۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
حجاب استایل‌ها؛ سونامی خاموش ضدحجاب
حجاب استایل‌ها؛ سونامی خاموش ضدحجاب

حجاب استایل‌ها؛ سونامی خاموش ضدحجاب

جزئیات

مقدمه‌ای بر نقد کم‌کاری‌ها پیرامون مساله حجاب / به‌مناسبت بیست و یکم تیرماه روز عفاف و حجاب

21 تیر 1404
فقط بهخاطر تو!
«دخترا! این عبا جنسش خیلی خوبه. من که عاشقش شدم. شما هم حتما تهیه کنید. هم پوشیده هست، هم راحت.»، «بهت یاد میدم چطور هم باحجاب باشی و هم خوشتیپ.»، «استایلت رو حرفهای بساز.» اینها جملاتی است که بارهاوبارها در صفحات بلاگرهای حجاب دیدهایم. بلاگری، پدیدهای است که در ایران، اوایل دهه هشتاد شمسی با وبلاگنویسی شروع شد. وبلاگها بهعنوان یک بستر رایگان، به رسانهای شخصی تبدیل شده بودند که میتوانستند روحیات، ذهنیات و اتفاقات خصوصی افراد را به مخاطبانشان منتقل کنند و نویسندگان ازطریق نظراتِ پایانیِ پست، با خوانندگانشان در مورد آن مطلب، گپوگفتی داشته باشند. بعد از چند سال فیسبوک، دستپخت مارک زاکِربِرگ و همکارانش، بهعنوان پر استفادهترین شبکه اجتماعی در دنیا مطرح شد و توجه وبلاگنویسها را به خودش جذب کرد. سرانجام حدود یک دهه بعد از شروع وبلاگنویسی، یعنی اوایل دهه نود شمسی، شبکه اجتماعی اینستاگرام جای خودش را میان بلاگرهای ایرانی باز کرد. ویژگی اینستاگرام تصویرمحور بودن آن است. همانطور که میدانیم، تصاویر به میزان زیادی این قابلیت را دارند که روی ناخودآگاه بینندگانشان موثر باشند. از نظر علمی، هرتصویر به اندازه هزار کلمه در ذهن اثرگذاری دارد و این یعنی با این شبکه اجتماعی، میتوان تا حد زیادی مدیریت ذهن و تفکر افراد را به دست گرفت. به این شکل، کمکم بلاگرها در حوزههای مختلف، روی اینستاگرام مشغول به تولید محتوا شدند. همزمان با این اتفاقات در فضای مجازی، ظهور کمحجابی روزبهروز در جامعه ایران بیشتر دیده میشد. آنقدر پوشاک مورد استفاده کمحجابها در بازار فراوان بود که تامینکنندههای لباس، درحال فراموشکردن نیازهای محجبهها بودند؛ مانتوهای پوشیدهای که هم به اندازه کافی بلند باشند و هم جلویشان دکمه برای بستن داشته باشند، بهسختی در مغازهها پیدا میشدند. تازه وقتی هم فروشندهای چنین مانتویی را ارائه میداد، طراحی نامناسب آن یا مشتری را از خرید منصرف میکرد و او را روانه خیاطخانهها مینمود و یا مجبور میشد به خرید بهخاطر نبود گزینهای دیگر. در همین اثنا بود که بلاگرهای حجاب در ایران خودشان را نشان دادند و با معرفی لباسهایی پوشیده و متنوع، توجه کاربران اینستاگرام را به خودشان جلب کردند. افرادی که با محتوای دینی کار خودشان را شروع کردند و بهتدریج، تغییرات بنیادی در مطالب صفحهشان دیده میشد. تا جایی که با این تغییرات، برخی از کاربرانشان را که واقعا بهدنبال محتوای مذهبی بودند از دست میدادند. این پدیده که همچنان جامعه ما را تحتتاثیر خودش دارد، دارای ابعاد فراوانی است که تصمیم داریم در این شماره به آن بپردازیم.

سوغات غربی!
با فرارسیدن ماه مبارک رمضان فروشگاههای نایت بریج و هَرودزِ لندن، مملو از زنان ثروتمند عرب مسلمانی میشود که مشتری گرانترین و جدیدترین لباسهای مدِ روز از کفش و لباس تا کیف و عینک و... هستند تا اندکی بعد، با این خریدها راهی خاورمیانه شوند و بازارهای آنجا را به سبک خود رونق دهند. اما سوال اینجاست که چرا برندهای گران و مشهور غربی مثل چنل، گوچی، مانگو، دولچه گابانا، D&G و... به ابرتولیدکنندههای لباسهای مذهبی تبدیل شدند، درحالیکه منع حجاب به شکل قانونی یا غیرقانونی در کشورهای غربی پیگیری میشود؟
با آغاز دهه هفتاد میلادی، خانههای مد در سراسر اروپا بهدلیل وامهای تصفیهنشده و وضع نامساعدی که به لحاظ اجتماعی بر اروپا حاکم شده بود، با مشکلات جدی مواجه شدند. سال‌۱۹۷۳ کشورهای عربیِ عضو اپک در اقدامی هماهنگ اعلام کردند که استخراج و فروش نفت را متوقف کردند. این کار واکنشی اقتصادی و اعتراضآمیز به حمایت کشورهای غربی از اسراییل محسوب میشد. این خبر ضربه بزرگی برای کشورهای جهان، خصوصا کشورهای غربی بود، چراکه کارخانهها، ماشینها و... سوختی برای فعالبودن نداشتند. این اتفاق وضعیت خانههای مد اروپا را نابهسامانتر از قبل کرد.

