شاپور، فرزند محمدرضا سردار فاتح بختیاری است كه در ۱۲۹۴.ش در چهارمحال متولد شد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه، برای ادامۀ تحصیل به بیروت رفت و از آنجا نیز رهسپار پاریس شد و از دانشگاه پاریس، دکترای حقوق بینالملل و از دانشگاه سوربن، دکترای علوم سیاسی گرفت. نامبرده به زبانهای فرانسه و آلمانی تسلط داشت و با زبانهای عربی و انگلیسی نیز آشنا بود. در جنگ جهانی دوم با درجۀ افسری به اجبار، دو سال در قشون فرانسه خدمت کرد. در ۱۳۲۴ به وطن بازگشت و به استخدام وزارت کار و تبلیغات درآمد. نخستین سمت او، ریاست ادارۀ کل کار خوزستان بود. سپس مدیرکل آنجا شد و در زمان خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس در همین مقام بود. در اواسط ۱۳۳۰ به معاونت وزارت کار منصوب شد و تا کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اين سمت بود. پس از کودتا، از کار برکنار و مدتی نیز بازداشت شد. پس از آزادی از زندان، به بخش خصوصی رفت و به عنوان عضو جبهۀ ملی فعالیت مخفی داشت. او در تجدید حیات جبهۀ ملی از ارکان اساسی بود و محمد مصدق را رهبر منحصر به فرد ایران میدانست. چندین بار زندانی شد تا سرانجام معاون دبیرکل جبهۀ ملی و دبیرکل حزب ایران شد.
خانوادۀ شاپور بختیار بختیار دو بار ازدواج کرد. از همسر فرانسوی خویش دارای دو پسر و دو دختر شد که یکی از دخترانش پس از قتل او درگذشت. از همسر ایرانیاش که نوۀ عمویش بود، دارای پسری به نام گودرز شد که فعلا در آمریکا است.
بختیار، پسرخالۀ پسردايی فرح بود و با ملکه ثریا همسر دوم شاه، رابطۀ نسبی داشت.
نخست وزیری شاپور بختیار در اوایل دی ماه ۱۳۵۷ شاه در اندیشۀ ترک وطن بود و میخواست کشور را به فردی تحویل دهد. سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک، بختيار را به شاه پیشنهاد کرد که مورد پذیرش واقع شد.
«میتوان گفت که این تیمِ شهبانو و مخصوصا رضا قطبی بود که در انتخاب بختیار به نخستوزیری دست داشت... آقای دکتر بختیار در اصل پسرخاله رضا قطبی است... لذا گروه یاران فرح با اقدامات و مقدمهچینیهايی که کردند و سنگهايی که بر سر راه نخستوزیری کسانی مثل دکتر صدیقی انداختند، زمینه را برای بختیار فراهم کردند و سرانجام نیز حرفشان را به کرسی نشاندند. بدین ترتیب پسرخالۀ پسردايی فرح به نخستوزیری رسید.»
(۱) «میخواهم... دو نکته مهم را یادآوری کنم که هر دو نکته مربوط میشود به این امر که نخستوزیری بختیار چیزی جز ادامه برنامه شهبانو نبود. این دو نکته عبارتند از:
ـ از اشخاص مطلع و نزدیکان شنیدم که هنگامی که شاه قصد ترک ایران را داشت، شهبانو مایل به این بود که خودش در تهران بماند، اما شاه با این امر مخالفت کرد و او ناگزیر و برخلاف میل باطنیاش همراه شاه، تهران را ترک گفت. بیتردید نظر فرح این بود که بماند تا شاید بتواند نخستوزیری بختیار را جا بیندازد.
