اشاره:
کاپیتولاسیون از آن دست مسائلی است که در اذهان ایرانیان خاطره خوشی به یادگار نگذاشته است. لایحهای که امام خمینی(ره) در آبان ۱۳۴۳ در مخالفت با آن سخنرانی کردند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اردیبهشت ۱۳۵۸ نیز دولت موقت، این لایحۀ را لغو کرد. به همین بهانه بر آن شدیم تا به بررسی این لایحه و نقش امام خمینی در مخالفت با آن بپردازیم. ایرانیان از آغاز ارتباط با اروپاییان، امتیازاتی به آنها دادهاند. در بیشتر مواقع، اعطای این امتیازهای یکطرفه از سوی پادشاهان ایران، به سود اروپا و بدون شناخت ماهیت آنها بوده است. از جمله این امتیازها میتوان، اعطای «حق قضاوت کنسولی» یا «کاپیتولاسیون» اشاره کرد.
طراحان کاخ سفید مدتی پس از تحمیل حکومت پهلوی دوم به مردم ایران برای اطمینان خاطر در برنامهریزی جهت اعمال سیاستهای استعمارگرانه خود، این لایحه را طرح کردند تا ایران را در خاورمیانه به جزیره ثبات خویش مبدل سازند.
چهارم آبان ۱۳۴۳، امام خمینی(ره) در اعتراض به پذیرش کاپیتولاسیون سخنرانی کردند. این افشاگری در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت.
قرارداد کاپیتولاسیون و آیتالله خمینی وقتی لایحه تصویب شد، ساواک به روزنامهها دستور داد از انعکاس خبر جلوگیری کنند. کاظمی نماینده کازرون، محتوای لایحه را به آگاهی آقای پیشوایی یکی از روحانیون شیراز رساند. پیشوایی نیز به امام خمینی خبر داد. امام خمینی تلاش کرد تا آگاهی کافی از موضوع پیدا کند. به همین منظور هاشمیرفسنجانی را نزد آقای فلسفی به تهران فرستادند. فلسفی نیز ایشان را به سیدجعفر بهبهانی پسر آیتالله بهبهانی معرفی کرد. بالاخره با تلاش بسیار اصل لایحه را از مجلس به دست آورند و به امام خمینی رسانند. چند روز پس از تصویب لایحه، مجله داخلی مجلس شورای ملی که متن کامل مذاکرات مجلس را دربرداشت هم به دست امام خمینی رسید. کانال دیگری که ایشان توانست به صورتجلسههای مجلس دست یابد، از طریق ابوالقاسم پاینده از وکلای مخالف با این لایحه بود.
امام خمینی پیش از هر اقدامی، برای آگاه ساختن علمای تهران و شهرستانها، پیکهایی به نقاط مختلف کشور فرستاد. همچنین با روحانیون قم به گفتوگو پرداخت. سپس به عنوان دفاع از اسلام و ایرانیان در برابر تصویب این لایحه قد علم کرد. ایشان تصویب کاپیتولاسیون را سند اسارت ملت ایران دانست زیرا آمریکا با تصویب آن، ملت ایران را وحشی و عقبمانده قلمداد کرده بود.
رژیم که از برنامه سخنرانی امام خمینی در آیندهای نزدیک آگاه شده بود برای جلوگیری از آن، نمایندهای به قم فرستاد. وی هرچه کرد نتوانست با امام ملاقات کند. به همین منظور در دیدار با فرزند ایشان حاجآقامصطفی این پیام را برای امام فرستاد: «آمریکا بهمنظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت میکند و پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است! آیتالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هرچه بگویند حتی حمله به شاه، چندان مهم نیست!»
