اشاره: بهمن۵۷، طلیعه پیروزی ملتی است که با توكل به خدا تنها با مشتهای گرهکرده بر سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی پیروز شد. ورود امام که در طول ۱۵ سال تبعید، به طور غیرمستقیم رهبری مردم را در این مبارزه به عهده داشت، سرآغاز تشکیل حکومتی بود که اکنون بعد از سی و چند سال روز به روز بالندهتر و عزتمندتر میشود.
امام در بدو ورودش به ایران، در جمع بیشمار مردم در بهشت زهرا(س) فریاد زد که «من دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم، من به پشتوانه این که این ملت مرا قبول دارد دولت تعیین میکنم» آن روزها خیلیها تصور نمیکردند دولتی که امام وعده تشکیلاش را به مردم مبارز و مقاوم ایران میدهد با وجود کارشکنیهای بختیار ، نخستوزیر رژیم ساقط شدة پهلوی در کمتر از سه روز تشکیل شود.
شورای انقلاب روز پانزدهم بهمنماه، به اتفاق آرا مهندس مهدی بازرگان، از رجال سیاسی و عضو نهضت آزادی را به عنوان رئیس دولت موقت انتخاب کرد. امام نیز نظر به رأی اکثریت، ایشان را پذیرفته و مأمور به تشکیل دولت کردند. بازرگان که بود؟ پیشینه سیاسی مهدي بازرگان برمیگردد به دوران دولت مصدق و ماجرای ملیشدن صنعت نفت، آنقدر مصدق و سیاستهایش را قبول داشت که مدت کوتاهی از سوی دکتر مصدق به عنوان مدیرعامل شرکت ملی نفت انتخاب شد. چند صباحی هم رئیس سازمان آب بود. اینها تنها سوابق اجرایی بازرگان قبل از تصدی ریاست دولت موقت است. اما وی تا پیروزی انقلاب از نظر سیاسی کارنامه چندان روشن و واضحی نداشت؛ او که عضو رسمی حزب نهضتآزادی بود کمترین مقابله و مبارزه با رژیم طاغوت را در پرونده داشت و این شاید به خاطر دیدگاههای ویژه او و اطرافیانش به حکومت شاهنشاهی بود.
بازرگان که معتقد به قانون اساسی رژیم شاه بود، شعار معروف «شاه سلطنت کند نه حکومت» را حتی تا هفتهها پیش از پیروزی انقلاب بر زبان داشت. حال اگر این نظریات را در کنار صحبتهای
امام بگذاریم که فرمودند: «اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است»، کاملاً مشخص میشود که وی چندان که باید، با امام و مردم همسو و موافق نبود.
تاکتیک سیاسی بازرگان و همفکرانش، سیاست گام به گام بود. به نظر میرسد این سیاست از روحیة به دور از قاطعیت و سادهانگارانه آنان نشئت میگرفت که تأثیرپذیری از غرب نیز چندان در آن بیتأثیر نبود. اعتقاد به این سیاست که «فتح سنگر به سنگر» هم نامیده میشد از همان ابتدا مورد انتقاد قاطع امام قرار گرفت به طوری که در این باره فرمودند: اگر ما یک قدم از این حرف عقب بنشینم یا به اصطلاح آقایان قدم به قدم بخواهیم پیش برویم، یعنی قدم اول حالا ما تسلیم بشویم که آقا سلطنت بکنند نه حکومت. اگر ما این مطلب را از اینهایی که تزشان این است قبول کنیم؛ اسلام، مسلمانان و مملکت اسلامی را منهدم کردهایم تا آخر و این بالاترین خیانتی است که ما بخواهیم به کشور خودمان بکنیم و به اسلام کردهایم.
۱ اما بخش جالب تاریخ این نهضت و فعالیتهای مبارزاتی بازرگان، توصیههای او به امام در مدت اقامت ایشان در فرانسه است. او که در حمایت از آمریکا، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود، تنها چندماه مانده به پیروزی انقلاب در دیدار با اعضای سفارت آمریکا میگوید: نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.
