«شهید قلب تاریخ است.» این جملهای است زرین از دکتر علی شریعتی. جملهای که خلاصه و عصاره فلسفه شهادت است و بهترین راوی خون شهدایی که گرانترین سرمایهشان؛ جان را با خدا معامله کردند تا آئین پیغمبر آخرالزمان روی زمین بماند. «شهید قلب تاریخ است»، هر شهید مسیر تاریخ را تغییر میدهد و آن را قلب میکند. از ابتدای تاریخ اسلام مشرکان و کفار و منافقان، کمر به سرنگونی پرچم اسلام بستند و این شهدا بودند که با نثار خون خود بیرق اسلام را برافراشته نگه داشتند. «شهید قلب تاریخ است» چون در این حساسترین مقطع تاریخ اسلام، این شهدا هستند که نقشه همه شیاطین را نقش بر آب میکنند و بشریت را به سوی سعادت سوق میدهند. آنچه در پیمیآید سرگذشت شهدایی است که زیبا زیستند، پیش از شهادت شهید شدند و بعد با نثار خون خود مسیر تاریخ را تغییر دادند تا اذان محمدی بر ماذنهها بماند و بشر طعم آزادگی بچشد. سرچشمه ۶ آبان ۱۳۳۸ در خانه محمود تهرانی مقدم خیاط محله سرچشمه تهران و فاطمه جلیلی همه خوشحال بودند. چون حسن دومین پسر خانواده بعد از محمد متولد شده بود. (احمد و علی، بعد از حسن متولد شدند)
تهران سال ۱۳۴۵ به مدرسه محله بهارستان رفت. از همان سن و سال به نماز اول وقت خیلی مقید بود و همیشه عادت داشت باوضو باشد. اصلا بدون وضو روی زمین راه نمیرفت. هر روز قبل اذان صبح بیدار میشد و زیارت عاشورا را از حفظ میخواند.
مسجد زینب کبری کلاس سوم ابتدایی بود که بچه مسجدی شد و پای منبر آیتالله لواسانی نشست. حسن و برادرش تحت تربیت لواسانی، علوم دینی و قرآن را یاد گرفتند و گروه سرود تشکیل دادند. گروه آنها سنگ بنای گروه سرودی شد که ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه «خمینی ای امام» را اجرا کردند.
هیات محبان فاطمه(س) حسن با پول توجیبیهایش یک سری فعالیت در مسجد به راه انداخت و هم هیات محبان فاطمه(س) را ایجاد کرد و رونقی به مراسم اهل بیت(ع) داد. گاهی برای هزینههای مسجد و هیات محبان، مغنیگری میکرد و شبها با لباس خاکی به منزل برمیگشت.
بندرعباس خواهر بزرگش که ۹ سال با حسن اختلاف سنی داشت دبیر بود و به بندرعباس منتقل شد. حسن به خاطر علاقه به خواهر به آنجا رفت و یک سال از دوره دبیرستانش را در سال ۱۳۵۲ در جنوب گذراند.
تهران دیپلمش را که گرفت عمویش پیشنهاد داد همراه با چند تن از جوانان فامیل برای ادامه تحصیل به فرانسه بروند. اما او نپذیرفت و در ایران ماند.
دانشگاه سال ۱۳۵۶ در مقطع فوق دیپلم رشته صنایع(برش قطعات صنعتی) مدرسه عالی تکنیکیوم نفیسی [دانشگاه خواجه نصیر فعلی] پذیرفته شد که در ترم سوم به دلیل مصادف شدن با حوادث انقلاب، دانشگاه تعطیل. اما سال ۱۳۵۸ با بازشدن دانشگاهها درس را ادامه داد و توانست مدرک این رشته را بگیرد.
تهران با هرچه در توان داشت برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد. با استفاده از سه راهی لوله آب، نارنجک دستی میساخت و میزد به دل خیابانها. او شامگاه ۲۱ بهمن در میدان فوزیه [امام حسین فعلی] با پرتاب یکی از همین نارنجک ها خودروی نظامی ارتش را مصادره و سرهنگش را اسیر کرد.
کمیته پس از دستور امام خمینی برای تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، حسن تهرانی مقدم جزء اولین کسانی بود که به کمیته پیوست تا با قبای پاسداری از انقلاب حراست کند.
