصلیترین مسائلی که برادر محسن تذکر میدادند، حفاظت اطلاعات بود که ما از همان لحظه سعی کردیم آن را رعایت کنیم. رعایت حفاظت به عنوان دستور اصلی برادرها قرار گرفت و همه فکر و ذکرها این بود که ما با پوشش کار کنیم که اگر عراق متوجه بشود، کارمان بیارزش خواهد بود.
به هر حال ما کار را از روفیع شروع کردیم و ابتدا کل منطقه را به دو قسمت تقسیم کردیم. یک منطقه حد فاصل بین عماره- بصره بود که منطقه عماره را به نام محور شهید باقری شروع کردیم. یک منطقه هم منطقه بصره بود که تقریبا روبهروی آن شط علی بود به سمت پایین و به نام منطقه شهید بقایی. دو مسئول گذاشتیم و هر مسئول، یکسری نیرو داشتند. بعدا شکل کار تغییر پیدا کرد و تمام این دو محور را به یک محور مبدل کردیم و اطلاعات عملیات را در قرارگاه راه انداختیم و کار همینجور تا عملیات خیبر ادامه پیدا کرد.
در هنگام شناسایی با اولین مسئلهای که روبهرو شدیم مسئله هور بود. ما هیچ شناختی از هور نداشتیم و تا آنموقع به صورت فعال در هور حضور پیدا نکرده بودیم. یک وحشت عجیبی ما را فراگرفته بود. مناطقی که تا آنموقع در آنها شناسایی انجام داده بودیم تفاوت زیادی با هور داشتند و جمهوری اسلامی هیچ تجربهای در این منطقه نداشت و تمامی تجربههای ما در رابطه با تپه، کوه، زمین، دشت و کانال بود. تجربه نداشتن در هور و نداشتن امکانات و اطلاعات مناسب موجب ایجاد سردرگمی در کارهای ما شده بود. ما با یک حالت وحشت کار خود را شروع کردیم و به لطف خدا شناسایی شروع شد.
در ابتدای کار برای بچهها یک حدی گذاشتیم که تا قبل از مرز به شناسایی بروند. کمکم پای بچهها باز شد و یک مقدار بعد از مرز رفتند. در مراحل بعدی جلوتر رفتند تا این که پای بچهها به خشکی رسید. رسیدن بچهها به خشکی یکی از موفقیتهای بالای ما بود. از آن پس حتی عملیاتهای نفوذ در شهرهای عراق انجام شد و نیروهای شناسایی به مراکز عراق رفت و آمد کردند و این مسئله برای ما حل شد و ما توانستیم به راحتی به درون مواضع عراق برویم و برگردیم.
نحوه و ترتیب کار نیروهای شناسایی ما به این صورت بود که ما یکسری از نیروهای پاسدار و بسیجی در تیمهای اطلاعاتی داشتیم و یکسری نیروهای بومی منطقه در این تیمها بودند. یکی از مسائل مطرح در کار شناسایی هور استفاده از نیروهای بومی منطقه بود. نیروهای بومی انصافا خوب کار کردند و برای پارو زدن، آموزش بچهها، بردن بچهها روی اهدافشان و نشان دادن مسیرها به بچهها زحمت کشیدند و این کارها بسیار مشکل، اما باارزش بودند. اصلا وقتی نیروهای شناسایی ما با نیروهای بومی میرفتند، خیالمان راحت بود چون بچهها را خوب توجیه میکردند و حتی تا لحظات عملیات هم همراه بچهها بودند.
بعد از انجام کارهای شناسایی، قرارگاه از وضعیت شناسایی خارج شد و در مسیر طرحریزی قرار گرفت و کار بر روی عملیات آغاز شد. یکسری طرحهای پشتیبانی، طرح تامین خود هور و طرح پدافند هور توسط بچههای واحد طرح و عملیات ارایه شد.
بچهها با این که حدود دویست ماموریت ویژه انجام دادند، اصول حفاظت اطلاعات را رعایت میکردند. آنها باید سی چهل کیلومتر توی آب میرفتند و پارو میزدند و همه اینها در حالی بود که ما هیچ پایگاهی در هور نداشتیم. منطقهای که پر از افراد فراری بود و ماهیگیر و نیرو. تازه وقتی نیروها این همه مسیر را میرفتند و پایشان به خشکی میرسید باید توی خود شهرها و روستاها میرفتند. واقعا خدا کمک میکرد که بچهها به پشت و عقبه دشمن و شهرها و مراکز نظامیشان میرفتند و روزها آنجا میماندند، اما اتفاقی نمیافتاد. حتی یک نمونه لو رفتن و اسیر شدن در منطقه نداشتیم و این به دلیل رعایت حفاظت اطلاعات است. الان میبینیم که پیچیدهترین سازمانهای ضداطلاعاتی و ضدجاسوسی دنیا بسیج شدهاند که اطلاعات جنگی ما را کشف کنند و در اختیار صدام بگذارند ولی در این جهت شکست میخورند و حتی نمیتوانند برای یک مرتبه بچهها را بگیرند یا از کار بچهها در هور بویی ببرند.
