به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، سالروز شهادت سیدمجید شریفواقفی از اعضای سازمان مجاهدین خلق
مقدمهای بر نقد کمکاریها پیرامون مسئله حجاب- قسمت۲/ بهمناسبت ۱۷دی، سالروز توطئه کشف حجاب به دستور رضاخان
مقدمهای بر نقد کمکاریها پیرامون مسئله حجاب- قسمت۲/ بهمناسبت ۱۷دی، سالروز توطئه کشف حجاب به دستور رضاخان
ایستگاه امام خمینی(ره)
چندسالی خیلی با مترو رفتوآمد داشتم؛ اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود. آن زمان، تازه شروع جریاناتی بود که برای اکثر مردم عجیب و ناملموس به نظر میآمد؛ همه واگنهای مترو، دوربینهایی دارند که ازطریق راهبرها، قابل کنترل هستند. اولین بارها بود که کسانی روسری و شالهایشان را میانداختند که مثلا موهایشان را مرتب کنند و دوباره روی سرشان بگذارند. میفهمیدم که نامنظمبودن موها موضوعی فرعی است؛ ولی خودم را به آن راه میزدم و با نشاندادن دوربینِ واگن میگفتم «اینجا دوربینهها! میگم روسریتون افتاده، یهوقت...» و با یک «میدونم، ممنون.» گفتوگوی ما تمام میشد. بارها امتحان کردم؛ در خطوط مختلف، و در بیشتر مواقع همین تجربه تکرار میشد. کمکم مطمئن شدم که دشمن طرحی نو درانداخته. همان روزها بود که شبهایش، خسته و کوفته عازم منزل بودم. اگر بخت یار بود و جایی برای نشستن پیدا میشد، سرم را به پنجره مترو تکیه میدادم تا پشت پلکهای بستهام کمی خستگیها را بتکانم که ناگهان صدای بلند و پرانرژی دستفروشها، همه را به خط میکرد تا به کالایشان توجه کنند و در نهایت، دستی به جیب ببرند و از آنها خرید کنند. آنوقتها، جنسهایشان را یواشکی داخل مترو میآوردند، مثلا ممنوع بود. حالا هم مثلا ممنوع است!
ایستگاه شهید مفتح
اوایل، پرفروشترین فروختنیها، دونات بود. جذاب برای دانشجوها و کارمندانی که با فداکردن صبحانه، از دل رختخواب، خودشان را به مترو رسانده بودند. ولی کمکم سروکله اجناس دیگری پیدا شد؛ حیای فروشندهها اجازه نمیداد تا بلندبلند داد بزنند و معرفی کنند. مردم هم متعجب بودند که فروش این دسته از لباسها در این مکان چه معنایی دارد؟ پردههای مغازهها کجاست که حریمها را برای خریدار و فروشنده حفظ کنند؟ اما آنقدر این اتفاق تکرار شد که دیگر بهتدریج صدای فروشندهها رساتر به گوش میرسید و مردم هم اتفاقا فرصتی برای خریدهای نکرده پیدا کرده بودند. دیگر کسی خجالت نمیکشید و تعجب در نگاهها رنگ باخته بود. از لباسهای مخصوص خانمها تا لوازم آرایش و... .
ایستگاه شهید دادمان
مسافران ابتدا میگفتند که فروشندهها مشکل مالی دارند. نباید نانشان را آجر کرد، باید از آنها خرید کرد. اما رفتهرفته این اتفاق تبدیل به جریانی ریشهدار شد. چندباری ماموران مترو را مطلع کردیم؛ اما کسی توجه خاصی نکرد و مطالبه ما هم به جای خودش ماسید. جریانِ کمحجابیها و بدحجابیهای عجیبوغریب هم موازی همین اتفاقات درحال پیشروی بود. بعدترها، فروشندههای مرد به حجم بیشترِ خرید، توسط خانمها در مترو پی بردند و برای اینکه از این بازار عقب نمانند، به خودشان جرات دادند وارد واگنی شوند که همه خانم بودند؛ غافل از اینکه نان بهدستآمده با گناه و تنه خوردنهای پیدرپی به خانمها، برکتی نخواهد داشت و گرهای را باز نخواهد کرد. و آه از زجری که خانمهای محجبه کشیدند از صحنههایی که پیش میآمد؛ زنان فروشنده دیگر از نمایش و توضیح آن کالاها میان فروشندههای مرد، ابایی نداشتند، مردانی که روزی وقتی خانمی رد میشد سربهزیر میانداختند و پشت به ورودی واگن خانمها میایستادند، حالا با کمال آرامش گوش میسپردند به فروشنده زن و چشم به محصولات پررنگ و لعابش. گاهی هم با تماشای موهای رنگارنگ و صورتهای ترگلوورگلِ مسافران، تنوعی میکردند!