۲ بازرگان جدای از این دیدار، در حمایتش از منافع آمریکا به آنجا میرسد که طی پیامی به امام میگوید: لبه تیز حملات، فعلاً بهتر است به استبداد باشد نه استعمار. یعنی حالا که شاه را قبول ندارید، حواستان به مبارزه با شاه باشد و فعلاً دست از سر آمریکا بردارید. این پیام و نظیر آن که تعدادشان کم هم نیست هیچ شباهتی به مواضع محکم امام نداشت که رابطه با آمریکا را شبیه رابطه گرگ و میش میدانست.
انتخاب بازرگان، لیاقت یا مصلحت با تفاصیلی که راجع به تضاد فکری و سیاسی بازرگان با امام و مردم گذشت این سؤال مطرح میشود که چرا امام با انتصاب وی به سمت ریاست دولت موقت موافقت کرد؟
در پاسخ باید گفت: امام خمینی
(ره) در ابتدای تشکیل دولت، با تصدی پستهای سیاسی توسط روحانیون مخالف بود، به نظر ایشان پستهای اجرایی باید به دست متدینین کارآمد سپرده میشد و روحانیون نیز بر کارهای آنان نظارت میکردند تا مبادا تصمیمگیریهای آنان با متن اسلام مغایرت داشته باشد. اینچنین، دایره انتخاب فرد اصلح توسط شورای انقلاب تنگ میشد، باید یکی را انتخاب میکردند که هم متدین باشد و هم سر از سیاست در بیاورد و روحانی هم نباشد. بنابراین تنها گزینه مناسب کسی نبود جز مهدی بازرگان. باید گفت که امام با اطلاع از کجرویهای سیاسی نهضت آزادی و شخص بازرگان که تا آن روز مجال بروز یافته بود، در باطن با انتصاب او مخالف بود، اما بنابر نظر شورای انقلاب و از روی مصلحت، ایشان را پذیرفت.
متن فرمان نخستوزیری بازرگان که توسط آقای هاشمیرفسنجانی قرائت شد به این شرح بود:
«جناب آقای مهندس بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب و بنابر حق شرعی و قانونی اکثریت آرا و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعاتی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون درنظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروه خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت را هرچه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمایید. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت دارم.»
۱۵/ ۱۱/ ۵۷
روحالله الموسوی الخمینی
در کنار این پیام، بعدها امام با صراحت فرمود: ما از اول به آقای مهندس بازرگان ماموریت دادیم تا سه مطلب را تشکیل بدهد و آن این بود که رفراندوم را به انجام برساند و بعد هم مجلس مؤسسان و پس از آن مجلس شورا. وقتی این کارها تمام شد ایشان هم کنار میرود. با نگاهی به متن نامة حضرت امام و بیانات ذکر شده، سه نکته قابل تأمل است. اول اینکه امام با صراحت میگوید که بازرگان را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروه خاص، مأمور تشکیل دولت کردهاند. دوم اینکه امام با ذکر مأموریت بازرگان مبنی بر تشکیل دولت مؤسسان، انجام رفراندوم و انتخابات مجلس، محدوده اختیارات را تعیین کردهاند و سوم اینکه شرط و شروط معینی برای تعیین اعضای دولت مشخص شده است. بازرگان در این انتصابات باید روابط حزبی را کنار گذاشته، به شایستگیهای افراد توجه کند و وزرای پیشنهادی را به تأیید شورای انقلاب برساند.
تا به این جای ماجرا، مشخص است که موافقت امام با بازرگان به خاطر احترام به اکثریت آرا و اعتماد به ایمان و سوابق او بوده، اما نکته مهمی که شاید از نظرها پنهان مانده این است که انتخاب چهرهای سازشکار چون بازرگان در ایامی که نهال انقلاب توان رویارویی با توفانهای سهمگین دشمنی آمریکا و غرب را نداشت بسیار کارساز بود. چرا که انقلاب ایران نوپا بود و وضعیت نیروهای نظامی و انتظامی آن بسیار آشفته و نابسامان. آمریکا که از قبل با منش و افکار بازرگان آشنا بود، انتصاب وی را کاملاً در جهت سیاستهای منفعتطلبانهاش میدید و لذا مذاکره پنهانی و آشکارا با بازرگان را بر مواجهه و مقابله مستقیم با انقلاب ترجیح میداد.