با وجود این که یک سال و اندی روی این منطقه کار شد، فرماندهی مستقیما با این تشکیلات ارتباط داشت و گزارش کارها به صورت مستقیم به فرماندهی سپاه داده میشد و فرماندهی کل، غیرمستقیم و با پوشش، ما را پشتیبانی میکرد.
خود نیروها آنقدر زبده شده بودند که حتی برای گرفتن یک تکه آهن، قدری مهمات و همه موارد مورد نیاز از تدارکات، با پوشش میرفتند و میگرفتند. حتی برای گرفتن حقوق خود با اسمهایی و سر و وضعی میرفتند که اصلا کسی نفهمد اینها کی هستند. اصلا رمز موفقیت قرارگاه نصرت این بود که همه امور با رعایت حفاظت اطلاعات و با پوشش انجام میشد. آنجا، قرارگاه حتی در مورد ترددهایی که در منطقه انجام میشد نظر میداد و جلوگیری میکرد. حتی ترددهای زیاد کمپرسیها و تریلیها. البته همه اینها با مشورت قرارگاه انجام میشد تا منطقه حالت عادی خود را داشته باشد. کوچکترین کار مهندسی در منطقه انجام میشد، قرارگاه عکسالعمل نشان میداد. در خیلی از موارد باید کارهایی در جهت رفاه و سهولت بچهها انجام میشد و این کار باعث میشد که حتی نیم درصد کار را لو بدهد ولی بچهها از حق خودشان میگذشتند و این کارها را قبول نمیکردند و مشکلات را میپذیرفتند.
موارد زیادی در رابطه با پوشش داشتیم که میتوان چند نمونه نام برد که هرکدام آنها واقعا جای بحث دارد و قدردانی از برادران. مثلا در شناسایی باید بیست سی کیلومتر قایق را با پنج شش نفر آدم با پارو... جلو میبردند که این کار سادهای توی آب نیست، آن هم در هوای گرم یا هوای سرد. بچهها میتوانستند با موتور روشن هم بروند ولی به خاطر این که کار نباید لو میرفت و نباید سر و صدا ایجاد میشد و منطقه دست نخورده باقی میماند، بچهها با پارو میرفتند و مشکلات و مشقات را تحمل میکردند تا قرارگاه نصرت بتواند یک نتیجه خوبی ارایه بدهد.
ابتکارات مهندسی
ما در تشکیلات قرارگاه به مسائلی برخوردیم که برای رفع بخشی از آنها ابتکارات مهندسی ایجاد کردیم. کار برادرها بسیار ساده و بیآلایش بود. در رابطه با نیازهای عملیات، این برادرها زیاد فکر میکردند و کارهای زیادی انجام میدادند. آنها فکر میکردند و طرحهایی که میریختند را خودشان هم اجرا میکردند. چون نمیخواستیم پوشش و حفاظت منطقه بر هم بخورد. این افراد برای یک تراشکاری و جوشکاری، کلی مصیبت میکشیدند و اذیت میشدند.
موارد زیادی را در رابطه با مهندسی داشتیم که یکی از نمونههایش همین پلهای یونولیتی بود که در عملیات خیلی مصرف شد. الان از آنها به عنوان سکوهای شناوری استفاده میشود که توی هور است و نیروهای تامین تیپ امام حسین(ع) و تیپ امام صادق(ع) از آنها استفاده میکنند. این ابتکار جالبی بود که از آنها استفادههای فراوانی شد. این سکوها و اسلکهها طوری بودند که در کانالهای چند متری که دشمن جلوی مواضع خودش کنده بود توانستیم به راحتی از آنها استفاده کنیم.
میشود گفت از تمامی اسلحهها به جز چند نمونه نمیشد استفاده کرد. این بچهها ابتکارات بسیار جالب و ظریف و با دقت زیادی را انجام دادند و این اسلحهها را سوار بر قایق کردند و توانستیم مثلا تفنگ ۱۰۶ را در آب، عملیاتی کنیم و این کاری بود که در جمهوری اسلامی ابتکار نویی بود. برای این کار از قایقهای مخصوص استفاده شد که با طرحریزی دقیق توانستیم از آنها توی آب استفاده کنیم. خمپارهها و تیربارها و جنگافزارهای سبک و نیمهسنگین نیز قابل حمل و نقل هستند که گروه ابتکارات قرارگاه نصرت روی اینها کار کرد. این برادرها در این یک سال کارهای زیادی کردند. مثلا روی شناور کردن ماشین هم کار شد که الان با توجه به وضعیت امنیتی شاید نشود نتیجه آن را گفت ولی در هر صورت کارهای زیادی را انجام دادند و این چیزهایی بود که میشود به شما گفت.
