۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

نبرد سیاه

نبرد سیاه

نبرد سیاه

جزئیات

گزارشی کوتاه از انتقامی سیاه در آب‌های نیلگون خلیج‌فارس/ به بهانه روز ملی خلیج‌فارس

10 اردیبهشت 1401
از اواسط سال ۶۵ جنگ طولانی و پرهزینه‌ ایران و عراق وارد مرحله‌ تازه‌ای شد. به دنبال بالا گرفتن حجم و میزان حملات هواپیماها و هلی‌کوپترهای عراقی در حمله به شناورها و نفت‌کش‌هایی که از پایانه نفتی ایران در جزیره‌ خارک بارگیری می‌کردند ایران ناچار به مقابله به مثل شد. همین امر جبهه‌ سومی را در خلیج‌‌فارس گشود که به طور کلی با دو جبهه‌ جنوب و غرب تفاوت ماهوی داشت.
یکی از افراد هسته اولیه‌ گروه مقابله به مثل پیرامون این موضوع می‌گوید:
«به فرماندهی مهدوی، گروه ما پایه‌گزاری شد هسته‌ مقابله به مثل در بوشهر او در ادامه درباره انگیزه کار و علت روی آوردن ایران به طرح مقابله به مثل در خلیج فارس می‌گوید: «منطقه عملیاتی ما از جزیره‌ی فارسی بود تا شمال خلیج‌فارس و نزدیکی‌های بندر احمدی کویت. فاصله بوشهر تا فارسی هفتاد و دو مایل است که ما یک ساعت و چهل و پنج دقیقه این مسیر را طی می‌کردیم. عراقی‌ها مدت‌ها بود که نفت‌کش‌های ایرانی یا کشتی‌هایی را که از ایران بارگیری می‌کردند با موشک، هواپیما و هلی‌کوپتر می‌زدند. هدف آنها از این کار قطع صدور نفت ایران و کلاً فلج کردن چرخه‌ی اقتصادی ایران بود. هفته و حتی روزی نبود که کشتی‌ای در خلیج فارس هدف شلیک گلوله‌های عراقی قرار نگیرد. برای مقابله با این جریان باید فکر می‌کردیم. این برای ما دشوار بود که دشمن کشتی‌های ما را بزند و خودش و همدستانش آسیبی نبینند. معنی ندارد ما ضربه بخوریم و آنها سالم بمانند. حالا که خلیج فارس ناامن است باید برای همه ناامن باشد... مأموریت ما همین مقابله‌ی به مثل بود. عراقی‌ها مرتب کشتی‌های ما را در خارک، مطاف، لاوان، سیبری و فارسی می‌زدند ما هم دست به کار شدیم
در این مرحله بود که فرماندهان نیروی دریایی سپاه، نادر مهدوی را از جبهه‌های جنوب فرا خواندند و مأموریت ویژه و بسیار مهم اما پنهانی انجام عملیات مقابله به مثل را به او واگذار کردند.
در اولین مرحله ضروری، تیم خود را سازماندهی و تجهیز کرد. این تیم شامل دو فروند قایق موسوم به طارق بود که فرماندهی آنها بر عهده‌ی شهید بیژن گُرد و حسن شریفی بود.
شریفی در این باره می‌گوید:
«... دو فروند از آن قایق‌ها را به من و بیژن گُرد تحویل دادند. قایق‌ها نو بودند و ما دو نفر در همان اسکله‌ بوشهر موتورهایشان را آب‌بندی کردیم. قایق ۱۲۸ به اسم من ثبت شد و ۱۲۹ نیز به نام بیژن. قبل از آن طارق ۱۰۹ تحویلم بود که شناور خوبی هم بود. اما ۱۲۸ خصوصیت دیگری داشت. اگر باور می‌کنید باید بگویم بوی خاصی می‌داد! بوی شهامت، شجاعت و جسارت. یا شاید من این بو را از آن استشمام می‌کردم. راداری که روی ۱۲۸ و ۱۲۹ نصب شده بود چهل و هشت مایلی بود. در پاشنه طارق یک دوشکا بود و در سینه‌ آن نیز مینی‌کاتیوشای ۱۰۷ بود. واحد بیژن گُرد هم شبیه واحد من بود. ضمناً آر‌پی‌جی۷ و کلاشینکف نیز داشتیم. سرعت قایق 35 گره در ساعت بود