استان تهران پس از پیروزی انقلاب و شکلگیری نهادهای خدمترسانی به مردم، حسن تهرانیمقدم هم آستین بالا زد و به فعالیتهای جهادی روی آورد.
تهران ۷ تیر ۱۳۵۹ بود که حسن تهرانی مقدم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با لباس سبز این نهاد انقلابی، در اطلاعات منطقه مشغول به فعالیت شد.
سوسنگرد با علی برادرش از کودکی خیلی مانوس بود. خبر شهادت علی در ساعت ۲ بعدازظهر عاشورای سال ۵۹ [۲۸ آبان] که عضو گروه جنگهای نامنظم شهید چمران بود، برایش بسیار گران آمد. حسن دیگر نمیتوانست آرام بنشیند. بعد از این اتفاق، حسن عزمش را جزم کرد تا کارهای بزرگی برای جبهه انجام دهد.
اهواز حسن تهرانی مقدم که در عملیات ثامنالائمه متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی شده بود، پس از یک ماه، طرحی را برای ساماندهی آتش پشتیبانی سنجیده و مدون توسط خمپاره اندازها به حسن باقری داد.
دشت آزادگان با شروع عملیات طریقالقدس برای بیرون کشیدن دشت آزادگان از کنترل ارتش بعث در آذرماه ۱۳۶۰، محسن رضایی فرمانده سپاه او را مسئول تطبیق آتش خمپارهای سپاه در قرارگاه کربلا کرد. حسن در این مسئولیت حتی دست به بازسازی و ساخت خمپاره ۶۰ هم میزد.
شوش حسن تهرانیمقدم سال ۱۳۶۱ با ۱۵۶ قبضه توپی که رزمندگان در عملیات فتحالمبین به غنیمت گرفته بودند، بنیانگذار واحد توپخانه سپاه شد و سعی کرد این قبضهها را بین ۹ تیپ سپاه تقسیم کند.
اهواز حسن، مرکز تحقیقات فنی توپخانه سپاه را در اهواز راهاندازی کرد تا در شرایطی که فرماندهان توپخانه ارتش، تنها کارکردن با توپخانههای امریکایی را میدانستند، با ابتکارات نیروهای سپاه، کار روی توپهای روسی ارتش عراق آغاز شده تا توپها برای عملیات بیتالمقدس آماده شوند.
بهارستان اوائل سال ۱۳۶۲ بود که محمود خیاط، حسن و برادرانش را تنها گذاشت. غم پدر برای حسن تهرانی مقدم بسیار سنگین بود. اما او تلاش کرد با روحیه مضاعف به جبههها بازگردد. چرا که تحولات سال ۱۳۶۲ بسیار به حسن احتیاج داشت.
تهران حسن تهرانی مقدم توپخانه سپاه را به حسن شفیعزاده [شهید] سپرد و ۱۳ آبان ۱۳۶۲ «فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه» را راهاندازی کرد تا با موشکهای کوتاه برد بتواند تا حدی پاسخ عراقیها را بدهد.
جماران ۷ بهمن ۱۳۶۲ بود که با اصرار خانواده و با وجود مشغله زیاد در جنگ، با الهام حیدری ازدواج کرد و وارد زندگی مشترک شد. خطبه عقد زندگی حسن را امام خمینی در بیتشان در جماران خواند. او عصر جدید حیاتش را با نفس مسیحایی امام آغاز میکرد.
بصره سال ۱۳۶۳ حملات موشکی عراق زیاد شده بود و مردم مدام فریاد میزدند «موشک جواب موشک». اما ایران هنوز موشک میان برد هم برای عرضه به دشمن نداشت. از این رو تهرانیمقدم تلاش کرد در ابتکاری، با تغییراتی در برد توپخانه ۱۳۰ میلیمتری، مراکز نظامی و اقتصادی بصره را زیر آتش بگیرد.
دمشق با پیشنهاد محسن رضایی و هماهنگی وزارت امور خارجه و پاسخ مثبت حافظ اسد رییس جمهور سوریه، تهرانیمقدم همراه ۱۱ نفر دیگر برای آموزش استفاده از سامانه پرتاب موشک راهی سوریه شد.
کرکوک بسیاری اولین هدف موشکی ایران را بانک رافدین میدادند. درحالیکه این، پالایشگاه کرکوک بود که به عنوان اولین نقطه هدف توسط تهرانیمقدم انتخاب شد و ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ یعنی چند روزی پس از اینکه تهران هدف حمله موشکی قرار گرفت، موشکی در کرکوک فرود آمد.
