اشاره: در زمانی که این شماره از مجله فکه به زیور طبع آراسته و حالا منتشر شده است، حدود پنج ماه از ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته است. انقلابی که در عمر خود فرازونشیبهایی داشته و از گردنههای بس خوفناکی گذشته و توفانها و سیلابهایی را پشت سر نهاده است و به کوری چشم بدخواهان، جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است. سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روزِ آن به اندازه عمرِ یک ملت گذشته، دستخوش جریانها و اتفاقات و رویدادهایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغذ سخن در کنه ذات خود دارند. داستانهایی که هرکدام جای بسی تحلیل دارند و تبیینشان به کرسیهای اختصاصی در کالجها نیازمند است. آنچه در ماهنامه فکه به شما پیشکش میشود خلاصه نقل داستانهای این انقلاب است. داستانهایی خواندنی که تجدید خاطرهای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان. در دهه ۱۳۵۰ گروههای مسلحانه زیادی علیه رژیم مبارزه میکردند. برخی از این گروهها با روحانیت ارتباط تنگاتنگی داشتند که میتوان به گروه منصورون در خوزستان، صف در تهران و گروه ابوذر در همدان اشاره کرد. برخی از گروهها نیز بهشدت مخالف روحانیت بودند.
سال ۱۳۵۵ گروهی اسلامی تاسیس شد که «کهفیها» نام داشتند. گروهی که بنیانگذارش جوانی ۱۸ ساله به نام اکبر گودرزی بود. گودرزی چوپانزادهای بود که سال ۱۳۵۳ از الیگودرز به خوانسار رفت تا در مدرسه علمیه این شهر درس اسلامی بخواند. او پس از چندی مدرسه علمیه خوانسار را مناسب ندید و راهی قم شد. پس از مدتی نتوانست با روحانیت قم نیز به نقطه اشتراکی برسد و از اینرو به تهران آمد تا در مدرسه چهلستون درس طلبگی بخواند. اکبر گودرزی در مدرسه چهلستون هم به سرمنزل مقصود نرسید و به مدرسه حاجشیخ عبدالحسین رفت.
در همین اثنا مرگ دکتر علی شریعتی در خرداد ۱۳۵۶ بهانه خوبی برای او بود تا درس حوزوی را به کل رها کند و راه دیگری پیش بگیرد. او اعلامیهای به نام «فرقان» منتشر کرد و سپس نام گروه کهفیها را به فرقان تغییر داد. انتخاب نام فرقان توسط گودرزی از اینرو بود که او خودش را جداکنندۀ حق از باطل میدانست. اکبر گودرزی در اعلامیه فرقان، شریعتی را پس از شهید اول، شهید ثانی، محمد حنیفنژاد و مجید شریفواقفی، شهید پنجم شیعه نامید. گودرزی پا را از این تحریفات نیز فراتر نهاد و خودش را وارث علی شریعتی اعلام کرد. گودرزی در ادامۀ اعلام مواضع گروه فرقان، پس از تمجید از شریعتی در تفکیک تشیع علوی از تشیع صفوی، فرقان را ادامهدهنده تشیع علوی دانست.
سال ۱۳۵۶ او جوانان همفکر خود را در مسجد الهادی، مسجد فاطمیه، مسجد رضوان و مسجد شیخهادی در تهران جمع میکرد و به آنها جزوات تفسیر قرآن میداد تا منتشر کنند. تفاسیری که عمده آنها التقاطی بودند. گودرزی برای ۲۰ جزء قرآن، ۲۰ جلد تفسیر نوشت. حتی کتاب بزرگی به نام توحید و ابعاد آن منتشر کرد. اکبر گودرزی در حالی قرآن را تفسیر میکرد که حتی دیپلمش را هم نگرفته بود.
او برای ایجاد جو نفرت از روحانیت شیعه، به شاگردانش یاد میداد از آخوندها(به گفته او) فاصله بگیرند که آنها خطر دین هستند. وقتی هم که سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در حال اوجگیری بود، گودرزی و دوستانش کوچکترین نقشی در پیشبرد نهضت اسلامی مردم ایران نداشتند. البته در بحبوحه روزهای بیستم و بیست و یکم بهمن ۵۷ فرقانیها همراه مردم به پادگانها ریختند تا مسلح شوند، اما مسلح شدن آنها نه برای مبارزه با نیروهای ارتش شاهنشاهی که برای ذخیره کردن اسلحه برای روز مبادا بود. گودرزی دستور داده بود سلاحها را به مکانی معین منتقل کرده و انبار کنند.