بازرگان خیلی زود راهش را از انقلاب و امام جدا کرد بازرگان در مشخص کردن وجهه واقعی خود بسیار عجولانه رفتار کرد، وی در اولین سخنرانی خود بعد از نخستوزیری، آبپاکی را بر دستان همه ریخت:
«از حالا باید عرض کنم از این بنده سراپا تقصیر، انتظار علیبودن نداشته باشید. علی نیستم که همان شب اول بگویم: معاویه! از جایت بلند شو. حتی انتظار رهبری و مرجع عالیقدری که بنده را مأمور و مفتخر به این خدمت کردهاند و با عزم راسخ و ایمان و قدرتش، سر به زیر انداخته و بولدوزروار حرکت میکند حرکت کرده صخرهها و ریشهها و سنگها را از سر جایش خرد کرده ولی پیش رفته و میرود، این انتظار را هم از بنده نداشته باشید. بنده، ماشینسواری نازک نارنجی هستم که باید روی جاده آسفالت و راه هموار حرکت کنم.»
۴ بازرگان در این نطق، از حرکت انقلابی امام و مردم تعبیر به «سر به زیر انداختن و بولدوزروار حرکت کردن» میکند، یعنی اینکه این شور انقلابی از نظر وی غیرمنطقی و بدون آينده نگری است.
گام بعدی بازرگان در جدایی از انقلاب، تعیین اعضای کابینه دولت بود. او بیتوجه به شروط امام
(ره) ، در انتخاب اعضای کابینه، ملیگرا بودن را شرط اصلی قرار داد. هرچند او مدعی بود در انتخاب وزرا چهار شرط مسلمان بودن، داشتن سابقه مبارزاتی مشخص و عدم همکاری سیاسی و تبلیغاتی با رژیم شاهنشاهی، حسن شهرت و داشتن شایستگی اخلاقی و اجتماعی و نهایتاً سابقه آشنایی و صلاحیت فنی و اداری را مدنظر قرار داده است. ولی تعیین افرادی چون «مهندس عباس رواقیان» که بعدها به امیرانتظام تغییر نام داد به سمت معاونت نخستوزیری که بعدها اسناد جاسوسیاش برای آمریکا در لانه جاسوسی کشف شد یا «حسن نزیه» که به بینمازی و عدم پایبندی به احکام اسلامی متظاهر بود، عدم صحت این ادعا را ثابت کرد.
نوع برخورد بازرگان با اعضای شورای انقلاب که باید وزرای پیشنهادی او را تأیید میکردند نیز در نوع خود قابلتوجه است. مقام معظم رهبری که آن زمان از اعضای فعال شورای انقلاب بودند طی یک سخنرانی در مشهد فرمود:
«از روز اول، یکی از مسائلی که برای ما مطرح بود، نحوة برخورد با آقای بازرگان بود و ما ۹ ماه تمام، یعنی در طول دولت موقت، دهانمان را بستیم و سخنی نگفتیم تا امروز که هشت، نه ماه از سقوط دولت موقت میگذرد. شما مردم مشهد، چنین چیزی را، با آنکه چندین بار با شما سخن گفتهام، از من نشنیدهاید. بار اولی است که من حقایق را افشا میکنم. یک مسئله، مسئلة گزینشهاست. ما میگفتیم وزرا باید افرادی باشند صد درصد انقلابی؛ آن هم نه انقلابیای که فقط با ابرقدرتها مخالف باشد، این برای ما کافی نبود. میگفتیم باید کسانی باشند که انقلابی باشند، ضدامپریالیست باشند و هم مسلمان و عمیقاً معتقد به اسلام باشند… ما میگفتیم مثلاً فلان وزیر را قبول نداریم و مواجه میشدیم با یک پاسخ که پیوسته با آن رو به رو بودیم و آن این بود که رئیس دولت موقت به ما میگفت اگر اینها را شما قبول نکنید من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما را در مقابل تهدید به استعفا از طرف رئیس دولت موقت. آن هم کِی؟ ۲۰ روز پس از تشکیل دولت».
۵ در نهایت بازگان کار را به جایی رساند که امام خمینی
(ره) با وجود صبر و سعهصدر بالایی که داشت به زبان آمد:
انتصاب استاندارها، انتصاب فرماندارها، همه این انتصابات، انتصابات دادگستریها، تمام این انتصابات باید بررسی بشود و تمام آنهایی که بیشتر در خدمت طاغوت بودند و جرمهای آنها واضح است و مردم از آنها ناراضی هستند، اینها را انتخاب نکنید و به نارضایتی مردم اضافه نکنند… خائنین کنار گذاشته بشوند….