بالاخره پس از هفته‌ها کار و تلاش مدام شهید مهدوی و گروهش، تیم عملیاتی آماده‌ رفتن به دریا و شروع به کار شد. لحظه‌ حساس و سرنوشت‌سازی بود که به یک معنی آینده جنگ ایران و عراق را رقم می‌زد. اقدامی که منجر به بین‌المللی شدن جنگ و رویارویی مستقیم و بدون واسطه نیروی دریایی سپاه با ناوگان نیروی دریایی ایالت متحده آمریکا در خلیج‌فارس شد.
منصور مزارعی، موتوریست طارق ۱۲۸ گزارش خود را این‌طور ارائه می‌دهد: «... ما از بوشهر با سرعت 35 گره در ساعت به جزیره فارسی رسیدیم. در آنجا با بچه‌های نیروی دریایی روبه‌رو شدیم. مغز متفکر ما در مسائل دریایی بیژن گُرد بود. بیشتر از همه‌ ما در مسائل دریایی آگاهی داشت و مطالعات خوبی در این زمینه انجام داده بود. فکر و ایده‌ گُرد و شجاعت و جسارت مهدوی، کار گروه ما را پیش می‌برد. گُرد خیلی اهل شوخی بود و هیچ وقت هم خودش را نمی‌گرفت. راحت بود. با حوصله کار می‌کرد و در یک کلام کتاب جنگ گروه‌ها و عصای دست شهید مهدوی بود
«انجام این عملیات‌ها مشکل بود چرا که باید حتماً کشتی‌ها شناسایی می‌شدند ولی دشمن ما کاری به این کارها نداشت و به هر شناور و هر هدف دریایی که برایش مقدور بود و منتسب به ما بود، حمله می‌کرد. لیکن بچه‌های ما باید ‌ابتدا کشتی‌های مربوط به کشورهایی که روابط حسنه با ما داشتند مورد شناسایی قرار دهند و آنها را مورد حمله قرار ندهند، همچنین کشتی‌هایی را که بار بی‌طرفی را حمل می‌کردند نباید مورد حمله قرار می‌دادند. حتماً باید یک کشتی‌ای باشد که در ارتباط با عراق باشد و این امر، کاری مشکل بود. مشکل‌تر این‌که کشتی‌ها به ما جواب نمی‌دادند و خصوصاً آن‌هایی که مشکلی داشتند و می‌دانستند که اگر خودشان را معرفی می‌کنند مورد حمله قرار می‌گیرند، اصلاً حاضر به جواب دادن به بچه‌های ما نبودند و لذا باید یک سری کارهای اطلاعاتی خیلی دقیقی می‌شد تا این‌که بتوانند عملیاتشان را انجام دهند
شهید نادر مهدوی و تیم همراهش در جزیره‌ فارسی با هر سماجت و تلاش که بود بالاخره موفق شدند اولین شناوری را که نفت حامیان عراق را حمل می‌کرد شناسایی کنند. بلافاصله قایق‌ها طارق ۱۲۸ و ۱۲۹ آماده رفتن به دریا و آغاز اولین تجربه مقابله به مثل شدند. اولین عملیات مقابله به مثل به سختی ولی با موفقیت به پایان رسید.
روند مقابله به مثل نشان داد که گروه شهید مهدوی می‌توانند آبراه خلیج فارس را برای دشمن ناامن سازند و در دل آن‌ها رعب و وحشت ایجاد کنند.