اقدامات مقدماتی
یکی از مشکلاتی را که در رابطه با عملیات داشتیم، عمق کم آب بود. آب هرچه به طرف شرق یعنی به طرف سیلبند میآمد عمق آن کم میشد و حتی در بعضی از جاها اصلا غیرقابل تردد برای قایق میشد. بر همین اساس در محور شهید بقایی یک ابتکار جالب و یک کار مهندسی که خیلی زود و البته با مشکلات و پوشش انجام شد، ایجاد یک کانال مانند T بود که به نام کانال T یا کانال بقایی معروف است و در عملیات هم کمک زیادی به ما کرد. این کانال باعث میشد که بچهها خودبهخود، آب اطراف کانال را توی کانال جمع میکردند و میشد در آن تردد کرد. به وجود آمدن این کانال و ایجاد یک چهارراه، خیلی به ما در جهت تردد کمک کرد و برای مقدمات عملیات نیز مورد نیاز بود.
کار دیگری که انجام شد، احداث دو خاکریز بود که به خاکریزهای مهندسی معروف شد. آوردن قایقها با استتار یکی از مشکلات همیشگی ما در این عملیات بود که باید با ویژگی خاص به این منطقه آورده میشدند و مسئله حفاظت رعایت میشد. برای انتقال حجم وسیع و گسترده وسایل و تجهیزات مورد نیاز خیلی مشکل بود که انسان بتواند یک تعادلی در کارها به وجود بیاورد که هم مسئله حفاظت رعایت شده و هم امکانات و تجهیزات به منطقه منتقل شود که اکثرا در اوقات شب و با پوشش انجام میشد. بچههای قرارگاه، روزها کار میکردند و عصرها ماشین ایفا میگرفتند و میرفتند ماهشهر و قایقها را با چادرشان سوار میکردند که شبانه به قرارگاه منتقل کنند. الحمدلله با این روش، بچهها قایقها را به منطقه آوردند و عراق هم نتوانست بفهمد.
توجیه نیروها و فرماندهان و بردن نیروها روی اهدافشان بر عهده برادرها بود و این تجربه خوبی برای سپاه بود. چون تشکیلاتی دور از تمام سر و صداها و تمام کارهای عملیاتی، کارهای شناسایی و طرحریزی انجام میدادند و با ابتکاراتی که به عمل آوردند نیازهای عملیاتی را تامین کردند و بعد هم خیلی راحت یک هفته قبل از عملیات، نیروها آمدند و توجیه شدند. همین نیروهای شناسایی، دست نیروهای دیگر را گرفتند و روی اهدافشان بردند و عملیات را انجام دادند و خیلی راحت و ساده عملیات انجام شد. در این عملیات به فرمانده لشکرها، فرمانده تیپها و سایر نیروها زیاد فشار نیامد چون بخش اعظم کار را بچههای شناسایی انجام داده بودند. بچههای قرارگاه نصرت خیلی راحت در گردانها پخش شدند و بچهها را روی اهدافشان بردند.
اهداف قرارگاه بدر در عملیات خیبر
فعلا اهدافی را که ما گرفتیم، خدمت برادرها بگوییم. کلا قرار شد قرارگاه بدر در مرحله اول عملیات، ابتدا مجنون را تصرف کند و بعد تجمع تک را با هماهنگی قرارگاه مجاور انجام بدهد. جزایر مجنون دو جزیره جدا از هم هستند ولی از طریق جاده با هم ارتباط دارند. در طرف شرق و غرب و شمال اینها، آب و نی است. فقط جنوب آنها است که به خشکی خود عراق متصل است. البته از سمت جنوبی این جزیره به خشکی خواهیم رسید. یک کانال 50 متری معروف یا کانال مشروع سوئیب زده شد که یک پل از روی آن میگذشت و ارتباط خشکی به جنوب جزیره یا جزایر جنوبی را متصل میکرد. این جزایر را عراق با زدن دیوارهای چاکن 20 متری به وجودشان آورد و قبلا اینها آب و هور بودند، اما عراق آنها را خشک کرد تا استفادههای نظامی و اقتصادی کند. یکی از مشکلات ما همین جزایر بودند که در عقبه و پشتیبانی کردن عملیات نقش موثری داشتند.
عملیات روی جزایر بر عهده قرارگاه بدر گذاشته شد. مانوری که برای آن چیده شد اینطور بود که ما نمیتوانستیم در همان شبِ عملیات به جزایر حمله کنیم چون فاصله ما با این منطقه حدود ۶۰ کیلومتر بود و از نقطهای به نام نقطه شهید بقایی برادران باید ۶۰ کیلومتر با قایق میرفتند و به اهداف تعیین شده میرسیدند.
