۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
تربیت انسان‌ساز
تربیت انسان‌ساز

تربیت انسان‌ساز

جزئیات

بررسی دیدگاه‌های اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و سیاسی آیت‌الله شهید سیدمحمد حسینی‌بهشتی / به‌مناسبت هفتم تیرماه سالروز شهادت مظلومانه آیت‌الله بهشتی سال۱۳۶۰

7 تیر 1404
اشاره: بنیان‌های اجتماعی بر اساس مبانی خاصی شکل می‌گیرد که مبدا و پدیدآورنده این رویکردها، با توجه به توانمندی‌هایی که خالق هستی به بشر داده است، انسان‌ها می‌باشند و هر نگرش و دیدگاهی که در جامعه شکل می‌گیرد ناشی از واکنش و پردازشی است که افراد به رویدادهای مختلف دارند و آثار مثبت و منفی آن در جامعه به وضوح پدیدار می‌شود. چه بسا تاثیرات یک ایده در زمان‌های مختلف بروز کند و مختص به مکان و زمان مشخصی هم نباشد. به همین دلیل است که نظریه‌پردازان و صاحبان تفکر جامع‌نگر هستند و همه ملت‌ها از نظریات و دانش آن‌ها در طول تاریخ استفاده می‌کنند؛ اندیشه‌هایی که بر اساس مبدأ وحی الهی به جامعه معرفی می‌شود از پویایی و ماندگاری بیشتری برخوردارند و بشر از بدو خلقت تاکنون از آنها بهره‌های فراوانی برده است. نمونه آن سنت‌ها و رفتارها، در سنت و سیره پیامبران الهی پدیدار است، که موجب هدایت و روشنگری فرزندان آدم شده است و به تأسی از اولیا الهی دانشمندان و متفکرین در ادیان مختلف با انتشار و توسعه و بسط تعالیم دینی موجبات رشد جامعه را فراهم کرده‌اند. یکی از متفکرین اسلامی در قرن اخیر آیت‌الله سیدمحمدحسینی‌بهشتی است که با نشر تعالیم دینی و بهره‌مندی از علوم قرآنی و بیان واقعیات اجتماعی و استفاده از فقه پویای تشیع علوی، آثار ماندگاری بر جای گذاشته است. اندیشه‌های شهید بهشتی به دلیل حضور ایشان در جریانات سیاسی، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی می‌تواند در زمره کامل‌ترین نظریاتی باشد که جامعه بشری به آن نیازمند است.
ایشان ضمن این‌که صاحب‌نظر متبحری است، ارائه‌دهنده و مجری آن نیز بوده است. هم از نظر علمی به آن تسلط داشته و هم به‌طور عملی و نظری به آن پرداخته است؛ بدین‌ترتیب بهره‌‌مندی از اندیشه‌های ناب وی می‌تواند راهگشا باشد. برای این‌که نگاهی به اندیشه‌های ایشان در راه‌حل مختلف اجتماعی، سیاسی، تربیتی و فرهنگی داشته باشیم، شایسته است با زندگی ایشان به اختصار آشنا شویم تا به عینی بودن مطالب پیش‌رو بیشتر ایمان بیاوریم.

آیت‌الله سیدمحمد حسینی‌بهشتی متولد ۷آبان۱۳۰۷ خورشیدی در شهر اصفهان است. در یک خانواده روحانی رشد پیدا کرده و از جمله روحانیون تحصیل‌کرده دانشگاهی و مسلط به زبان‌های خارجی به خصوص انگلیسی و آلمانی می‌باشد. ایشان شاگرد علمای بزرگی همچون آیت‌الله بروجردی، حضرت امام خمینی و محقق داماد و علامه طباطبایی بوده و مدرسه حقانی را تأسیس کرده و در مرکز اسلامی هامبورگ فعال بوده است. او بعد از انقلاب با تشکیل حزب جمهوری اسلامی و با وجود سوابق فعالیت‌های بی‌شمار خود، عملا در ساختار نظام اسلامی مشارکت فعال و در تدوین قانون اساسی نقش چشمگیری داشت. ایشان در مقام‎های مختلف و از جمله رئیس دیوان عالی کشور به مردم عزیز ایران خدمت کرد. او سرانجام در ۷ تیر60 در دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه تعداد زیادی از دوستان و همکارانش درحزب، به دست سازمان منافقین به درجه شهادت رسید.
