اشاره: استاد شهید مرتضی مطهری از آن دسته آدمهایی است که وجوه شخصیتی گستردهای دارد یعنی گاهی میتوان به او به عنوان یک روحانیِ مفسر قرآن نگاه کرد، گاهی یک متفکر و فیلسوف و دانشمند، گاهی یک فرد مبارز و انقلابی، گاهی یک معلم جامعه، گاهی یک مُصلح عملگرا و گاهی...
اما همه این وجوه مطهر و عمیق را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. یکی زمانشناسی و دیگری مخاطبشناسی. در واقع شهید مطهری در کنار تقوا، نظم و روحیه تلاشگری، با استعداد و نبوغ خود میدانست باید چه وقت و چه چیزی را بیاموزد و آن آموزهها را چه زمانی و به چه کسانی منتقل کند و به عنوان یک فرد درسِ دین خوانده، پاسخگوی شبهات و مسائل روزگار خود باشد. این مقاله سعی کرده پژوهش مختصری درباره دو خصلت زمانشناسی و مخاطبشناسی این استاد شهید داشته باشد.
مرتضایی که استاد شهید مطهری شد... شهید مطهری در سال ۱۳۰۱ در روستای فریمان خراسان رضوی متولد شد. پدرش شیخ «محمد حسین» از آنجا که روحانی اهل تقوایی بود، لقب «مطهری» داشت. مادرش سکینه خانم هم دختر یک روحانی با فضیلت بود و تا قبل از ازدواج، در محضر پدرش درس میخواند. او علاوه بر انجام وظایف همسری و مادری، به دختران و زنان فریمانی درس میداد و سؤالات دینیشان را جواب میگفت و در ضمن طب سنتی هم میدانست. به این شکل شهید مطهری در خانوادهای بزرگ شد که درس خواندن و درس دادن و تفکر کردن جزء وجوه شخصیتی اعضایش بود. در واقع میتوان گفت استاد شهید روحیه تقوامحوری، علمدوستی، تلاشگری و به فکر دیگران بودن و مبارزه کردن با هر بدی و ظلم را در خانواده و از کودکی به شکل عملی از پدر و مادر آموخت، اما قطعاً خود با اراده قوی به دنبال تقویت این صفات مثبت در درونش بود. شهید مطهری تحصیلات مقدماتی را در نزد پدر آموخت و در ۱۳ سالگی به همراه برادرش راهی حوزه علمیه مشهد شد
۱.
اصلاح جامعه از پایین به بالا استاد مطهری معتقد بود فساد از سطوح بالای جامعه آغاز میشود و کمکم به سطوح پایین سرایت میکند. با این حال، برای اصلاح مفاسد باید برعکس عمل کرد یعنی از سطوح پایین شروع کرد و با تغییر جهت عقاید عموم به سوی حق و حقیقت، به سطوح بالای جامعه رسید. این تفکر البته از مطالعه عمیق نهجالبلاغه و از آموزههای ناب امیرالمومنین
(ع) در ذهن استاد شکل گرفته بود. جالب است که خود ایشان نحوه متصل شدن به آموزههای نهجالبلاغه را اینگونه تعریف میکند:
تابستان سال ۱۳۲۰ برای فرار از گرما از قم به اصفهان رفته بودم و در آنجا هممباحثهایام که اهل اصفهان بود پیشنهاد کرد که به مدرسه صدر برویم و از محضر حاجآقا شیرازی که نهجالبلاغه درس میداد، استفاده کنیم. این پیشنهاد برای من سنگین بود. طلبهای که کفایۀ اصول میخواند، چه حاجت دارد که پای درس نهجالبلاغه برود؟ نهجالبلاغه را خودش مطالعه میکند و با نیروی اصل بر برائت و استصحاب مشکلاتش را حل میکند، اما چون تعطیل بود و کاری نداشتیم و این پیشنهاد از طرف هممباحثهایام بود، پذیرفتم، اما زود به اشتباه بزرگ خودم پی بردم. دانستم که نهجالبلاغه را نمیشناختم...