اهداف ما برای عملیات خیبر دو دسته بودند. دسته اول اهداف اولیه بودند که برادران باید یک شب قبل از عملیات اصلی سوار بر قایق به سمت آنها میرفتند و اهداف اصلی و کلی همان جزایر بودند.
برای اهداف اولیه دو گردان در نظر گرفتیم از لشکر عاشورا که قرار بود نصف جزیره جنوبی را تصرف کنند و نصف دیگر را به لشکر علیبنابیطالب واگذار کرده بودیم. کار لشکر عاشورا به این شکل بود که اگر یک پل به نام شطیحات را میگرفت، تقریبا منطقه سقوط میکرد. این پل در فاصله ۶۰ کیلومتری از نقطه رهایی یعنی همان محل نیروها بود. سه گروهی که باید روی این پل میرفتند حتما باید ۲۴ ساعت قبل از عملیات، حرکت خود را آغاز میکردند و به نزدیکی اهداف که منطقهای فاقد نیزار و در دید دشمن بود میرسیدند. پس حتما باید شبِ قبل از حمله حرکت میکردند و خود را به نزدیکترین اهداف رسانده و در نیزارها پنهان میشدند. سپس نیروهای لشکر عاشورا باید با استفاده از قایقهای چینکو و راهنمایی نیروهای قرارگاه نصرت حمله را آغاز میکردند. در جزیره جنوبی باید با دو فلش به دو ضلع شمالی جزیره جنوبی و انتهاییترین و جنوبیترین نقطه ضلع جنوبی حمله میشد. فلش جنوبی باید پل را میگرفت و فلش شمالی باید سرازیر میشد و ضلع غربی جزیره را پاکسازی میکرد.
جزایر شمالی
بعد از جزایر جنوبی نوبت جزایر شمالی بود که برای تصرف آن یک گردان از لشکر۸ نجفاشرف همان کاری را که لشکر عاشورا انجام داد روی جزایر شمالی اجرا کرد. چون جزیره شمالی تقریبا مانند جزیره جنوبی بود. ضلع جنوبیاش یک پل خاکی بود که برادران آن را درست کرده بودند و جزایر را به هم مرتبط میساخت و غیر از آن هیچ راه ارتباطی دیگری نبود. یکی از اهداف حمله این بود که روی پل را ببندند تا نیروهای جزیره شمالی محاصره شوند. بعد نیروهای خودی با یک فلش از شمال جزیره شمالی بروند که برای این مرحله از دو گروهان استفاده کردیم. چون جمعبندیمان این بود که دشمن روی ضلع غربی جزایر سرمایهگذاری آنچنانی نکرده بود و همه تمرکزش روی ضلع شمالی و شرقی بود.
قرار شد بعد از این که دو گردان وارد منطقه شدند و جزایر را پاکسازی کردند، ما با کمک هوانیروز هلیبرن کنیم و دو گردان دیگر را به منطقه بیاوریم که در مجموع، نیروهای عملکننده ما دو گردان از لشکر نجفاشرف و دو گردان از لشکر عاشورا بودند تا تک را ادامه دهیم.
نحوه انتقال نیروها و تدارکات
وضعیت منطقه به این شکل بود که به دلیل فاصله خیلی دور، [برای تخلیه] شهدا و مجروحان نمیتوانستیم سرمایهگذاری اصلی خود را روی قایق بگذاریم و بیشتر توجهمان به هلیکوپتر بود تا کار تخلیه آنها و نیز پشتیبانی را انجام دهیم. البته قایقهای سیك که مهمات و غذا را به جزیره منتقل میکردند در برگشت، شهدا و مجروحان را به عقب منتقل میکردند، اما مهمترین مسئله، پشتیبانی این بود که همه پشتیبانی از سوی خداوند انجام میشد. امدادهای غیبی از مشخصترین مواردی بودند که در این عملیات به کمک ما آمدند. با توجه به همه فشاری که از سوی دشمن میآمد و محدودیتی که ما در امر پشتیبانی داشتیم، لوازم و وسایلی که از طریق پشتیبانی به جزیره منتقل میشدند اینقدر پربرکت بودند که خیلی از مصایب و مشکلات ما را در آنجا برطرف میکردند.
هوانیروز
هلیکوپترهای ما تا حالا در شب پرواز نکردهاند و پرواز در شب برای آنها خیلی مشکل بود. بر همین اساس تدابیری برای مشخص کردن مسیر هلیکوپترها توسط قرارگاه بدر انجام شد. ما به نیروهای شناسایی گفته بودیم مسیر حرکت هلیکوپترها را شناسایی کنند و با استفاده از چراغهای معمولی ایفا و چراغهای مهتابی که روی سهپایههای با ارتفاع چهار متر گذاشته شده بود، مسیر را روشن کنند تا هلیکوپترها بتوانند راحت مسیر را پیدا کنند.
