کارنامه منافقین سرشار از جنایت و خیانت در حق مردم ایران است. یکی از عجیبترین جنایات اما، تصفیههای درونگروهی، شکنجه و به قتل رساندن اعضای منتقدِ دیدگاه و عملکرد رهبران سازمان است. عملی که این سازمان تروریستی را حتی برای اعضای خودش تبدیل به یک فرقه مخوف کرده است.
یکی از دردآورترین این تصفیهها برای اعضایی اتفاق افتاد که در سال ۱۳۵۴ تغییر مواضع رهبران این سازمان را از تفکر مذهبی به الحادی(مارکسیست-لنینیستی) نپذیرفتند. از جمله افرادی که در همین راستا مظلومانه به شهادت رسید شهید «سیدمجید شریفواقفی» است. کسی که نامش امروز زینتبخش یکی از دانشگاههای بزرگ ایران است؛ دانشگاه شریف.
اما این که شریفواقفی که بود، چطور عضو سازمان مجاهدین خلق شد و رهبران سازمان چرا و چگونه او را به شهادت رساندند در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. بچه درسخوان مذهبی سیدمجید شریفواقفی در تاریخ ۱۳۲۷ در اصفهان به دنیا آمد. خانواده او اصالتا اهل نطنز بودند. نسب آنها به امام سجاد علیهالسلام میرسید. جد او سیدتاجالدین حسن به دلیل این که موقوفه زیاد داشت به «سیدواقف» معروف شده بود.
پدر مجید در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان به آموزش حرفه زریبافی اشتغال داشت. مادرش سیدهبتول بانویی بسیار مومن بود. سلوک و رفتار او بر سیدمجید بسیار تاثیرگذار بود. سیدمجید از شروع نوجوانی روحیهای مذهبی داشت. او از دبستان همراه با دوستانش جلسات قرآن خانگی برگزار میکرد. خواهرش سیدهمهین نیز از مهمانان با چای و قند پذیرایی میکرد و به صدای قرآن خواندنشان گوش میداد. سیدمجید از نوجوانی علاوه بر قرآن، اهل خواندن مفاتیحالجنان هم بود. از طرف دیگر، در کنار روحیه مذهبی بهشدت اهل درس و کتاب بود. تقریبا در تمام دوران تحصیلش جزو شاگردان ممتاز مدرسه بود. حتی
در پایان دبیرستان در مسابقات
معلومات عمومی شرکت کرد و رتبه سوم کشوری را به دست آورد.
کفنپوش ۱۵ خردادی به دلیل ارتباط سیدمجید با گروههای مذهبی در نوجوانی و در حالی که تنها ۱۵ سال داشت، در قیام ۱۵ خرداد ۴۲ به همراه کفنپوشان قمی شرکت کرد. از آن به بعد هم با توزیع اعلامیه و عکسهای امام(ره) به فعالیت سیاسی خود ادامه میداد.
او بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی قبول شد و با ورود به دانشگاه، مبارزه را به نوعی دیگر ادامه داد. مثلا با تشکیل انجمن اسلامی و تاسیس کتابخانه دانشگاه با قرار دادن انبوهی از کتابهای مذهبی در آن و برپایی جلسات سخنرانی و ترتیب دادن گردشهای علمی، زمینه مبارزه با رژیم پهلوی را در کنار قوی کردن بنیه اعتقادی در همدانشگاهیها ایجاد میکرد.
عضویت در سازمان و زندگی مخفی سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴ توسط چند دانشجو به مدیریت شهید محمد حنیفنژاد معروف به «ممد نوحه»
۱ تشکیل شد. این دانشجویان با گرایش شدید مذهبی، به دنبال مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی بودند.
شاید بتوان نقطه ضعف بزرگ موسسان این سازمان را در این نکته دانست که با وجود گرایشات مذهبی، ارتباطشان با علما و روحانیان کم بود. میتوان این مطلب را بهخاطر آن دانست که حضرت امام خمینی(ره) با مبارزه مسلحانه با رژیم مخالف بودند، بنابراین قاطبه علما و روحانیان مشی مسلحانه این گروه را تایید نمیکردند.
در
اواخر سال ۱۳۴۷ سیدمجید به عضویت سازمان درآمد. به این شکل علاوه بر تحصیل، به فعالیت در سازمان هم مشغول شد. شریفواقفی در تیر سال ۱۳۴۹ تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق به پایان رساند و به سربازی رفت. دوران نظام وظیفه او با آغاز زندگی مخفیاش ناتمام ماند.