این متفکر اسلامی و به تعبیری آشنا به شخصیت و روحیات انسانی در تعریف انسان جمله‌ای دارد که می‌تواند دروازه ورود ما به نظریات ایشان باشد «ای معلم، ای روحانی، ای طراح جامعه، همواره بدان که انسان دیروز موجودی ثابت نیست، بلکه با همه پیچیدگی و جهت‌داری‌هایش واقعیتی است پویا و متحرک و در معرض دگرگونی.»
باورهای شهید بهشتی و هم‌فکران انقلابی وی به عنوان اندیشه‌های راهگشا در راستای همین تعریفی است که از انسان ارائه داده است. اعتقاد ایشان در حوزه حفظ کرامت انسان، تمام عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تربیتی را در بر می‌گیرد. در نگاه ایشان، انسان آزاد است و محدودیت‌هایی که بر سر راهش ایجاد می‌شود موجب تضییع حقوق واقعی او می‌گردد.
در راستای همین موضوع و در ترجمه آیات الهی در خصوص تسلیم شدن انسان در مقابل خدا می‌فرماید «در کتاب آسمانی از دو نوع پذیرش و دو نوع قبول دعوت پیامبر یاد می‌شود؛ یک نوع عبارت است از اسلام سیاسی، مصلحتی و تابعیتی؛ دوم اسلام واقعی، قلبی، سازنده و عملی» ایشان معتقد است که آیات قرآن با تأکید بر شق دوم همه را به اسلام دعوت می‌کند یعنی به اسلام راستین قلبی، سازنده، عملی و اسلامی که انسان‌ساز است. او در جایی فرمود «برخی مردم اسلام نیاوردند، بلکه تسلیم شدند و این اسلام برای انسان سعادت و آزادی نمی‌آفریند. اسلام دینی است که با عقل و خرد پذیرفته شده است و انسان آزاد است که آن را اختیار کند.» در حقیقت نگاه شهید بهشتی برای زندگی اجتماعی، نگاهی مصلحتی و سیاسی نیست، بلکه اختیار و اراده آن تعیین‌کننده است. شهید بهشتی می‌فرماید «قرآن از همه می‌خواهد بیندیشند و پیامبر را قبول کنند. معلوم می‌شود نقطه شروع قبل از پیغمبر است، یعنی اول بیندیشید و خوب و بد خود را تمیز دهید، سپس سراغ پیغمبر بروید، زیرا که خردورزی در این خصوص، شالوده تصمیم‎‌گیری برای اسلام‌خواهی است.»
شهید بهشتی به دنبال جامعه‌ای بود که در آن تعالیم عالیه اسلامی نقش ویژه‌ای داشته باشد. او اختیار و اراده و تصمیم‌های خردورزانه را می‌ستود و به همه اقشار جامعه که در کانون دین قرار داشتند، با توجه به درک آنها احترام می‌گذاشت. شهید بهشتی بر همین اساس برای همه افکار مخالف احترام قائل بود و حرمت می‌گذاشت. ایشان جریانی را از امام جعفر صادق(ع) نقل می‌کند که نشان می‌دهد مومنان می‌بایست به همدیگر حرمت گذارند. «یکی از کارگزاران امام صادق(ع) نقل می‌کند که امام از من در خصوص گروهی سوال کرد، گفتم به دلیل اختلاف عقیده آن گروه در موضوع امامت از آنها بیزاریم. امام صادق(ع) از این رفتار نهی فرمود و تأکید کرد که نزد ما اهل‌بیت معارفی است که نزد شما نیست، آیا ما باید از شما بیزار باشیم؟ و فرمودند کسانی هستند که در ایمان و معرفت یک سهم و دو سهم تا هفت سهم شمرده دارند، نباید آن کسی که سهم بیشتری از معرفت دینی دارد بر دیگران سخت بگیرد و از آنان فاصله داشته باشد.» نکته‌ای که اشاره می‌کند تلاش برای رسیدن به جامعه‌ای ایده‌آل بر پایه تعالیم اسلامی است.