اما نکته دوم پدی بود که هلیکوپتر باید روی آن مینشست. ساخت این پد قبل از پاکسازی اصلا ممکن و موثر نبود. اما خب الحمدلله بعد از پاکسازی پد هم ساخته شد و نقل و انتقالات به خوبی انجام گرفت. حتی برای هلیکوپترها که نمیتوانستند به جزیره جنوبی بروند، خط درست کردند تا به مدد الهی مشکل حل شود.
اولین هلیکوپتر ساعت یازده و نیم، دوازده شب بود که خود من هم در آن بودم و روی ضلع شمال شرقی- تقاطع شمال و ضلع غربی و ضلع شمالی- نشست. خدا خیلی کمک کرد که توانستیم به آنجا برویم چون چراغها محدود بودند و مسیر هم برای هلیکوپتر مشخص نبود. با مشخصاتی که خودم از منطقه داشتم، با استفاده از مسیر آبراهها به طرف جزیره رفتیم. از این به بعد هم دیگر هلیکوپترها مرتب میرفتند و میآمدند و به این شکل هلیبرن شروع شد.
یگان دریایی
با وجودی که عملیات خیبر اولین تجربه ما در ترابری با قایق بود، خیلی از چیزها را پیشبینی کرده بودیم و خیلی از مسائل هم پیشبینی نشده بودند. اما خب، الحمدلله خوب به اجرا درآمد. ما شاید نتوانستیم به خوبی از قایقها استفاده کنیم با این که استفاده زیادی از آنها کرده بودیم، اما مثلا زمانبندی در حرکت و سوار شدن و نیز کم تجربه بودن برادرهای سکانی، مسائلی بود که مشکلاتی ایجاد میکرد. خب برادرهای سکانی تا پیش از این چنین تجربهای نداشتند و بندگان خدا برای اولینبار مسئولیتی به عهدهشان گذاشته شده بود تا در آبهای کم عمق حرکت کنند و ده پانزده تا نیرو هم سوار کنند. سکانیها تا حالا توی دریا و رودخانههای وسیع و با عمق زیاد قایقرانی میکردند ولی الان آمده بودند توی یک منطقهای که در بعضی مواقع آب کم عمق میشد. یکسری مشکلات هم خودِ منطقه ایجاد میکرد. مثلا آب خیلی کم عمق بود و پروانهها به گل میخوردند یا در بین راه چولانها(علفهای هور) دور پروانه قایقها میپیچیدند. خیلی از سکانیها نمیدانستند که به چه شکلی این چولانها و آشغالها را از توی پروانه دربیاورند ولی در مجموع کارشان قابل تقدیر است و الحمدلله همه چیز به خیر گذشت.
نیروی هوایی و پدافند
مسئله حفاظت از منطقه جوری بود که ما نمیتوانستیم خیلی قبل از عملیات وارد عمل بشویم. بر همین اساس کلا پوشش هوایی به این شکل طراحی شده بود که بعد از شروع عملیات، یکسری پدافند و یک سایت موشکی در منطقه مستقر کردیم. هواپیمای پوششی ما هم اف-۱۴ بود که مرتب روی منطقه بود. در حین عملیات هم حدود ۹ قبضه توپ پدافندی را که قبلا غنیمت گرفته بودیم برای پدافند هوایی استفاده میکردیم.
البته در مرحله اول، جزیره شمالی به پدافند احتیاج نداشت و بیشتر پدافند ما باید روی ضلع جنوبی جزیره انجام میشد. بر همین اساس قرار شد نصف جزیره را ما پدافند کنیم و نصفش را هم از طرف ضلع غربی، قرارگاه حنین با لشکر۸ نجف و لشکر عاشورا پدافند کنند. در مرحله اول عملیات که قرار شد ما توی جزیره باشیم، تصمیم گرفته شد قرارگاه حنین مسئول کل جزایر باشد و لشکر۲۱ حمزه قرار شد کار جزئیات شناسایی این قرارگاه را انجام دهد.
مقاومت دشمن
همیشه در عملیاتها اینگونه بود که هرجا توانستیم دشمن را غافلگیر کنیم، هیچ مقاومتی نمیتوانست از خودش نشان دهد. در این عملیات هم دشمن غافلگیر شد و ما مقاومت عمدهای از دشمن ندیدیم. فشار دشمن بعد از عملیات بود که پاتک کرد. برادرها در ابتدای عملیات در همه منطقه عملیاتی و در محور طلايیه خیلی سریع به اهداف خود رسیدند و تا پنج روز مرتب روی اهداف اولیة خود بودند.