بغداد دو روز بعد، فقط چند ثانیه کافی بود تا موشکی که حسن تهرانیمقدم از کرمانشاه به سمت بغداد پرتاب کرد، درست به هدف اصابت کند و ساختمان ۱۸ طبقه بانک رافدین خسارات چشمگیری به خود ببیند. حسن، روی موشک نوشته بود «وما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی.»
باشگاه افسران روز بعد، پس از دعای توسل بینظیر تهرانیمقدم، موشک سوم درست خورد وسط باشگاه افسران بغداد و ۲۰۰ افسر ارتش بعث عراق درجا به هلاکت رسیدند. همین سه موشک کافی بود تا جهان، خطر جدیدی را از سمت جوانان خلاق ایرانی احساس کنند؛ خطر موشکی.
تهران پس از دستور امام برای تشکیل نیروهای سه گانه سپاه، ۱۶ شهریور ۱۳۶۴ در حکمی حسن تهرانیمقدم به عنوان فرمانده موشکی سپاه منصوب شد.
تهران نیمه شهریور ۱۳۶۵ بود که حسن تهرانیمقدم همسرش را به بیمارستان رساند. اما خیلی سریع باید به منطقه میرفت و در شب اول ماه محرم [۱۴ شهریور] که زینب تهرانی مقدم دیده به جهان گشود، او نزد همسرش نبود.
سفارت لیبی چند روز پس از اینکه مستشاران لیبی به همراه لانچرهای پرتاب موشک به ایران آمده بودند، در اقدامی ناگهانی، برخی تجهیزات را برای از کار انداختن لانچرها با خود به تهران آورده و در ساختمان سفارتشان مستقر شدند.
بغداد تهرانی مقدم با دانشی که در سوریه فراگرفته بود توانست لانچرها را بدون نیاز به تجهیزاتی که لیبیاییها با خودشان بردند راه بیاندازد و خیلی سریع هتل الرشید بغداد را هدف قرار دهد.
تهران هروقت به منزل مادر میرفت دست مادر را میبوسید و میگفت «اینجا بهشت است.» به دیگران هم سفارش میکرد که خودشان را از این نعمت محروم نکنند.
بیمارستان حسین، فرزند دوم حسن تهرانیمقدم بود. او ۱۰ مرداد ۱۳۶۶ پا به عرصه وجود گذاشت تا در کنار زینب، مونس تنهاییهای الهام حیدری در نبود پدر باشد.
کرمانشاه چند موشک عمل نکرده اسکاد، کمک زیادی به تهرانیمقدم کرد تا در سال۱۳۶۶ وقتی حملات موشکی به تهران به اوج خود رسید او و تیمش موشک نازعات را بسازند. تهرانی مقدم برد نازعات را که در ابتدا ۸۰ کیلومتر بود به ۱۵۰ رساند. این افزایش برد برای مقابله با اسکادهای شوروی بود که نواخت تیر بالا داشتند.
تنگه مرصاد لشکر مجاهدین خلق وقتی شهرها را پس از قتل عام یکییکی رد میکردند تا به کرمانشاه برسند، حسن تهرانیمقدم بدون درنظر گرفتن جایگاه فرماندهیاش در سپاه، خدمه خمپاره شد و کنار دیگر رزمندگان همه سعیاش را میکرد با خمپاره۱۲۰ جلوی پیشروی مجاهدین خلق را بگیرد.
تهران با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیتهای موشکی در سپاه پاسداران شد و وظیفه مدیریت بر پروژه ساخت چند موشک را بر عهده گرفت.
دانشگاه شهید رجایی حسن تهرانیمقدم در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در مقطع کاردانی رشته صنایع ریختهگری پذیرفته شد و سال ۱۳۶۹ مدرکش را اخذ کرد و در همین دانشگاه به مقطع کارشناسی رفت.
تهران در میهمانیهای عصر جمعه وقتی همه فامیل جمع میشدند، حسن یک زمانی را میگذاشت تا دعای سمات را جمعی بخواند و بعد حدیث کسا را با فامیل قرائت میکردند. کمی هم درباره این حدیث و اهل بیت توضیح میداد برای بستگان.
