بسمربالشهداء و الصدیقین
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست. سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق، ما را انسان خلق کرد
. شکر خدایی را که از میان این همه انسان، ما را در خاکی مقدس به نام «ایران» قرار داد
. و شکر خدایی را که به بنده، پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد
. و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا! از تو بیاندازه ممنونم که در دل ما محبت سیدعلی خامنهای را انداختی تا [از ایشان] بیاموزیم درس ایستادگی را. درس این که یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم.
در ابتدای وصیتنامه خویش، از تمام دوستان و آشنایان تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند
. پدر و مادر و همسرم و دخترم! از شما تقاضا میکنم بنده را ببخشید و از خدا بخواهید بنده را ببخشد. چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم. چقدر شما را به دردسر انداختم. فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ، با سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا میداند که چقدر شما را نگران کردهام، اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبت بهخیر شود. از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از این که همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم. حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرینبار به نظرم احترام بگذارید و از هیچ کس و از هیچ نهادی دلخور نباشید. مبارزه با دشمنان، خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم. ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند، اما اهمیت ندهید. بنده به راهی که رفتم یقین داشتم
. از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده، دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید، اما یادت باشد که رسول خدا فرموده «هرکس که یتیم شود، خدا سرپرست اوست.» ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه، فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت.
از دوستان، آشنایان و فامیل و هر کس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر را ببخشند زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و آنچه که نصیب ما شد، لطف و کرم و هدیه خدا بوده.
مردم عزیز ایران! یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم. چقدر بچههایمان یتیم شدند. زنها بیوه، مادرها مجنون و پدرها گریان شدند. [همه اینها] فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان، بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا، حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد.
برادارن و خواهران من! ماهواره و فرهنگ کثیف غرب، مقصدی بهجز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن... ما که رفتیم...
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانۀ تو هر دو جهان را چه کند
بیبی زینب! آن زمانی که شما در شام، غریب بودید گذشت. دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده.
بیبیجان! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم.
بیبی عزیزم! مرا قاسم خطاب کن. مرا قاسم خطاب کن و روی خون ناقابل من هم حساب کن.
و من الله توفیق
مصطفی صدرزاده