بگو چی دوست داری؟
با فرارسیدن نیمه دهه هفتاد میلادی، طراحان لباس اروپایی تصمیم گرفتند با تولید لباسهایی که توجه زنان عرب را جلب کند، بازاری پایدار و مطمئن برای خود دستوپا کنند. برای این کار، آنها تا مدتها علایق و سلایق بانوان عرب را رصد میکردند تا بتوانند تولیداتشان را مطابق با نیاز و خواست آنها تولید کنند. بعد از مدتی، آنها موفق شدند، سبکی از پوشش را طراحی کنند که موردپسند زنان محجبه و ثروتمند عرب باشد؛ تا جایی که این لباسها به هفتههای مُدِ لندن، نیویورک، پاریس و میلان راه پیدا کردند. این روند آنقدر ادامه یافت تا سال‌۲۰۱۱ خبرگزاری روییترز اعلام کرد که زنان ثروتمند عرب، بیشترین سهم را بین مشتریان محصولات لوکس غربی دارند. البته پُرواضح است هدف از این اتفاق، رواج حجاب و اهمیت به بانوان محجبه نبود؛ چراکه بهعنوان نمونه لباسهای پوشیده ورزشیِ تولیدی برند نایک، که حتی در مجله تایمزِ سالِ‌۲۰۱۷، بهعنوان یکی از ۲۵ اختراع برتر سال در دنیا شناخته شده بود، بعد از آنکه با استقبال فراوان ورزشکاران زن محجبه ازجمله منال رستم، آمنه حداد و زهرا لاری که از ورزشکاران مطرح مسلمان بودند، تحریم شد. علت این اقدام، حضور موثر زنان مسلمان به کمک این لباسهای پوشیده بود و از آنجا که این روند در ترویج حجاب اثر قابل توجهی داشت، توسط کشورهای غربی تحریم شد.
بر اساس آنچه گفته شد، اولین حجاباستایلها پا به عرصه بازاریابی نهادند. رفتهرفته موضوع حجاباستایل در کشورهای آسیایی نظیر ترکیه، اندونزی و مالزی، بهعنوان کشورهایی که بهدلیل رواج قابل توجه دین اسلام در آنها، میتوانستند مشتریانی وسوسهکننده برای برندهای غربی باشند، پررنگ شد. کمکم هفتههای مد و فشنشوهای مذهبی در این کشورها پا گرفت؛ کَتواکهای مذهبی زیادی که روی سکوها رژه میرفتند. اصلا کتواک (cat walk) به معنی راهرفتن مثل گربه است. یعنی راهرفتن با عشوه و ناز. ویژگی کتواکها، بدنی نرم و کشیده است که بتوانند با شیوه خاصِ راهرفتن و چرخیدن و حرکاتشان انواع مانورها را برای دیدهشدن زوایای مختلف لباس اجرا کنند. یعنی یک زن مسلمان بیاید وسط جمعیت و برای دیدهشدن لباسش این کارها را در انظار عمومی انجام دهد. هرچند که مخاطبانش هم بانوان باشند؛ ولی ویدیوی این رویدادها یا به قول رایج، ایونتها که منتشر میشود!

جایی نرو! همینجا ببین
در ادامه، حجاباستایلها با توسعه فعالیتشان در فضای مجازی، خود را در کشورهای بیشتری مطرح کردند تا سود اقتصادی آنها افزایش یابد و به این شکل پایشان به کشور ما هم باز شد. حضور حجاباستایلها در فضای مجازی، خیلی از کاربران را از شرکت در رویدادهای حجاب بینیاز میکند. چه لزومی دارد جایی برود، وقتی در همین گوشی که کف دست گرفته، انواع لباسها را بر تنِ کلی دخترهای ترگلوورگل میبیند که هرچه در چنته دارند را برای جلوهگری بیشتر، به نمایش گذاشتهاند؟ به این شکل، هرهفته، هفته مد است و تمام نمایشگاههای لباس در مشت توست! به همین اندازه در دسترس... .

دو قطبیِ مد و استایل با حجاب!
پوشیدگی و عدم جلبتوجه، مقابل نامحرم یک تعریف ساده از حجاب است و هرآنچه موجب تبرج بشود، در مفهوم حجاب نمیگنجد. اصلا کلمه برج، یعنی ساختمان بلندی که میان سایر ساختمانها خودنمایی میکند. بروج هم به ستارههایی گفته میشود که نسبتبه بقیه پرنورتر هستند و تبرج از همین ماده است. «وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى»، که در آیه ۳۳ سوره احزاب آمده اشاره به همین موضوع دارد. «مثل دوره جاهلیت، در خارج از خانه خودنمایی نکنید.» هدف مد و استایل اساسا برای بهتر و بیشتر دیدهشدن و به چشم آمدن است. حجاباستایلها با پوشیدن لباسهای رنگارنگ و چشمنواز اتفاقا موجب جلبتوجه فراوان میشوند. چه فرقی دارد، مدلهای مختلف مو با رنگهای گوناگون یا روسریهای جذابِ رنگارنگ با صورتهای آرایشکرده؟ هردو ابزار جلبتوجهاند. اینجاست که حجاب، معنای خود را از دست میدهد. ضمن اینکه حجاب، یک مفهوم چندلایه است که عفاف را در دل خود دارد؛ حفظ نگاه، مراقبت بر نوع صحبتکردن، شیوه راهرفتن و... همه در حفظ حجاب لازم و ضروری است. اما حجاباستایلها غالبا فقط به پوشاندن موی سر معتقند؛ درحالیکه آرایشهایی غلیظ دارند و ناخنهای لاکزدهشان میان چینوواچین لباسهایشان خودنمایی میکند. بهعلاوه تعداد قابل توجهی از آنها، صحبتکردن با لحنهای زننده و حرکات موزون را هم برای جلب بیشتر دنبالکنندهها در دستورکار خود قرار دادهاند. اگر هم از آنها بپرسی خواهند گفت «ما با جذابکردن حجاب، به ترویج آن کمک میکنیم.» نکته اینجاست که اصلا «حجابِ جذاب» یک تفکر انحرافی است! چراکه حجاب آمده تا جذابیتهای زنان را در اجتماع بپوشاند و موجب آرامش آنان باشد. اگر هم کسی به این شیوه، ازطریق این صفحهها حجاب را انتخاب کند، درواقع باز هم محجبه نشده؛ چراکه حجابِ واقعی را انتخاب نکرده است. هرچند که عملکرد حجاباستایلها در اربعین سیدالشهدا(ع) طی سالهای قبل نشان داد که این گروه بیشتر بهدنبال حذف چادر بودند، تا حفظ آن! راحتیِ عبا را مقابل سختی چادر قرار دادند؛ درحالیکه سفر کربلا خصوصا در اربعین سفر سختی است. اصلا میرویم که سختیهایی را که حضرت زینب(س) کشیده درک کنیم. پس باید این سفر فرصتی باشد تا در همهچیز ازجمله پوشش پیرو ایشان باشیم. اما تبلیغ افراطی عبا بهجای چادر، آن هم با روشی که بسیار زننده و دور از شأن مذهب است، سندی بر تلاش تعداد زیادی از بلاگرهای حجاب برای حذف حجاب واقعی و عفاف شد. حجاباستایلهایی که در بینالحرمینِ کربلا، با آرایشهای تند، موسیقی رپِ مورد علاقهشان را گذاشتند و با چرخش باد در پیچوتاب عبایشان مثلا درحال تبلیغ حجاباند! و با این کار به مخاطبانشان القا کردند که شیک و راحت پوشیدن مهمتر از چادر پوشیدن است. این اتفاق به همان اندازه مضحک است که سینهزنی برهنه مردان در مجلس عزای سیدالشهدا(ع). امام حسین(ع) در واپسین دقایق حیات، از خواهرشان تقاضای کهنه پیراهنی کردند تا دشمنان به طمع غنیمت، ایشان را برهنه نکنند؛ آن وقت مردان در مجالسی که بعدا فیلمهایش هم در فروشگاهها و انظار عمومی پخش میشود، لخت میشوند تا برای امام حسین(ع) سینهزنی کنند!