دانشگاه شهید رجایی سال ۱۳۷۴ حسن تهرانیمقدم از دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی مدرک کارشناسی صنایع ریختهگری(متالوژی) اخذ کرد. جزء نخبگانی بود که مدرک کلاسیک بالا نگرفت و حتی مقطع ارشدش را هم نیمهکاره رها کرد. اما مبتکر بسیاری از طرحها در مسائل نظامی شد.
سپاه با اینکه رشتهاش متالوژی بود اما مبتکر ساخت جامد موشک شد و توانست چندین دکترای افتخاری شیمی و هوافضا را بگیرد. میگفت «وقتی امریکاییها و اروپایی توانستهاند چیزی را بسازند پس قطعا با هم میتوانیم. تازه، توسل به اهل بیت(ع) هم سرمایه ماست.»
تهران پس از جنگ موسسه خیریهای تشکیل داد تا به مستمندان و هرکسی که احتیاجی داشت خصوصا جوانان دمبخت کمک کند. موسسهای که هر چهارشنبه اعضایش جلسه میگذاشتند و هزینه کمکهایش را هم حسن تهرانیمقدم تقبل میکرد.
کرمانشاه ساخت موشک شهاب ۳ بالاخره با پشتکار تهرانیمقدم و همکاران ثابت قدمش در وزارت دفاع، در سال ۱۳۷۷ با موفقیت به پایان رسید.
قله دماوند برنامهریزی کرده بود که ۵۰۰۰ کوهنورد از ۱۴ مسیر به سمت قله دماوند بروند و در سالروز تولد حضرت زهرا(س) روی قله باهم دست بدهند. طبق برنامه ۴۱۳۷ نفر رسیدند بالای قله و همه این افراد به پیشنهاد حسن تهرانیمقدم بر بام ایران حدیث کساء را قرائت کردند و به ساحت مقدس حضرت زهرا(س) هدیه کردند.
تهران در اول مهر ۱۳۸۴ تهرانی مقدم به عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه منصوب شد تا ابتکارات نظامی را در این نهاد سپاه بتواند انجام دهد.
تهران نبودنهای حسن در خانه بیشتر از قبل شده بود. اما خداوند عطیه دیگری به نام «زهرا» را به او و الهام داد. عطیهای که در بهار سال ۱۳۸۵ خنده را به لب همه اعضای خانواده آورد.
سپاه ۲۳ آذر ۱۳۸۵ به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه منصوب شد تا تحولات شگرفی در صنعت موشکی ایران رخ دهد.
تهران هرسال عید قربان برنامه عیدی دادن حاج حسن مرسوم بود. اما عید قربان ۹۰ که در منزل نبود قول داد هفته آینده در روز عید غدیر جبران خواهد کرد.
بیدگنه حسن تهرانی مقدم شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰(۳ روز پیش از عید غدیرخم) بود که در حال آمادهسازی آزمایش موشکی، بر اثر انفجار زاغه مهمات در پادگان مدرس منطقه بیدگنه ملارد کرج همراه با ۳۲ نفر از نیروهای واحد جهاد خودکفایی سپاه به شهادت رسید.
تهران حوالی عصر، الهام حیدری در منزل مشغول کار بود که ناگهان خانه و شیشهها لرزیدند، مثل همه خانههای شهر تهران. دقایقی بعد متوجه شد که لرزش از بابت انفجار بزرگی از سمت کرج بوده. اما تماسی تلفنی از یک آشنا او را متوجه کرد که انفجار از محل کار حاج حسن آقا بوده. دستها را به سمت آسمان برد و گفت «انا لله و انا الیه راجعون»
تهران دادن خبر شهادت پدر به زهرای ۵ ساله کمی سخت بود. خانم حیدری مدام داستان حضرت رقیه(س) سه ساله و شهادت پدرش امام حسین(ع) را برایش تعریف میکرد. تا اینکه شب هنگام تلویزیون تصاویر تشییع پدر را پخش کرد. زهرا آهی کشید و به مادر گفت: «بابا شهید شده؟» شنید «بله، بابا شهید شده.»
بهشت زهرا پیکر مطهر شهید حسن تهرانیمقدم را در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران کنار مضاجع سرداران شهید و با فاصله چند متری از مضجع شریف شهید علی تهرانیمقدم به خاک سپردند.
نویسنده: محمد گرشاسبی