درعصر ما که دشمنان دین و مذهب در لباس و قالب‌های مختلف در راستای دین‌زدایی، جوانان ما را به مرزهای انحراف می‌برند، این اندیشه باید تعقیب شود، چرا که ایده‌آل ما و هدف اساسی ما به وجود آوردن یک جامعه نمونه اسلامی است که در آن اسلام و تعالیم خاص آن همه‌جانبه و محرک آن محور اساسی زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در همه زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و عبادی باشد. جالب این است که نگاه ایشان یک افق توسعه‌ای را فریاد می‌زند. می‌خواهد در جامعه اسلامی انسان به دنبال تحقق بخشیدن به تعالیم الهی باشد تا که در پرتو آن قدرت سیاسی، فرهنگی و ... ابزاری باشد و بتواند با آنها برای رفاه و آسایش دیگران بهره ببرد. هر چند طبع بشر به سمت استفاده از دین برای قدرت‌ مایل است، ولی این چیزی نیست که در نظام اسلامی تعقیب شود.
شهید بهشتی معتقد است که اگر گروه یا دسته‌ای به موقعیتی رسید و صاحب فرصتی شد ما خوشحال شویم و با همه‌ وجود به کمک وی برویم و این می‌تواند جامعه را پویاتر کند. با این نگرش به یقین می‌توان از دسته‌بندی‌های سیاسی که فرصت‌سوزی می‌کنند، پرهیز کرد و همه اقدامات گروه‌ها و احزاب را در نظام اسلامی بر پایه رشد و توسعه پایدار کشور متمرکز کرد. شالوده و پایه این تفکر بر همه شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تربیتی نیز تأثیر خواهد گذاشت.
شهید بهشتی را می‌توان مدون قانون اساسی نامید، اگرچه در مجلس خبرگان نقش نایب را عهده‌دار بود ولی در تنظیم بسیاری از قوانین که بر اجتماع تأثیر داشت، موثر بود و در مردم‌سالاری دینی مدافع تمام‌قد بسیاری از قوانین از جمله اصول ششم و هفتم بود. حتی جدا از نطق‌های درون مجلس که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد، سخنرانی‌های متعددی داشت که مشروحاً به بیان دیدگاه‌های خود در محورهای مختلف می‌پرداخت. نظام امت و امامت از جمله مواردی بود که ایشان تعقیب می‌کرد. معتقد بود که پیامبر خدا از منبع وحی بهره‌مند است و به ارشاد امت می‌پردازد؛ لیکن وجه دیگر پیامبری الگوی رفتاری اوست که اگر خودش هم نباشد و وحی هم منقطع شود، شخصیتی ممتاز و با آگاهی علمی عمیق در ارتباط با سرچشمه وحی الزاماً می‌بایست در بین امت باشد تا این رابطه بین امت و امام مستمر و محفوظ بماند و سیره و رفتار وی الگوی دیگران شود.
شهید بهشتی می‎‌فرماید «وقتی ما گفتیم با آمدن پیغمبر اسلام بساط پیغمبری تمام شد و دیگر نیازی به پیغمبر جدید نیست، از نظر بررسی و واقعیت تاریخ زندگی بشر، به مقام پیغمبری و کتاب و میزان به آیات بینات احتیاج جدیدی نیست، اما به پیغمبر به عنوان امام و رهبر با این دو خصلت برجسته، یکی آگاهی عمیق نسبت به اسلام و یکی آن که زندگی‌اش مجسم‌کننده اسلام واقعی باشد، احتیاج است.» در ادامه بیان می‌کند «به اعتقاد شیعه، تأمین‌کنندگان این نیاز بعد از پیغمبر چه کسانی هستند. امامانی که پیغمبر نیستند، وحی نمی‌گیرند، کتاب نمی‌آورند اما از نظر علم عمیق اسلام در ارتباط با سرچشمه وحی‌اند.»
