۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

توطئه، مقاومت- قسمت پنجم

توطئه، مقاومت- قسمت پنجم

توطئه، مقاومت- قسمت پنجم

جزئیات

واکاوی و تبیین برخی از چالش‌های ملت و نظام از آغاز تا کنون

28 آبان 1403
مهم‌ترین چالش نظام در سال۱۳۷۷ ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای بود. گرچه مجموع قتل‌ها در طول چندین سال اتفاق افتاد، اما هنگامی که داريوش فروهر و همسرش در عصر روز اول آذر همین سال در خانه‌ای در محله‌ فخرآباد تهران به قتل رسيدند، مجموعه قتل‌ها به عنوان یک بحران جدی مطرح شد. این ماجرا اگرچه در ظاهر نام توطئه‌ای از پیش طراحی شده از طرف دشمنان ایران اسلامی را به همراه نداشت، اما بی‌شک نتیجه آن کم‌تر از یک توطئه حساب شده نبود.
به دنبال این قتل‌ها، رییس‌جمهور وقت تیمی خارج از وزارت اطلاعات را بدون حضور وزیر، مسئول رسیدگی به این پرونده کرد. این تیم پس از یک ماه تحقیق، دست داشتن برخی از نیروهای وزارت مذکور در این ماجرا را اعلام کرد و بر این اساس، عوامل این قتل‌ها دستگیر شدند. این اتفاق منجر به عزل و نصب وزیر در این وزارتخانه نیز شد.
وزارت اطلاعات طی بیانیه‌ای این قتل‌ها را به معدودی از عوامل خودسر این وزارتخانه نسبت داد. در بخشی از این بیانیه آمده بود «وزارت اطلاعات بنا به وظیفه‌ قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری، کشف و ریشه‌کنی این پدیده‌ شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و موفق شد شبکه‌ مزبور را شناسایی و دستگیر کند و تحت تعقیب قرار دهد و با کمال تاسف معدودی از همکاران مسئولیت‌‌ناشناس، کج‌اندیش و خودسرِ این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند در میان آن‌ها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان‌(عج) محسوب می‌شود بلکه لطمه‌ بزرگی به اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.»
رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه در هیجدهم دی‌ این سال در این‌باره بیاناتی فرمودند که بخش‌هایی از آن چنین است «عده‌ای درصددند از وزارت اطلاعات انتقام بگیرند و حالا این[قتل‌های زنجیره‌ای] بهانه‌ خوبی برای‌شان شده است. مسئولان وزارت اطلاعات ما، چه آن وقتی‌كه این وزارت شكل سازمانیِ وزارت پیدا كرد و چه قبل از آن كه همین مسئولان وزارت و همین دست‌اندركاران بودند و كار می‌كردند، همین مدیرانی كه اغلب‌شان حالا هم هستند، بزرگ‌ترین خدمات را به این كشور كردند. شما نمی‌دانید كه این‌ها چقدر خدمت كردند... اگر این عناصرِ اطلاعات نبودند، اگر این مجموعه نبود، شما خیال می‌كنید كه این انقلاب جان سالم به ‌درمی‌برد؟ پدر همه را درمی‌آوردند! این همه عناصر نفوذی و گروه‌ها و تیم‌های تروریست از مرزهای غربی‌مان، متاسفانه قبل از جنگ و در اثنای جنگ و در تمام طول این مدت، همراه با بمب‌های گوناگون و با لباس‌های گوناگون تا خودِ تهران می‌آمدند! چه كسی جلوی این‌ها را می‌گرفت؟ چه كسی جلوی ترورها را در این كشور گرفت؟ چه كسی توانست موج ترورها را در این كشور متوقف كند؟ همین برادران وزارت اطلاعات، همین مدیران لایق، همین جوانان بااخلاص. حالا اتفاقی افتاده است و چند نفر در آن‌جا جرمی را مرتكب شده‌اند. به‌خاطر آن‌ها، عده‌ای می‌خواهند از اصل وزارت اطلاعات انتقام بگیرند، علیه وزارت اطلاعات تبلیغات می‌كنند و حرف می‌زنند. این كمال بی‌انصافی است. این ظلم مسلم است.»
