سازمان مجاهدین خلق ایران(منافقین) در شهریورماه سال۱۳۴۴ توسط "محمد حنیفنژاد" و "سعید محسن" و "اصغر بدیعزادگان" تأسیس شد. بنیانگذاران این سازمان که از جوانان مسلمان و از اعضای نهضت آزادی بودند، پس از قیام ۱۳۴۲/۳/۱۵ متأثر از تحولی که آن قیام در جامعه ایجاد کرده بود و با تصور ناموفق بودن قیام مردمی، مشی مسلحانه را بر روش سیاسی نهضت آزادی و شیوه انقلاب مردمی امام خمینی
(ره) ترجیح دادند و سازمانی تحت نام "سازمان آزادیبخش ایران" و بعدها در سال۱۳۵۰ به عنوان "سازمان مجاهدین خلق ایران" را پایهگذاری کردند. این سازمان با توجه به برداشتهای سطحی از اسلام و نداشتن عمق لازم در مبانی دینی و مذهبی، در دیدگاههایش تبعیت از مرجعیت و ولایتفقیه جایی نداشت و آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک آن بر پایه مطالب فرا گرفته از آموزههای مارکسیستی بود. تغییر رسمی ایدئولوژی سازمان، در سال۱۳۵۴ اتفاق افتاد. در فاصله سالهای ۱۳۵۰ ـ ۱۳۵۳ بیشتر اعضای آن کشته شده یا به زندان افتادند و یا به خارج از کشور گریختند، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوباره وارد صحنه تحولات کشور شدند. این سازمان، از جمله نادر سازمانهایی بود که به قانون اساسی رأی مثبت نداد. بعدها مشی مبارزه مسلحانه در پیش گرفت، که متعاقبا رهبر و عدهای از اعضای آن به خارج از کشور فرار کرده و در فرانسه مستقر شدند. به دنبال بهبود روابط دو کشور ایران و فرانسه، در سال۱۳۶۴ به عراق پناهنده شدند. صدام حسین، رییسجمهور وقت عراق، تا آن زمان از اعضای این سازمان در زمینه جاسوسی و عملیات نظامی علیه ایران بیشترین بهرهبرداری را کرد. پس از اشغال عراق توسط آمریکا، این گروهک عملا و رسما به یونیفورمپوشان آمریکا پیوستند. در زمان جنگ هشت ساله از نظر سازمان منافقين، در زمینه تمهیدات نظامی، هدف اصلی ظرافت خاصی پیدا میکرد؛ یعنی باید تا آنجا که ممکن بود، از توان نظامی ايران اطلاعات کسب شود و همینطور باید نقاط ضربهپذیر بررسی شده و مناسبترین موقعیت برای زدن ضربهای کاری، انتخاب شود، لذا سنجش کیفیت نیروهایی که نظام میتواند به درگیریهای داخلی اختصاص دهد، بررسی دقیق نقاط ضعف در جبههها (در زمینه تجهیزات، آرایش نیروها و مهارت های نظامی) به دست آوردن طرحهای نظامی که در جبههها عمل میشد، شناسایی مراکز حساس و بررسی نحوه و میزان نفوذ در آنها، و همچنین برنامهریزی دقیق برای تدارک هر چه بیشتر امکانات نظامی، ذخیرهسازی مهمات و پیشبینی مقدمات لازم برای آنها، در دستور کار سازمان قرار داشت و اعضای گروهک مأموریت داشتند به این موارد مهم دست یابند. بر این اساس، در طول جنگ تحمیلی، این سازمان به دفعات مزاحمتها و مشکلاتی را برای رزمندگان و مدافعان کشور فراهم کرد و از طریق نفوذ و جاسوسی، عملیات شناسایی در جبههها و عملیات تروریستی در داخل، خدمات شایان توجهی به دشمن کرد. طراحی و اجرای عملیاتی با نام "فروغ جاویدان" با همراهی و مشارکت نظامیان عراقی در جبهه میانی، از جمله اقدامات زنجیرهای گروهک منافقین به شمار میآید که مصادف با روزهای پایانی جنگ تحمیلی، جامعه اسلامی و ملت ایران را با چالشی خیانتآمیز مواجه کرد. منافقین