نقش شناسایی در عملیات
درباره راهنماهایی که از طرف قرارگاه نصرت به کمک بچهها میآمدند باید گفت که حتی یک مورد هم نداشتیم که کسی ناراضی باشد. البته فقط از لحاظ زمانی مشکلاتی وجود داشت و ساعتهایی را که ما تعیین کرده بودیم در عمل اتفاق نمیافتاد. در چند محور عملا نتوانستیم زمان را پیاده کنیم و به موقع به اهدافمان برسیم.
یکی از علتهای تلفات کم ما در عملیات خیبر توجیه بودن خود راهنماها بود که میدانستند کجا باید حرکت کنند و کجا بروند که همین باعث شکست سریع دشمن شد. نیروهای شناسایی، تمام یگانها را از جمله لشکر۸ نجف، لشکر عاشورا، تیپ امام رضا، لشکر نصر و تیپ امام حسین را به اهدافشان رساندند. مثلا محور لشکر نصر، سه چهار روز بعد از عملیات، بیشتر اهداف را گرفته بودند.
آتش پشتیبانی
به علت دور بودن مسیر، یکی از مشکلات ما این بود که نتوانستیم آتش پشتیبانی سنگین را در منطقه داشته باشیم. در محورها برادرهای فرماندهان تا آنجا که میتوانستند با قایق، خمپاره و آرپیجی بردند، اما پشتیبانی توپخانه اصلا نداشتیم. یکی از کمکهایی که میشد، استفاده از هلیکوپتر بود که برای مقابله با تانکها هم کاربرد داشت. چون ما وسایل زرهی نداشتیم و وسایل ضد زره به غیر از آرپیجی نتوانستیم منتقل کنیم. از این رو هلیکوپترهای کبرا کمک زیادی به ما کردند و برای نمونه در یک روز که دشمن خیلی در خودِ جزیره فشار میآورد، شش تانک عراقی را بچههای هوانیروز زدند که باعث تقویت روحیه نیروها شد.
وضعیت روحی دشمن
عراقیها چون غافلگیر شده بودند، از نظر روحی خیلی تحت فشار بودند. خصوصا که نمیدانستند بچههای ما از کجا میآیند. منطقه خیلی وسیع و مملو از نی بود و دشمن خیلی سریع سقوط کرد. برای دشمن غیرقابل توجیه بود که نیروهای ایران ۶۰ کیلومتر آنها را دور بزنند و از پشتشان دربیایند. رعایت اصل غافلگیری و انجام عملیات بر این اساس، روحیه فرماندهان و نیروهای عراقی را کاملا متزلزل کرده بود و اکثر نیروهای عراقی منطقه کشته و زخمی شدند، بسیاری فرار کردند یا خودشان را در هور انداختند. چون جزایر در محاصره هور بودند، از فردای آن روز عراقیها ده تا ده تا میآمدند و خودشان را تسلیم میکردند که میان آنها فرماندهان نیز دیده میشدند. شاید تک و توکی از نیروهای عراقی توانستند فرار کنند. یک جیپی پر از فرمانده عراقی بود که بچهها آن را زدند و تمام آنها را کشتند.
نیروهای پاتککننده
با توجه به اهمیت جزایر برای عراق انتظار میرفت که دشمن فشار سنگینی را شروع کند. همینطور هم شد و بعد از این که دشمن توانست خودش را جمع و جور کند و تسلط پیدا کند، مرتب فشار میآورد. چون دشمن از نیروهای سازمانی بیشتری استفاده میکرد، تلفات زیادی هم به آنها وارد میشد. دشمن روزی یک یگان وارد منطقه میکرد و هر یگان که جلو میآمد، بچهها به آن ضربه وارد میکردند و روحیه جنگیدن از یگان گرفته میشد. خود فرمانده ارتش عراق هم دیگر نمیدانست چه کند و سریع، یگانی را که ضربه خورده بود برمیگرداند و یگان جدید را وارد منطقه میکرد.
عقب آمدن بخشی از قرارگاه نصر و حدید
تا زمانی که قرارگاه حدید در رابطه با القرنه و قرارگاه نصر در بالا بود، خیال ما از غرب جزیره و شمال آن راحت بود چون بالاخره نیرویی آنجا مستقر بود، اما وقتی بنا شد نیروها به عقب بیایند، جناح غربی و شمالی حساس شدند و در واقع پیشانی درگیری ما به حساب میآمدند. این بود که مجبور شدیم برای پدافند در منطقه، سریعا تدابیری اتخاذ کنیم. نیروهای چند یگان را در نظر گرفتیم تا غرب و شمال جزایر را بپوشانیم که از طرف دشمن تهدید نشود. یکسری تامین ما روی خشکی بود و یک تامین هم روی آب با کمک تیپ امام حسن و تیپ امام صادق تشکیل دادیم که الان تمام هور را پوشاندهاند و از طریق بستن تقاطعها از طریق غرب و شمال جزایر، قسمت زیادی از هور را به تصرف خودشان درآوردهاند.