شهید بهشتی با این مطلب تأکید می‌کند «همه شئونات زندگی ما می‌بایست بر اساس تعالیم عالیه اسلام که منبعث از رفتار و سیره امامان ما در امتداد وحی الهی است، باشد و چنانچه افرادی بخواهند خارج از این مسیر قدرت را به دست گیرند و با آن دین را معرفی کنند، نمی‌توانند نماینده آیین اسلام خاص ما باشند.» یکی از مواردی که شهید بهشتی بر آن تأکید داشته و از اصول قانون اساسی می‌باشد و ایشان نیز مدافع آن بوده است، اصل معرفی ولایت فقیه است. ایشان ابتدا سوالی را مطرح می‌کند و سپس پاسخ می‌دهد که چرا ما در قانون اساسی این اصل را آورده‌ایم و این طور بیان می‌کنند «ما فرض‌مان بر این است که اگر قرار است که نظام آینده ما جمهوری اسلامی باشد، در این صورت باید این نظام، رهبری و مرکز ثقل اداره‌اش بر دوش کسی یا کسانی باشد که چه از نظر آگاهی به اسلام و چه التزام و مقید بودن به وظایف یک مسلمان در تمام وظایف فردی، سیاسی، خانوادگی و اجتماعی الگو و نمونه باشد.»
با این تعبیر و تفسیر اندیشه‌های ایشان در همه حوزه‌ها، مشخص می‌شود که شهید بهشتی به دنبال یک جامعه ایده‌آل با مدیریتی ایده‌آل بر مبنای تعالیم عالیه الهی می‌باشد. شهید بهشتی در تشکیلات حزب جمهوری اسلامی که دبیری آن را بر عهده داشت، تأکیدش بر این بود که حزب باید در مسیر رهبری اسلامی باشد و معتقد بود که نظام اسلامی ما نظام امت و امامت است نه اینکه معارض امامت باشد. از جمله مباحثی که شهید بهشتی وارد اندیشه خود کرده است، تربیت طلاب و دانش‌آموزان است. ایشان در این مرحله به تربیت انسان فکر کرده و معتقد است که با تربیت انسان‌های مقید می‌توانیم جامعه‌ای ایده‌آل داشته باشیم و دقیقاً به عوارض گفتمان نظام لائیک برای رشد و پرورش انسان امروزی پی برده است که به این مبحث ورود می‌کند.
شهید بهشتی در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان تأکید کرده است که چه ساز و کاری باید در جامعه در پیش گرفته شود، تا مردم از آزادی برخوردار شوند و آزادی در جامعه تحقق یابد و نهادینه شود. شهید بهشتی در بررسی رفتاری کودکان و نوجوانان به این نتیجه می‌رسد اگر آزادی در جامعه‌ای نهادینه شود، از سنین کودکی این رفتار شروع شده و به عنوان یک ارزش جلوه‌گر می‌شود و به‌طور خودکار در نهاد همه افراد جامعه شکل می‌گیرد. این برداشت را در قالب الگوی تربیتی تعریف می‌کند، هرچند این بحث لزوماً بر تربیت کودکان تاکید شده است، لیکن همه جامعه را در بر می‌گیرد. هدف شهید بهشتی این بوده که همه رفتارها بر اساس شناخت و آگاهی صورت گیرد و می‌خواهد با شیوه‌های تربیتی، به خصوص در حوزه آزادی، رفتارهایی زیبا و ماندگاری در اجتماع نهادینه شود. ایشان در خصوص آزادی معتقد است «آزادی در جامعه‌ای وجود دارد که از متن روابط اجتماعی حاکم بیرون آمده باشد. اگر آزادی از بطن جامعه سر بر نیاورد و پایگاه اجتماعی نداشته باشد، چیزی جز آزادی کذب نیست.» شهید بهشتی در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان به مبحث تضاد دو نسل در حوزه تربیتی می‌پردازد؛ نمایی را از نگاه نسل نو که به نظر طغیان‌گر و سرکش تعبیر می‌شوند و نسل کهنه که نگهدارنده یک سری آداب و سنن و رسوم قدیمی هستند، به نمایش می‌گذارد.
اصولا درگیری نسل جوان با نسل قبل از خود از مسائل اجتماعی قابل ملاحظه عصر ماست، این درگیری یکی از مسائل مهم اجتماعی این دوره است. از نسل جوان و نوجوان امروز بیشتر با برچسب نسل سرکش و عصیانگر یاد می‌شود. آیا این مشکلات از نقطه‌های ضعف زندگی بشر در عصر ماست یا از نقطه‌های قوت؟ دو نظر کاملاً مخالف را می‌بینیم که یکی درگیری و سرکشی و سر تسلیم فرو نیاوردن است در برابر آنچه نسل قبل از نسل نو می‌خواهد. نسل نو نشانه تحرک، پویایی، نوآفرینی و سرعت پیدا کردن آهنگ تکامل و پیشرفت بشری است.