تغییر مواضع سازمان در اسفند ۱۳۵۰ و پس از دستگیری و
سپس اعدام بنیانگذاران سازمان، افرادی چون بهرام آرام و تقی شهرام که دارای
عقاید مارکسیستی بودند، در راس شاخههای سازمان قرار گرفتند و آن را از مسیر
اسلامی منحرف کردند. رهبران جدید سازمان، بهویژه تقی شهرام که از زندان ساری یک فرار بهشدت مشکوک داشت، شروع به نقد تفکرات مذهبی بنیانگذاران سازمان کردند. آنها دلیل شکست و ضربه سال ۵۰ را حاکمیت تفکر اسلامی بر ذهن اعضا اعلام کردند و گفتند اگر تفکر مارکسیستی بر سازمان حاکم بود، دستگیری وسیع افراد و شکست عملیات مسلحانه اتفاق نمیافتاد.
البته رهبران جدید با کسانی که نقدهای آنها را نمیپذیرفتند و بر پایبندی بر عقاید اسلامی تاکید داشتند مقابله شدید میکردند و با زدن انگ و توهین و افترا درصدد منفعل کردن آنها بودند. مثلا تقی شهرام به سیدمجید لقب «انگل خانگی» و «خائن شماره یک» داده بود و بهشدت او را تحقیر میکرد.
پس از اعلام رسمی تغییر مواضع ایدئولوژیک در ابتدای سال ۱۳۵۴، رهبران سازمان به حذف آیه «فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اجراً عظیماً»
۲ از بالای نشان سازمان اقدام کردند. البته برای نشان دادن وابستگی خود به طبقه کارگر و شعارهای کمونیستی، تصویر مشت گره خوردهای را به نشان اضافه کردند.
شروع تصفیههای وسیع درونگروهی با تغییر مواضع رسمی سازمان، اعضایی که نمیخواستند از اصول عقاید خود دست بردارند به فکر انشعاب یا جدایی از سازمان افتادند. به همین دلیل رهبران سازمان شکنجه، لو دادن به ساواک، حتی قتل و سوزاندن جسد اعضایی را که مخالف تغییر مواضع بودند شروع کردند. به این شکل افرادی چون احمد احمد، قدیریان و همسرش طاهره سجادی، لبافی و... به ساواک لو داده شدند و حذف فیزیکی بقیه هم کلید خورد.
از آنجا که سیدمجید و
مرتضی صمدیهلباف تصمیم گرفته بودند گروهی جداگانه برای اعضای مسلمان سازمان تشکیل دهند، کادر مرکزی تصمیم گرفت که این دو فرد موثر را که قدرت جذب سایر اعضا را داشتند از میان بردارد.
شهادت سیدمجید سیدمجید در زمان مبارزه و زندگی مخفی با یکی از اعضای سازمان به نام لیلا زمردیان ازدواجِ سازمانی کرده بود. در این نوع ازدواجها هدف، مبارزه و تشکیل خانواده چریکی بود. زمردیان گرایشات مارکسیستی داشت. بر همین اساس، تقی شهرام لیلا را قانع کرد که قرار ملاقاتی با سیدمجید در یک جای دور افتاده و پرت بگذارد. در ساعت سه بعد از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ محسن خاموشی، حسین سیاهکلاه و وحید افراخته سرِ قرار حاضر شدند. این سه نفر بعد از روبهرو شدن با سیدمجید به طرف او شلیک کردند. سیدمجید در دم به شهادت رسید، اما آنها به این بسنده نکردند. برای فاش نشدن جنایتشان، بعد از انتقال جسد به بیابانهای اطراف مسگرآباد آن را آتش زدند.
با شهادت سیدمجید سلسله تصفیههای درونگروهی در سازمان شروع شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط مسعود رجوی چه در زمان حضور در ایران و چه بعد از آن در پادگان اشرف عراق ادامه پیدا کرد.
نویسنده: انوشه میرمرعشی
پینوشت
۱. شهید حنیفنژاد در خوابگاه دانشگاه برای امام حسین(ع) مجلس روضه برپا میکرد و نوحه میخواند.
۲. سوره نساء/ آیه ۹۵.
منابع
۱- ساسانپور، شهرزاد، عبور از سازمان، مجید شریفواقفی به روایت اسناد ساواک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶.
۲- کاظمی، محسن، خاطرات احمد احمد، انتشارات سوره مهر، چاپ هجدهم، ۱۳۹۵.
۳- ماهنامه شاهد یاران، ویژهنامه شهید شریفواقفی، شماره ۱۲۹.
۴- مهرآبادی، مظفر، بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