طی سالهای جنگ در تحلیلهای درونگروهی خویش، امکان قبول آتشبس از سوی ایران را غیر ممکن دانسته و به صراحت ادعا کرده بودند جمهوری اسلامی تنها در صورتی که به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد، به صلح رضایت خواهد داد و در آن شرایط، ضمن تحقق کامل و قطعی سقوط، قدرت به سازمان منتقل خواهد شد(!) به این ترتیب، با توجه به شرایط جدید پیش آمده در جنگ، این زمان را بهترین فرصت برای دستیابی به اهداف پلید خود دانسته و بهرغم آنکه طرح حمله به ایران، برای سالگرد جنگ تدارک دیده شده بود، به دنبال پذیرش قطعنامه۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی، زمان آن دو ماه جلو انداخته رشد. نیروی سازمان منافقین در اوت۱۹۸۸ مشتمل بر ۵۵۰۰ تا ۶۰۰۰ نفر در داخل عراق بود. تعداد قابل توجهی از اینان را نیروهای اداری و زنان تشکیل میدادند. بیشتر زنان، دورههای آموزش سنگینی را طی کرده بودند. سازمان، طی دهه ۸۰ تا اوت ۱۹۹۰ کمکهای مالی بالغ بر بیست میلیون دینار در ماه از رژیم عراق دریافت میکرد. این مبلغ بعد از سال۱۹۹۰ به دنبال تورم مالی در عراق که بعد از اشغال کویت به وجود آمد، کاهش یافت. قیمت دلار در سالهای دهه ۸۰ بین ۱/۵ تا ۳ دینار بود. این سازمان در آغاز کار، از طریق انبارهای ارتش عراق، به جنگافزارهای سبک و بهویژه سلاحهای سبک، یعنی تفنگ خودکار و مسلسلهای متوسط و مسلسلهای سنگین و موشکاندازهای RPGY و خمپاره اندازههای ۸۲ و ۱۲۰ میلیمتری مجهز شد، سپس تعدادی زرهپوش و نفربر زرهی در اختیار آنان گذاشته شد. این سازمان توانست به سلاحهای سنگین بسیاری دست یابد؛ گاهی از طرف عراق در اختیار آنها قرار میگرفت و گاهی غنایم گرفته شده از نیروهای ایرانی بود. در نتیجه (سازمان منافقین) به یک نیروی ضربتی مجهز به تانکها و نفربرهای زرهی و توپخانه متوسط و سنگین و موشکهای ضدتانک هدایت شونده تبدیل شد. علاوهبر آن، اقدام به خرید تعداد زیادی خودرو وانت و کامیونهای باری به منظور نقل و انتقال سریع و نصب مسلسلهای سنگین از نوع «والدیمیر» بر روی وانتها کردند. با وجود این که کمکهای ارائه شده از سوی رژیم عراق به این سازمان بسیار زیاد بود، ولی منافقین دارای منابع مالی خصوصی در خارج از عراق نیز بودند که در هنگام نیاز از آن استفاده میکردند. این سازمان دارای پادگانهای آموزشی در داخل عراق است. محل اقامت اصلی آنان در منطقه «الخاص» واقع در شمال بغداد است. درحالیکه قرارگاه اصلیشان در داخل شهر بغداد است و اطراف آن را با اقدامات حفاظتی سطح بالا محافظت میکنند. این قرارگاه مورد حمله سه گلوله خمپاره سنگین قرار گرفت که از فاصله ۵۰۰ متری شلیک شده بود. این حمله در ماه ژانویه۱۹۹۷ صورت گرفت. سازمان در جریان عملیات خود، فعالیتهای ستادی را در درون قرارگاههایش به شیوه منظم و بسیار دقیقی انجام داد و دارای شبکههای تماس بیسیمی خوبی بود. سازمان منافقین اطلاعات قابل توجهی درباره اوضاع ایران به دست میآورد؛ ولی این اطلاعات نمیتوانست در سطح اطلاعاتی باشد که استخبارات نظامی عراق به دست میآورد. البته عراق از برخی اطلاعات جمعآوری شده توسط این سازمان نیز استفاده میکرد. سازمان