در زمانی که این شماره (۲۲۹) از مجله فکه به زیور طبع آراسته و حالا منتشر شده است ۴۳ سال و ۴ ماه از نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته است. انقلابی که در عمر خود فرازونشیبهایی داشته و از گردنههای بس خوفناکی گذشته و طوفانها و سیلابهایی را پشت سر نهاده است و به کوری چشم بدخواهان جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است. سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته دستخوش جریانها و اتفاقات و رویدادهایی بوده که هر کدام به اندازه مثنوی هفت من کاغذ سخن در کنه ذات خود دارند. داستانهایی که هر کدام جای بسی تحلیل دارد و تبیینش به کرسیهای اختصاصی در کالجها نیازمند است. اما آنچه که در ماهنامه فکه به شما پیشکش میشود، خلاصه نقل داستانهای این انقلاب است. داستانهایی خواندنی که تجدید خاطرهای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان. سیدمحمود علایی طالقانی پس از تولد در ۱۳ اسفند ۱۲۹۸ در خانه سیدابوالحسن در روستای گلیرد طالقان، و پس از طی کودکی و نوجوانی، ۲۱ ساله بود که راهی حوزه علمیه نجف شد تا شاگردی آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) را تجربه کند. سال ۱۳۱۷ در حوزه علمیه قم به درجه اجتهاد رسید و از آیات عظام شمسالدین محمود مرعشی و سیدحسین طباطبایی قمی اجازه نقل حدیث گرفت. یک سال بعد، تدریس در مدرسه سپهسالار تهران را شروع کرد و همان سال به دلیل اعتراض به آژانی که حجاب از سر زن مسلمانی برداشته بود زندانی و دو ماه بعد آزاد شد. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت، با سرپرستی خود و با کمک مالی محمدعلی مهیاری فعالیت در انجمن کانون اسلام را شروع کرد و به تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و اداره نشریه دانشآموز ارگان کانون اسلام پرداخت. پس از انشعاب جبهه ملی از حزب توده و با تشکیل جبهه دوم، طالقانی در هیات موسسان جبهه ملی دوم و در سال ۱۳۴۰ به همراه یدالله سحابی و مهدی بازرگان نهضت آزادی ایران را تشکیل داد. همان سال امام جماعت مسجد هدایت را پذیرفت تا اینکه به دلیل انتشار اعلامیه امام خمینی و اوج گرفتن فعالیت سیاسی، ابتدا به زابل و بافت تبعید و بعد کارش به کمیته مشترک و زندان قزل قلعه [ضلع شمالی محل فعلی پل گیشا] کشید. در دوره زندان ابتدا با مجاهدین خلق مسلمان همبند بود و حتی جایی از امام خمینی خواست که از آنها حمایت کند. اما با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم، در سال ۱۳۵۴ نه تنها از آنها اعلام برائت کرد که در صدور فتوای نجاست مارکسیستها در زندان، به همراه حسینعلی منتظری مشارکت کرد. او این فتوا را در حالی صادر کرد که فرزندش مجتبی طالقانی جزو مارکسیستشدههای سازمان بود
. 