۶ نهایتاً بعد از درگیریهای بسیار بین بازرگان و شورای انقلاب، شهید محمدعلی رجایی در سِمت وزیر آموزش و پرورش و شهید دکتر مصطفی چمران در سِمت وزیر دفاع به کابینه دولت موقت راه یافتند.
نقشههایی که نقش بر آب شد ۱۲ فرردین ۱۳۵۸ یک انتخابات آزاد برای تغییر نظام سیاسی کشور انجام شد که در آن بیش از ۹۸ درصد از مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند، همان نظامی که امام در برابر نظر اشخاصی چون بازرگان که معتقد به تشکیل جمهوری دمکراتیک بودند قاطعانه ایستاد و افشاگرانه گفت:
همه درد و بلای ما این است که ما غرب زدهایم. ما سالهای طولانی زیربار آمریکا بودیم. شما حالا میخواهید بگویید روی پای خودمان میخواهیم بایستم. باز هم دمکراتیک، یعنی جمهوری غربی
۷. و امام در نهایت گفت: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.
حالا که نظام سیاسی مشخص شده بود، این نظام نیاز به یک قانون اساسی داشت که بر اساس اسلام پایهریزی شده باشد. تنظیم این قانون بر عهده مجلس مؤسسان بود. تشکیل این مجلس، مسئولیت دیگری از طرف امام بر عهده بازرگان بود. او و حامیانش که این فرصت را مغتنم میدانستند در پی تشکیل یک مجلس با ۶۰۰ عضو بودند تا با وارد کردن همفکران و حامیان خودشان در این مجلس بتوانند به مقاصدشان برای تغییر ماهیت انقلاب برسند. بازرگان، دکتر یدالله سحابی، ابراهیم یزدی و بنیصدر از جمله حامیان این طرح بودند. امام خمینی
(ره) بلافاصله بعد از اطلاع از جزئیات طرح در بیانات خود گفتند: درباره قانون اساسی، اسلامشناس باید نظر بدهد نه روشنفکر خارجی
۸ . فایده دیگری که تشکیل مجلس ۶۰۰ نفره داشت این بود که تصویب قانون اساسی ماهها به تعویق میافتاد و این، فرصت کافی را در اختیار لیبرالها قرار میداد تا ضمن ارتباط با آمریکا بتوانند ارکان حکومت را تغییر بدهند.
اما امام که مانند همیشه، هوشمندانه دست آنان را خوانده بود فرمود: تعویق تصویب قانون اساسی و برقراری جمهوریاسلامی و استقرار حکومت اسلامی موجب میشود که اشخاص توطئهگر در مرزهای ما در داخل و خارج با هم متصل شوند و با اتصال به هم اصل قانون اساسی و اصل اساس اسلام را پایمال کنند.
بعد از بیانات امام و روشدن نیت واقعی بازرگان و حامیانش، جلسهای تشکیل شد تا در آن اعضای دولت موقت و شورای انقلاب در حضور امام راجع به گره کور تعیین تهیهکنندگان قانون اساسی تصمیمگیری کنند. در این جلسه بعد از بحث و تبادلنظر بسیار، نظر آیتالله طالقانی مبنی بر تشکیل مجلسی با عنوان خبرگان که تعداد اعضایش محدودتر و متخصصتر بودند نظر هر دو گروه را جلب کرد، تا در نهایت قانون اساسی پیشنهادی آنان به همهپرسی گذاشته شود.
انتخابات انجام گرفت و نتیجه آن بیانگر پیروزی قاطعانه و بدون چون و چرای حزب جمهوری اسلامی بود، حزبی که همه یاران وفادار امام را در خود جای داده بود. در قانون اساسی تهیه شده توسط مجلس خبرگان، اسلام معیار همة قوانین بود به ویژه اینکه با بصیرت و روشنبینی اعضای مجلس برای تشکیل حکومتی بر مبنای اسلام و تأکید ویژه افرادی چون شهید بهشتی و شهید آیت، اصل ولایتفقیه در متن قانون اساسی گنجانده شد. اصلی که تمام امید غرب و غربزدگان را برای همیشه مبدل به یأس کرد. در مقابل، اعضای دولت موقت که حالا عنادشان با نظام جمهوری اسلامی کاملاً روشن بود، توطئه انحلال مجلس خبرگان را پیریزی کردند. در این میان آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی نامهای را که از دفتر کار شخصی امیر انتظام؛ معاون نخستوزیر به دست آمده بود در اختیار مطبوعات قرار داد. این نامه حاوی طرح انحلال مجلس خبرگان بود که طرح آن توسط امیر انتظام ارائه شده و به امضاء اکثریت اعضای دولت موقت رسیده بود. این اقدام شهید قدوسی پرده از توطئه جدید دولت موقت برداشت و نقشة آنان را نقش بر آب کرد.