۲»

اینچنین استاد که از سال ۱۳۲۰ مطالعات عمیقش را درباره نهجالبلاغه آغاز کرد، «انسان کامل» را درک کرد و به دنبال عرضه این الگوی بیبدیل به جامعه بود. ایدهای که باعث شد استاد شهید در اواخر سال ۱۳۳۰ به نوشتن دو جلد کتاب «داستان راستان» برای کودکان و نوجوانان کشور بپردازد تا آن الگو را در قالب داستان زندگانی ائمه اطهار
(ع) به جامعه ارایه کند. میتوان گفت شهید مطهری با انتخاب مخاطب کودک و نوجوان، به دنبال اصلاح الگوهای ذهنی جامعه از پایین به بالا بود.
شهید مطهری در دانشگاه استاد تا سال ۱۳۳۱ در حوزه علمیه قم از محضر اساتید بزرگی استفاده کرد و بهویژه از استاد عزیزش امام
(ره) -که چون پدر او را دوست داشت- فلسفه و اخلاق را فراگرفت و چندین سال هم در کلاسهای تفسیر علامه طباطبایی و فلسفه او شرکت کرد و کولهباری از علم را فراهم کرد. بعد از آن به جهت کدورتهایی که از فضای حوزه علمیه قم به خاطر انجام نشدن اصلاحات مورد نظر امام در ساختار حوزه داشت، دیگر نتوانست در قم بماند و راهی تهران شد
۳. در تهران، تدریس را در مدرسه مروی شروع کرد تا این که در سال ۱۳۳۳ رئیس دانشکده علوم معقول و منقول(دانشکده الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران تصمیم گرفت تا از برخی فضلا جهت تدریس در آن دانشکده دعوت کند. طبق آییننامه دانشکده، فضلایی که فاقد مدرک بودند، میبایست در یک سلسله امتحانها شرکت کنند. شهید مطهری هم به اصرار برادرش برای شرکت در امتحان ثبتنام کرد. او در طی نامهای به دانشکده معقول و منقول اینطور نوشت:
بسمه تعالی
دفتر دانشکده محترم معقول و منقول تهران
نظر به آگهی که از طرف اداره کارگزینی دانشگاه محترم تهران برای استخدام یک نفر دانشیار کلام و فلسفه قدیم در آن دانشکده محترم شده است، اینجانب مرتضی مطهری دارای تصدیق مدرسی در رشته معقول و دارای تألیفات فلسفی هستم از جمله پاورقیهایی برای جلد اول کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» که به طبع رسیده و جلد دوم آن تحت طبع است ولذیالاقتضا به آن دفتر محترم تقدیم خواهد شد، خود را به عنوان داوطلب به آن اداره محترم معرفی میکنم. مرتضی مطهری ۳۳/۱۱/۱۰.
پس از برگزاری امتحان و مصاحبه تخصصی، از شهید مطهری برای تدریس در این دانشکده دعوت به عمل آمد
۴. این به معنای آن است که اولاً برخلاف برخی از روشنفکران که ادعا کردهاند آنها شهید مطهری را به دانشگاه معرفی و باعث معروفیتش شدند، خود شهید مطهری بدون هیچواسطهای و با شرکت در آزمون همگانیِ جذب استاد وارد فضای دانشگاه تهران شد. همچنین این که شهید مطهری مانند شهید مفتح، دانشگاه را مجرایی برای ارتباط با نسل جوان و ورود به این بخش را پیوند میان حوزه و دانشگاه میدانست.
او جواب مارکسیستها را میداد در دهه ۳۰ تا ۵۰ شمسی، فضای علمی کشور به سمت مارکسیسم گرایش داشت و کمونیستها هر روز یک شبهه جدید نسبت به عقاید دینی مردم در مجلات، محافل روشنفکری و حتی کلاسهای درس ایجاد میکردند. شهید مطهری که این وضعیت را به بهترین شکل درک میکرد، شروع به پاسخگویی به شبهات مارکسیستها کرد ولی به صورت غیرمستقیم. در واقع شهید مطهری در خلال بیان تاریخ اسلام، مباحث دینی و حتی سیره نبوی در جلسات درس، سخنرانیها و یا مقالاتش، شبهات مارکسیستها را مطرح و به آنها پاسخ میگفت. بهطور مثال ایشان در مقاله «موج اسلامی» که در سال ۱۳۴۶ و به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت حضرت رسول
(ص) نوشت، بیان میدارد که:
انصاف این است که علی
(ع) در زندگی خود این اصل مارکس را نقض کرد که یک انسان نمیتواند در کاخ و کوخ یکجور فکر کند...