ـ اگر شهبانو ناگزیر شد که همراه شاه تهران را ترک کند، دو تن از مهمترین مشاوران و اعضای تیمش که در تهیه و اجرای برنامههای او نقش اساسی داشتند در تهران ماندند. این دو نفر یکی رضا قطبی بود و دیگری فریدون جوادی که به دولت بختیار که در حقیقت زايیده برنامهریزی خود آنها بود امید داشتند. به همین علت هم در حالیکه همه بستگان و نزدیکان درباری، کشور را ترک گفتند این دو تن ماندند تا این که دولت بختیار، آنطور که میشد حدس زد، ساقط شد و آنها بعد از پیروزی انقلاب ناگزیر به اختفا پناه بردند. بعدها شهبانو برای خروج این دو نفر از کشور سه میلیون دلار هزینه کرد و آنها را نجات داد.»
(۲) شروط آسان بختیار برای تصدی ریاست دولت، پاسخ مثبت شاه را به همراه داشت. این شروط عبارت بودند از:
ـ برای نخست وزیری او از مجلسین رای اعتماد گرفته شود.
ـ شاه، موقتا ایران را ترک کند.
شایان ذکر است که شرط نخست از طرف بختیار مزورانه بود زیرا میدانست که برای شاه بازگشتی نیست و امکان دارد دیگران در برابرش سد ایجاد کنند. به همین منظور در پی آن بود که نخست وزیری خود را قانونی کند. او پس از دریافت ریاست دولت، بلافاصله از جبهۀ ملی و دبیرکلی حزب ایران اخراج شد و بدینگونه قدرتی را که به اتکای آن نخست وزیری را پذیرفته بود، از دست داد.
بختیار با ایراد سخنرانی در رادیو و تلویزیون، طی قسمنامهای خواست آرامشی در کشور برقرار سازد. در سخنرانی مزبور، خود و اعضای جبهۀ ملی را در اوضاع نابسامان ۲۵ سال اخیر ایران مبرا دانست و قول داد کسانی که به جان، مال و ناموس مردم تعدی یا از بیتالمال سوءاستفاده کردهاند، به اشد مجازات گرفتار شوند. وی خود را مروج دین مبین اسلام، آزادی فردی و اجتماعی و طرفدار حقوق بشر معرفی کرد. همینطور وعدۀ لغو حکومت نظامی و آزادی زندانیان سیاسی را داد. امام خمینی(ره) نیز طی يك سخنرانی در پاریس، دولت بختیار، شورای سلطنت و مجلسین را غیرقانونی خواندند و متذکر شدند که تمامی اینها باید از بین بروند.
در میان وزیران بختیار به جز میرفندرسکی وزیر امورخارجه، منوچهر آریانا وزیر کار، عباسقلی بختیار وزیر صنایع و معادن که در گذشته مدتی معاون وزارتخانه بودند، دیگر وزیران افراد عادی بودند.
بختیار در ۲۱ دی ماه در مجلس شورای ملی، رئوس فوری برنامههای سیاست داخلی دولتش را به آگاهی نمایندگان رساند. این رئوس ۱۷ مورد هستند که مهمترین آنها عبارت بودند از:
انحلال ساواک، محاکمۀ سریع غارتگران، رسیدگی به کارهای خلاف گذشته، آزادی تمام زندانیان سیاسی و اعادۀ حیثیت آنها، پرداخت غرامت به زندانیان سیاسی، لغو تدریجی حکومت نظامی، ایجاد همکاری نزدیک بین دولت و روحانیون و ایجاد امنیت اجتماعی در پناه قانون. در ۲۶ دی ماه پس از این که کابینۀ بختیار رای اعتماد گرفت، شاه و فرح برای همیشه ایران را ترک کردند.
از روز دهم تا بیست و ششم دی ماه که بختیار سرگرم سر و سامان دادن به امور نخستوزیری بود، رویدادهای ناگواری در کشور رخ داد که شهدا و مجروحان فراوانی بر جای گذاشت.
از روزی که دولت بختیار از سوی امام خمینی(ره) غیرقانونی اعلام و توصیه شد که وزرا را به وزارتخانهها راه ندهند، بهطور عملی از اعضای کابینه سلب اعتماد و اختیار شد.
