۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

سرباز خستگی‌ناپذیر

سرباز خستگی‌ناپذیر

سرباز خستگی‌ناپذیر

جزئیات

نگاهی کوتاه به زندگی سراسر مبارزه و استقامت شهید آیت‌الله سید اسدالله مدنی/ به مناسبت ۲۰ شهریور، سالروزشهادت دومین شهید محراب آیت‌الله مدنی به دست منافقین

20 شهریور 1401
در سال ۱۲۹۳ هجری شمسی مقارن با ۱۳۲۳ هجری قمری، در خانه بزاز بازارچه آذرشهر تبریز (دهخوارقان)، سیداسدالله دیده به جهان گشود. در چهار سالگی مادر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و سختی به پایان رساند. عشق به فراگیری معارف از یک سو و تشویق‌های شائبه پدر از سوی دیگر، او را روانه حوزه‌های علمیه کرد. دروس ابتدایی را در حوزه علمیه یزد آموخت و سپس به شهر مقدس قم عزیمت کرد. در شانزده سالگی پدر را هم از دست داد و علی‌رغم مشکلات فراوان ناشی از درگذشت پدر و همچنین استبداد دوره رضاخانی، با پشتکار وافر به تحصیل علوم دین پرداخت. او پس از گذراندن مراحل مقدماتی از محضر اساتید بزرگ فقه، اصول و فلسفه همچون مرحوم آیت‌الله کوه‌کمری(ره) و آیت‌الله سید محمدنقی خوانساری(ره) بهره جست و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی(ره) شرف حضور یافت و از دروس فلسفه، اخلاق و عرفان ایشان بهره‌مند گردید و همین کلاس‌های درس سبب شد عشقش به حضرت امام(ره) فزونی یابد.
پس از آن، سال‌های هجرت از وطن را در کنار بارگاه مقدس امام علی(ع) زانوی ادب بر زمین نهاد و شب و روز در فضای آکنده از معنویت حوزه علمیه نجف، از دانش و معارف بزرگانی چون آیت‌الله حکیم، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله عبدالهادی شیرازی بهره برد و به درجه اجتهاد رسید.

آغاز مبارزات
آیت‌الله سید اسدالله مدنی، مبارزات سیاسی و اجتماعی خود را از سال ۱۳۳۱ و از دوران تحصیل در شهر قم آغاز کرد و در اولین گام به ستیز با بهائیت پرداخت. آیت‌الله مدنی، پس از اطلاع از وضعیت آشفته و بحرانی منطقه و احساس خطر برای مردم مسلمان، بی‌درنگ به زادگاه خود بازگشت و مبارزه‌اش را آغاز کرد. او با سخنرانی‌های روشنگرانه خود، مردم را علیه طرفداران و تبلیغ‌‌کنندگان مرام بهائیت بسیج کرد و با تحریم مصرف برق تولیدی توسط کارخانه‌جات آنان، جّو مبارزه با بهائیت را تشدید کرد و سرانجام، شهر مذهبی آذرشهر را از لوث وجود این فرقه استعماری پاک کرد.
ایشان سپس به مبارزه با دیگر مظاهر طاغوت پرداخت و درصدد تعطیلی کارخانه مشروب‌سازی آذرشهر برآمد. آیت‌الله مدنی، در عید فطر همان سال، نماز عید را با حضور گسترده مردم در تپه‌های اطراف آذرشهر برگزار کردند و در بازگشت، به همراه نمازگزاران راهپیمایی اعتراض‌آمیزی برپا کرده، به طرف کارخانه مشروب‌سازی حرکت کردند. دادستان تبریز در محل حاضر و وعده داد که تا پنج روز دیگر کارخانه برچیده شود. پس از این حوادث و در پی فشارهای رژیم پهلوی سرانجام ایشان زادگاه خود را ترک و به همراه خانواده‌شان به نجف اشرف بازگشت.