۵ در واقع شهید مطهری با شناخت کامل مبانی تفکری مادیگرایان به نقد آن و بیان پاسخ شبهات اقدام میکرد. او همیشه به دنبال خواندن مطالب و مقالات مخالفان اسلام بود تا از آخرین شبههها و ادعاهایشان باخبر باشد. در این زمینه شهید باهنر خاطرهای جالب از شهید مطهری تعریف میکند:
کتابی منتشر شده بود که مطالبی علیه اسلام در آن وجود داشت و ایشان به دنبال آن بود. نسخهای را از آن پیدا کردم و دو نسخه کپی گرفتم و یکی را به استاد دادم و یکی را پیش خودم نگهداشتم. شاید بیش از ۲۰ روز نگذشته بود که ایشان از من سؤال کرد: با آن کتاب چه کردی؟ گفتم: من هنوز مطالعه نکردهام. اما دیدم ایشان فصل به فصل کتاب را خوانده و نقاط ضعف آن را در ۳۵۰ محور مشخص کرده
۶...
قیام علیه یزیدیان زمان از آنجا که در دوره پهلوی اول و دوم، مردم ایران با تمام وجود سلطه استعمار و غارت منابع کشور را دیده بودند، همچنین دینستیزی و ترویج فساد را از سوی دربار مشاهده کرده و از طرف دیگر ظلم و ستم و کشتار بیرحمانه حکومت را درک کرده بودند، فکر مبارزه با حکومت جائر و ستمگر پهلوی در اذهان جوانان وجود داشت ولی از آنجا که در آن زمان، تفکر مبارزه با حکومتهای خودکامه بر مبنای گرایش به مارکسیسم رواج داشت، شهید مطهری به دنبال جذب نگاه بدنه مذهبی کشور به سوی ماهیت قیام امام حسین
(ع) و تبیین شعار «هیهات من الذله» بود.
به همین دلیل سلسله مباحث خود را درباره هدف قیام اباعبدالله الحسین
(ع)، تحت عنوان حماسه حسینی از سال ۱۳۴۷ در حسینیه ارشاد شروع کرد و در سال بعد هم ادامه داد. همچنین وی در محرمهای سال ۱۳۵۰ در مسجد جاوید با موضوع «عنصر تبلیغ در نهضت حسینی»، ۱۳۵۲ در مسجدجامع نارمک با موضوع «شعارهای عاشورا»، ۱۳۵۶ در جلسات هفتگی یزدیهای مقیم مرکز با موضوع «تحلیل واقعه عاشورا» و... درباره ماهیت قیام امام حسین
(ع) و الگودهی به مردم برای حسینی عمل کردن، صحبت کرد
۷.
برقراری ارتباط؛ با نسل جوان و طبقه عامه مجموعه گفتارهایی درباره «رهبری نسل جوان» را شهید مطهری در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ در محفل ماهانه دینی در تهران بیان کرد و در همان دوره هم مجموعه گفتارهای «انسان و سرنوشت» را برای جلسات جوانان عضو هیئتهای مؤتلفه اسلامی تبیین کرد. باید این مطلب را در نظر داشت که در نظر شهید مطهری، نسل جوان فقط شامل جوانان نمیشد. ایشان نسل جوان را اینگونه تعریف میکند:
وقتی که میگوییم نسل جوان، مقصود حتماً طبقه جوان نیست، مقصود طبقهای است که بر اثر تحصیلات و آشنایی با تمدن جدید، دارای طرز تفکر مخصوصی است، اما اکثریت این نسل را جوانان تشکیل میدهند
۸.
