۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

از نگاه ۴فرمانده

از نگاه ۴فرمانده

از نگاه ۴فرمانده

جزئیات

به‌مناسبت ۱۹دی، سالروز شهادت شهید احمد کاظمی، سال۱۳۸۴

19 دی 1403
سردار محسن رضايی
ما در سپاه بر مبنای آدم‌ها، آرايش نظامی تشكيل داديم و بنده هم به‌عنوان فرمانده وقت سپاه، وظيفه اصلی اين سامان‌دهی را برعهده داشتم. و چون به منبع خاصی دسترسی نداشتم، ملاک انتخابم، تجربه‌های دوران انقلاب و مبارزات سياسی بود. از نظر من، چند ويژگی مهم در انتخاب افراد وجود داشت و اولين و مهم‌ترين آن تحمل و ايستادگی در برابر مشكلات و سختی‌ها بود. عمليات طريق‌القدس بود. در پايگاه منتظران شهادت (گلف) در اهواز برای اولين بار با احمدكاظمی ملاقات كردم. گفتند: «يكی از نيروها از جبهه جنوب آمده و می‌خواهد گزارش بدهد.» حاج احمد دو زانو نشست و با اشاره به كالكی كه جلويش باز شده بود، وضعيت استقرار نيروها و عمليات‌های انجام شده را توضيح داد و با تسلطی مثال زدنی به نقاط قوت و ضعف نيروها اشاره كرد و پيشنهادهايی هم برای تقويتشان داد.
وقتی ديدم اين‌طور به منطقه و مسائل نيروها مسلط است از او سوالاتی كردم و بعد از آن، او را زير نظر گرفتم. كار به جايی رسيد كه به ايشان دستور داده شد در عمليات بعدی(فتح المبين)تيپی را تشكيل دهد. همه دوستان در اينكه حاج‌احمد توانايی تشكيل تيپ را دارد، باهم موافق بودند.
سردار حاج‌قاسم سليمانی
يكی از زيرک‌ترين فرمانده‌های دوران دفاع مقدس، شهيد احمدكاظمی بود؛ زيرک به معنای متدبر. سرتاسر جنگ را كه مرور كنی می‌بينی هيچ‌كدام از عمليات‌هايی كه احمد انجام داد، مرحله‌ای نبود. به‌هيچ‌وجه روی اهداف غيراستراتژيک و غيرتاكتيكی تكيه نمی‌كرد. اگر بنابود كاری را انجام دهد يا هدفی را بگيرد، بااستفاده از فرصت درهمان مقطع اول، آن‌را به اتمام می‌رساند.
درعين زيركی بانظم و دقيق بود، در همه مسائل لشكر ۸نجف، طوری كه وقتی مقام معظم رهبري از لشكر ۸نجف بازديد كردند، در صحبت‌هايشان تاكيد داشتند: «نظم واقعاً درآن‌جا مشخص بود.» در كنار همه اين خصوصيات، شجاعت احمد، زبانزد بود. بنده خودم به‌عنوان يک فرمانده لشكر وقتی می‌فهميدم احمد در دو محور آن‌طرف، عمليات می‌كند، حس اطمينان خاصی در وجودم شكل می‌گرفت. البته نسبت به حسين هم همين‌طور بودم و همچنين همت و باكری.
اين مسئله را در اسناد عراقی‌ها هم می‌توان يافت. حساسيت ويژه آن‌ها روی لشكرهايی كه اينان فرماندهی آن‌را به عهده داشتند، هوش‌وافر و استعداد فرماندهی و شجاعت آن‌ها را گواه است.
علی شمخانی
احمدكاظمی مثل قارچ می‌ماند. در دشتی كه كود شيميايی به آن نداده باشند، قارچ به‌شكل طبيعی رشد مي‌كند. احمد اين‌طور بود، كسی كشفش نكرد. خودش راه را از بی‌راه پيدا كرد. احمد يک آدم ناآرامی بود. ازنظر مديريتی هميشه جستجوگر افق‌های تازه بود. احمد يک آدم ناآرامی بود. از نظر مديريتی هميشه جستجوگر افق‌های تازه بود. نكته‌ بارز احمد كاظمی اين بود كه هيچ‌وقت فرق نكرد. يعنی همان آدم تكيدة دارای سوختگی توی صورت بود. هيچ‌وقت جايگاه نقطه آغاز خودش را فراموش نكرد. هم‌دردشدن با نيروهای محلی و رفتار متواضع با آنان داشتن را، جزئی از جهاد اكبر می‌دانست.
محمدباقر قاليباف
هميشه به من می‌گفت: «آقا‌باقر! هروقت ماجايی می‌ريم كه ما رو‌ نمی‌شناسند و حالم رو می‌گيرند، كيف می‌كنم. بخاطر اينكه اون چيزی كه برای خودمون در ذهنمون ساخته‌ايم كه ما فرمانده‌ايم و همه بايد به حرفمون گوش بدن، در وجودمون شكسته می‌شه.»
احمدكاظمی در اين چندسال آخر عمرش، روزی نبود كه از شهادت و ميل درونی‌اش به اين مسئله حرفی نزد. يعنی بنده فكر می‌كنم، خانواده ‌ايشون خيلی زودتر اين مسئله را پذيرفته بودند و چندين‌باری كه باهم به اصفهان رفتيم و سری به تكيه شهدا زديم، هميشه می‌گفت: «آرزويم اين است كه شهيد شوم و مرا كنار شهيد خرازی همين‌جا كه خالی مانده، دفن كنند.»


نویسنده: زهرا عابدی

مقاله ها مرتبط