ایشان در قسمت دیگری از بیانات خود این‌چنین فرمودند «با توجه به تجربه‌ خودم در زمینه‌های گوناگونِ اداره‌ كشور در طول این ۲۰ سال و آشنایی با جریان‌های سیاسی داخلی و خارجی، من نمی‌توانم باور و قبول كنم كه این قتل‌هایی كه اتفاق افتاد، بدون یك سناریوی خارجی باشد؛ چنین چیزی ممكن نیست. این قتل‌ها به ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حكومت بود. یك گروه داخلی كه جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض كنید كه متعصب باشند و بنای این كار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات كه اهل تحلیلند، امكان ندارد دست به چنین قتل‌هایی بزنند.»
***
رخداد شاخص دیگر در سال ۱۳۷۷ ترور سیداسدالله لاجوردی به دست عوامل منافقین بود. گروهک مجاهدین خلق در تداوم مسیر ترورهای دهه ۶۰ خود و توطئه علیه نظام اسلامی، این‌بار لاجوردی و دو نفر از همراهان ایشان(شهیدان رییس‌اسماعیلی و مسعودی) را به شهادت رساند.
شهید لاجوردی متولد سال ۱۳۱۴ در تهران، فعالیت سیاسی خود را از ۱۴ سالگی شروع کرد و در تظاهرات اعتراضی که به دعوت آیت‌الله کاشانی برگزار شده بود، شرکت کرد. لاجوردی ضمن کسب علوم قرآنی، به عضویت جمعیت موتلفه درآمد و در سال ۱۳۴۳ در ترور حسنعلی منصور نخست‌وزیر ایران نقشی را بر عهده داشت. او پس از این ترور بازداشت و نهایتا به تحمل ۱۸ ماه حبس محکوم شد. پس از آزادی، ضمن اشتغال به فروش روسری، دستمال و لباس در بازار تهران به شکل مخفی فعالیت‌های اعتراضی علیه حکومت پهلوی را ادامه داد. او منزل خود را به محل تدریس قرآن و هم‌چنین گردهمایی افراد مذهبی، مبارز و آشنا به مبانی مذهب شیعه تبدیل کرده بود. لاجوردی در اردیبهشت ۱۳۴۹ به اتهام حمله به هواپیمای شرکت اِل‌عال پس از برگزاری مسابقه فوتبال میان تیم‌های فوتبال ایران و رژیم صهیونیستی بازداشت و پس از محاکمه، به ۱۸ سال حبس جنایی محکوم شد. وی در زندان با اعضای سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به مقابله با انحرافات فکری آنان پرداخت. در مرداد ۱۳۵۶، شهید لاجوردی به همراه بسیاری از زندانیان آزاد شد.
ایشان از ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ با نظر مساعد امام خمینی(ره) و آیت‌الله بهشتی، دادستان انقلاب اسلامی تهران شد و در این سِمت به مبارزه جدی با عوامل سازمان مجاهدین خلق پرداخت. شورای‌عالی قضایی در دی ۱۳۶۳ او را از مناصبش کنار گذاشت ولی در سال ۱۳۶۸ دوباره به مدیریت زندان‌ها برگشت. وی در اسفند ۱۳۷۶ استعفا کرد و به کار در بازار مشغول شد. شهید لاجوردی در هنگام شهادت هیچ سِمت رسمی نداشت.
ساعاتی پس از‌ ترور ایشان، نيروهای انتظامی يکی از مهاجمان را ‌دستگير کردند. تروريست دستگيرشده که در واقع سرتيم عملياتی اين جنايت بود، پس از ترور شهيد لاجوردی توانست به نحوی خود را از معرکه خارج کرده و فرار کند، اما از آن‌جا که مردم او را شناسايی کرده بودند، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی او را به هنگام خروج از کشور و زمانی که قصد داشت خود را به پايگاه تروريستی منافقين در خاک عراق برساند شناسايی و دستگير کردند.
