امام خمینی
(ره) از ابتدای شروع نهضت اسلامی علیه حکومت پهلوی، سه مرحله از رفتار را در مقابل رجال پهلوی در پیش گرفت. سه مرحلهای که برگرفته از آموزههای قرآن و اهلالبیت
(ع) بود و از آنها با عناوین «ارشاد و دعوت»، «نصیحت و تذکر» و «رویارویی» میتوان نام برد.
ملت مسلمان ایران از اعلیحضرت، این انتظار را دارند در مرحله اول یعنی مرحله ارشاد و دعوت، امام خمینی
(ره) بر اساس آموزههای قرآنی با زبانی نرم و آرام شاه را به راه راست دعوت و از منکر نهی میکرد. همانطور که خداوند در مرحله اول دعوت به توحید به حضرت موسی
(ع) فرمان داد که با فرعون اینگونه برخورد کند: «اِذهَبا اِلی فِرعَون اِنّهُ طغی/ فَقولا لَهُ قَولا لیّنًا لَعَلّهُ یَتَذَکرُ اَو یَخشی
۱»
بر همین اساس امام خمینی
(ره) با مطرح شدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۵ آبان ۱۳۴۱، در نامهای خطاب به شاه، به تنظیم این لایحه توسط دولت اسدالله علم - نخست وزیر وقت - و ارسال آن برای تصویب در مجلس شورای ملی اعتراض کرد. اما لحن امام در نامه، خطاب به محمدرضا پهلوی بسیار نرم و ملایم بود. در این نامه، امام بعد از نام خداوند، محمدرضا را با عنوان «اعلیحضرت همایونی» خطاب کرده و مینویسد:
«بسم الله الرحمن الرحیم. حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
تلگراف مبنی بر آنکه اعلیحضرت بیش از هرکسی در حفظ شعائر مذهبی کوشا هستند و تلگراف اینجانب را برای دولت ارسال داشتند و توفیق اینجانب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت عوام خواستار شدند، موجب تشکر گردید. البته ملت مسلمان ایران از اعلیحضرت همین انتظار را دارند. فرموده اعلیحضرت موافق است با آنچه از پیغمبر اسلام
(ص) به ما رسیده «اِذا ظَهَرَت البدعُ فِی اُمَتی فَلیَظهَر العالِم عِلمهُ، فَمَن لَم یَفعل، فَعَلَیه لَعنَهُالله» [هنگاهی که بدعتی در امت من آشکار میشود بر عالم دینی است که آن را افشا کند و اگر چنین نکند لعنت و نفرین خدا بر او باد] البته شغل روحانی، ارشاد و هدایت ملت است. معالاسف با آنکه به آقای اسدالله علم در این بدعتی که میخواهد در اسلام بگذارد، تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم، ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه امر ملوکانه را اطاعت کردند و نه به نصیحت علمای اسلام توجه نمودند و نه به خواست ملت مسلمان که طومارها و تلگراف و مکاتیب بسیار از اقطار کشور نزد اینجانب و علمای اعلام قم بوده است، وقعی گذاشتند
۲...»
این ارشاد و دعوت به ابطال لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، سودی نبخشید و شاه به عنوان مأموری گوش به فرمان برای اجرای طرحهای آمریکایی هیچ توجه عملی به نامه امام نکرد. حتی بعد از آن اعلام کرد که میخواهد اصول ششگانهاش را در قالب «انقلاب سفید شاه و ملت» به رفراندوم بگذارد. اصولی که براساس آن و به قول امام، خودکفائی ملت ایران از بین میرفت و ایران کاملاً وابسته به غرب میشد
۳.
ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم سپس از طرف دولت، ۶ بهمن ۱۳۴۱ به عنوان روز برگزاری رفراندوم اعلام شد. محمدرضا برای نشان دادن قدرتش به مردم و روحانیان -از آنجا که علمای قم با اصل برگزاری این رفراندوم مخالف بودند- تصمیم گرفت به قم برود. امام در مقابله با این سفر، فتوایی دادند مبنی بر این که خارج شدن از خانه در روز دیدار شاه از قم، حرام است و همین فتوا کافی بود که اهالی قم و روحانیان در روز ۴ بهمن ۱۳۴۱ در خانهها بمانند. شاه فوقالعاده عصبانی از به استقبال نیامدن مردم و خلوتی خیابانها، در میدان آستانه قم سخنرانی توهینآمیزی خطاب به روحانیان و علما کرد و گفت: «دیگر مفتخوری تمام شد. اینها [علما و روحانیان] ارتجاع سیاه هستند، درک ندارند، بدنیت هستند. در واقعة آذربایجان با پیشهوری ائتلاف کردند و با او شراب خوردند...اینها صد برابر خائنتر از حزب توده هستند...» این سخنرانی، موجب نفرت بیشتر مردم مومن ایران از حکومت پهلوی شد.
با این حال دو روز بعد، رفراندوم برگزار شد و با وجود تحریم انتخابات و شرکت نکردن اکثریت مردم در آن، اعلام شد انقلاب شاه رأی آورده و اصلاحات به زودی اجرا میشود. این رفتار حکومت باعث شد امام با همراهی علما و مراجع تقلید، نوروز۱۳۴۲ را در سرتاسر کشور، عزای عمومی اعلام کند؛ تصمیمی که به واقعه فیضیه و شهادت جمعی از طلاب انجامید
۴.