سنگینترین ضربه به پیکرۀ قانون کاپیتولاسیون و دولت منصور از جانب امام(ره) توسط خطابه معروف ایشان وارد آمد. در چهار آبان ۱۳۴۳(۲۶ اکتبر ۱۹۶۴) که مقارن با تولد حضرت زهرا(س) و چهل و پنجمین سال تولد شاه نیز بود یک روز پس از آن که مجلس دریافتِ وام دویست میلیون دلاری را برای خرید تسلیحات تصویب کرد، امام خمینی قرارداد مصونیت را محکوم کرد. سخنرانی تند و تیز امام یکی از مهمترین و مهیجترین تقریر سیاسی است که در این سده در ایران انجام گرفته است. آیتالله خمینی، با قدرت تمام و مستقیما شاه و آمريکا را بهخاطر زیر پا گذاشتن غرور و تمامیت حاکمیت ملی ایران مورد حمله قرار داد. نقطه عطف اعتراض امام خمینی در سخنرانی این بود که ضمن تشریح قانون تصویبی دو مجلس، عزای عمومی اعلام کرد.
«امام خمینی مردم را به مخالفت با تصویب این اصل ذلتبار فراخواند و گفتند: مجلس به ننگینترین تصویبنامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی رای مثبت داد. امام خمینی دلیل تصویب کاپیتولاسیون را که نمونه مبرهن سرسپردگی پهلوی دوم بود چنین بیان کرد: برای این که میخواستند وام بگیرند از آمریکا، آمریکا گفت این کار باید بشود-لابد اینجور است- بعد از سه چهار روز، یک وام... دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. برای آن که آمریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار! امام خمینی در ۱۳۲۳/۸/۷ چنین فرمود: اگر ایران از طرف آمریکا اشغال شده و مستعمره است پس چرا عربده میکشید و میگویید ایران ما در حال ترقی است؟ اگر ایران استقلال دارد پس این رویه چیست که تن به ذلت داده و ایران را در دنیا از کشورهای آفریقایی هم عقبماندهتر جلوه دادهاند؟»
۱ تبعید امام خمینی پس از سخنرانی مهیج امام بود که حکومت دستنشاندۀ وقت به نخستوزیری منصور، مترصد توطئهای برای مقابله با خشم عمومی شد که به دنبال این سخنرانی ایجاد شده بود. توطئه نیز همانا تبعید ایشان از کشور بود. به دنبال این سخنرانی، امام خمینی به ترکیه و سپس به عراق تبعيد شد. تبعیدی که سرانجام به انقلاب ۱۳۵۷ منتهی شد.
امام در بامداد ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و صبح همان روز به ترکیه تبعيد شد. «تبعید حضرت آیتالله خمینی در داخل کشور و خارج بازتاب بسیار وسیعی پیدا کرد و تقریبا بازارِ غالب شهرها به حال تعطیل درآمد. نیروی انتظامی در شهر قم نیز تدابیر لازم را اتخاذ کرده بود.»
۲ «به مناسبت دستگیری و تبعید آیتالله خمینی، حوزههای علمیه و نمازهای جماعت به عنوان اعتراض به بازداشت و تبعید غیرقانونی ایشان در قم و مشهد و تهران و بسیاری از شهرستانها تعطیل شد و این تعطیلی حدود یک ماه به طول انجامید.»
۳ در ۱۴ آبان ۱۳۴۳ نیز نمازهای جماعت در شهرهای تبریز، اهواز، شیراز، یزد، لار، جهرم و دزفول تعطیل شد.
با افزایش مخالفتها، شاه که احساس خطر کرده بود با توصیه مشاورانش تصمیم گرفت امام را از ترکیه به عراق منتقل کند. وی از این عمل، دو هدف را دنبال میکرد:
- با انتقال امام از ترکیه به نجفاشرف که یکی از مهمترین حوزههای علمیه شیعه در آن زمان بود، خشم و ناراحتی مردم تا حد بسیاری فروکش کند.
- امام تحتتاثیر شخصیت علمی مراجع حوزه علمیه نجف قرار گیرد و به فراموشی سپرده شود.
به همین منظور، دولت ایران با دولت عراق وارد مذاکره شد و موافقت دولت عبدالسلام عارف رئیسجمهور وقت عراق را کسب کرد. البته با این شرط که دولت عراق هیچگونه استقبال رسمی و مردمی از امام به عمل نیاورد و ورود ایشان به آن کشور را نیز بهطور رسمی اعلام نکند. در مقابل، دولت عراق شرط کرد که انتقال امام به عراق به عنوان تبعید از طرف دولت ایران نباشد و مقامات ایرانی حق هیچگونه دخالتی در آزادی عمل و مدت اقامت ایشان در عراق نداشته باشند. به این ترتیب، در روز ۱۳ مهر ۱۳۴۴، پس از ۱۱ ماه تبعید در ترکیه، امام به همراه فرزندشان آقامصطفی به عراق منتقل شدند و تا ۱۳ مهر ۱۳۵۷ در این کشور اقامت داشتند.