هم زمان، استاد شهید از عموم مردم هم غافل نبود و در طول سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ سلسله مباحث تفسیر قرآن را برای نمازگزارن مسجد الجواد تهران میگفت. مباحثی که به شکل ساده و همهفهم، آیات قرآن را برای مخاطب عام بیان میکرد
۹. از طرف دیگر استاد شهید مطهری از متفکرین و نخبگان هم غافل نبود و در منزل خود برای آنها جلسات درس خصوصی با مباحث سنگین فلسفی برپا میکرد. مثلاً استاد در سال ۱۳۵۴ کلاس درس «منظومه حاج ملاهادی سبزواری» را برای تعدادی از اساتید فلسفه غرب دانشگاه تهران و تعدادی از دانشجویان مستعد رشته فلسفه در خانهاش برپا کرد
۱۰.
زمانشناسی و مخاطبشناسی، تا آخرین روز شهید مطهری همچنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تیزبینانه به دنبال پاسخ به سؤالات جدید بود. به همین خاطر سلسله مباحث خود را درباره تعریف انقلاب، سبب وقوع انقلاب اسلامی در ایران و حتی آسیبشناسی آفاتی که ممکن است در آینده به انقلاب اسلامی ضربه بزند مطرح کرد؛ مجموعه سخنرانیها و مقالاتی که بعدها در کتابی با عنوان «پیرامون انقلاب اسلامی» چاپ شد. مجموعهای که به دلیل وقوع شهادت این استاد گرامی ناتمام ماند
۱۱، اما نشان داد شهید مطهری تا آخرین روزهای حیات خود میدانست کدام موضوع اذهان جامعه را درگیر کرده و چه سوالاتی ممکن است در آینده ایجاد شود تا جوابهایش را پیشاپیش به پرسشگران ارایه کند.
و این مشت از خروار مخاطبشناسی و زمانشناسی شهید مطهری نشان میدهد که وجود مطهر او چه نعمتی برای اسلام، انقلاب و همه متفکران آزاداندیش بوده و همچنان هست.
این چنین است که امام خمینی
(ره) در سالروز شهادتش فرمود:
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و
خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار
خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید
.اکنون شنیده میشود که مخالفین
اسلام و گروههای ضدانقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلامشکن خود دست
جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه میکنم که کتابهای این استاد
عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود
۱۲.
نویسنده: انوشه میرمرعشی
پینوشت
۱. جمعی از فضلا و یاران،
سرگذشتهای ویژه از زندگی شهید مطهری، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۱۰ تا ۲۳.
۲. شهید مطهری،
مجموعه آثار، جلد۱، انتشارات صدرا، ۱۳۷۲، ص ۲۳۶.
۳. برای اطلاع بیشتر درباره اصلاح ساختار حوزه به وسیله امام
(ره) مراجعه شود به «زندگینامه سیاسی امام خمینی
(ره)» نوشته محمدحسن رجبی، سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، صفحات ۱۳۷ و ۱۴۶.
۴. عبدالله نصری،
حاصل عمر(سیری در اندیشههای استاد مطهری)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳، ص ۲۰ تا ۲۶.
۵. شهید مطهری،
سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، چاپ ۲۶، ۱۳۸۲، ص ۱۲ و ۶۸.
۶. جمعی از نویسندگان،
طلایهدار صبح(برگی از اندیشههای زلال شهید مطهری)، انتشارات بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۱۹.
۷. شهید مطهری،
مجموعه آثار ، جلد ۱۷، همان، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۹ و ۱۰.
۸. همان ، جلد ۲۴، همان، چاپ سوم، ۱۳۸۷، ص ۱۰ و ۵۲۳.
۹. همان ، جلد ۲۸، همان، چاپ اول، ۱۳۸۹، ص ۱۰.
۱۰. همان ، جلد ۹، همان، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص ۹.
۱۱. نجف لکزایی،
اندیشه سیاسی آیتالله مطهری، بوستان کتاب(قم)، چاپ سوم، ۱۳۸۳، ص ۲۳۸ و ۲۴۳.
۱۲.
صحیفه امام، جلد ۱۲، ص ۱۸۷ و ۱۸۸.