بعد از واقعه فیضیه، امام مبنای رفتار خود را با شاه و دربار از دعوت و ارشاد، به نصیحت و تذکر کشاند. ایشان در این مرحله، هشداردادن و برحذر داشتن را در رأس بیانات خود قرار داد. به ویژه در عصر عاشورای سال ۱۳۴۲ مصادف با ۱۳ خرداد، در سخنرانی بسیار مهمی که به دستگیری ایشان و قیام ۱۵ خرداد منجر شد، با لحنی نصیحتگونه خطاب به محمدرضا پهلوی گفت:
«آقا! من به شما نصیحت میکنم. ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... نکن این کار را! نصیحت من را بشنو. آقا ۴۵سالات است شما! ۴۳ سال داری، بس کن. نشنو حرف این و آن را، یک قدری تفکر کن، یک قدری تأمل کن. یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن. یک قدری عبرت ببر. عبرت از پدرت ببر... بشنو از علمای مذهب، اینها صلاح ملت را میخواهند. اینها صلاح مملکت را میخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام ارتجاع است؟ آنهم ارتجاع سیاه است؟ تو انقلاب سفید کردی؟ شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا! چرا اینقدر مردم را اغفال میکنید؟ والله اسرائیل به درد تو نمیخورد. قرآن به درد تو میخورد
۵...»
این دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده؟ بعد از اقدام ددمنشانه محمدرضا پهلوی در کشتار مردم در جریان قیام ۱۵ خرداد ۴۲، مرحله سوم رفتار امام با شاه و درباریان آغاز شد؛ یعنی مرحله رویارویی. در این مرحله، امام پس از مؤثر ندانستن نصیحت و تذکر، در سخنرانیها، شاه و حکومت او را دشمن اسلام و مردم معرفی میکرد و با الفاظی چون «دستگاه جبار»، «دولت خبیث»، «دولت نظامی»، «شاه و وکلای خائن» از آنها نام میبرد.
با رسیدن خبر تصویب لایحه «کاپیتولاسیون» و مصونیت قضایی همة اتباع آمریکایی در ایران، امامخمینی
(ره) در سخنرانی بسیار مهمی در ۴ آبان ۱۳۴۳به افشاگری این عمل ذلتبار حکومت پرداخت و رویارویی با حکومت شاه را به اوج خود رساند. امام در آن سخنرانی که پس از مدتی و بعد از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا موجب تبعید ایشان از کشور شد فرمود:
«من نمیدانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است؟ از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری بردهاست که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن میکند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمیدهد که از شما سند بردگی بگیرد. اجازه نمیدهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود... خدایا! اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا! این دولت به ممکلت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها، وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند. اگر هم بودند من عزلشان کردم از وکالت؛ معزولند
۶...»
در واقع امام با شروع مرحله سوم، دیگر هیچگاه در نامهها یا بیانیههایشان خطاب به رجال پهلوی از عناوین حکومتی استفاده نکردند زیرا در حکومتی که اساسش غیرقانونی بود، تمام مقامات حکومتیاش هم غیرقانونی بودند و به همین دلیل وقتی امام در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۴۶ نامهای خطاب به هویدا – نخستوزیر وقت- نوشت و در آن نسبت به برقراری روابط گسترده ایران با کشور جعلی اسرائیل هشدار جدی داد؛ هیچ اشارهای به پست نخستوزیری هویدا نکرد. در بخشی از این نامه آمده است:
«در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت آمریکاییها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید به سر میبرم؛ مراقب مصیبتهایی که به ملت مظلوم و بیپناه ایران وارد میشود، بودهام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار میگذرد کم و بیش مطلع شده و رنج بردهام... آقای هویدا! من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم..، اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید. به جای اینهمه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پا برهنهها کنید یا لااقل اینقدر با بهانههای مختلف آنها را رنج ندهید. از این کسبه بیبضاعت اینقدر اخاذی نکنید، اینقدر برای رضای شهوات دیگران به علمای ملت، محصلین و دانشجویان فشار نیاورید. با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین و آواره کنندة بیش از یک میلیون مسلم بیپناه، پیمان برادری نبندید. عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید، دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید. اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید. فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید...
۷»
باید توجه داشت که امام خمینی
(ره)از مرحلة رویارویی در سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی به هیچوجه از مواضع خود مبنی بر سقوط کامل حکومت پهلوی و استقرار حکومت اسلامی کوتاه نیامدند.
پینوشتها
۱. آیه۴۳ و ۴۴ سوره طه: به سوی فرعون بروید که او قطعاً طغیانگر است/ و با او به نرمی سخن بگویید، شاید متذکر شود و یا بترسد.
۲. صحیفه امام، جلد۱، ص ۸۸ و۸۹ .
۳. برای اطلاع بیشتر درباره انقلاب سفید شاه و نحوه رویارویی امام خمینی و یارانشان، به مقاله «از حاجآقا روحالله تا امام خمینی»، فکه، شماره ۸۲ و ۸۳، مراجعه کنید.
۴. سه سال مرجعیت شیعه در ایران از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۲۳ و ۲۲۴.
۵. صحیفه امام، جلد۱، ص ۲۴۳ تا ۲۴۸.
۶. صحیفه امام، جلد ۱، ص ۴۰۹، ۴۱۴ و ۴۲۳.
۷. صحیفه امام، جلد۲، ص ۱۲۳ تا ۱۲۷.
نویسنده: انوشه میرمرعشی