تو بهترینی!
یکی از نکات پستهای حجاباستایلها، نظرات زیر این محتواهاست. نظراتی که اکثر آنها با عبارات کوتاه یا بلند، به تعریف و تمجید و ستودن دخترِ صاحب پست پرداختهاند. با یک نگاه سریع به این نظراتِ غالبا پرتکرار، متوجه میشویم که نویسنده تعداد قابل توجهی از این نظرات، پسران و مردان هستند. همین اندازه توضیح، کافی است تا نشان دهد چه اتفاقی در دل و ذهن این کاربران بیچاره افتاده است و البته بساط گناهی که در این ابراز احساسات، پهن است.

گامبهگام تا بیحجابی
پیگیری مستمر تعداد زیادی از این صفحات نشان داد که صاحبان آنها سیری نزولی را از تبلیغ چادر تا عبا و سپس پیراهن و بعد هم بلوز و شلوار و در نهایت بیحجابی کامل طی میکنند. نکته اینجاست که برخی از این حجاباستایلها اصلا به حجاب اعتقاد ندارند و صرفا در پستهای اینستاگرامشان محجبهاند! از آنجا که غالبا دنبالکردن صفحات اینستاگرام باعث ایجاد انس میان صاحب صفحه و دنبالکننده آن میشود، کمکم این روند نزولی در دنبالکنندهها هم اثر خود را میگذارد و موجب تغییر پوشش آنها میشود و این همان خطوات یا گامهای شیطان است که خداوند بارهاوبارها در کلام خودش انسانها را از آن انذار داده است. این درواقع همان چیزی است که استکبار با شکست طرح خودش در کشیدن چادر زنان در زمان رضاخان به آن دست یافت! دریافت که به آن شکل نمیتواند حجاب را از زنان ایرانی بگیرد؛ بلکه نیاز به یک جنگ نرمِ شناختی‌‌ادراکی دارد.

مغلطه حجاب و زیبایی
بسیاری از بلاگرهای حجاب با این شعار کاربران را متقاعد میکنند که صفحهشان را دنبال کنند «با حجاب هم میتوان زیبا بود.» بعد هم با همین منطق، به آموزش انواع و اقسام شیوههای هرچه جذابترِ بستنِ روسری میپردازند. حالا این وسط گردنت هم مشخص شد، بیحجابی محسوب نمیشود! این افراد با مغلطه، از زیباییِ معنویِ حجاب، برای نمایش زیبایی مادی آن، سوءاستفاده میکنند. سالیانسال است که در فرهنگ دینی گفته شده «حجاب زیباست.» اما این جمله، اشاره به زیباییِ عفاف، پوشش و غنای درون دارد. نه اینکه با تلف کردن وقت خودشان، لباسهای مختلف بپوشند و عکس و فیلمش را به اشتراک بگذارند و در نهایت بپرسند «دخترا! به نظرتون کدوم بهم میاد؟» بعد هم زن و مرد در نظرسنجی شرکت کنند! یا هرروز با تزریق بوتاکس و طراحی جدید ابرو و مژه، گزارش انواع رسیدگی به مو، آرایش پوست و معرفی آرایشگاه، به گداییِ توجهِ دیگران و خصوصا جنس مخالف مشغول باشند. زیبایی و شکوه یک دختر یا زن محجبه، در بینیازی از جلبتوجه سایرین است، در ایستادن بر بالاترین جایگاههای علمی است، در دانایی و انسانیت اوست.

پرنسسهای محجبه
ترویج زندگی اشرافی یا به عبارتی لاکچری یکی دیگر از آسیبهای حجاباستایلهاست. حضور در کافهها و رستورانهای گرانقیمت، تهیه اجناس لوکس در زمینه پوشاک و لوازم منزل و زیورآلات و... فرهنگ غلطی است که خیلی آهسته میان دنبالکنندگان این صفحات جای باز میکند. همچنین آرایشهای غلیظ این افراد با گرانترین لوازم آرایش، آرامآرام به مخاطب این را القا میکند که چهرهاش زیبا نیست و نیاز به آرایش دارد و البته هرچه غلیظتر و پررنگولعابتر بهتر و به این شکل افراد را با یک توهم دروغین، به مصرف لوازم آرایش و خودنمایی وابسته میکند.