«سید جلالالدین تهرانی رئیس شورای سلطنت، دو روز پس از خروج شاه از ایران به توصیۀ اعضای شورای سلطنت مخصوصا شاپور بختیار، برای ملاقات و مذاکره با امام خمینی عازم پاریس شد ولی پیام امام خمینی بر غیرقانونی بودن شورای سلطنت، این ملاقات را غیرممکن ساخت و شرط ملاقات، استعفای کتبی با اعلام این نکته که شورای سلطنت غیرقانونی بوده است شد.»
(۳) بختیار از روزی که شاه ایران را ترک کرد، با مسئلۀ تازهای تحت عنوان «نخستوزیر غیرقانونی» مواجه بود. مصاحبۀ بختیار با رادیو و تلویزیون فرانسه و حمله به شاه مبنی بر این که قانون اساسی را نقض کرده است، اما بختیار میخواهد آن را احیا کند، از دیگر اقدامات او است.
در ۳ بهمن ماه ۱۳۵۷ کمیتۀ برگزاری استقبال از امام خمینی(ره) تشکیل شد و کار خود را آغاز کرد. دولت بختیار در مقابل برای جلوگیری از ورود ایشان، به تمامی شرکتهای هواپیمایی بینالمللی اعلام کرد که به تهران پرواز نکنند. دولت نیز تعداد زیادی تانک و زرهپوش در فرودگاه مهرآباد متمرکز کرد. همینطور تمام فرودگاههای کشور به مدت سه روز بسته شدند. پیامد ماجرا نیز آن بود که نزدیکان امام خمینی(ره) اعلام کردند به مناسبت بسته بودن فرودگاهها، سفر ایشان به تهران دو روز به تعویق افتاده است.
به دنبال اتخاذ این تصمیم دولت، میلیونها تن در کشور به راهپیمایی پرداختند. روحانیون مبارز تهران نیز در مسجد دانشگاه متحصن شدند و طی اعلامیههای فراوان از دولت بختیار به شدت انتقاد کردند. سرانجام این دو اقدام موجب شد بختیار تسلیم شود و روز نهم بهمن ماه دستور بازگشایی فرودگاه را صادر کند. «بختیار در همان روز اعلام کرد، در راه بازگشت امام خمینی مانعی نیست. او افزود استعفا نمیدهم، به پاریس نمیروم، به هر کاری دست میزنم تا جنگ مسلحانه روی ندهد و حفظ استقلال و تمامیت ایران از [امام] خمینی و شاه مهمتر است... با انتخابات برای هر چیز حتی تغییر رژیم حاضرم، اما زیر بار زور نمیروم.»
(۴) امام خمینی(ره) در روز دوازدهم بهمن ماه به تهران وارد شدند. روز ۱۴ بهمن ساعت ۹ بامداد، امام خمینی(ره) در محل مدرسۀ شمارۀ ۲ علوی مصاحبهای مطبوعاتی داشتند که قریب ۳۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی در آن شرکت داشتند. ایشان در مصاحبۀ مذکور بیان داشتند که «رژیم سلطنتی از اول غیرقانونی بود، مجلس مؤسسان به زور تشکیل شد، به این ترتیب شاه از اول جنبۀ قانونی نداشت، ما این دولت را نمیتوانیم بپذیریم، ملت ایران رای به سقوط سلطنت داده است، بنابراین ما نه مجلس را قبول داریم و نه حکومت را قانونی میدانیم، باید دولت کنار برود و شورای انقلاب و حکومت موقت تعیین خواهد شد.»
(۵) بختیار نیز در پاسخ بیان داشت که حاضر به همکاری با طرفداران آیتالله خمینی است.