تحلیل واقعی و ملموس و تجربی شهید بهشتی از جامعه امروزی در مقطعی از زمان است که هنوز فضای مجازی تحرکی نداشته و کانال‌های تلویزیونی و ماهواره‌ها در خدمت امپراطوری‌های رسانه‌ای قرار نگرفته بودند، ولی قدرت تشخیص و درک شهید بهشتی از زمان خود و پیش‌بینی آینده قابل تحسین است. امروزه شاهد این دگرگونی شدید در جامعه هستیم و جوامعی که در مقابل خواسته‌های استکبار جهانی مقاومت می‌کند، بیشتر مورد هجمه و این اختلاف هستند و یا به تعبیری سرعت فاصله بین دو نسل در جوامع مخالف نظام سلطه کاملاً مشهود است.
بی شک چنانچه از نسخه‌های آموزشی بزرگانی همچون آیت‌الله شهید بهشتی در ترمیم این جریان و نزدیک کردن نسل‌ها استفاده شود، نتایج مطلوب‌تری حاصل خواهد شد.
ایشان فضای هر دو گروه را بیشتر می‌شکافد و با آوردن مثال‌هایی برای تفهیم موضوع، مطلب را بسط می‌دهد؛ حتی از نگاه صاحب‌نظران خارج از این دو نظریه نیز به موضوع می‌پردازد، تا آنجا که معتقد است صاحب‌نظران هم نگرانند و به دنبال راه چاره هستند که آقا فکری کنید، همه چیز دارد از دست می رود؛ با دلواپسی و نگرانی با این رویداد روبه‌رو می‌شوند. شهید بهشتی برای حل این مساله نظریاتی دارند که می‌تواند ملجأ هر دو گروه باشد و این نگاه تربیتی ایشان در همه عصرها قابل اتکا می‌باشد. ایشان معتقد است که از هر نظر می‌توان به موضوع وارد شد. یکی از دیدگاه تعالیم اسلام و پیام‌های وحی که دین ما چه نظری دارد و یکی هم صرفاً دیدگاه علمی و تحلیل انسانی و اجتماعی و بدون این‌که از نظر ایشان استفاده کنیم، یک کار علمی تجربی انجام دهیم. راه سوم هم اینکه این دو ناظر در کنار یکدیگر و با هم این مهم را مورد مطالعه قرار دهند.
شهید بهشتی از منظر اول به موضوع می‌پردازد که اسلام درگیری دو نسل را به دو شکل و دو گروه و صنف کاملاً متمایز تقسیم کرده است. زمینه اول عبارت است از درگیری بین دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خیر و شر. این درگیری ممکن است از ناحیه نسل نوپا برای نسل میان‌سال و قدیمی‌تر یا عکس آن باشد. تعبیر شهید بهشتی برای این دو نسل واقعا خواندنی است و ژرفای نگاه وی می‌تواند نشان از عمق درک و شناخت ایشان از نسل نو باشد. همچنین دلیل محکمی برای همه مخاطبانی که معتقدند جوانان ما افرادی سطحی هستند. ایشان بیان می‌کند «من با صراحت به پدران و مادران حاضر در این جلسه اعلام می‌کنم که در نسل جوان و نوجوان درصد گرایش فطری به حق و عدل و خیر نسبت به نسل میان‌سال و قدیمی بسیار بالاتر است. البته ممکن است در وجود شخص یا اشخاصی میزان حق‌پرستی و حق‌خواهی، حق‌دوستی، عدل‌دوستی و خیرخواهی بیش از دیگری باشد، اما این امر در اقلیت است، اما درصد و سطح حق‌گرایی، حق‌دوستی، حق‌پرستی، خیردوستی و به خصوص عدل‌دوستی در نسل جوان و نوجوان به طور معمول بالاتر است و چه تیره‌بختند قومی که از این زمینه خداداد و مساعد بهره‌برداری شایسته نکند! مبادا آن قوم تیره‌بخت ما باشیم!»