حجاباستایل؛ خانواده بیخانواده!
از آنجا که محدودیت جنسیتی روی دنبالکنندگان این صفحات وجود ندارد، ارتباط پیوسته پسران و مردان با محتواهای تولیدی توسط حجاباستایلها اثرات مخرب دیگری روی آنها دارد؛ بهعنوان مثال بارها دیده شده که پسران، یکی از ملاکهای پوشش برای همسران آینده خود را شباهت به حجاباستایلها اعلام کردهاند. اتفاقا یکی از قشرهای بسیار موافق فعالیت بلاگرهای حجاب، همین قشر هستند که با جلوگیری از فعالیتِ صاحبانِ این صفحات بسیار مخالفند.
گروه دیگر، مردان متاهلی هستند که با تماشای عکسها و ویدیوهای این افراد، نسبتبه همسر خود دلسرد میشوند. از آنجا که تماشای این تصاویر به لطفِ پیشنهادات مکرر اینستاگرام بهعنوان پستهای مرتبط، بارها تکرار میشود، بهنوعی موجب اعتیاد فکری این افراد و وابستگی آنها به این صفحات میشود. جالب اینجاست تجربیاتی از بلاگرهای حجاب ثبت شده که قبل از انتشار تصاویر از خودشان در صفحاتشان، خواستگارهای فراوانی داشتند،؛ اما هرچه پستهای بیشتری از چهره و تصاویر خودشان منتشر کردند، افراد کمتری آنها را برای زندگی مشترک خواستگاری کردند. بنابراین حجاباستایلها دانسته یا نادانسته، با سنگاندازی در تشکیل خانواده و سستکردن روابط زوجین در خانوادههای شکلگرفته، موجب تضعیف مفهوم خانواده در جامعه میشوند. از طرفی تعداد زیادی از دنبالکنندگان اصلا توان مالی تهیه چنین اجناسی را ندارند و به این ترتیب صرفا دچار حسرت و ناامیدی میشوند و حتی گاهی تلاش آنها برای تامین هزینههای خرید لباسها و... موجب مشاجرات خانوادگی میگردد. بهعلاوه تعدادی از حجاباستایلها در محتواهای خود، پای همسرانشان را هم وسط میکشند و عکس و ویدیوهایشان را با همان آرایشها و جلوهگریها در کنار همسرانشان به اشتراک میگذارند و به این ترتیب با عادیسازی این نوع پوشش در نگاه مردان متاهل، کمکم بیتفاوتی آنها را نسبت‌‌به جلوهگری زنانشان در حضور نامحرم ایجاد میکنند. پرواضح است که در این جریان، هم حجاب زنان و هم غیرت مردان، مسیرِ تخریبی را طی میکند. با توجه به موارد قبل، اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم، خواهیم دید که حجاباستایلها، بهطور مشخص، بنیان خانوادهها را نشانه رفتهاند. درحالیکه در دین اسلام، بنیانی مهمتر، محترمتر و ارزشمندتر از خانواده نداریم.

من تصمیم میگیرم، بقیه عمل میکنند!
حجاباستایلها با برقراری ارتباط صمیمی و مستمر با دنبالکنندگانشان و ایجاد جذابیتهای کاذب، رفتهرفته به مرجع رفتاری تبدیل میشوند؛ خیلی از مخاطبان آنها میخواهند هررستوران، کافه، سفر داخلی یا خارجی و یا هرخریدی که آنها دارند را تجربه کنند. به همین دلیل بارها دیده شده، حضور یک حجاباستایل در یک مرکز تجاری یا ... باعث افزایش مشتری در آن شده است. در اتفاقی دیگر، بعضی از دنبالکنندهها، از صاحب صفحه میخواهند تا نام فرزند نورسیدهشان را برایشان انتخاب کند! این وابستگی بیش از حد موجب میشود عملکرد منطقی افراد کمرنگ شود و بیشتر تبدیل به مقلدانی شوند که فقط کارهای صاحب صفحه را تکرار میکنند، بدون اینکه در موردش فکر کرده باشند. ادامه این روند به آنجا میرسد که این صفحات تبدیل به غولهای اثرگذار اجتماعی میشوند که در بزنگاههای اجتماعی یا سیاسی، عمدا و یا از روی جهل با جریانها ضددینی و یا اپوزیسیون همراه میشوند؛ مثل ماجرای «من محجبهام؛ ولی گشت ارشاد را قبول ندارم.» که باعث موجسواری بسیاری از شبکههای معاند خارجی و آشوب در خیابانها شد.

نوجوانهای مظلوم
توجه به این نکته ضروری است که اثرات مخرب حجاباستایلها روی نوجوانان که هنوز بهطور کامل هویت خود را نیافتهاند و شخصیتشان شکل نگرفته بیشتر است. تا آنجا که بعضی از آنها سوالات شرعی خود را هم از حجاباستایلها میپرسند!

بدون مرز، هرچه بیشتر بهتر!
نمایش مستمر تعداد زیادی از لباسهای رنگارنگ و متنوع با ایجاد نیاز کاذب در مخاطب، مصرفگرایی را در جامعه نهادینه میکند؛ به عبارت دیگر، افراد هرچه کیف و کفش و لباس تهیه میکنند، باز هم نیازشان برطرف نمیشود. بارها شنیدهایم که فقر را میتوان برطرف کرد؛ اما تلقی فقیربودن را نه. پیگیری این تصاویر در صفحات بلاگرهای حجاب، کمکم حرص و اسرافِ وقت و هزینه را رواج میدهد. تا جایی که به لحاظ ذهنی، خریدِ جدید، تنها برای زمان کوتاهی موجب شادی و تنوع میشود و دوباره با تماشای عکس مدلهای بعدی با طرحها و رنگهای دیگر دوباره حس نیاز در فرد ایجاد و به این شکل ذهن او شرطی میشود. از سویی دیگر، این نیازِ پیوسته، به فرد اجازه لذتبردن از داراییها و نعمتهایش را نمیدهد و افسردگی و عدمرضایت، به جزئی جدایی‌‌ناپذیر از زندگیاش تبدیل میشود.