با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، موضع فریبکارانهای را اتخاذ کرد؛ به این ترتیب که در اعلامیههای آغازین خود، ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود را در جبههها، به تجویز مقامات کشور منوط دانست. با این همه، هفت روز پس از آن، در اطلاعیه دیگری، از حضور نیروهای خود در جبهههای جنگ خبر داد. کمتر از یک ماه از آغاز جنگ نگذشته بود که دادستان انقلاب اسلامی آبادان چهل و يك نفر از اعضای مجاهدین خلق را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد. سازمان در اطلاعیه خود در تاریخ ۱۳۵۹/۸/۲۷ این اقدام را ادامه فشارهای وارده بر این تشکیلات دانست و اعلام کرد "دادستانی انقلاب آبادن، حکمی در مورد خروج گروههای سیاسی، از جمله مجاهدین خلق را از این شهر صادر کرده و برای این کار بيست و چهار ساعت مهلت داده است. تا آن جا که به مجاهدین خلق مربوط است، در واقع، این حکم آخرین حلقه از سلسله فشارهای مستمری است که از اولین روزهای آغاز نبرد مقاومت در مقابل عراق، بر نیروهای ما که در سنگرهای مقدم نبرد در کنار مردم بودهاند، وارد میشود." آنان در حالی مدعی حضور در جبههها بودند که اساسا در تحلیلهایشان این جنگ را جنگ ارتجاعی و ناعادلانهای میدانستند. از نظر آنها، انگیزه ایران از این جنگ، صدور انقلاب و انگیزه عراق، قطب شدن در منطقه و ادعاهای مرزی است. به اعتقاد رهبران مجاهدین، چون مسائل داخلی ایران بیشتر است، اگر جنگ درازمدت شود، باعث سقوط رژیم ایران خواهد شد؛ ولی عراق به رغم داشتن یکسری مسائل داخلی، چون قدرت سازماندهی دارد، قادر است که مسائلش را حل کند. آنان پس از شکست در انتخابات مجلس شورای اسلامی، به بنیصدر که طرفدارانش سرنوشتی همچون مجاهدین یافته بودند، نزدیک شدند و با فریبکاری، خود را آماده حضور در جبههها معرفی کردند و اجازه حضور یا عدم حضور را در صالحیت بنیصدر (فرمانده کل قوا)دانستند، نه دادستانی انقلاب آبادان. سلسله حوادث داخلی که به غائله ۱۳۵۹/۱۲/۱۴ منجر شد، چهره واقعی مجاهدین خلق را آشکار کرد. در این روز، طی سخنرانی بنیصدر به مناسبت گرامیداشت درگذشت دکتر محمد مصدق آنان به همراه دیگر طرفداران رییسجمهور، هواداران حزب جمهوری اسلامی حاضر در مراسم را مورد ضرب و شتم قرار دادند. پس از این واقعه، مجاهدین خلق جمهوری اسلامی را به خشونتهای تروریستی و تحمیل جنگ فراگیر داخلی تهدید کردند. روز بعد از واقعه اسفندماه، مسعود رجوی در پیام زودهنگام نوروزی خود، رهبر انقلاب را به آغاز جنگ تحمیلی متهم کرد "در سالی که گذشت، ندانم کاریهای مفرط سیاسی، بیکفایتی در برخورد با مسائل بینالمللی، دخالت در امور دیگران به بهانه صدور مکانیکی انقلاب که گویی انقلاب هم یک کالاست مضاف بر همه شقهسازیهای نفاقافکنانه در صفوف خلق، کار را به آن جا رساند تا حکام مستبد عراق به فکر ارضای هوسهای جاهطلبانه خود در خاک میهن ما بیفتد." در این پیام، رهبر سازمان، ادعاهای دروغین سازمان متبوع خود را مبنی بر شرکت در جنگ برملا کرد؛ زیرا به اعتقاد آنان، ایران جنگ را آغاز کرده بود. به این ترتیب، موضعگیریهای بعدی مجاهدین، عمق رویارویی آنان با جمهوری اسلامی و حتی مقدسات و چهارچوبهای ملی را نشان داد.
