سهشنبه نهم آذر ۹۵ همزمان با شب شهادت حضرت ثامنالحجج علیهالسلام مادر مکرمه شهید سردار سیدمحمدتقی رضوی، فرمانده عالی دفاع مقدس به ملکوت اعلا پیوست. دوستی میگفت: وقتی برای انجام مصاحبه حضور این بانوی بزرگوار رسیدم، ضمن نصایح مادرانه و تذکرهای خردمندانه به من گفت «یادت باشد کمک به زنده نگهداشتن یاد و خاطره و اهداف شهدا فقط خدمت به تو و جامعه امروز نیست بلکه این کار، سازندۀ نسل بعدی و نسلهایی است که بعدها متولد میشوند.»
همین نصیحت خردمندانه و مادرانه بهانه شد تا با وجود گذشت چند ماه از درگذشت این مادر گرامی، به قطعاتی از زندگی شهید بزرگوارش بپردازیم. امید است این نوشتۀ ناچیز بتواند ما را در زمره مشتریان یوسف قرار داده و وسیله هدایتمان به صراط مستقیم باشد.
شهید والامقام، سیدمحمدتقی رضوی در منزلی از سادات رضوی در جوار جد بزرگوارش حضرت امام علیبنموسیالرضا(ع) به سال ۱۳۳۴ دیده به روشنی هستی گشود؛ روز جمعه، ۲۶ فروردین، به هنگام اذان ظهر.
بعد از اتمام دوران دبیرستان، در رشته راه و ساختمان انیستیتوی مشهد قبول شد. بعد از اتمام دو سال دوره فوقدیپلم، پیشنهاد پدرش را مبنی بر ادامه تحصیل در خارج از کشور رد کرد و با صراحت گفت: ما جوانها با اسلام خو گرفتهایم و نمیتوانیم در کشور بیگانه زندگی کنیم. تقی بعد از اتمام درس، به سربازی رفت. شش ماه از خدمتش نگذشته بود که به فرمان حضرت امام خمینی(ره) از پادگان فرار و دوستانش را نیز به این کار تشویق کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دوران سربازی را به پایان رساند. پس از این، وی که از آغاز نهضت، زندگی راحت را بر خود حرام کرده بود به جبهههای استقلال و خودکفایی میهن اسلامی رفت و با عضویت در کمیته انقلاب اسلامی استان خراسان در تشکیل اولیه این نهاد سهیم شد. چون تکنسین راه و ساختمان بود، تخصص خود را در جهت رفع محرومیتها و کمک به مستضعفین روستاها به کار گرفت و جهاد تربتحیدریه را بنیان نهاد. هنوز ۲۰ روز از آغاز جنگ نگذشته بود که سید محمدتقی در جبههها حضور پیدا کرد و در ستاد دکتر چمران مشغول فعالیت شد. بعد از مدتی به مشهد برگشت و با دخترداییاش ازدواج کرد.
همسر شهید رضوی میگوید: سیدمحمدتقی جهادگری فعال و باایمان بود. در هنگام ازدواج با یکدیگر، مبنای زندگیمان را بر تقوا و تفاهم قرار دادیم و این مسئله، انگیزهای شد تا تمام مسائل و مشکلات را کنار بگذاریم و زندگی گرم و خوبی را شروع کنیم. شهید رضوی همیشه میگفت: ما برای رضای خدا ازدواج میکنیم. زندگی ما با زندگی سایرین فرق دارد. در زندگی ما نه خانهای خواهی دید، نه ماشینی و نه حتی سفره عقد آنچنانی. من میخواهم تو نیز جهیزیه زیادی با خود نیاوری. برای من انسانیت و ایمان مهم است. او تاکید داشت که هدف، خداست و باید در راه او تلاش و کوشش کرد. ما با همین مختصر وسایلی که داریم زندگی خواهیم کرد.
***
شهید رضوی نقش مهندسی در جنگ را بهخوبی دریافته بود. وی که خود شاهد انجام عملیات هویزه به فرماندهی بنیصدر ملعون بود، میدید که ضعف یا نبود مهندسی در این عملیات، چه شکستی را به ایران تحمیل کرده است. تکیهکلام شهید رضوی در امر مهندسی بر این استوار بود که «هر قطره عرقی که قبل از عملیات در امر مهندسی رزمی ریخته شود، یک قطره خون در میدان جنگ کمتر بر زمین خواهد ریخت.»
نقطه شکوفایی مهندسی جنگ و شکوفایی شهید رضوی، در عملیات طریقالقدس بود. آن هنگام که وی در مقابل ناباوری فرماندهان و مسئولان جنگ در تپههای اللهاکبر و چزابه و از میان رملها، جادهای استراتژیک احداث کرد و سپاهیان اسلام از آن گذشته و عملیات ظفرمند طریقالقدس را آفریدند.
با شروع عملیات فتحالمبین یک تیم قوی مهندسی به سرپرستی شهید رضوی با وجود موانع و مشکلات بسیار، حدود دویست کیلومتر از منطقه عشقآباد عبور کردند. با شکافته شدن تپههای زلیجان توسط این تیم، نیروهای اسلام به توپخانه دشمن دست یافتند.