عفاف، شهیدِ اقتصادِ حجاباستایلها
غیر از کششِ افراطیِ بلاگرهای حجاب به دیدهشدن، منافع اقتصادی از فروش لباس و کیف و کفشهایی که تبلیغ میکنند، برای آنها بسیار وسوسهانگیز است؛ این یعنی هرچه دنبالکننده بیشتر، سود اقتصادی بیشتر. برای همین تلاش میکنند با کشف و شکستن تابوهای موجود در جامعه، هرروز آمار پسندها و نظرات و... خود را بیشتر کنند. مثلا «حجاب دارم، سیگار هم میکشم.»، «حجاب دارم، جلوی دوربین حرکات موزون هم انجام میدهم.»، «حجاب دارم، جلوی دوربین با فلان آهنگ محرک راک و رپ هم، همخوانی میکنم و بشکن میزنم.» و به این ترتیب چیزی از مفهوم حجاب باقی نمیگذارند. این افراد با آرزوفروشی و نشاط و شادیهای نمایشی سعی در جذب دنبالکننده دارند، به طوریکه دیگران فکر میکنند که آنها چقدر زندگی خوب و بانشاطی دارند؛ درحالیکه طبق گفتههایشان، چنین نیست. دقیقا مثل فیلترهای فتوشاپی که روی عکسهایشان میگذارند تا لک و جوشهای صورتشان را بپوشاند و یا لباسشان را خوش رنگ و لعابتر نشان دهد.

وزرات فرهنگ! بههوش باش
در اخبار روز یازدهم بهمن۱۴۰۲، آمده که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرده است که حجاباستایلها با گرفتن مجوز از کارگروه مد و لباسِ وزارت فرهنگ، باید به شکل قانونی فعالیت کنند و حجاباستایلهایی که فاقد مجوز هستند، اجازه فعالیت نخواهند داشت. سوال اینجاست که مگر مشکل حجاباستایلها، لباسهایی است که تبلیغ میکنند که از کارگروه مد و لباس مجوز بگیرند؟ با توجه به مطالبی که مطرح شد، اثرات مخرب آنها بسیار فراتر است و همانطور که گفته شد، اصلا «حجاباستایل» تناقضی است که مفهوم حجاب را نشانه رفته است. بنابراین دادنِ مجوز برای فعالیت چنین افرادی، رسمیتدادن به تخریبِ حجاب و عفاف در جامعه است. انتظار میرود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عمق تصمیماتی که در آن وزارتخانه گرفته میشود، توجه بیشتری داشته باشد و بیش از پیش بر پسوند «اسلامیِ» پایانِ نام خود، متعهد باشد!

منصفانه
همه میدانیم که بخشی از بلاگرهای حجاب، با انگیزه ترویج حجاب کار خود را در این بستر شروع میکنند؛ به نیت خوب آنها احترام میگذاریم؛ ولی سعی کردیم در این مطلب کلیت جریان حجاباستایلها را مورد بررسی قرار دهیم و خطرات پنهان آنها را تا حدامکان آشکار کنیم و همین دوستان خوشنیت را هم نسبتبه مسیری که در آن قدم نهادهاند، آگاه کنیم. البته که مخاطب این مطلب هم کاربران هستند و هم صاحبان صفحات و هم کسانی که تصمیم دارند در آینده نزدیک چنین صفحاتی را داشته باشند و هم مسئولین. هرکدام از این افراد از زاویه دید خود میتوانند از این نوشته استفاده کنند.