يک روز پس از حادثه، گروهک منافقین ترور شهيد لاجوردی را به ‌عهده گرفت. به گزارش خبرگزاری فرانسه يک سخنگوی اين گروهک در تماس تلفنی با خبرگزاری مذکور در نيکوزيا اعلام کرد ‌اين گروهک، حاج‌اسدالله لاجوردی و دو تن ديگر از همراهان وی را ترور کرده است.
سه روز بعد نیز هويت تروريست دستگیرشده اعلام شد. وزارت اطلاعات اعلام کرد «عامل ترور شهيد لاجوردی علی‌اصغر غضنفرنژاد نام دارد که خود را با نام مستعار سياوش معرفی ‌کرده است.» تروريست مذکور اعتراف کرده بود که دوره‌های مختلف آموزش تروريستی از جمله نحوه‌ ترور شهيد لاجوردی را در عراق و در مقرهای گروهک منافقين گذرانده است. او در اسفند همان سال، ‌محاکمه و به اعدام محکوم و چندی بعد هم اعدام شد.
رهبر معظم انقلاب یک روز پس از این حادثه در پیامی، ضمن تسلیت شهادت لاجوردی چنین فرمودند «شهادت سید بزرگوار و مجاهد فی‌سبیل‌الله مرحوم آقای حاج‌سیداسدالله لاجوردی که از چهره‌های منور انقلاب و پیشروان جهاد‌فی‌سبیل‌الله بود، بار دیگر ارج و قدر سربازان دیرین اسلام و مبارزان سختکوش راه آزادی را در خاطره‌ها زنده ساخت. منافقان کوردل و خیانت‌پیشه با این جنایت، عمق کینه‌ خود را نسبت به یاران صادق امام امت و خدمتگزاران حقیقی مردم آشکار کردند و چهره‌ منفور خود را تیره‌تر و منفورتر ساختند. این شهید عزیز در تمام دوران مبارزات اسلامی به اخلاص و صبر و مقاومت و روشن‌بینی شناخته شده بود. در راه خدا بلاهای بزرگ را به جان می‌خرید و در میدان‌های سخت حاضر بود. پس از پیروزی انقلاب در همه‌ مسئولیت‌هایی که در راه خدمتگزاری به مردم و کشور به او محول شد، با قدرت و ایثار و به دور از اغراض و مطامع مادی ادای وظیفه کرد و هیچ‌گاه خستگی به خود راه نداد.»
رهبر انقلاب در چهاردهم مهر همان سال به مناسبت چهلمین روز شهادت ایشان و دو شهید دیگر این حادثه این‌چنین بیان داشتند «حیف بود آقای لاجوردی جور دیگری از دنیا می‌رفت. آن آدم، آن عنصر مستحکم، پولادین، آن نیت صادق، با آن سابقه‌ مبارزات واقعا حقش بود و شایسته‌ این مقام والای شهادت بود... کار را ایشان برای خدا می‌کرد، اهل تظاهر، اهل نشان دادن نبود. برای خدا کار را قبول می‌کرد، برای خدا کار را انجام می‌داد، برای همین هم بود که هیچ ملاحظه‌ای نمی‌کرد.»
بخش‌هایی از وصیت‌نامه بلند و روشنگرانه این شهید بزرگوار چنین است «خدايا! با تمام وجودم به اين انقلاب عشق می‌ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابيونم، نسبت به حاميان ضدانقلاب نفرت دارم... خدايا! تو شاهدی به همان اندازه بلکه صدچندان که به امامِ قاطع و سازش‌ناپذيرم عشق می‌ورزم، نسبت به سازشکاران و مدافعان عملی ضدانقلاب نفرت دارم... خداوندا! از تو مصرانه می‌خواهم دست و قدم، زبان و قلم همۀ کسانی را که در جهت رهانيدن ضدانقلابيون و مرتدين و محاربين از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ کرده‌اند و همه کسانی که پذيرای اين ننگ شده‌اند، برای هميشه از سرنوشت اين مردم شهيدپرور و شاهد قطع فرمایی.»

نویسنده: فتح‌الله نادعلی

مقاله ها مرتبط