با ادامه این روند، آمریکا تصمیم به حضور گسترده‌تر در خلیج فارس گرفت و در اقدامی آشکارا در حمایت از عراق، که هر روز به کشتی‌های نفتی ایران حمله می‌کرد، حفاظت از کشتی‌های کویت را برعهده گرفت و رسماً اعلام کرد از این پس کشتی‌های کویتی با پرچم آمریکا در خلیج فارس رفت و آمد خواهند کرد.
وقوع این رخدادها برای نادر مهدوی و تیم او سخت و ناگوار بود و می‌باید درس درست و حسابی به آمریکایی‌ها می‌دادند. از طرفی شنیده بود حضرت امام مایل به زدن کشتی‌های آمریکایی است و در دیدار خصوصی که با فرماندهان سپاه داشتند به آنان گفته بودند: «اگر من بودم، می‌زدم
شهید مهدوی برای تحقق حرف‌ها و رهنمودهای حضرت امام آمادگی خود را جهت مین‌ریزی در جلوی نفت‌کش‌های آمریکایی اعلام کرد. مسئولان نیز با این امر موافقت کردند.
کاروان اسکورت نفت‌‌کش‌ها با فرمان رئیس جمهور آمریکا با ابلاغ مقامات پنتاگون، عملیات خود را با هدف تاکتیکی اسکورت دو فروند کشتی کویتی در مسیر ششصد مایلی آغاز کردند ... در اولین مرحله از اسکورت نفت‌کش‌ها، دو نفت‌‍‌کش با پرچم آمریکا به نام‌‌های بریجتون و گاز پرنسس هر کدام با ظرفیت چهارصد هزار تن و تحت حمایت سه ناو جنگی آمریکا ... حرکت خود را از مبدأ سیزده مایلی سواحل امارات متحده‌ی عربی به مقصد کویت آغاز کردند ... آمریکایی‌ها به منظور پوشش تبلیغاتی عملیات اسکورت، ده تن از خبرنگاران را با تأیید پنتاگون از یک مجموعه‌ی چند صد نفری خبرنگاران انتخاب و تحت عنوان نمایندگان ائتلاف مراکز خبری ... در ناوهای جنگی اسکورت کننده نفت‌کش‌ها مستقر کردند.
در همین اوضاع، در حالی که ابهامات زیادی در مورد به سلامت رسیدن اولین کاروان اسکورت نفت‌کش‌ها وجود داشت، آنتونی کردزین، یکی از مقامات سابق وزارت دفاع آمریکا با اشاره به محدودیت ابزار و وسایل ایران برای جنگ دریایی اعلام کرد: «به نظر نمی‌رسد مسئله‌ای پیش آید مگر این‌که ایران علاقه‌مند به پذیرش خطر باشد و این مسئله در حال حاضر چندان بخردانه به نظر نمی‌رسد ... در این ماجرا ایران قدرتی است که در برابر نیروی دریایی آمریکا آسیب‌پذیر است ... »
این بود که طی عملیاتی تصمیم گرفته شد جلو کاروان آمریکایی‌ها مین ریزی شود. از این روی دو فروند والفجر آماده شد و دوازده عدد مین را بارگیری کرد. مین‌ها باید بالای جزیره فارسی و محل عبور کشتی‌ها ریخته می‌شد. حتی کشتی‌های کویتی و عربستانی که حالا به پشتیبانی ناوهای آمریکایی دلگرم شده بودند، به عمد در مسیر جزیره‌ فارسی به جزیره‌ عربی حرکت می‌کردند تا به ما قدرت خود را نشان دهند. باید جواب دندان‌شکنی به آنها داده می‌شد. صبح با دو والفجر و دوازده مین حرکت کردیم. فرمانده‌ ما نیز طبق معمول شهید مهدوی بود. من و بیژن نیز همراهان آنها بودیم. به جزیره‌ فارسی رسیدیم. پس از بررسی‌های لازم از فارسی رفتیم نقطه‌ای که قرار بود مین‌ریزی شود. وسعت منطقه زیاد بود. در مسیری به طول یک الی دو مایل دوازده مین را رها کردن، مثل انداختن چند دانه جو در یک انبار کاه بود. خودمان هم انتظار عمل کردن مین‌ها را نداشتیم. اما به هر حال کارمان را انجام دادیم و برگشتیم بوشهر