یک نمونه
در پایان توجه شما را به مصاحبهای خواندنی با یکی از بلاگرهای حجاب که خبرگزاری فارس منتشر کرده است، جلب میکنیم:
«من در دنیای واقعی بسیار مقید و محجبه بودم. طوری که اصلا دلم نمیخواست با حجابم جلوهگری کنم. حافظ و معلم قرآن بودم و خانوادهای کاملا مذهبی داشتم. وقتی که وارد فضای مجازی شدم ۲۳ سالم بود.
اوایل صرفا برای سرگرمی بود و چون خیریه داشتم میخواستم گزارش فعالیت‌‌های خیریه را در اینستاگرام به اشتراک بگذارم. بعد از مدتی فعالیت در اینستاگرام، عکسی از خودم منتشر کردم. البته این عکس با پوشیه بود. به دلیل اعتقادی که داشتم دلم نمیخواست تصویر کاملی از خودم منتشر کنم.
اما همان عکس باعث شهرت من شد. بین صفحات مجازی میچرخید و به اشتراک گذاشته میشد. افراد زیادی به واسطه آن، صفحه من را دنبال کردند و تعداد لایکها و کامنتها نشان از این میداد که موردپسند خیلیها قرار گرفته. این برای من خیلی شیرین بود؛ اینکه یک عکس من آن هم با پوشیه اینطور افراد را جذب کرده، من را ترغیب میکرد تا عکسهای بیشتری از خودم بگذارم.
عکس بعدی نیمرخ صورتم بود. باز هم استقبال خوبی از آن عکس شد و دنبالکنندههای من روزبهروز بیشتر میشدند. با خیلی از حجاباستایلها دوست شدم و کمکم صمیمی شدیم. وقتی صفحهشان را میدیدم، احساس میکردم که چقدر از دنیا عقبم! چرا نباید مثل آنها باشم؟! من که زیباییاش را دارم!
طمع دیدهشدن نمیگذاشت پایبند اعتقاداتم باشم. تصویر بعدی یک عکس قدی بود از خودم، آن هم بدون چادر. کمکم تصویر کامل صورتم را با آرایش گذاشتم. دغدغهام شده بود تعداد لایکها! تمام مدت با دوستهای حجاباستایلام درباره صفحه مجازیمان صحبت میکردیم. یکیشان حرف جالبی میزد؛ میگفت این صفحه،بچه ما است اگر حالش خوب باشد حال ما هم خوب است، اگر نه ما هم حالوروز خوبی نداریم. تمام زندگی ما شده بود اعداد و ارقام صفحه مجازیای که داشتیم.
رابطهما هم رفاقت بود و هم رقابت! مثلا اگر فلان بلاگر در یک کافه خیلی لاکچری عکس منتشر میکرد، من سعی میکردم فضای بهتری را برای عکاسی انتخاب کنم که لایکهای بیشتری بگیرم. یعنی این طمع دیدهشدن تو را به جنون میکشد. همیشه بهدنبال چیزی هستی که تو را بیشتر مورد توجه قرار دهد.
دیگر معروف شدم و بهعنوان یک حجاباستایل فعالیت میکردم. با بلاگرهای مذهبی و حجاباستایلها گروهی تشکیل داده بودیم و شبانه روز درباره این حرف میزدیم که این هفته چه پستی بگذاریم که بیشتر دیده شویم. یا چه کاری انجام دهیم که بیشتر سر زبانها بیفتیم. البته همیشه این استرس را داشتم که نکند یکی از آشنایان یا شاگردهایم عکسهای من را ببینند. چون در بیشتر عکسهایم آرایش غلیظ داشتم و لباسهای بدننما! اما وقتی میدیدم با این کار از بقیه جلوترم و لایکهای بیشتری میگیرم، برایم اهمیتی نداشت که کارم درست است یا غلط.
مثلا داشتم یک سبک زندگی اسلامی را در صفحهام به نمایش میگذاشتم و یک چهره شاد و زیبا از یک زن محجبه نشان میدادم. حتی به جایی رسیده بودم که وقتی از حمام بیرون میآمدم، با حوله ای که دور سرم پیچیده بودم عکس میگرفتم و برای مخاطب تولید محتوای مذهبی میکردم!
مینوشتم غسل شکرگزاری یادت نرود! یا وقتی از خواب بیدار میشدم، موهایم را با پتو میپوشاندم و عکس میگذاشتم. چون میخواستم لحظهبهلحظه با مخاطبم همراه باشم! اگر بخواهم واقعیت را بگویم، تا قبل از معروفشدنم اینها را اوج بیحیایی میدانستم!
اما حالا طمع دیدهشدن نمیگذاشت به اعتقاداتم پایبند باشم. خودم را توجیه میکردم که چه اشکالی دارد من که موهایم پوشیده است؟!
علاوهبر کسانی که از عکس هایم تعریفوتمجید میکردند، افرادی هم بودند که من را نقد کنند و بگویند که کارهایم مطابقتی با اسلام ندارد. خب مسلما منی که حافظ قرآن بودم بهتر میدانستم که دارم اشتباه میکنم؛ اما شهرت و درآمدی که از این طریق داشتم نمیگذاشت قبول کنم که کارم اشتباه است. تقریبا با تبلیغاتی که میگرفتم ماهانه درآمد زیادی به دست میآوردم و این برای من وسوسهانگیز بود.»
میپرسم این موضوع حجاباستایلشدن بین خانمها خیلی پرطرفدار است. گاهی که آنها را از آسیبهای این راه مطلع میکنیم میگویند خب ما به شکل درست فعالیت میکنیم و درگیر این حواشی نمیشویم. نظر شما چیست؟
«این تفکر واقعا غلط است. فضا طوری است که اگر بخواهی دیده شوی، باید دست بهچنین کارهایی بزنی و اعتقاداتت را زیر پا بگذاری. منی که میخواستم فقط گزارش کار خیریه را بگذارم، رسیدم به چنین عکس هایی! فضای مجازی واقعا برای خانمی که محجبه است و میخواهد فعالیت کند اگر نتواند خودش را کنترل کند فاجعهساز میشود. بدون تعارف میگویم طمع لایک و بازدیدها و درآمدی که از این طریق به دست میآید میتواند کاری کند که تو کاملا روی اعتقاداتت پا گذاری.
گاهی وقتی سر کلاس آیهای را میخواندم شرمنده میشدم و ته دلم تصمیم میگرفتم توبه کنم. اما وقتی اینستاگرام را باز میکردم آنقدر فضا جذاب بود که همهچیز یادم میرفت. بعدها حتی همین عذاب وجدان را هم نداشتم. در واقع وقتی قبح کار شکسته بشود دیگر برایت اهمیتی ندارد و عادی میشود.»

کشف حجاب؛ آیندهای نهچندان دور برای برخی حجاباستایلها
درباره کشف حجاب بلاگرهایی میپرسم که ابتدا با ترویج حجاب و سبک زندگی اسلامی شروع کردند و بعد خودشان آن را زیرپا گذاشتند، پرسیدم «چهطور این اتفاق میافتد؟» گفتند «این که برخی از حجاباستایلها کشف حجاب کردند، اصلا چیز عجیبی نیست!
حتی من خبر دارم که بعضی از این افراد به حرمت همسر یا خانوادهشان هنوز این کار را نکردهاند! اصلا آینده شغلی مثل حجاباستایلبودن بهشدت این قابلیت را دارد که فرد کشف حجاب کند. درواقع تو داری دلبری میکنی، فرقی نمیکند چه با حجاب چه بدون حجاب. وقتی قبح کار برایت شکسته شود، حتی میتوانی کشف حجاب هم بکنی.
از طرفی تنوعطلبی مخاطب هم بیتاثیر نیست. چون همه هدف تو جلبتوجه مخاطب است. به جایی میرسی که با حجاب دیگر نمیتوانی مخاطبت را سیر کنی. مثلا من در یکی از استوریهایم گردنم کاملا مشخص بود. آیا من نمیتوانستم گردنم را بپوشانم یا حواسم نبود؟! چرا! اتفاقا میدانستم؛ اما نمیخواستم مخاطبِ من از محتوای تکراری خسته شود!»

خانمهای حجاباستایل و دوستی با جنس مخالف
«شاید برایتان جالب باشد که بعضی از این افرادی که سبک زندگی اسلامی را تبلیغ میکنند در دنیای واقعی هیچ اعتقادی به آن ندارند! مثلا من بلاگرهای مذهبیای را میشناسم که با وجود سن کمشان با جنس مخالف دوست میشوند و گاهی میبینی آنقدر تنوعطلب هستند که هرچند وقت یکبار با فرد جدیدی طرح رفاقت میریزند! اما وقتی صفحهشان را باز میکنی، ادعای زندگی اسلامی را دارند و احکام دین را هرطور که به نفعشان باشد برای مخاطبانشان بیان میکنند.
حتی یکی از این حجاباستایلها با استوریهایی که میگذارد سر بسته به مخاطب میفهماند که کسی که درحال حاضر با او کافه یا مسافرت است، دوستی از جنس مخالف است؛ این یعنی علاوهبر جذب مخاطب، برای دیگران هم قبح این کار را میشکند و عادیسازی میشود که دوستی با یک نامحرم با مذهبیبودن منافاتی ندارد. هروقت هم از آن خسته شدی میتوانی فرد جدیدی را جایگزینش کنی! همانکاری که برخی از حجاباستایلها و بلاگرهای مذهبی انجام میدهند.»