امام خمینی
(ره) جریان مقابله با این طرح را اینگونه نقل کردند: … قضیة طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت مطرح شد، بعد هم معلوم شد که اساساش از امیر انتظام بود و آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما، همین آقایان بازرگان و رفقایش و گفتند خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم شما چهکاره هستید اصلاً که میخواهید این کار را بکنید؟ شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس را منحل کنید؟ پاشید بروید سراغ کارتان! وقتی دیدند محکم است مسئله،کنار رفتند.
۹ مواضع امام در مقابل دولت موقت دولت موقت در اولین روزهای تشکیل خود از حمایت همهجانبه امام برخوردار بود. نه اینکه امام چهره واقعی آنها را نشناسد، امام مثل همیشه امیدوار به بازگشت آنان به دامان انقلاب بود. آنها در واپسین روزهای باقیمانده به پیروزی انقلاب در یک چرخش ۳۶۰ درجهای تغییر موضع داده و با امام و انقلاب همراه شده بودند و حالا خطیرترین مسئولیت کشور به آنان سپرده شده بود. امام هم امید داشت که آنان از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکنند و تجربیاتشان را در جهت جلو راندن انقلاب به کار بگیرند. امام خمینی
(ره) بارها و بارها باصراحت در بیاناتشان از دولت در برابر انتقادها و واکنشهای شورای انقلاب به کمکاریهای آنان حمایت کرد. ایشان در جایی فرمود: باید مهلت بدهیم. به این حرفهایی که در اطراف زده میشود که، چه شد؟ چه کردید؟ چه خواهد شد؟ به اینها گوش ندهید. اینها میخواهند دولت را تضعیف کنند.
۱۰ مطمئناً حمایت همهجانبه امام، ارزشمندترین توشه این دولت برای انجام مأموریتهای محوله بود. هرچند امام با ریزبینیهای عالمانه، خیلی جاها تذکراتی به دولتیها میدادند مبنی بر اینکه حمایت از آنان مشروط به شروط خاصی است: تضعیف دولت ما، تضعیف اسلام است. تضعیف نکنید. البته تصفیه میشود تمام ادارات، تمام وزارتخانهها تصفیه میشوند، دزدها بیرون میروند.
موضع حمایت از دولت از طرف امام چندان که باید، پایدار نماند. نه اینکه امام
تغییر عقیده بدهند بلکه دولتیها خیلی زود چهره واقعی خودشان را نشان دادند. در این مقطع امام خمینی
(ره) مثل گذشته، همچنان صبورانه در جهت اصلاح دولت عمل میکردند و تا آنجا که میتوانست و در هر فرصتی که دست میداد آنان را نصیحت و وظایف آنان را گوشزد میکرد. هرچند عملکرد دولت در بیتوجهیکردن به نصایح امام، باعث شد این تذکرات سیر صعودی داشته باشد. با کنکاش در انتقادات امام خطاب به دولت موقت سه موضوع به چشم میخورد: غربزدگی، ضعف نفس و بیاهمیتی نسبت به اسلام.
امام خمینی
(ره) اولین بار در تاریخ ۱۰ اسفند۵۷، با قول لیّن و به نرمی به انتقاد از دولت پرداخت: من به مصادر امور بگویم که اینقدر ضعف نفس به خرج ندهید. دنبال این نباشید که فرم غربی پیدا کنیم. وزارتخانهها، وزارتخانههای اسلامی باشد. از همه ادارات این شیر و خورشید منحوس باید قطع شود. عَلَم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود، اینها آثار طاغوت است، این تاج آثار طاغوت است، آثار اسلام باید باشد.