جیمز بیل اینچنین به تبعید ایشان اشاره کرده است:
«دربارۀ آیتالله خمینی هرگونه قضاوت شود، چه به عنوان فردی معتقد
به اصول استوار اخلاقی و چه به عنوان یک فرد مذهبی انتقامجو با دیدی محدود، در این که آیتالله خمینی با تصمیم و ارادهای راسخ و با از خودگذشتگی کامل، اهداف انقلابی خود را دنبال میکرد جای هیچگونه شکی وجود ندارد. از آغاز دهه ۱۹۶۰ به بعد، وی در پی آن بود که سلسله پهلوی را براندازد چون به اعتقاد او روح ایران را به غرب فروخته و فساد و هرزگی و سرکوبی را در ایران رایج ساخته بود. واكنشی که حکومت در برابر اعتراضات و تمايلات او و پیروانش در
دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نشان داد او را نیرومندتر ساخت. در ضمن وی، آمریکا را بهخاطر زیر فشار قرار دادن «عروسک دستنشانده» خود برای به اجرا گذاردن کاپیتولاسیون مقصر میدانست.»
۴ پیروزی انقلاب اسلامی و الغای کاپیتولاسیون سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تصویب شورای انقلاب، دولت موقت لایحه کاپیتولاسیون را لغو کرد. در شب ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، این اطلاعیه از طریق رادیو به آگاهی عموم رسید: «وزارت امورخارجه طی اطلاعیهای اعلام کرد به پیشنهاد هیات وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب ۲۱ مهر ۱۳۴۳[۱۳ اکتبر ۱۹۶۴] راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیتها و معافیتها، قرارداد وین(کاپیتولاسیون) از تاریخ ۵۸/۲/۲۳ لغو شد».
۵ سرانجام در تاریخ ۱۳۵۸/۸/۱۳ با تسخیر سفارت آمریکا(لانه جاسوسی) توسط دانشجویان پیرو خط امام، به حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران خاتمه داده شد و ۳۷ سال تسلط آنها بر ارتش ایران نیز پایان یافت. این تسلط، گواه دیگری بر وابستگی عمیق محمدرضا پهلوی به آمریکا است.
نتیجهگیری احیای کاپیتولاسیون رویدادی خلاف منطق زمان و اصول حقوق بینالملل بود. باید اذعان کرد هیچ کس نمیدانست روزی امام خمینی(ره) حکومت پادشاهی را در ایران سرنگون میسازد، توازن قدرت دنیا را بر هم میزند، منافع آمریکا را در ایران قطع میکند و سبب تحقیر آنها را فراهم میسازد ولی تصویب این لایحه، نقش بسزایی در براندازی رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ ایفا کرد.
برای حسن ختام، به این جمله فریدون هویدا اشاره میشود که: «محمدرضا پهلوی سرنوشت عجیبی داشت. او در عین حال که توانسته بود یک انقلاب را در خارج از مرزهای ایران به شکست بکشاند(ظفار)، خود در داخل مرزهای کشورش به محاصره انقلاب درآمد و همچون پرِ کاه در طوفانی که از خشم مردم پدید آمده بود به هوا پرتاب شد... او کوزهگری بود که از کوزه شکسته آب میخورد!»
۶ پینوشت ۱. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،
سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ص ۳۲.
۲. باقر عاقلی،
روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج ۲، چ ۲، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۲، ص ۱۸۰.
۳. همان.
۴. بیل، ص ۳۲۵.
۵.
روزنامه کیهان، ش ۱۰۷۰۶(دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸)، ص ۲. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. اسناد لانه جاسوسی آمریکا. کتاب هفتم: چاپ جدید جلد ۶۳ تا ۷۲، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۸۰۳.
۶. فریدون هویدا،
سقوط شاه، ترجمه: ح. ا. مهران، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۵، ص ۲۲۳.
نویسنده: سعیده مرادخانی