اکبر گودرزی سلاحهای زیادی به دست آورد و مصمم شد تا سران نظام اسلامی را از بین ببرد. فروردین ۱۳۵۸ او در حالی شعار نابودی مثلث زر و زور و تزویر را میداد که فقط ۲۳ سال داشت. گروه فرقان ابتدا سراغ سپهبد قرنی رئیس ستاد کل ارتش رفت تا به خیال خود، ضلع زور را از بین ببرد. فرقان، سپهبد قرنی را به اتهام فرماندهی ارتش جمهوری اسلامی و سرکوب جداییطلبان کردستان مستحق اعدام میدانست. گودرزی در سوم اردیبهشت 58، حمید نیکنام را روانه منزل سپهبد قرنی کرد. نیکنام اولین فرمانده ارتش بعد از انقلاب را با رگبار کلاشنیکف به شهادت رساند. ترور قرنی اولین ترور تاریخ انقلاب بود.

جوخه ترور فرقان، آیتالله مرتضی مطهری را به عنوان گزینه دوم انتخاب کرد. کینه گودرزی، سرکرده فرقان نسبت به مطهری به سال ۱۳۵۶ بازمیگشت. به زمانی که بحث و جدل بر سر آرای شریعتی بین حوزویان و دانشگاهیان به اوج خود رسیده بود. در آن ایام، مرتضی مطهری و مهندس بازرگان اعلامیه مشترکی منتشر کردند و حوزه و دانشگاه را به وحدت و الفت فراخواندند. آیتالله مطهری اختلاف پیش آمده را اتلاف وقت و به ضرر نهضت اسلامی میدانست. اکبر گودرزی رهبر فرقان از این که مطهری بحث بر سر آرای شریعتی را اتلاف وقت خطاب کرده بود، مطهری را مرتجع و منافق خواند.
خرداد ۱۳۵۷ نیز وقتی آیتالله مطهری در مخالفت با گروه فرقان، در مقدمه کتاب «علل گرایش به مادیگری» بیسوادی گروه فرقان را افشا کرد، کینه فرقانیها از او بیشتر شد. مرتضی مطهری تفسیر گروه فرقان را تفسیری بر مبنای مادیگری میخواند.
بالاخره اکبر گودرزی اردیبهشت ۱۳۵۸ را زمان انتقام از مطهری اعلام کرد که به اعتقاد وی ضلع تزویر مثلث مدنظر او بود. فرقانیها فهمیده بودند مطهری عضو شورای انقلاب است و شامگاه ۱۱اردیبهشت به خانه یدالله سحابی دیگر عضو شورای انقلاب در خیابان فخرآباد میرود. بنابراین محمدعلی بصیری، حمید نیکنام و وفا قاضیزاده به عنوان اعضای تیم ترور مطهری عازم محل مذکور شدند. ساعت ۱۱ شب وقتی مطهری از منزل سحابی در کوچه امینالدوله خارج شد، در تاریکی شب هدف گلوله مهاجمان قرار گرفت. مرتضی مطهری به بیمارستان طرفه منتقل شد و آنجا به شهادت رسید.
با ترور علامه مرتضی مطهری، حاجطرخانی بنیانگذار مسجد قبا که حامی گروه فرقان به عنوان یک گروه انقلابی بود، حمایت مالیاش را از این گروه قطع کرد. از اینرو فرقان کینه طرخانی را هم به دل گرفت و ۱۷ تیر ۱۳۵۸ او را به شهادت رساند. فرقان اما در ترور علیاکبر هاشمیرفسنجانی از اعضای شورای انقلاب ناکام ماند. همانطور که در ترور محسن بهبهانی مجری برنامههای مذهبی تلویزیون هم شکست خورد.