بیتوجهی بازرگان به فرمایشات حضرت امام باعث شدت گرفتن انتقادات میشود: دولتی که میگوید دولت اسلامی است و هستند نباید تحتتأثیر واقع شوند و هر طوری سابق بوده و در زمان محمدرضا شاه خائن بوده حالا هم همان فرم باشد. پس شما چهکارهاید؟ ما یکییکی بگوییم؟ دانهدانه بشماریم؟اینها باید اصلاح شود.
تا اینجای کار نوکتیز انتقادهای امام، ضعف نفس آقایان و غربزدگی آنان را نشانه رفته بود، ولی بیتوجهی بازرگان کار را به جایی رساند که این انتقادها شدیدتر و ریشهایتر شد آنقدر که امام به وضوح به جدایی دولت از اسلام تأکید میکند: اگر ما امروز قوانین اسلام ار اجرا نکنیم، کِی اجرا کنیم؟ به آقایانی که میگویند الان نمیشود، بگویید پس کی میشود؟ به اینها باید گفت: پس بگویید برای همیشه اسلام نه!
۱۱ بیتوجهی دولت موقت به بیانات حضرت امام، امام را از جایگاه یک منتقد به جایی میکشاند که مستقیماً به تقابل و افشاگری نسبت به دولتیها میپردازد. بیشتر این افشاگریها حول وابستگی بازرگان و نهضت آزادی به غرب و اعتقاد به اسلام انحرافی است. امام خمینی
(ره) در این موضعگیریها، خطر اندیشههای التقاطی آنان را به جوانان گوشزد میکند ولی بازرگان همچنان در مسیر بیتوجهی به گفتههای امام و خواست مردم به سرعت پیش میرود و در نهایت کار را به جایی میرساند که با امام رو در رو میشود و میگوید: بعضیها از دولت میروند پیش امام بدگویی میکنند و احساسات امام را تحریک میکنند و دست و پای ما را در پوست گردو میگذارند، رفتیم به امام گفتیم شما هم ما را کلافه کردهاید.
بازرگان که تا اینجای کار، موضعگیریهای عالمانه امام را ناشی از ضعف اطلاعرسانی به ایشان تصور میکرد، از امام درخواست میکند تا به تهران تشریف بیاورند و مستقیماً در جریان امور قرار بگیرند. آمدن امام به تهران نه تنها گرهای از مسائل پیشآمده حل نکرد بلکه باعث شد هجمه انتقادهای امام به دولت موقت و شخص بازرگان شدیدتر و محکمتر شود. بازرگان هم عوض بازبینی در اتفاقات روی داده، مقاومت میکرد و در تلویزیون، با صراحت علیه امام حرف میزد.
دولت ۲۷۵ روزه اول آبان ۱۳۵۸. پناه دادن آمریکا به محمدرضا شاه، آتش خشم مردم انقلابی و مسئولان ایران را نسبت به آمریکا شعلهورتر کرد. از سوی دیگر دعوت امام از طلاب، دانشجویان و دانشآموزان در گسترش مبارزات خود علیه آمریکا برای ایجاد فشار بر این کشور در جهت استرداد شاه و انتقاد جدیای که به عملکرد دولت موقت داشت زمینه را برای تسخیر سفارتخانه آمریکا هموار میسازد. در چنین فضایی، بازرگان و ابراهیم یزدی بیتوجه به وضعیت به وجود آمده و بدون اطلاع امام، در الجزایر با برژیسنکی مشاور امنیت ملی کارتر دیدار کردند. این اقدام بارزگان که از عدم درک درست و روشنبینانهاش از وضعیت آن روز کشور خبر میداد مورد انتقاد شدید امام، مسئولان و مردم قرار گرفت. خیابانها دوباره شلوغ شد و مردم خواهان توضیح بازرگان نسبت به وضعیت به وجودآمده بودند. بازرگان که به خوبی میدانست این ملاقات به هیچوجه یک ملاقات عادی و عاری از ایراد نبوده، این دیدار را به مثابه آبخوردن میداند که هیچ احتیاجی به اجازه ندارد: آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است مگر من هویدا هستم و یا امام محمدرضا شاه که آب خوردن را اجازه بگیرم.