در این مساله که نسل نو حق‌پرست‌تر است و زمینه سازندگی بهتری در این نسل وجود دارد، تردیدی نیست، لیکن اسلام نظر جامعی به موضوع دارد و چه بسا ممکن است که پدر و مادری باشند که از فرزندان خود حق پرست‌تر باشند و ما شاهد این مسائل در روزگار خود باشیم و به همین دلایل، قرآن به فرزندان و والدین آنها جداگانه تأکید می‌کند که رعایت حال همدیگر را بنمایید، به فرزندان سفارش موکد دارد که بعد از اطاعت از خدا و رسول، از والدین خود اطاعت کنید و در جایی دیگر هم می‌فرماید که اگر پدر و مادر به فرزندان خود راه غیر از راه خدا را توصیه کنند، اطاعت نکنند و فقط مراعات حال آنها را نمایند.
این موارد زمینه‌های تربیتی در اندیشه‌های شهید بهشتی است که در قالب این نظریات به آن تأکید دارد. شهید بهشتی اعتقاد زیادی به تشکیلات، حزب و گروه دارد و تأکید می‌کند که نیروهای انقلاب می‌بایست یک کانون تشکیل دهند، تا ثمره همراهی و همدلی آنان در اجتماع هویدا شود. او می‌گوید «ضرورت انکارناپذیر این مقطع از انقلاب این است که تلاش‌ها به جای اینکه تلاش‌های موضعی باشند، تلاش‌های گسترده منسجم باشد. بحث بر سر این نیست که با چه نامی باشند، بحث سر این است که نیروهای مومن یکی شوند و جریانی نیرومند تشکیل دهند. بحث سر این است که معلمان بیایید تلاش کنید یک کانون گسترده اسلامی معلمان، در سطح کشور به وجود بیاورید. با هم متشکل شوید، هماهنگ شوید، همراه شوید، هم‎‌خط شوید تا بتوانید به صورت یک گروه گسترده در میدان اصلی‌تان در مدارس کار هماهنگ کنید.»
در حوزه اجتماعی نگاه شهید بهشتی به تشکیلات و اجتماع مومنان در یک کانون است تا بتوانند موثر واقع شوند. گروه‌های سیاسی هم اگر تشکیلات منسجمی نداشته باشند، توفیقی نخواهند داشت.
شهید بهشتی در خصوص آیه ذیل نیز دیدگاه مبسوطی دارند که پایان‌بخش مقاله ماست.
لا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی ۚ فَمَن یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَالله سَمِیعٌ عَلِیمٌ
در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است و خداوند شنوای داناست. این آیه از قرآن در ادبیات کسانی که می‌خواهند بدون قید و بند زندگی کنند و نام خود را هم مسلمان می‌نامند بسیار شنیده می‌شود؛ لیکن ایشان نگاه دقیق‌تری دارد «اجباری در انتخاب آیین زیستن نباشد، آنچه هست روشن کردن راه و بیراهه است. چنین کنید که هر کس به خدا ایمان آورد، هر کس به طاغوت کفر ورزید و پشت کرد و به خدایی رو آورد، دریابد که رشته‌ای را در دست گرفته که گسستن در آن راه ندارد و می‌تواند تا آخر آن راه را برود.»
ایشان معتقدند هر کس بر این مهم وارد شد، می‌بایست الزامات آن را رعایت کند. عدم اجبار برای قبل از پذیرش این اصول است، لیکن اگر پذیرفت تابع آیین و مناسک دینی خواهد بود.
نکته‌ای که شهید بهشتی بر آن تأکید دارد و یک تأکید مدیریتی می‌باشد، حرکت پذیرنده دین در همه امور، بر اساس شناخت خود و تقید و الزاماتی است که در گرو این مسئولیت برای وی منظور شده است. شهید بهشتی در خصوص مسائل سیاسی، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی حوزه‍‎‌های مختلفی را معرفی کرده و در تألیفات و سخنرانی‌هایش به صورت مبسوط به آن پرداخته است.

نویسنده: حسین نامور

مقاله ها مرتبط