قلیان و سیگار پای ثابت دورهمی برخی حجاباستایلها!
«ما بهخاطر اینکه مخاطبانمان را با هم تبادل کنیم؛ گاهی مهمانیهایی برگزار میکردیم و همدیگر را دعوت میکردیم. با اینکار، هم محتوای جذاب برای مخاطب آماده میکردیم هم مخاطبانمان را با هم تبادل میکردیم. مثلا عکسی با فلان بلاگر میگذاشتم و آدرس صفحه مجازیاش را هم مینوشتم. زیرش هم از قشنگی صورت و خوشاخلاقیاش میگفتم. کنجکاوی مخاطب او را قلقلک میداد تا وارد صفحهاش شود و آمار صفحهاش رشد میکرد.
یک بار قرار بود جمع بیشتری از حجاباستایلها دور هم جمع شویم. توی گروه داشتیم حرف میزدیم و برنامههای دورهمی را میچیدیم که یکی از حجاباستایلها پرسید «بچهها مشروب هم هست توی مهمونی؟!» کاری به سن کمشان ندارم؛ اما اینکه در صفحه مجازیشان ادعای دینداری داشتند و از اهلبیت و قرآن حرف میزدند برایم جالب بود. خب من هم مثل همانها بودم؛ اما برای خودم خط قرمزهایی داشتم. به مهمانی نرفتم؛ اما برایم عکس و فیلمهایی از قلیان کشیدن و خوشگذرانیشان میفرستادند.
یک بار دیگر هم با چند نفر از حجاباستایلها که بهظاهر خیلی مقید بودند رفتهبودم بیرون. همین که سوار ماشین شدیم. دیدم روسریها را درآوردند و سیگار گذاشتند گوشه لبشان! باورم نمیشد اینها همانهایی باشند که در صفحه مجازیشان نشان میدادند.»

درآمدهای میلیونی به اسم حجاب و اسلام
این حرفها را کسی میزند که چندسال فضایی را تجربه کرده که از دور برای بیشتر ما خانمها زیبا و جذاب است. میگوید «در موضوع حجاباستایلها و بلاگرهای مذهبی، زن ابزاری شده برای کسب درآمد. چون هنری از خودش به نمایش نمیگذارد، بلکه با دلربایی، خودنمایی و به نمایش گذاشتن خودش درآمد کسب میکند. من که مجرد بودم و دور از چشم خانواده فعالیت میکردم همیشه برایم سوال بود که چطور همسر برخی بلاگرهای مذهبی که خودشان را بسیار مقید معرفی میکردند اجازه میدهند زنشان اینطور مقابل دوربین دلبری کند و حتی گاهی خودشان هم همراهی میکنن!.
واقعیت این است که درآمد این کار آنقدر راحت و بدون زحمت است که یک آقا هم وسوسه میشود و اعتقاداتش را نادیده میگیرد. بعضی از همین بلاگرهای مذهبی برای یک تک استوری معرفی دو تا پنج میلیون میگیرند. یکی از دوستان حجاباستایلم میگفت همسر من با اینکه اوایل مخالف این کار بود؛ اما وقتی این حجم از درآمد را دید خودش مشوق من شد! من کسی را میشناسم که برای یک ماه فقط ۱۵۰میلیون درآمد از تبلیغات کسب کرد. همان افرادی که به ظاهر، مردم را به زندگی ساده و اسلامی تشویق میکنند، اینطور از اسم حجاب و اسلام درآمد دارند.»

زندگیهایی که گل و بلبل نیستند
میپرسم «واقعا بلاگرها همینقدر خوشبختند که نشان میدهند؟!» میگوید «اینکه برخی بلاگرهای مذهبی از لحظههای خوششان با همسرشان و سورپرایزهای آنچنانی میگویند و حسرت به دل جوانها میگذارند و گاها آتش رابطه بعضی از زوجها میشوند، آنقدرها هم واقعی نیست. چند مورد از بلاگرهای مذهبی را میشناسم که هرچند در صفحهمجازیشان ظاهرا رابطه عاشقانهای دارند؛ اما در جریان خیانتشان هستم. با یکیشان که حرف میزدم میگفت وقتی حجاباستایل باشی و آدمهای زیادی از چهره و پوششت تعریف کنند کمکم طرز محبت آنها تو را بهسمت خودش جلب میکند. یا بعضی از این داستانهایی که درباره آشنایی با همسرشان یا محجبهشدنشان مینویسند صحت ندارد و صرفا برای جذب بیشتر مخاطب نوشته میشود. حالا شاید بخشهایی از ماجرا درست باشد؛ اما بعضی چیزها هم تخیل ذهنیشان است.»
پرسیدم «در اکثر صفحهها روایت دخترانی است که با چادر قهر بودند و حالا بهواسطه داستان جالبی چادری شدند و تصمیم گرفتند با حجاباستایل شدن چادر را تبلیغ کنند. ماجرای اینها چیست؟» پاسخ داد «خب اینها که اصلا در واقعیت محجبه و مقید نیستند و فقط نفعشان و درآمدشان از این کار است. این بابشدن داستان محجبهشدن هم بهخاطر این است که کسی که آن صفحه را اداره میکند خوب میداند که میتواند با بازی با احساسات مردم مخاطب و درآمد زیادی کسب کند؛ چه بسا این احساسات مقدسات دین باشد.»