دیداری که بازرگان از آن تعبیر به «آبخوردن» میکند دیگر جای هیچ تردیدی برای دانشجویان نگذاشته بود؛ همه مطمئن بودند که رابطه با آمریکا باید خاتمه پیدا کند. دانشجویان پیرو خط امام در اقدامی شجاعانه سیزدهم آبان ۱۳۵۸ به سفارتخانه آمریکا حمله کرده و آن را تسخیر کردند. هرچند این تسخیر که بعدها به انقلاب دوم ایران شهرت یافت، در همان ابتدای امر شدیداً توسط بازرگان محکوم شد.
بازرگان آشفته و دستپاچه به دنبال راهی برای خارجکردن دانشجویان از سفارت و بازگرداندن اوضاع به حالت عادی بود، اما پیام امام در تأیید این فتح بزرگ، تمام رشتههای بازرگان را پنبه کرد. بازرگان که گویی از انتشار اسناد سفارت بسیار نگران بود، مثل ۹ ماه گذشته به سلاح استعفا متوسل شد و روز ۱۴ آبان استعفا داد، اما اینبار برخلاف دهها بار گذشته، بلافاصله استعفای او توسط امام مورد قبول واقع شد.
... و دولت ۲۷۵ روزه موقت، برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف شد. عضویت در شورای انقلاب و نمایندگی مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی آخرین تلاشهای مهندس مهدی بازرگان برای باقیماندن در عرصه سیاسی کشور بود. او در این مقامها نیز هرگز دست از مخالفت و رویارویی با انقلاب و شخص امام برنداشت. جزوه ۱۶ صفحهای که با عنوان «پیام نهضت آزادی به رهبر انقلاب اسلامی ایران» در تاریخ ۴ مهر ۱۳۶۵ برابر با ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۶ منتشر شد گویای این مطلب است. روزنامه فرانسوی لوموند یک روز بعد از انتشار این پیام در تحلیل آن نوشت: در این نامه که درباره پایاندادن به جنگ نوشته شده آمده: اغلب مسئولان ایرانی با یافتن راه حلی از طریق مذاکره برای پایان این جنگ موافقند و تنها امام خواهان جنگ است.
بازرگان در این پیام ضمن یادآوری موضعگیری امام مبنی بر عدم تمایل نیروهای ایرانی برای واردشدن به خاک عراق میگوید: شما دفاع مشروع را به تجاوز انتقامجویانه که مغایر با کلام قرآن است تبدیل نمودید. بازرگان در این پیام میافزاید: این درگیری نه جنگ اسلام علیه کفار است و نه جنگ مظلوم علیه ظالم، بلکه جنگ بین دو ملت مظلوم است که با هم قتال میکنند. وی در بخش دیگری از این پیام تصریح میکند: حتی اگر دشمن، صلح را برای یافتن فرصت پیشنهاد میکند اسلام به ما دستور میدهد که آن را پذیرفته و به آزمایش بگذاریم. بازرگان همچنین در این نامه شعار جنگ جنگ تا پیروزی را در حال تبدیل شدن به جنگ جنگ تا نابودی کامل میخواند. انتشار این پیام، باعث شد که طارق عزیز وزیر امورخارجه عراق طی سخنرانی خود در اوایل مهرماه در اجلاس مجمع عمومی سازمانملل متحد، مسئولیت ادامه جنگ را متوجه شخص امام و نظام جمهوری اسلامی ایران بدانند.
پینوشتها:
۱. صحیفهنور، ج۴، ص۲۷۷.
۲. اسناد لانه جاسوسی، جلد۲۳، ص۱۸.
۳. روزنامه اطلاعات،۲۲ مهر ۱۳۵۸.
۴. روزنامه کیهان،۲۱ بهمن ۱۳۵۷.
۵. تاریخ تهاجم فرهنگی غرب؛ نقش روشنفکران وابسته، ميرزا آقاخان كرماني، جلد۸، موسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۷۳، ص۲۳۵و۲۳۶.
۶. در جستوجوی راه از کلام امام، بیانات امام خمینی
(ره)، جلد۵، امیر کبیر، ص۳۰و۲۹.
۷. صحیفه نور، ج۶، ص۳۳۱.
۸.. تاریخ تهاجم فرهنگی غرب، ص۲۵۱.
۹. در جستوجوی راه از کلام امام
(ره)، ص۷۴و۷۳.
۱۰. صحیفه نور، ج۵، ص۱۲۹.
۱۱. در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر دهم ص۹۸.
نویسنده: زینبسادات سیداحمدی