نگاهی كوتاه به عمليات مرصاد

هدف عملیاتی منافقین از حرکت سریعی که در عمق خاک ایران و با تانکهای برزیلی دجله (دارای چرخهای لاستیکی) و سرعتی معادل صدو بيست کیلومتر در ساعت انجام میشد، تسخیر چندین شهر و در نهایت، رسیدن به تهران بود. آنان در نظر داشتند با وارد کردن سيزده تیپ نیروی رزمی به تهران، ضمن تسخیر و اشغال مراکز مهم، به خیال خود قدرت را به دست گیرند. طبق زمانبندی این طرح، نیروهای مناطق باید ساعت شش بعد از ظهر روز دوشنبه سوم مردادماه به "کرند" و ساعت هشت شب به "اسلامآباد" و ده شب به "باختران" رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام میکردند و اگر چه در ساعتهای مقرر به کرند و اسلامآباد رسیدند، اما در مسیر اسلامآباد ـ باختران در گردنه حسنآباد، از پیشروی آنها جلوگیری شد. در این عملیات که نام آن "فروغ جاویدان" بود، به اصطلاح بيست و پنج تیپ از منافقین که هر تیپ به طور متوسط شامل ۲۰۰ نفر بود، شرکت داشتند و به این ترتیب، مجموعا بین ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نیروی عملیاتی وارد خاک ایران شدند. در چارت مربوط به این عملیات که از منافقین به دست آمده، فرماندهی کل در رأس آن قرار داشته و از طرف مسئولان محورها، عملیات را هدایت میکرد. برای هر محور به تناسب اهمیت مأموریت، دو یا چند تیپ در نظر گرفته شده بود. فرماندهان محورها و مأموریت آنها عبارت بودند از:
۱. مهدی براتی، فرمانده محور اول و مسئول تسخیر اسلامآباد
۲. ابراهیم ذاکری، فرمانده محور و مسئول تسخیر باختران
۳. محمود مهدوی، فرمانده محور سوم و مسئول تسخیر همدان
۴. مهدی افتخاری، فرمانده محور چهارم و مسئول تسخیر قزوین
۵. محمود عطایی با معاونت مهدی ابریشمچی، فرمانده محور پنج و مسئول تسخیر تهران.
علاوهبر محورهای فوق، ثریا شهری مسئول کل تدارکات، محمدعلی جابرزادهانصاری مسئول تبلیغات ، محمد سیدالمحدثین مسئول کل سیاسی و شهرزاد حاجسیدجوادی به عنوان مسئول دفتر انتخاب شده بودند. مقارن ساعت ۱۴:۳۰ در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۳ منافقین و ارتش عراق، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سر پل ذهاب و هلیبرن از جنوب گردنه "پاطاق" (نزدیک سر پل ذهاب) آغاز و به طرف شهر "کرندغرب" پیشروی کردند و حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانک عراقی با آرم منافقین وارد شهر کرندغرب شده و تا پنج کیلومتری جاده کرند ـ اسلامآباد، اتومبیلهای شخصی در حال فرار را تعقیب کرده و مجددا
به شهر باز گرداندند. درهمین هنگام، حدود هشت دستگاه تانک و نفربر به همراه نیروهای پیاده بعثی، مناطق شهر کرندغرب را تصرف و سپس به طرف اسلامآباد غرب پیشروی کردند. به محض رسیدن به مدخل شهر، تعدادی از منافقین با ورود به آن، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و همچنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع شهر کردند. در همین حین، تعدادی از نیروهای سپاه و مردم، با دشمن درگیر شدند که به دلیل عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج شد و شهر به تصرف دشمن درآمد. پس از تصرف اسلامآباد، دشمن با استفاده از تعداد زیادی تانک "دجله" و خودرو، به همراه تعدادی از