«بعد از همه مشکلات [امام]خمینی، شاه و قانون اساسی، مشکل اصلی، وجود وحدت در ایران است... در ۵۰ سال گذشته ارتش تا این حد از یک نخستوزیر اطاعت نداشته است ولی وی تاکید کرد که نمیخواهد از ارتش علیه مردم استفاده کند زیرا این عمل نه دموکراتیک خواهد بود و نه عاقلانه. بختیار گفت من به مخالفین هشدار دادهام اگر قطره خونی بر زمین بریزد، من گناهکاران را معرفی خواهم کرد. بختیار روشن ساخت که او نه تنها وزرای طرفدار امام خمینی را در یک دولت ملی خواهد پذیرفت، بلکه نقش آیتالله را در رابطه با حل و فصل مسائل اجتماعی و مذهبی نیز میپذیرد. بختیار در مصاحبۀ دیگری اظهار نمود ایران یک دولت دارد. بیشتر از این قابل تحمل نیست، نه برای بنده، نه برای شما و نه برای هیچ ایرانی دیگر ممکن است. نه با شاه سازش میکنم و نه با [امام]خمینی. به آیتالله خمینی اجازۀ تشکیل دولت موقت را نمیدهم. کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند تیرباران میکنم. همه نظرات امام خمینی را در لباس قانون تحقق میبخشم. جواب کوکتل مولوتف را با کوکتل مولوتف میدهم. دولت اسلامی(در حد شهر قم) آزاد است و ما هم یک واتیکان پیدا میکنیم. نخستوزیر منتخب، اما اگر وارد عمل شود توقیف خواهد شد.»
(۶) در روز ۱۶ بهمن ماه ۱۳۵۷، امام خمینی(ره) طی فرمانی، مهدی بازرگان را به عنوان نخستوزیر موقت تعیین کردند. سپس از ملت خواستند نظر موافقشان را دربارۀ دولت اسلامی بازرگان با تظاهرات آرام اظهار کنند. روز ۱۹ بهمن ماه این مهم انجام شد و میلیونها تن، دولت بازرگان را تایید کردند. در حالی که بازرگان در نطقی در دانشگاه، خطوط اصلی دولت موقت را اعلام میکرد، بختیار نیز در اتاقی دربسته مشغول مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی بود. او در این مصاحبه چنین گفت: «اگر آقای بازرگان میخواهند وزرايی در کابینۀ من داشته باشند حرفی ندارم. اتفاقا آدمهای باارزشی هم در اطراف ایشان هستند. اگر ایشان بخواهند راجع به انتخابات، راجع به آینده قانون اساسی، راجع به اینگونه مسائل صحبت کنند، بنده آمادگی دارم ولی به عنوان این که بنده استعفا بدهم به نفع ایشان یا به نفع هر دولت دیگری، این مسئله به نظر من در شرایط کنونی قابل طرح نیست.»
(۷) بختیار در این مصاحبه، دربارۀ اعتصابات، وضع بازار، تغییر رژیم و جبهۀ ملی مطالبی بیان کرد، اما غافل بود که دیگر حکومت در دست وی نيست.
پیروزی انقلاب اسلامی و فرار بختیار از ایران انقلاب اسلامی مردم ایران، سرانجام در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ به پيروزي رسید و بختیار از کاخ نخستوزیری خارج و مخفی شد و سپس با دستهای پنهان به اروپا فرار کرد. بدینگونه حکومت ۳۷ روزۀ وی به پایان رسید.