پس از آزادی از زندان در مهر ماه ۱۳۵۷ در تشکیل شورای انقلاب نقش بارزی ایفا کرد و یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هشت اسفند ۱۳۵۷ به عضویت آن درآمد و پس از ترور آیتالله مرتضی مطهری در شامگاه یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، به ریاست این شورا منصوب شد. آیتالله طالقانی در روزهای اوج انقلاب وقتی امام خمینی پس از باخبر شدن از جزئیات عملیات کورتاژ آمریکاییها، تصمیم گرفت که از مردم بخواهد در خیابانها بمانند، ابتدا از در مخالفت درآمد و اعلام کرد که با این تصمیم حمام خون به راه خواهد افتاد. اما وقتی امام برایش مسائلی را توضیح داد، ایشان قانع شدند و پذیرفتند که این آخرین فرصت برای فروپاشی حکومت طاغوت است
. محمود طالقانی جزو رجال سیاسی بود که در فروردین ۱۳۵۸ برای حل کردن بحران جداییطلبان در کردستان همراه تنی چند از اعضای دولت بازرگان و نیز هاشمی رفسنجانی، ابوالحسن بنیصدر و آیتالله بهشتی راهی آن خطه شد و در شهر سنندج ضمن مذاکره با سیدعزالدین حسنی امام جمعه مهاباد و دیگر سران کرد، همه تلاش خود را به کار بست تا بحران فروکش کند. او در اوج بحران سنندج، به ساختمان بلند میدان اصلی شهر سنندج رفت و ضمن ایراد سخنرانی تاثیرگذار بر مردم کرد، خواستار تشکیل شورایشهر برای تامین همه خواستههای مردم و حل مشکلات شدند
. آیتالله طالقانی وقتی میدید تسامح اثر معکوس دارد، قاطعانه موضع میگرفت. نظیر موضعی که ایشان یکی دو هفته قبل از رحلت خود در خطبههای نماز جمعه تهران علیه مجاهدین خلق اتخاذ کرد و از آنها به عنوان چپیها و جوجه کمونیستها نام برد. ایشان پیش از مرداد ۵۸ نیز علیه مجاهدین خلق موضع گرفت و تلاش کرد تا آنها نتوانند از وجهه ایشان به نفع خود هزینه کنند. در جریان مسافرت ایشان به شمال بر سر قضیه مجتبی فرزندش که عناصر فرصتطلب این موضوع را بهانه تبلیغ علیه نظام کرده و تظاهرات به راه انداختند، وقتی به ایشان اطلاع دادند که منافقین گفتهاند حاضرند نیروهای نظامی خود را تحت اختیار آقای طالقانی قرار دهند، به شدت برآشفت و با وجود اینکه تصمیم داشت مدت بیشتری را برای تمدد اعصاب در آنجا بماند، سفرش را نیمهتمام گذاشت و برای دیدار امام رهسپار قم شد و به غائله خاتمه داد.
مسلک آیتالله طالقانی در مدیریت بحرانها و شجاعتش در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی موجب شد که ایشان در نخستین انتخابات پس از انقلاب در ۲۸ تیر ۱۵۸ توسط مردم تهران به عنوان نماینده اول راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شود تا در تدوین دومین قانون اساسی تاریخ ایران نقش بارزی ایفا کند. آیتالله طالقانی در جلسه افتتاحیه مجلس خبرگان قانون اساسی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ هنگامی که با کمی تاخیر وارد سالن پارلمان شد در میان تعجب حاضران به جای نشستن روی صندلیهای قرمز مجلس رفت و روی زمین نشست.
پیش از این تاریخ وقتی امام خمینی تصمیم گرفتند که حالا نوبت خوانده شدن نمازجمعه در پایتخت است و آیتالله طالقانی نخستین خطبه را بخوانند، ایشان روز جمعه ۵ مرداد ۱۳۵۸ امامت نخستین نمازجمعه تهران را پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در زمین چمن دانشگاه تهران بر عهده گرفتند و پس از آن سه نماز جمعه دیگر را هم در همین مکان انجام داده و خطبه ایراد کردند. آیتالله طالقانی پنجمین نمازجمعه خود را شانزده شهریور ۱۳۵۸ به جای زمین چمن دانشگاه در بهشتزهرا خواندند و سه روز بعد نیز بر اثر عارضه قلبی به ملکوت اعلی پیوستند. پیکر مطهر آیتالله طالقانی پس از باشکوهترین تشییع تاریخ تهران تا آن روز، در بهشتزهرای تهران مقابل جایگاه سخنرانی امام خمینی به خاک سپرده شد
. امام در پیام تسلیتی ضمن اینکه این مجاهد نستوه را ابوذر زمان خواندند، اعلام کردند «مجاهد عظیمالشان و برادر بسیار عزیز حجتالاسلاموالمسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملا اعلی با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار، سعادت و راحت و برای ما و امت ما، تاسف و تاثر و اندوه ماند. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهیزگاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام
.»
نویسنده: محمد گرشاسبی