۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

تنها آرزویش شهادت بود

تنها آرزویش شهادت بود

تنها آرزویش شهادت بود

جزئیات

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع امنیت مهدی زاهدلویی/ به مناسبت ۱۰ مهر، سالروز شهادت شهید زاهدلویی در اغتشاشات قم، سال ۱۴۰۱

10 مهر 1402
اشاره: مهدی آروزی شهادت داشت و می‌گفت «اهل آسمان از آرزوی شهادتم می‌خندند.» اتفاقا کمی پیش از شهادتش بود که دایی‌اش برای سفر اربعین آماده می‌شد. مهدی از ایشان خواسته‌بود که برای شهادتش دعا کند. دایی‌اش هم به او گفته‌بود «امروز جنگی در کار نیست که شهید بشوی.» او بعد از زیارت، در جواب مهدی گفته‌بود «برای عاقبت به‌خیر شدنت دعا کرده‌ام.» اما راه مهدی اتفاقا از همین جهاد می‌گذشت و با همان شهادتی که طالبش بود، عاقبت به خیر شد.

مهدی زاهدلویی، در سی‌ام دی ۱۳۸۱ در شهر ماه­نشان استان زنجان متولد شد. حدود شش ماه بعد، خانواده‌اش به قم مهاجرت کردند. او در این شهر مقدس بزرگ شد و تحصیل کرد. در خانه، پسری مهربان و ماخوذ به حیا بود. هرگاه پدر از سر کار بر­می­‌گشت، مهدی برای دست‌بوسی پدر بلند می­‌شد. به‌طور ویژه‌ای به پدر و مادرش احترام می­‌گذاشت. او که اهل جهاد با نفس و خلوت‌های خالصانه بود، بسیار هم شوخ‌طبع بود و از طرفی، زیارت هفتگی­ قبور شهدای گمنام، حرم حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران را ترک نمی‌­کرد. به نماز اول وقت توجه بسیاری داشت. به گونه‌ای که هم خودش مقید بود و هم دوستان را با خودش همراه می­‌کرد. در زمینه کمک به محرومان هم همیشه فعال بود و گرچه خودش کارگری می­‌کرد، مناعت طبعش اجازه نمی‌­داد کسی را نادیده بگیرد. روحیه لطیفی داشت و اگر در میان خیابان پیرمرد یا زنی را در حال دست‌فروشی می­‌دید، اجناسش را می‌­خرید و دوباره به او هدیه می‌­داد.
اهل خانواده بود و روابط خوبی هم با برادر و خواهرش داشت. با برادر کوچکش مسابقه گذاشته بود فاصله خالی بین دو لوح تقدیری که به دیوار زده‌بودند را زودتر پر کنند. اما فضای خالی میان دو لوح تقدیری که خودش از بسیج و برادرش از مدرسه گرفته‌بود را نهایتا عکس شهادت مهدی پر کرد.
او به دلیل علاقه­ای که به انقلاب اسلامی و ارزش­های دینی داشت، کم‌کم جذب بسیج شد و در حوزه مقاومت امامزاده سیدمعصوم عضو شد. در عین حال، در قرارگاه اربعین نیز فعالیت می‌کرد. شکل فعالیتش به نوعی نبود که بگوید این کار، مسئولیت من نیست. سعی می­کرد علاوه بر مسئولیت­های خودش، به سایرین هم کمک کند. یکی از دوستانش تعریف می­کند «مهدی در کارهای پایگاه طور دیگری بود. جدا از رفاقت، چون من جانشین فرمانده پایگاه بودم، حتی با اینکه یک سال از او کوچکتر هستم، همه حرف‌هایم را گوش می‌داد.» در دوارن کرونا هم از انجام ضدعفونی معابر گرفته تا توزیع بسته‌های معیشتی در میان نیازمندان، پای کار بود.
خانه خانواده زاهدلویی در همسایگی امامزاده قرار داشت و مهدی در آستان امامزاده سیدمعصوم خادمی می‌کرد. محرم و صفر همیشه در خدمت تمام مراسم‌های امامزاده بود و حضورش آنجا به قدری موثر و پرشور بود که پس از شهادت، همه سراغ او را می‌گرفتند.
شهید زاهدلویی علاقه وافری به امور مذهبی داشت و همین امر، او را برای طلبگی مجاب کرد. او پس از قبولی در آزمون‌ها به مدرسه علمیه امام محمدباقر(ع) قم پیوست و لباس طلبگی به تن کرد. او که به تازگی تحصیل در حوزه علمیه را آغاز کرده‌بود، چنان به درس و استاد اهمیت می‌داد که همیشه قبل از حضور استاد، سر کلاس‌ها حاضر می‌شد و بسیار مرتب و منظم بود. مدیر مدرسه علمیه درباره او چنین می‌گوید «شهید زاهدلویی خلق‌وخوی طلبگی داشت و اگر کسی او را نمی‌شناخت، فکر می‌کرد هفت‌‌هشت سالی از طلبگی‌اش می‌گذرد. این‌طور با روحیه طلبگی و نظم و ادب آن آشنا بود.»
مهدی در روابطش تنها یک خط قرمز داشت و آن هم نظام و رهبری بود. اهل بحث کردن بود و برای قانع کردن طرف مقابل و تبیین مباحث، تمام تلاشش را می‌کرد. اما این خط قرمز را هم داشت و همه می‌دانستند، در طرفداری از رهبری سرسخت بود و همیشه سعی می‌کرد با رویکرد و نگاه رهبر معظم انقلاب به تبیین مسائل بپردازد.
در جریان اغتشاشات، برای برقراری امنیت به خیابان امینی بیات شهر قم رفته‌بود که دو دختر او را شناسایی کردند. آنها به سمتش آمدند و وقتی او خودش را عقب کشید، متوجه شدند مهدی فردی معتقد و مذهبی است. آن دو دختر، سایر اغتشاشگران را خبر کردند و در شرایطی نابرابر، بر اثر ضربات چاقو دچار جراحت‌های سنگین و خون‌ریزی شد.
خبر مجروح‌شدن او را به کمک یکی‌دو نفر از اقوام به خانواده‌اش رساندند. آنها به سرعت راهی بیمارستان شهید بهشتی قم که مهدی در آن بستری بود، شدند. در همان دیدار اول، مهدی می‌گوید «نگرانم نباشید، چیزی نشده» و حتی در این وضع هم سعی کرد پدر و مادرش را آرام کند. حدود ده روز بعد، برای ادامه روند درمان به بیمارستان بقیه‌الله تهران منتقل شد و روز یک‌شنبه دهم مهرماه ۱۴۰۱ همان‌جا و همزمان با شب شهادت حضرت سکینه(س) به مقام شهادت نائل شد.

نویسنده: سپیده صفا

مقاله ها مرتبط