«بختیار درباره فرارش از ایران چنین مینویسد: وقتی قرهباغی دربارۀ اعلامیه بیطرفی ارتش با من صحبت کرد و گوشی تلفن را گذاشتم، دانستم همه چیز از دست رفته است. از فرستنده رادیويی خواستم که تا یک ساعت دیگر اعلامیه را پخش نکنند تا بتوانم وسیله فرارم را مهیا سازم که ناگهان دیدم صدای اصابت فشنگها بر اتاقی که در آن نشسته بودم به گوش میرسد. خواستم هلیکوپتری به نخستوزیری بیاید. فاصله کوتاه نخستوزیری و دانشکده افسری را طی کرده، سوار هلیکوپتر شده و به مقصد نامعلومی رفتم. یک ساعت بعد مردم توانستند نخستوزیری را اشغال کنند. چند دقیقه بعد از خروج از نخستوزیری، زندگی مخفی من آغاز شد. تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیو ترانزیستوری بود. گوینده رادیو گفت شاپور بختیار به قتل رسیده و کمی بعد خبر تکذیب شد که من به قتل نرسیدهام. فردای آن روز شایع شد که دستگیر شدهام. این سرنوشت به نظرم از سرنوشت قبلی بهتر نبود. من سناریوی اولی را بر دومی ترجیح میدادم. آن روز محل اقامتم را عوض کردم. انزوای من شش ماه طول کشید... سه روز قبل از اعلام جمهوری اسلامی، یک نوار ۱۲ دقیقهای در مخفیگاه ضبط کردم که به آژانس خبرگزاری فرانسه و رویتر رسید و در سراسر دنیا پخش شد. آنچه را که داشت پیش میآمد، توضیح داده بودم. در پایان نوار هم با تمسخر گفته بودم که من به این جمهوری اسلامی رای نخواهم داد. من نمیتوانستم تا آخر عمر مخفی بمانم. باید به کشوری میرفتم که اجازه بدهد حرفهایم را بزنم و به مبارزه ادامه دهم... فکر میکردم که تا اینجا ۹۵درصد از نقشهام با موفقیت انجام شده است... دقایقی گذشت تا این که هواپیما به پرواز درآمد و خیال من هم راحت شد. برای این که برگشتن هواپیما دیگر مقدور نبود.»
(۸) بختیار در اوج بحران سیاسی ایران به حکومت دست یافت. در دولت بختیار بود که پس از ۶۱ روز، اعتصاب روزنامهنگاران خاتمه یافت و گروهی از رجال از جمله امیرعباس هویدا بازداشت شدند. حتی بختیار بر این باور بود که با اعدام هویدا میتواند رژیم را از خطر سقوط نجات دهد. شاه نیز نظر موافق داشت.
بختیار چهل و سومین نخستوزیر دورۀ مشروطیت و سی و یکمین نخستوزیر دورۀ محمدرضاشاه است. بختیار در تابستان ۱۳۵۸ در پاریس با جمهوری اسلامی درافتاد و نهضت مقاومت ملی ایران را در آنجا تشکیل داد.
ارتشبد عباس قرهباغی در مصاحبهای با رادیو صدای ایران در لوسآنجلس که در کتابی با عنوان «گفتوگوهای ارتشبد قرهباغی» در آمریکا چاپ شده است، دربارۀ بختیار چنین میگوید:
«متاسفانه بعد از وقایع ۵۷ در خارج از کشور، مسائل زیادی پیش آمد. از جمله مسئله آقای بختیار. ایشان با گرفتن پولهای زیادی که به اقرار خودشان به ۶۰ میلیون دلار رسید. به موجب کتابی به نام «تحقیقات در مورد کشته شدن بختیار» که به قلم دو روزنامهنگار معروف در فرانسه نوشته شده، ابتدا ایشان ۱۰ میلیون دلار برای کودتای نوژه گرفته بودند و ۵۰ میلیون دلار هم بعدا گرفتند ولی متاسفانه ایشان با این پولها، تمام مغرضین و اشخاصی را که غیر مسئول بودند و پایبند به اصول اخلاقی نبودند، تشویق به شایعهسازی و این نوع کارها میکردند.»
(۹) «متأسفانه بخش بزرگ این پول حیف و میل شده است. یک رقم در کودتای نوژه خرج شد که سر به میلیونها دلار میزند. رقم بزرگ دیگری هم برای خرید اسلحه در نظر گرفته شده بود که میبایست با دو کشتی در یکی از بنادر ایران تحویل مسئول شاخه نظامی، هادی عزیز مرادی میشد، اما از کشتیها و اسلحه خبری نشد که نشد. بعدا گفته شد که مقداری از این سلاحها از اردوگاه مجاهدین افغان... سردرآورده است.»