وقتی حجاباستایلها با حدیث و روایات کارشان را توجیه میکنند
«فعالیت ما مورد انتقاد شدید برخی از مذهبیها بود و واقعا هم حق داشتند. چون رفتارهایی که ما به اسم اسلام و حجاب میکردیم بهنوعی تحریف دین بود. اما خب نمیتوانستیم بپذیریم که یک نفر اینطور علیه ما افشاگری کند. چون هم محبوبیت و اعتبارمان را از دست میدادیم و هم درآمدمان را. بهخاطر همین،گروهی داشتیم که تا کسی درباره ما انتقادی میکرد آدرس صفحه مجازیاش را در آن گروه میگذاشتیم تا همه بلاک و ریپورت کنند و صفحهاش بسته شود!»
«بعضی از حجاباستایلها هم خیلی باهوش بودند و از آب گلآلود ماهی میگرفتند. تا کسی آنها را امربهمعروف میکرد یا کارشان را از دیدگاه اسلام نقد میکرد میگفتند الان بهترین وقت برای حاشیهسازی و دیدهشدن است. ویدیوهایی منتشر میکردند که در آن با استناد به قرآن و احادیث درباره مسائلی مثل شرایط امربهمعروف، گناهِ بردن آبروی مومن، نتیجه دل شکستن و دخالت در زندگی دیگران حرف میزدند. با این کار ذهن مخاطب را مدیریت میکردند و طوری وانمود میکردند که گویا کسی که امربهمعروف کرده گناهکار است و اینها هیچ اشتباهی ندارند. جالب است بدانید نتیجه هم میگرفتند و بعد از انتشار این فیلمها دنبالکنندههایشان چندین برابر میشد!»

ضربهای که حجاباستایلها به دین میزنند
«گاها پیش میآید که یک خانم حجاباستایل پایش را از حد فراتر میگذارد و عکسی منتشر میکند که حجاب و اسلام را زیر سوال میبرد؛ اما هیچکدام از بلاگرهای مذهبی یا منبراستایلها، همانهایی که به ظاهر در اینستاگرام درس اسلام به مردم میدهند، نهتنها زیر پستش نظر منفی نمیدهند حتی کار او را تایید هم میکنند. تاییدکردن این حجم از آدمهایی که ادعای دینداری دارند به مخاطب این باور را میدهد که پس این کار اصلا مشکلی ندارد و در تقابل با دین نیست. اما واقعیت اینجاست که خانمهای بلاگر برای دیدهشدن و رشد صفحهشان به هم نیاز دارند و نمیتوانند و نباید همدیگر را نقد کنند.»

چون الان نون تو با حجاب بودنه!
«من در این مدت با بیش از دویست حجاباستایل در ارتباط بودم. بعضی از این افراد بهخاطر محدودیتهای خانواده، همسر و اعتقادات کموبیش خودشان مجبورند که اینطور فعالیت کنند و وقتی صحبت میشود میگویند اگر میتوانستند تا حالا کشف حجاب کردهبودند و طور دیگری فعالیت میکردند.»
بعضیهای دیگر هم اصلا معتقد به حجاب نیستند و حتی خانواده و اطرافیانشان هم محدودیتی برایشان ایجاد نکردهاند؛ اما چون این راه برایشان مخاطب بیشتری جذب میکند با چادر و به اسم اسلام فعالیت میکنند. مثلا یکی از این حجاباستایلها در معرفی صفحهاش نوشته است با من اسلام را قشنگتر بشناس اما وقتی وارد زندگی شخصی همین فرد میشوی، حتی سادهترین فریضههای دین مثل نماز را انجام نمیدهد!»

فریب تبلیغات حجاباستایلها را نخورید!
انگار چیزی یادش بیاید میگوید «راستی این را هم بنویس که فریب تبلیغات حجاباستایلها را نخوردند.» میپرسم «چرا؟» میگوید «بازی اینطوری است؛ از یک جایی خودت با خودت مکالمه میکنی! مثلا با پیج فیک خودت میآیی و از روسریای که خودت سر کردهای تعریف میکنی و میپرسی این را از کجا خریدی. بعد هم در صفحه اصلیات آدرس صفحه فروشگاه را میگذاری. حتی گاهی با همان پیج فیک برای خودت حاشیه هم میسازی! بعضی از این حجاباستایلها با اینکه تعداد دنبالکنندههایشان به ظاهر زیاد است؛ اما بازخورد تبلیغاتشان کمتر از ده نفر است! همین که پول به حسابشان واریز میشود و استوری تبلیغات را میگذارند فرد را بلاک میکنند و دیگر جوابش را نمیدهند.»
میپرسم «پس این همه استوری رضایت از تبلیغات که میگذارند چیست؟ در جواب میگوید «آنها هم واقعی نیست! هرکدام از بلاگرها افرادی را برای کار اینترنتی جذب میکنند. این افراد موظفند تعدادی پیج فعال بسازند و روزانه فعالیت کنند که در مجموع عدد بزرگی میشود. وقتی خانم بلاگر استوری تبلیغ میگذارد این افراد میروند و آن صفحه را دنبال میکنند و بخشی از آنها هم قیمت محصولات را میپرسند. فروشنده هم از همهجا بیخبر میآید و تشکر میکند!»

این را بقیه حجاباستایلها هم میدانند!
دلم میخواهد گفتو گو را با جملهای تمام کنم که او میخواهد. میپرسم «چیزی میخواهی بگویی که من نپرسیده باشم؟» میگوید «من میدانستم که حجابی که به نمایش میگذارم و سبک زندگی اسلامیای که به اسم آن فعالیت می‌‌کردم اصلا مطابقتی با اسلام ندارد. این را بقیه حجاباستایلها هم میدانند؛ اما هدف ما جذب مخاطب بود، حتی با تظاهر به چیزی که در واقعیت نیستیم. درواقع دوست داری هم دل مخاطب مذهبیات را به دست بیاوری، هم جلوهگری کنی و زیباییهایت را به رخ بقیه بکشی! و این ضربه بدی به نسلی میزند که قرار است حجاب و سبک زندگیشان را از ما الگو بگیرند. کسانی که اینطور فعالیت میکنند فقط به فکر منافع خودشان هستند و حتی یک لحظه هم به این چیزها فکر نمیکنند. اگر امروز حاضر شدم این حرفها را بزنم فقط بهخاطر این بود که مردم آگاه شوند و دست از دنبالکردن و پیروی از چنین آدمهایی بردارند.»

نویسنده: نفیسه نجفی

مقاله ها مرتبط