ایستگاه شهید کلاهدوز
مردها از جوراب و سیم ظرفشویی و سفره و ویفر شروع کردند؛ ولی وضعیت آنقدر رو به سقوط بود که پس از مدتی، همان کالاهایی را که دیدنشان دست فروشندههای زن هم در آن محیط اذیتکننده بود، مردها اقدام به فروشش کردند! میان همین وقایع بود که پای نوازندههای مرد هم به واگن خانمها باز شد. حالا دیگر مجلس، پررونقتر از قبل شده بود؛ از گیتار و تار و آکاردئون تا دف و سنتور و... . او مینواخت و مسافرانِ واگن خانمها با دستزدن و تشویق و گاهی حرکات موزون همراهیاش میکردند. تا همین روزها، که مسافران مرد هم اصلا از حضور در واگن خانمها و نشستن کنار زن نامحرم معذب نیستند، تا جاییکه خانمها سرپا هستند و مردان هم اصلا احساس نمیکنند که باید بلند شوند و به آنها جا بدهند.
حالا شما بگویید واگن ویژه بانوان مترو کجاست؟! دیگر در این محیط از «بانو» چه مانده؟! وقتی به مردِ ایستاده در واگن بانوان، که جای سوزنانداختن نمانده و آنقدر متراکم است که نیازی به گرفتن میله نیست، اعتراض میکنی که «چرا در این واگن سوار شدید؟ این واگن مخصوص خانمهاست.» فقط خندهای تمسخرآمیز تحویلت میدهد و غیرت را زیرپای خودش میگذارد تا بلکه بلندبالاتر به این کارش افتخار کند! به کجا داریم میرویم؟ مترو شده شکنجهگاه زنان مححبه! در چند مورد به مامور حراست مترو گفتم. گفت «کاری از دست ما ساخته نیست!»
ایستگاه شهید زینالدین
چطور ممکن است این همه بیتفاوتی را نثار این سرطانِ سقوط بکنیم و بعد هم یکخطدرمیان از حجاب حرف بزنیم؟ در مترو برای حجاب چه کردیم؟ تابلوهای بیجانِ «رعایت حجاب در مترو الزامی است.» روی دیوارهای مترو که گاهی سوژه عکاسیِ سلفیِ فریبخوردگانِ کمحجاب و بیحجاب میشوند و دهنکجی به محجبهها، چه کاری از پیش میبرند؟ کدام قانون اساسی، وقتی حجاب در اصل دوازدهاش گوشهای افتاده و خبری از اجرای آن نیست؟ چرا اجازه بدهیم کار به بحران بکشد؟
ایستگاه شهید بهشتی
شعارنویسیهای زن، زندگی، آزادی هم که عالمی دیگر داشت. کجا بود مسئول مترو که بیاید بگوید «این وسیله عمومی است، درِ یخچال خانه شما نیست که هرطور و هرقدر بخواهی روی آن بنویسی. این کار غیرقانونی است.»؟ اخیرا هم که مسئله حجاببانها در مترو نُقل محافل شده است.