نیروهای پیاده، در جاده اسلامآباد به طرف باختران حرکت کردند؛ اما در منطقه حسن آباد (بیست کیلومتری اسلامآباد) به دلیل سازماندهی نیروهای جدید و نیز با توجه به رسیدن یگانهای منظم خودی، زمینگیر شدند. نیروهای خودی نیز در فاصله ۲۰۰متری آنان، در ارتفاعات "چهارزبر" ضمن تشکیل خط پدافندی، با نیروهای دشمن درگیر شدند و بعد از ظهر روز ۱۳۶۷/۵/۴ با محاصره شهر اسلامآباد، ضمن پاکسازی و آزاد کردن شهر، به منظور انسداد عقبه و راه فرار دشمن، سه راه اسلامآباد- کرند را قطع کرده و منافقین را از دو سمت به محاصره درآوردند. در اوایل صبح روز ۵مردادماه، سه دستگاه از خودروهای منافقین که آرایش نظامی خاصی داشتند، موفق شدند به داخل خط نیروهای خودی نفوذ کنند که خودرو اولی توسط نیروهای اسلام منهدم و به خودروهای دیگر خساراتی وارد آمد و تمام سرنشینان (۱۳نفر) آنها معدوم شدند و از داخل خودروها نیز مقادیر زیادی مواد منفجره قوی (شبیه به باتری اتومبیل) و همچنین یک دستگاه شنود بیسیم و اسناد و وسایل دیگر به دست آمد. همچنین در همان تاریخ، منافقین قصد داشتند با تعدادی نفربر، در منطقه چهار زبر، به خط دفاعی نیروهای خودی حمله کنند که با مقاومت و مقابله رزمندگان ایران، تعدادی از آنها منهدم شدند و بقیه با مقاومت آنان، عقبنشینی کردند. این حرکت منافقین به علت انهدام حدود بیست دستگاه نفربر آنان، فاقد آتش مستقیم بود و فقط با سلاحهای۱۰۶ و خمپارهانداز تقویت میشد. توقف منافقین در گردنه حسنآباد (بین اسلامآباد- باختران) سه روز طول کشید. تا آن که نیروهای خودی با سازماندهی و طرح منظم و حساب شده، در روز پنجشنبه ۶مردادماه،عملیات "مرصاد" را با رمز" یاعلی بن ابی طالب
(ع) آغاز نموده و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده و بقیه را به فرار واداشتند. در این عملیات، رزمندگان از قسمت سهراهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلامآباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی بر منافقین وارد کردند؛ به طوری که در ساعت ۱۱ به منافقین دستور عقبنشینی کامل داده شد. در حین عملیات، هوانیروز با اعزام هلیکوپترهای کبرا و نیروی هوایی با بمباران دقیق موضع و ادوات منافقین، تلفات فراوان و موثری بر آنان وارد ساختند. در جریان عقبنشینی نیز، منافقین با گماردن عدهای از نیروهای خویش برای سرگرم ساختن نیروهای خودی، سعی کردند تا از مهلکه بگریزند و ساعت ۲ بعدازظهر، پس از زد و خورد شدید بین منافقین و نیروهای خودی، شهر اسلامآباد آزاد شد و عدهای از منافقین، با عدم موفقیت در فرار، به کوهستان پناه بردند. در این عملیات، بین ۱۶۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر از منافقین به هلاکت رسیده و حدود هزار تن نیز مجروح شدند. دو تن از فرماندهان محورها و نیز چند فرمانده تیپ به همراه یکی از اعضای هیات اجرایی، در بین کشته شدگان بودند. تخمین زده میشد که حدود پانصد تن نیز در منطقه متواری شده باشند، که جنازه پنجاه تن از آنان که زخمی بوده یا در درگیری با نیروهای خودی کشته شده بودند، به دست آمد. همچنین دهها تن از منافقین در این عملیات به اسارت درآمدند که در میان آنان، برخی از فرماندهان و اعضای رده بالای سازمان نیز وجود داشتند.