مبارزات شهید مدنی در نجف اشرف
مرحوم آیت‌الله مدنی، در حوزه علمیه نجف، در کنار فعالیت‌های علمی، لحظه‌ای از فعالیت‌های سیاسی غافل نبود و همواره در مسائل سیاسی و مبارزات علیه طاغوت پیشگام و پیشتاز بود.
ولی در دوران زمامداری جمال‌عبدالناصر، در رأس هیئتی از علما و فضلای نجف، برای افشای رژیم طاغوتی ایران به مصر سفر کرد. در همین حین، هنگامی که خبر تسلط آل‌سعود بر عربستان به آیت‌الله مدنی رسید، ایشان طلاب را جمع کرده و با بیان آن که در حجاز باید مبارزه چریکی انجام بشود، از آنان دعوت به حرکت به سوی حجاز کرد؛ اما ایشان به دلیل کار و فعالیت زیاد به خونریزی گلو و سینه مبتلا شده، در بستر بیماری افتاد.

همراهی با امام(ره)
در سال ۱۳۴۳ حرکت عظیم مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی(ره) در جهت سرنگونی رژیم طاغوت آغاز شد. آیت‌الله مدنی، نخستین کسی بود که در نجف به ندای هل من‌ ناصر ینصرونی امام لبیک گفته، با تعطیل کردن کلاس‌های خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی، در جهت افشای چهره‌ پلید رژیم مزدور پهلوی گام برداشت.
او در این زمان، در نجف، سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام(ره) به شمار می‌آمد. از زمان تبعید حضرت امام(ره) به نجف، آیت‌الله مدنی همواره یار و یاور ایشان بود و در راه مراد خویش به مبارزه علیه ظلم و ستم ادامه داد.

همدان سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱
آیت‌الله مدنی، در دوران اقامت خود در نجف، به طور مرتب به ایران سفر می‌کرد و در شهرهای مختلف به تبلیغ و روشنگری می‌پرداخت. ایشان حرکت تبلیغی خود را از همدان و از روستای «دره مرادبیک» آغاز کرد. او در سفرهای خود به همدان، پیوسته ارتباط خود را با رهبری مبارزات اسلامی حفظ کرده، در مراحل مختلف نهضت، نقش حساس خود را ایفا می‌کرد. او مردم را به نقشه‌های شوم رژیم طاغوتی آشنا ساخته، در سخنرانی‌هایش آنان را به بیداری و قیام دعوت می‌کرد.
در سال ۱۳۴۱، زمانی که رژیم شاه با تبلیغات گسترده خود می‌خواست رفراندوم به اصطلاح انقلاب سفید را برگزار کند، آیت‌الله مدنی در آذر ماه همان سال در یک سخنرانی، نطقی را در مسجد جامع همدان، علیه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی ایراد کرد و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه کرد. ساواک مرکز، به دلیل اقدامات روشن‌گرانه آیت‌الله مدنی در همدان، دستور می‌دهد که تمام اعمال و رفتار او تحت مراقبت قرار گیرد. بعد از قیام پانزده خرداد و تبعید امام(ره)، آیت‌الله مدنی به مبارزات خود شدت بخشید و در فرصت‌های مختلف با طرح مرجعیت امام(ره) و با ایراد سخنرانی‌های انقلابی و افشاگرانه، مردم را به هوشیاری فراخوانده، با هماهنگی روحانیون سرشناس، اقداماتی را برای رفع توقیف از روحانیون بازداشتی به عمل آورد. رژیم که با گسترش نفوذ آیت‌الله مدنی به عنوان یکی از سرسخت‌ترین طرفداران خمینی رو به رو بود، در سال ۱۳۴۶ ایشان را «ممنوع‌المنبر» می‌کند.
آیت‌الله مدنی در دوران حضور در همدان، علاوه بر فعالیت‌های مبارزاتی، خدمات ارزنده‌ای نیز داشت و آثار ماندگاری از خود به یادگار گذاشته است که از آن جمله می‌توان به تأسیس مدرسه علمیه همدان اشاره کرد.

سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ خرم‌آباد
در اوایل دهه ۵۰ در شهر خرم‌آباد، خلأ حضور یک عالم مجاهد و متعهد که بتواند مرجع مذهبی و سیاسی مردم باشد و زعامت روحانیت منطقه را بر عهده بگیرد، بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شد. بر این اساس، عده‌ای از روحانیون سرشناس خرم‌آباد، از آیت‌الله مدنی دعوت می‌کنند تا به شهرشان بروند. با استجابت دعوت توسط ایشان و عزیمت به خرم‌آباد، ‌فصل دیگری از زندگی پرفراز و نشیب و سراسر مبارزه ایشان آغاز می‌شود.
آیت‌الله مدنی در خرم‌آباد و در حوزه علمیه کمالوند؛ فعالیت‌ خود را با تدریس درس خارج آغاز می‌کند و بعد از مدتی با حکم حضرت امام(ره)، سرپرستی این حوزه را به عهده می‌گیرد و پس از آن نیز به عنوان وکیل تام‌الختیار و نماینده ایشان به روحانیون و مردم خرم‌آباد معرفی می‌گردد. گزارش‌ها مستمر ساواک درباره برنامه‌ها و فعالیت‌های آیت‌الله مدنی در خرم‌آباد و ارسال آن به تهران مزدوران رژیم را می‌ترساند و در نتیجه به طور مستمر دستور مراقبت و کنترل فعالیت‌های ایشان صادر می‌گردد. ساواک سعی می‌کند از طریق ارسال نامه‌های تهدید‌آمیز برای اطرافیان ایشان و ایجاد تفرقه، انتشار مطالب موهن علیه آیت‌الله مدنی در میان مردم، ایجاد اختلاف میان روحانیون منطقه، آیت‌الله مدنی را به اصطلاح ترور شخصیتی کرده و پایگاه مردمی وی را از بین ببرند؛ اما به رغم جوسازی‌های مخالفین آیت‌الله مدنی و عوامل ساواک، او همچنان به مبارزات خود تداوم می‌بخشد و به تدریج فعالیت‌های خود را گسترده‌تر و علنی‌تر می‌کند. در همین دوره، ایشان کتاب‌های امام(ره) از جمله توضیح‌المسائل و تحریرالوسیله را در خرم‌آباد توزیع و درباره مرجعیت ایشان در مناسبت‌های مختلف تبلیغ می‌کند.

آغاز سال‌های تبعید
در تاریخ ۵۴/۳/۲۳، آیت‌الله مدنی در سخنرانی کوبنده‌ای این‌گونه به مخالفت با حزب رستاخیز برمی‌خیزد: «هر کس دفتر این حزب را امضا نماید، در همه جنایت‌ها و تجاوز‌هایی که در این مملکت صورت می‌گیرد، شریک خواهد شد.»
ایشان همچنین مردم را از حوادث قیام طلاب مدرسه فیضیه در سال ۵۴ و حمله وحشیانه رژیم، مطلع ساخته و به عنوان همبستگی با علمای قم، از رفتن به نماز جماعت خودداری می‌کند و از دیگر روحانیون منطقه نیز می‌خواهد که از رفتن به مساجد خودداری کنند.
روز عید فطر فرا می‌رسد. مردم زیادی بر ادای نماز در مسجد شاه‌آباد خرم‌آباد حاضر می‌شوند. آیت‌الله مدنی قبل از شروع نماز می‌گوید: «مقلدین آیت‌الله خمینی در یک طرف قرار بگیرند» با این سخن، عده‌ای از مردم در صف مقلدین امام(ره) قرار می‌گیرند. آیت‌الله مدنی در حین سخنرانی برای طول عمر آیت‌الله خمینی(ره) دعا می‌کنند و سپس فتوای ایشان را در باب ذکات فطره بیان می‌کنند. این اقدامات ایشان، ساواک را به وحشت انداخته، جریان را به تهران گزارش می‌کند. ساواک مرکز نیز طی نامه‌ای دستور تبعید آیت‌الله مدنی را به نور‌آباد ممسنی استان فارس صادر می‌کند.

سال ۱۳۵۴، نورآباد ممسنی
آیت‌الله مدنی در تبعید نیز مبارزات خود را ادامه می‌دهد و با حفظ ارتباط با نیروهای انقلابی خرم‌آباد، آنان را به ادامه مبارزه فرامی‌خواند. او در دیدار روحانیونی که از خرم‌آباد برای ملاقات با ایشان می‌آمدند، توصیه می‌کردند: «مساجد و حوزه‌ را حفظ کنید. مجتهد تربیت کنید. اسلحه شما تبلیغ نیست. درمقابل ظالم ستمگر، تبلیغ، از بمب اتم هم مؤثرتر است.» ایشان نورآباد را به پایگاه مبارزه علیه رژیم تبدیل می‌کند به نحوی که مردم نقاط مختلف استان از جمله شیراز، کازرون و شهرهای دیگر به حضور ایشان می‌رسیدند و پیام انقلاب و مبارزه را دریافت می‌کردند. ساواک ملاقات مردم با آیت‌الله مدنی را ممنوع می‌کند و چون نتیجه‌ای نمی‌گیرد، محل تبعید ایشان را به گنبد‌کاووس و پس از آن به بندر کنگان، مهاباد و در پایان مدت تبعید، به تبریز تغییر می‌دهد. ساواک وجود ایشان را در تبریز نیز تحمل نکرده و شبانه او را دستگیر و از تبریز تبعید می‌کنند.