ایستگاه شهید ستاری
خطوط هوایی داخلی هم سالهاست که محل بحثند. از لباسهای قالبگیریشده و صورتهای پررنگ و لعاب و حرفزدنهای کشدار مهمانداران تا وضعیت حجاب مسافران و تاکسیهایی که حتما باید سه نفر را عقب سوار کنند؛ حالا مَحرم و نامحرمش مهم نیست. کجایند رزمندههایی که برای پایینآوردن پیکرِ دخترِ شهیدِ خرمشهری، که توسط رژیم منحوس بعث عریان شده و آنطرف کارون به میلهای آویزان شده بود، سه شهید دادند؟ کجایند مردانی که آرامش و حرمت زن برایشان خط قرمز بود و حریمش را حریم الهی میدانستند؟ کجایند مردانی که برادری را با حفظ نگاه و عفتکلام در حق خانمها تمام میکردند؟
ایستگاه شهید همت
باور کنیم اگر بخواهیم میتوانیم. در عصر تبلیغات و انواع فناوریهای بصری، دسترویدستگذاشتن، سختترین کاری است که میشود انجام داد. لوحها و اطلاعنگاشتها، نماهای سهبعدی، هنرهای تجسمی، کارهای میدانی مثل برگزاری نمایشگاههای دائمی محصولات حجاب با قیمت مناسب، معرفی سازمانها، بنیادها و نهادهای دینزدا و تبیین حیلهها و دشمیهای آنها، مسابقات کتابخوانی، تشویق کودکان و نوجوانان محجبه، استفاده از رادیو مترو و یا طراحی مجموعههای بصری برای انتشار فواید حجاب و مضرات بیحجابی ازنظر پزشکی، پخش تکهفیلم و پویانمایی مرتبط با حجاب، معرفی زنان محجبه موفق از سراسر دنیا، آشناشدن با زنانی که در کشورهای مختلف میان کفر و الحاد حجاب را انتخاب کردهاند و در نهایت اجرای محترمانه قانون (به شکل مستقیم، مثل تذکر مودبانه در ورودی مترو تا انجام آن توسط خانم کمحجاب یا بیحجاب. و غیرمستقیم، مثل تشخیص و جریمه با دوربینهای مجهز با الگوریتمها هوش مصنوعی) تنها تعداد اندکی از اقدامات قابل اجرا در مترو است که در گام اول به ذهن میآيند.
ایستگاه امام حسین(ع)
این خطوط مترو، باید امتداد خط همان امامی باشند که ما برایش خونها دادیم و نام صاحبان بعضی از این خونها، مزینکننده برخی ایستگاههاست. حرکتهای مردمی کافی نیست. حرکتهای مردمی، پشتوانه دولتی و اجرایی و قانونی میخواهند؛ با کمک اقناع عقلی و قلبی، در کمال محبت و احترام و به دور از درستکردن دوقطبیها.
به امید بیداری مسئولان و اهتمام بیش از پیش آنها به فرهنگِ برآمده از دلِ اسلامِ نابِ محمدی، در این تهاجم فرهنگی.
نویسنده: نفیسه نجفی
به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، سالروز شهادت سیدمجید شریفواقفی از اعضای سازمان مجاهدین خلق
خاطرات آزادگان از روزهای ۱۷ اردیبهشت تا پذیرش قطعنامه سال ۶۷
بررسی چرایی وقوع واقعه تاریخی تحریم تنباکو/ به مناسبت ۲۵ اردیبهشت، سالروز لغو امتیاز تنباکو براساس فتوای آیتالله میرزایشیرازی
یادی از دانشمند جهادگر دکتر سعید کاظمیآشتیانی/ به مناسبت ۳۰ اردیبهشت روز ملی جمعیت
نگاهی کوتاه به زندگی مسیح کردستان، سردار شهید محمد بروجردی/ به مناسبت ۱ خرداد، سالروز شهادت شهید بروجردی
اعلام آخرین جمعه رمضان به نام روز قدس/ به مناسبت روز قدس
جهادگر شهید سردار سیدمحمدتقی رضوی فرمانده ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ و جهاد و قائممقام قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالانبیا(ص)/ به مناسبت ۳ خرداد، سالروز شهادت شهید رضوی