در جبهه دشمن چه می گذرد؟

شب پیش از عملیات منافقین، مسعود رجوی در جلسهای که به منظور توجیه نیروها در "مقر اشرف" برپا شده بود، در پاسخ به فرمانده یکی از تیپهایی که از وی درباره "کالک عملیاتی" سوال کرد، به نقشه بزرگ ایران که روی دیوار پشت سر او نصب شده بود، اشاره کرد و گفت "این کالک عملیاتی است و شما به آسانی طبق جدول زمانبندی شدهای که در دست دارید، به تهران خواهید رسید و با سرنگونی رژیم، همه ایران در اختیار شما خواهد بود." تمام شواهد، قرائن، اسناد و مدارک به دست آمده و نیز اعترافات افراد دستگیر شده در جریان عملیات مرصاد، حکایت از آن دارد که منافقین نسبت به پیروزی خود در حرکتی که آغاز کرده بودند، اطمینان کامل داشتند. در این حمله، تقریبا همه افراد رده بالای سازمان، نظیر مهدی ابریشمچی، محمود عطایی، محمد حیاتی، ابراهیم ذاکری، مهدی افتخاری و ... شرکت کرده بودند. اعزام عناصری نظیر آنان، نشاندهنده میزان امیدواری منافقین به موفقیت طرح بوده است(!) منافقین شرکتکننده در این عملیات، بسیاری از اشیای شخصی و لوازمی که معمولا یک نیروی عملیاتی، به هنگام عملیات همراه خویش ندارد، نظیر پاسپورت، عکسهای خانوادگی، شماره تلفن دوستان و کادو برای آشنایان و ... را با خود آورده بودند و دستگیرشدگان اظهار می کردند "قرار بود بقیه وسایل و لوازم شخصی را بعدا برایمان بفرستند!! تمامی منافقین دستگیر شده، اعم از عناصر رده بالا یا عضو و هوادار معمولی، در اعترافات خویش اظهار میکردند که "توهم دستیابی به تهران و براندازی جمهوری اسلامی" به اندازهای در ذهن آنان قوی و غیر قابل تردید بوده است که کمترین محلی برای تصور شکست و ناکامی باقی نگذاشته بود.
بازتاب و پیامدها
اقدام مشترک عراق و منافقین در پیشروی به عمق خاک ایران، بازتاب گستردهای یافت و حساسیتهای زیادی را برانگیخت؛ زیرا این تحرکات پس از موافقت ایران با قطعنامه شورای امنیت، در حالی انجام گرفت که اراده بینالمللی بر پایان جنگ مصمم شده بود؛ ولی اقدام عراق و منافقین عملا به معنای ادامه جنگ بود. "هاروی موریس از روزنامه ایندیپندنت" طی تحلیلی در مورد اهداف و استراتژی منافقین نوشت "استراتژی فعلی مجاهدین و عراق، ظاهرا ایجاد یک منطقه آزاد شده در دست مجاهدین است تا از این طریق، سازمان مخالف رژیم ایران، نقشی در توافق نهایی صلح داشته باشد. خبرنگار رادیو لندن نیز در اینباره گفت "کمتر کسی معتقد است که مجاهدین به تنهایی دارای تجهیزات زرهی، افراد کافی یا حتی نیروی آتشباری باشند که بتوانند بدون پشتیبانی یک ارتش منظم، تا این اندازه در داخل خاک ایران مقاومت نشان دهند." مفسر نشریه گاردین لندن نیز نوشت "طرفداران رجوی قادر نیستند احساس واقعی مردم ایران را درک کنند و نمیدانند که ایرانیان با هرگونه افراطیگری از جمله از نوع منافقین، بیزارند. بزرگترین اشتباه رجوی، این بوده است که تشکیلاتش را کاملا به دامان صدام انداخته و اکثر منتقدان رجوی میگویند این کار خودکشی سیاسی است."
نویسنده: زهرا عابدی