در عملیات بیتالمقدس و دیگر عملیاتهای ظفرمند سپاه اسلام نیز شهید رضوی حضور همهجانبه داشت. او چه آن زمان که بنا به ضرورت جنگ، مسئولیت ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهادسازندگی را پذیرفت و جهت حمایت و پشتیبانی از رزمندگان اسلام، این ستاد را سازمان داد و چه آن هنگام که جنگ نیاز روزافزون به پشتیبانی داشت، در معاونت قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالانبیا(ص) حضور یافت و با تجارب و اطلاعات فراوانی که در امر مهندسی داشت در هماهنگ کردن عملیاتهای مهندسی رزمی در منطقه جنوب و غرب کشور، نقشی بسیار حیاتی و حساس ایفا کرد.
یکی از همرزمان شهید رضوی میگوید: ایشان با این که فرمانده پشتیبانی جنگ مهندسی جهاد بود و جایگاهش مشخص، سراغ نداریم امور یک نقطه و یا یک منطقهای را از فاصله دور یا به واسطه گزارش اطلاعات نیروهای تحت امرش هدایت کرده باشد بلکه اصرار داشت خودش نقاط و مناطق را بازدید و کنترل کند و از نزدیک ببیند و برایش آتش، گلوله، خطر، کمین و تهدید معنا نداشت. در عملیات خیبر، رزمندگان اسلام در جزایر مجنون با دشمن درگیر بودند و هیچ ارتباطی با عقبه نداشتیم و با مشکلاتی مواجه شده بودیم. نیروهای نظامی از ما میخواستند که تدبیری بیندیشیم. دستور از فرماندهان ابلاغ شد که جهاد به منطقه رفته و مشکل را حل کند تا بالگردها بتوانند در آنجا نیرو پیاده کنند. شهید رضوی مصمم بود که این کار را انجام دهد. حتی با اصرار بعضی از دوستان برنگشت و این در حالی بود که همه ما یقین به نیامدن او داشتیم. با این که ایشان نیز موقعیت منطقه را درک کرده بود و میدانست اگر برود، برنمیگردد یعنی موقعیت زمین و آتش و منطقه طوری بود که هرکس میرفت، برگشتن برایش سخت بود با این همه وقتی در سیمای ایشان دقیق میشدیم، میدیدیم که گویا به مهمانی میرود. او با شجاعت و شهامت به جزایر رفت و خدا او را با انبوهی از اطلاعات، دوباره برگرداند.
*** زمانی که برای شناسایی منطقه عملیاتی کربلای۱۰ در کوههای غرب حضور پیدا کرد، لحظه شهادت سردار محمدتقی رضوی فرارسید. او که بارها شاهد عروج ملکوتی همسنگرانش بود و حسرت این عروج را میخورد، بالاخره شرایط برایش فراهم آمد و با انفجار گلوله توپی در خون خود غوطهور شد. ترکش، سینهاش را چاک داده بود و پایش بهشدت مجروح شده بود ولی او در حال و هوای خودش بود زیرا بدون احساس درد، چشم به آسمان دوخته بود. او رو به درگاه خدا به التماس افتاده بود. در این بین عدهای از همرزمانش به کمکش آمدند ولی او مانع شد و خیلی آرام گفت: فایدهای ندارد، زحمت نکشید. من در آغاز راهی قرار گرفتهام که هفت سال دنبالش بودم. مرا تنها بگذارید و تکانم ندهید.
بخشی از وصیتنامه سردار رشید اسلام سیدمحمدتقی رضوی رَبَّنا اَفْزغْ عَلَینا صَبراً وَ ثَبِت اَقدامَنا وَ انصُرنا عَلَی القومِ الکافِرین.
با سلام و درود به پیشگاه آقا امام زمان(عج) و امام خمینی و امت شهیدپرور اسلام. به همه امت اسلامی عرض میکنم که قدر این اسلام و انقلاب و امام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی را بدانند و برای نشان دادن این قدرشناسی تا جایی که میتوانند خدمت کنند و سختیها و ناراحتیها را تحمل کرده و در جهت پیشبرد انقلاب بکوشند.
به مسئولین عرض میکنم که در راس همه کارهایشان خدمت به مظلومان را قرار دهید چون همینها هستند که جبههها را گرم نگهداشتهاند و هر روز خون میدهند که نهال انقلاب بارور شود و اسلام به پیروزی برسد. در طی مدت جنگ، این بنده حقیر، از راز وجود انسانهای والامقام که شاید بدون این که انسان با آنها برخورد داشته باشد نتوان ترسیمشان کرد، درسها آموختم و بهرهها بردم که شاید یک لحظۀ آن را با تمامی عمرم نتوانم مقایسه کنم و خوشحالم که در کنار این یاران حسینبنعلی(ع) حضور دارم و امیدوارم که در روز رستاخیز به شفاعتم بیایند...
محمدتقی رضوی ـ ساعت پنج بعد از ظهر۶۴/۱۱/۱۰
به کوشش فتحالله نادعلی
منبع - رهیافتگان، جلد اول.