(۱۰) پایان کار بختیار کار بختیار چنین به پایان رسید:
«بختیار دو بار در پاریس مورد سوءقصد قرار گرفت. یک بار انیس نقاش قصد قتل او را داشت که توفیق نیافت ولی چند نفر دیگر از همراهانش به قتل رسیدند. بار دیگر روز ۱۶ مرداد سال ۱۳۷۰در محل کار و زندگی خود در سورن در حوالی شهر پاریس در سن ۷۶ سالگی به قتل رسید.»
(۱۲) بدینگونه با قتل شاپور بختیار در خارج از کشور، طومار نخستوزیران دورۀ پهلوی دوم برای همیشه بسته شد.
پرونده قتل بختیار، سر و صدای فراوانی تولید کرد و رسیدگی به پرونده قتل او به بروگیر بازپرس فرانسه ارجاع شد. محاکمه متهمین به قتل دکتر بختیار مدتها در پاریس به طول انجامید و خیلی از دوستان و بستگان بختیار در دادگاه حضور داشته و مطالبی با عنوان شاهد بیان داشتند. متهمین ۹ نفر بودند که شش نفر متواری شدند. برای سه تن از متهمین حاضر در دادگاه چنین رای صادر شد: علی وکیلیراد حبس ابد، مسعود هندی ده سال زندان، زینالعابدین سرحدی تبرئه. فریدون بویراحمدی، محمد آزادی، حسین شیخعطار، ناصر قاسمینژاد، غلامحسین شوریدهشیرازینژاد، مسعود ادیبسوی متهمین فراری، غیابا محکومیت یافتند. شاپور بختیار در قبرستان مون پارناس به خاک سپرده شد.
(۱۳) نهضت مقاومت ملی با ترور بختیار به فعالیت خود ادامه داد، اما موقعیت زمانِ حیات او را نیافت. بختیار دوستان زیاد و دشمنان سرسختی داشت. «طرفدارانش قاطعیت و رشادت او را میستایند. مخالفینش به پولهايی که در دوران تلاش نهضت مقاومت ملی به سازمانش کمک شد، ایراد میگیرند و میگویند او در زمان نخستوزیری میخواست جمهوری اعلام کند که توفیقی نیافت.»
(۱۴) نویسنده: سعیده مرادخانی
پینوشتها ۱. پس از سقوط، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، بیجا: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۱، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۶/ اسکندر دلدم،
خاطرات من و فرح پهلوی، ج ۳، چ ۳، تهران: بهآفرین، ۱۳۸۰، ص ۱۰۴۷ ـ ۱۰۴۶.
۲. همان، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۱.
۳. باقر عاقلی،
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۱، تهران: نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۲۹۲.
۴. همان، ص ۲۹۴.
۵. همان.
۶. همان، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۴.
۷. همان، ص ۲۹۷.
۸. سعید قانعی و محمدعلی علمی،
نخستوزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار، تهران: انتشارات علمی با همکاری نشر آسونه، ۱۳۹۱، ص ۷۵۱ ـ ۷۴۹.
۹. همان، ص ۷۵۱.
۱۰. همان، ص ۷۵۳.
۱۱. به گفتۀ عاقلی، در
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۱، ص ۲۹۷: نامبرده «در ۱۵ خرداد ماه ۱۳۷۰ در ویلای مسکونیاش در حومۀ پاریس به قتل رسید.»
۱۲. سعید قانعی و محمدعلی علمی، ص ۷۳۶.
۱۳. همان، ص ۷۵۶ ـ ۷۵۵.
۱۴. همان، ص ۷۳۶.
منابع ۱. پس از سقوط: خاطرات احمدعلی مسعود انصاری. بیجا: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۱.
۲. دلدم، اسکندر.
خاطرات من و فرح پهلوی. ج ۳. چ ۳. تهران: بهآفرین، ۱۳۸۰.
۳. عاقلی، باقر.
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران. ج ۱. تهران: نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰.
۴. قانعی، سعید و محمدعلی علمی.
نخستوزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار. تهران: انتشارات علمی با همکاری نشر آسونه، ۱۳۹۱.