هدایت و کنترل عملیات
در رابطه با تماس با یگانها در حین عملیات به علت وسعت منطقه، مشکل زیادی وجود داشت. با این حال چندین رده فرماندهی داشتیم. برای برقراری ارتباط مناسبتر روی قایقها بیسیم نصب کرده بودیم و به عنوان قایقِ قرارگاه در پشت نیروها مرتب در حال حرکت بود. یک قایق هم جلوتر از این با بیسیم بود که پیامها را مرتب رله میکرد. اینگونه با همه فرماندهان در تماس بودیم و عملیات هدایت میشد.
ما میخواستیم در منطقه هور اصل حفاظت را رعایت کنیم. ده روز قبل به فرماندهان گفته شده بود و پیشبینی میشد که فرمانده لشکرها نسبت به این مسئله ابهام داشته باشند ولی الحمدلله وقتی ماموریت به برادرها ابلاغ شد، استقبال خوبی کردند و خداوند نور هدایت خود را خوب در دل این برادرها تاباند که اصلا از قبل هم تابانده بود. شاید در ابتدا فرماندهان احساس کردند که فشاری رویشان خواهد بود، اما وقتی که نیروهای قرارگاه نصرت تکتک فرمانده لشکرها و تیپها را روی اهدافی که باید ببرند میبردند و به آنها نشان میدادند که این هدف شماست، فرماندهان دلشان آرام گرفت. نیروهای بسیجی هم که هیچ حرفی ندارند. واقعا مسائل نظامی و تکلیف و اجرای دستور را خوب میفهمند. بسیاریشان درس خوانده هستند و این موضوع را خوب فهمیدند و چون اعتقادشان به خداست و اعتمادشان به فرماندهان، هرچه به آنها میگفتند میپذیرفتند.
نتایج عملیات
از نتایج مهم عملیات خیبر، کسب تجربه در انجام عملیاتهای ویژه بود. نیروها جرات پیدا کردند که میتوانند عملیات ویژه را انجام بدهند و دشمن هم در رابطه با عملیاتهای ویژه محکوم است. نتیجه دیگر، آزمایش خوبِ حفاظت اطلاعات بود که با این تشکیلات توانست موفق باشد. کار حفاظت اطلاعات در عملیات خیبر به هیچ عنوان ساده نبود و تجربه بسیار مهمی در امر حفاظت اطلاعات در عملیات بود. نتیجه دیگر این که ما میتوانیم در مناطق مرده کار کنیم. جمهوری اسلامی در منطقهای که حتی مرده باشد هم میتواند کار کند چون جرات دست زدن به آن را پیدا کرده و میتوان از آن، یک منطقه آماده عملیات درست کرد. نتیجه دیگر، رشد و نمو تفکر و ابتکارات برادران سپاه بود. کارهای ابتکاری خوبی در این عملیات انجام شد و برادرها خیلی از چیزها را خودشان درست کردند و به کار گرفتند مانند پل خیبر. زیر آتش قرار دادن جاده حیاتی و استراتژیکی عماره- بصره که شاید ۷۰ درصد ترددهای نظامی دشمن از همانجا انجام میشد هم از نتایج عملیات خیبر است. وقتی خیلی از روستاها و شهرهای عراق زیر دید و آتش نیروهای ما قرار گرفت، دشمن مجبور شد یک جبهه جدید ۷۰ کیلومتری باز کند و در آن ۷۰ کیلومتر کلی نیرو مصرف کند که خودش امتیاز بالایی برای ماست. تصرف جا پایی به نام جزایر مجنون برای ادامه تک هم امتیاز بزرگی محسوب میشود چون نقطه بسیار حساسی برای دشمن است و مرتب به ما فشار میآورد و در نتیجه نیروهای زیادی را از دست میدهد.
از دیگر نتایج عملیات خیبر، قدرتنمایی جمهوری اسلامی است. ما به علت آن که عقبه خوبی نداشتیم، پشتیبانی مناسبی از نیروها صورت نمیگرفت و در مقابل، دشمن فشار زیادی به نیروها وارد میکرد. فشاری که در عملیات بر نیروهای ما وارد شد، بالاترین فشار در طول جنگ بود.