«در وضعیتی که کلیه رسانه‌ها برای پوشش خبری اسکورت نفت‌کش‌ها بسیج شده بودند و کاروان نفت‌کش‌ها همراه با ناوهای جنگی آمریکا در ۲۷ ۰ کیلومتری جنوب شرقی کویت قرار داشتند، نفت‌کش بریجتون ناگهان با مین برخورد کرد. بنا برگزارش‌ها، شدت انفجار به گونه‌ای بود که برخی از خبرنگاران و ملوانان از روی عرشه به دریا پرتاب شدند و کاروان از سرعت خود کاست.
سردار نادر مهدوی در این باره می‌گوید: «... اعلام این خبر شادی و قوت قلب بالایی را در جمع ما به ارمغان آورد؛ همدیگر را در آغوش کشیدیم و یکدیگر را می‌بوسیدیم. برادران، صورت‌های خود را بر خاک گذاشته، گریه می‌کردند و شکر خدا را به جا می‌آوردند. چون همه احساس می‌کردیم که این، ما نبودیم که دشمن را فراری دادیم بلکه این خداوند بود که ملت ما را عزیز و دشمنان ما را ذلیل و امام را شاد نمود و جملگی باور کردیم که «وَ ما رَمَیتَ اِذْ رَمَیتَ وَلکنَّ اللهَ رَمی»
با توجه به پوشش وسیع خبری اولین مرحله اسکورت نفت‌کش‌ها و جنگ روانی که آمریکایی‌ها در این زمینه راه انداختند بازتاب این حادثه بسیار گسترده و قابل توجه بود.
رادیو لندن به نقل از کارشناسان امور کشتیرانی می‌گفت: «اصابت با مین بزرگترین خطری است که نیروی دریایی آمریکا را در آن آب‌ها تهدید می‌کند. چرا که عملیات مین‌یابی بسیار دشوار و طرح‌ریزی یک واکنش نظامی با آن تقریباً غیرممکن است.» سفیر آمریکا در کویت بلافاصله ایران را مسئول انفجار مین دانست. مقامات پنتاگون در توجیه این حادثه اعلام کردند:
«بیش از ۹ دیده‌بان مستقر در عرشه‌ ناوگان آمریکایی که نیم مایل جلوتر از بریجتون حرکت می‌کردند نتوانستند مین را تشخیص دهند چون این مین‌ها در عمق آب کار گذاشته می‌شوند
پس از برخورد نفت‌کش بریجتون با مین در بیست و هفت کیلومتری ساحل کویت، امام خمینی کلیه پاسداران و دست‌اندرکارانی را که درگیر عملیات مقابله به مثل و مین‌ریزی بودند به حضور پذیرفتند. بی‌شک یکی از بزرگترین آرزوهای شهید مهدوی و بقیه همکاران او ملاقات با کسی بود که تمام زندگی و جوانی‌شان را وقف او کرده بودند و عاشقانه و صادقانه دوستش داشتند و برای سربلندی و راضی کردن او از هر ایثار و فداکاری کوتاهی نمی‌کردند.
امام خمینی(ره) در این دیدار به نشانه‌ یادگاری به هر یک از افراد ملاقات‌کننده هدیه‌ای اهدا کردند. از جمله به شهید مهدوی نیز یک دوربین و یک حلقه‌ انگشتر عقیق دادند.

نویسندهنرگس صفری
 

مقاله ها مرتبط