سال۱۳۵۷؛ بازگشت به همدان
آیت‌الله مدنی در تاریخ ۱۳۵۷/۱۰/۱ در میان استقبال با شکوه مردم وارد همدان می‌شود. معظم‌له با دعوت روحانیون و مردم همدان و به منظور رهبری مبارزات مردم همدان به این منطقه عزیمت می‌کند. آیت‌الله مدنی، از بدو ورود به همدان، هدایت مبارزات مردمی را بر عهده گرفته و با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار می‌کند. نقش او در جهت‌دهی به مبارزات مردم همدان به حدی بود که در جریان ۲۲ بهمن، وقتی که لشکر۸۱ زرهی کرمانشاه برای سرکوب مردم به سمت تهران حرکت می‌کرد، به دستور ایشان، مردم همدان برای سد کردن حرکت تانک‌ها با دست خالی و کفن‌پوش به مقابله با تانک‌ها برخاستند و خود ایشان نیز پیشاپیش مردم به راه افتاد و سرانجام با دادن تعداد اندکی شهید و مجروح، تانک‌ها از حرکت ایستادند.

پس از پیروزی انقلاب
آیت‌الله سید اسدالله مدنی، این یار دیرینه امام(ره) و سرباز خستگی‌ناپذیر انقلاب، فصل تازه‌ای از مبارزات خود را برای حفظ و حراست از انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز کرد. ایشان در اولین دوره مجلس خبرگان رهبری نمایندگی مردم همدان را به عهده داشتند و در کنار بزرگانی چون آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله دستغیب، آیت‌الله صدوقی و دیگر بزرگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. ایشان در همین زمان، در کوران مشکلات و آشفتگی اوضاع همدان، از سوی امام(ره) با اختیارات کامل به امامت جمعه این شهر منصوب می‌شوند. آیت‌الله مدنی پس از شهادت نخستین امام جمعه تبریز، آیت‌الله قاضی طباطبایی، به عنوان نماینده امام(ره) و امام جمعه تبریز منصوب گشت و در سند امامت جمعه، طلایه‌دار وحدت مردم مسلمان‌ آذربایجان بود. رشادت و شهادت آن بزرگوار به قدری مردم را مجذوب سیمای ملکوتی او کرده بود که در حوادث ناگوار، همگان با پیروی از او و کلام آرامش‌بخش آن، توانستند توطئه‌ها را سرکوب و بدخواهان انقلاب اسلامی را ناکام بگذارند.
پس از آغاز جنگ تحمیلی، آیت‌الله مدنی با پوشیدن لباس رزم و حضور در کنار رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد و شرکت در مجالس دعا و نیایش آنان در تقویت روحیه رزمندگان اسلام سهم به ‌سزایی داشت.

شهید محراب
شهید مدنی این مبارز آگاه و شجاع، موانع و حامی رهبری و ستاره درخشان آسمان روحانیت، پس از سال‌ها مبارزه بی‌امان، سر‌انجام پاداش مجاهدت‌هایش را در بیستم شهریور ماه سال ۱۳۶۰ گرفت و در محراب نماز جمعه تبریز پس از اقامه نماز جمعه به دست منافقان کوردل به شهادت رسید و سر به سجودی ابدی نهاد. روح بزرگش به ملکوت اعلی پیوست و نفس مطمئنه‌اش راضی و مرضی در پیشگاه خدایش آسود. پیکر ایشان پس از تشییع در شهرهای تبریز و قم، در جوار ملکوتی حضرت فاطمه معصومه(س) به آرمش ابدی رسید.

مقاله ها مرتبط