عملیاتهای فریب؛ والفجر۵ و ۶
بعد از این که تصویب شد در این منطقه عملیات شود، ما در کنار پوشش منطقه خود، روی ایجاد فریب برای دشمن هم باید کار میکردیم. برای انجام عملیات فریب ابتدا قرار بود ما قبل از عملیات اصلی، چندین عملیات در غرب کشور یا در جبهه میانی انجام دهیم و توان و فکر دشمن را به آن مناطق معطوف کنیم و بعد ضربه اصلیمان را در جنوب بزنیم. بر همین اساس عملیات والفجر۵ و ۶ در جبهههای میانی و عملیات دربندیخان در جبهه غرب انجام شد به عنوان تک فریب که البته یک تک پشتیبانی هم در منطقه چزابه انجام شد.
خیبر
عملیات خیبر یک عملیات ویژه بود و یکی از عمدهترین دلایلش این بود که ما بدون عقبه وارد شدیم و با قایق، همه نیروها، امکانات و تجهیزات را جلو بردیم. در حالی که کمبود قایق هم وجود داشت. این کار ویژهای است که لشکرهای سازمانی و ارتشهای نظامی دنیا این کارها را انجام نمیدهند. هیچ ارتشی در دنیا بدون آتش عمل نمیکند و هیچ هوانیروزی هم هلیکوپترهایش را در تاریکی شب به پرواز درنمیآورد. نیروهای ما با استفاده از هلیکوپترها سی چهل کیلومتر پشت دشمن و در عمق خاک عراق پیاده شدند که این واقعا کار سادهای نبود. اینها از ویژگیهای خاص این عملیات است که انجام آن مستلزم کار فراوان و طرحریزی زیاد بود.
نحوه اقناع نیروهای شناسایی برای کار درازمدت
هیچ توجیهی برای این که نیروهای بسیجی و سپاهی را برای یک مدت زمان طولانی در قرارگاه نصرت به کار بگیریم و در پنج شش عملیات شرکت نداشته باشند و اینجا خدمت کنند نداشتیم و جوابی هم برایش نداریم. ما فقط میگوییم هیچ قدرتی نبود که اینها را بتواند نگهدارد مگر قدرت خدا. این حرف را من الان نمیگویم. شش ماه قبل، این را به برادر محسن گفتم. واقعا خداوند به شکلی نور هدایت را در دل این بچهها تاباند و اینها که از اول جنگ توی عملیاتها بودند و مرتب با توپ و تانک و مسلسل سر و کار داشتند صبر کنند و کار بلندمدت شناسایی را به سرانجام برسانند. بچهها هیچگونه فشاری برای رفتن به این طرف و آن طرف به ما نمیآوردند. کار شناسایی یک کار یکنواختی بود و تقریبا یک سال و خردهای طول کشید. البته ما با آنها صحبت میکردیم و میگفتیم ما اینجا کار میکنیم و به امید خدا روزی امکان دارد اینجا امید جمهوری اسلامی بشود و حیاتی باشد ولی ما میدانستیم که این حرفهای ما نیست که موثر است بلکه توجه خاص خداوند است که آنها خوب ایستادند و به این شکل عمل کردند و عدهایشان هم در عملیات شهید و مجروح و مفقود شدند.
آمار شهدا و مفقودان و مجروحان
نیروهای ما تقریبا کار اصلی عملیات را انجام دادند و همه آنها در بین تیپها پخش شده بودند و باید نیروها را روی اهدافشان میبردند. حدود ده دوازده نفر شهید داشتیم که با مفقودین حدود ۱۵ نفر میشدند. اینها نیروهای کیفی و بالا بودند و مسئول محور و نقش موثری هم در شناسایی منطقه داشتند. ۲۰ نفر هم مجروح داریم که الان بستری هستند.
دیگر مسئلهای به ذهن من نمیآید و خیلی از این مطالب را هم که گفتم زیادی بود. خدا، حافظ شما باشد.
به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، سالروز شهادت سیدمجید شریفواقفی از اعضای سازمان مجاهدین خلق
خاطرات آزادگان از روزهای ۱۷ اردیبهشت تا پذیرش قطعنامه سال ۶۷
بررسی چرایی وقوع واقعه تاریخی تحریم تنباکو/ به مناسبت ۲۵ اردیبهشت، سالروز لغو امتیاز تنباکو براساس فتوای آیتالله میرزایشیرازی
یادی از دانشمند جهادگر دکتر سعید کاظمیآشتیانی/ به مناسبت ۳۰ اردیبهشت روز ملی جمعیت
نگاهی کوتاه به زندگی مسیح کردستان، سردار شهید محمد بروجردی/ به مناسبت ۱ خرداد، سالروز شهادت شهید بروجردی
اعلام آخرین جمعه رمضان به نام روز قدس/ به مناسبت روز قدس
جهادگر شهید سردار سیدمحمدتقی رضوی فرمانده ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ و جهاد و قائممقام قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالانبیا(ص)/ به مناسبت ۳ خرداد، سالروز شهادت شهید رضوی