فرقانیها حتی حسین مهدیان، تاجر آهن و حامی دکتر علی شریعتی را هم ترور کردند. مهدیان کسی بود که پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، جلسات دکتر شریعتی را در منزل خودش برگزار میکرد. هرچه بود گروه فرقان به دلیل گرایشات شدید ایدئولوژیک به دکتر شریعتی باید از ترور مهدیان صرفنظر میکرد، اما اکبر گودرزی حسین مهدیان را به عنوان ضلع زر مثلث، به اتهام سرمایهدار بودن و مدیرمسئولی روزنامه کیهان که متعلق به جمهوری اسلامی بود به عنوان گزینه ترور قرار داد. چهارم شهریور ۱۳۵۸ حسین مهدیان از ترور جان سالم به در برد و فرقانیها مهدی عراقی مسئول زندان قصر و مدیر مالی روزنامه کیهان را که کنار مهدیان ایستاده بود به شهادت رساندند.
جوخههای ترور فرقان به شهرهای دیگر هم اعزام میشدند. آنها سیدعلی قاضیطباطبایی امام جمعه تبریز را شهید کردند. آیتالله قاضیطباطبایی اولین شهید محراب پس از انقلاب اسلامی شد. فرقانیها حتی در شمال، احمد لاجوردی مدیر شرکت صنعتی بهشهر را بهخاطر سرمایهدار بودن ترور کردند. دامنه جنایات گروه فرقان بیشتر میشد و کاری از دست ماموران امنیت ساخته نبود تا این که انبار مهمات گروه فرقان در کرج کشف شد، اما کشف این انبار هم باعث نشد اکبر گودرزی دست از ترور روحانیت سرشناس بردارد.
فرقانیها به حذف دکتر علی مفتح میاندیشیدند؛ امام جماعت مسجد قبا و استاد حوزه و دانشگاه. کینه اکبر گودرزی از دکتر مفتح به ماههای قبل از انقلاب باز میگشت. همان مقطع زمانی که دکتر مفتح مانع اصلی فعالیت گروه فرقان در مسجد قبا شده بود. در آن زمان، اکبر گودرزی قصد داشت جزوات تفسیر قرآن خود را بین نمازگزاران پخش کند که مفتح اعلام کرد اینها مورد تایید ما نیست. دکتر مفتح فرقانیها را التقاطی میدانست و از اینرو اجازه سخنرانی هم به گودرزی نمیداد. بعد از ترور آیتالله مطهری در اردیبهشت، نامههای تهدیدآمیز زیادی برای دکتر مفتح ارسال میشد. نامههایی از جانب فرقان که مفتح را به گرفتن انتقام تهدید میکرد.
۲۷ آذر ۱۳۵۸ زمان انتقام اکبر گودرزی از استاد حوزه و دانشگاه فرارسیده بود. دکتر مفتح در حال ورود به دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود که بهمنی و نعمتی دو محافظش هدف گلوله فرقان قرار گرفته و شهید شدند. خود دکتر هم که زخمی شده بود به سمت بالکن دانشکده فرار کرد. کمال یاسینی عضو فرقان به سمت بالکن دوید و آنجا گلولهای به سر دکتر مفتح شلیک کرد و وی را به شهادت رساند. با ترور دکتر مفتح تلاشها برای دستگیری اعضای فرقان بیشتر شد.
۲۲ دی ۱۳۵۸ با نفوذ اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گروه فرقان، محل اختفای اکبر گودرزی و اعضای آن کشف شد. نیروهای کمیته انقلاب اسلامی به همراه پاسداران سپاه پاسداران در هشت ساعت درگیری توانستند اولین گروه تروریستی بعد از انقلاب را منهدم کنند.
پنج ماه بعد در تاریخ سوم خرداد ۱۳۵۹ گودرزی و اعضای گروه فرقان تیرباران شدند. گروه فرقان به تاریخ پیوست و کسی اعلامیه منسوب به فرقان در مسجد ابوذر را پس از ترور آیتالله خامنهای باور نکرد، اما بر همگان ثابت شد که فرقان بازوی نظامی سازمان مجاهدین خلق پیش از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود. رهبران سازمان به این طریق میخواستند در ابتدا مهرههای انقلاب را به صورت غیرمستقیم حذف کنند.
نویسنده: محمد گرشاسبی