۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

فرزند خلف انقلاب اسلامی (قسمت سوم)

فرزند خلف انقلاب اسلامی (قسمت سوم)

فرزند خلف انقلاب اسلامی (قسمت سوم)

جزئیات

مروری بر تاریخچه درخشان جنبش انقلابی حز‌ب‌الله/ به مناسبت ۲۶ شهریور، سالروز کشتار بی‌رحمانه مردم صبرا و شتیلا در لبنان، سال ۱۳۶۱

26 شهریور 1402
در قسمت قبل خواندید که طرح رونالد ریگان با مخالفت گروه‌های مسلمان لبنانی مواجه شد. هم‌چنین حضور نیروهای سپاه پاسداران در لبنان و همین‌طور ربوده شدن فرمانده‌شان، حاج‌احمد متوسلیان (أعاده‌الله ألینا) از نظرتان گذشت. حال این شما و ادامه ماجرا:

شورای لبنان
هم‌چنان که می‌توان حدس زد، جامعه شیعیان لبنان از گرو‌هی تشکیل شده بود که در رأس آنان «جنبش‌ امل» و «حزب‌الدعوه اسلامیه»۱ ایفای نقش می‌کردند. هم‌چنین مجموعه‌هایی خودجوش از جوانان شیعه با احزاب فلسطینی خصوصاً «ساف» در ارتباط بودند.
پس از حمله رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱)، علمای شیعه که سابقه جهادی نیز داشتند (مانند شهید عباس موسوی، سیدحسن نصرالله و...) تصمیم گرفتند با ایجاد مجموعه‌ای واحد تحت لوای باورمندی به ولایت فقیه و رهبری امام‌خمینی(قدس سره) و لزوم ایستادگی در برابر کفر که نمود آن را استکبار شرق و غرب تشکیل می‌داد، به مقابله با دشمن بنی‌صهیون برخیزند.
این مجموعه که سرانجام در شورایی نه نفره تحت‌عنوان «شورای لبنان» تبلور یافت، مأموریت پیدا کرد که تشکیلات سیاسی – نظامی جدیدی را براساس پایبندی به «ولایت فقیه» و «نبرد با اسرائیل» پی‌ریزی کند.
پس از چندماه فعالیت، سرانجام «شورای لبنان» چهارچوب سیاسی موردنظر را پی‌ریزی کرد، البته به‌گونه‌ای که بسیار فراگیر باشد و تمام جناح‌های اسلامی را دربر بگیرد. پس از طراحی ساختار مورد نظر، کمیته نه نفره مذکور به دیدار امام‌خمینی(قدس‌سره) رفته و مجموعه توافقات هیئت شان را به اطلاع حضرت امام(ره) رساندند. امام(ره) در پاسخ فرمود: «مهم، عمل است». ایشان هم‌چنین نماینده‌ای از طرف خود به لبنان اعزام کردند.
علی‌رغم پیچیدن خبر تشکیل «شورای لبنان» در داخل لبنان، نام اعضا و تمام برنامه‌های این شورا، مخفی باقی ماند. تمام فعالیت‌های این شورا هم‌زمان و موازی با آموزش‌های افراد لبنانی، تحت‌تعلیمِ نظامیِ عناصر سپاه پاسداران در منطقه بقاع۲پیش می‌رفت. وظایف این شورا در ابتدا بدین شرح بود:
۱) ایجاد تشکیلاتی نظامی و امنیتی
۲) سازماندهی تشکیلات سیاسی
۳) گسترش عملیات نظامی علیه ارتش رژیم صهیونیستی
۴) مقابله با تمامی دشمنان؛ دولت جعلی اسرائیل، پیمان ناتو، اتحادیه عرب، ساختار سیاسی لبنان و...
۵) مقابله با هر پیمان و توافقنامه سازش با رژیم‌صهیونیستی
۶) گسترش تفکر اسلامی از طریق برنامه‌های فرهنگی – تبلیغاتی
آن‌چه مهم می‌نمود، حضور پررنگ عناصری از میان شیعیان منطقه بقاع بود. عمده تحولات شیعیان لبنان به مردم جنوب مربوط می‌شد و همین احساس ایفای نقش را در میان مردم شهرهای درّه و استان بقاع (مناطقی مانند بعلبک، هرمل، بریطال، شَمَشطار و...) کم‌رنگ می‌کرد. اما با حضور شخصیت‌های بقاعی (مانند سیدعباس موسوی، شیخ‌محمد نیربک و...) جایگاهی مهم برای آنان در حال فراهم شدن بود.

ترور بشیر جمیل رئیس‌جمهور فالانژیست لبنان
درست سه هفته بعد از انتخاب رهبر حزب تندر مسیحی «کتائب» به ریاست‌جمهوری لبنان که ابتدا با حمایت و دخالت مستقیم رژیم‌صهیونیستی صورت پذیرفت، جلسه‌ای در دفتر مرکزی این حزب در منطقه اشرفیه۳ بیروت صورت گرفت. بیش از سی‌نفر در این جلسه حضور یافته بودند که ناگهان انفجاری مهیب ساختمان را به کلی منفجر و نابود ساخت. تقویم، چهاردهمین روز ماه أیکول (سپتامبر) سال ۱۹۸۲ (بیست و سه شهریور ۱۳۶۱) را نشان می‌داد؛ آخرین روز عمر یک تروریست وفادار به صهیونیسم که حتی به هم‌کیشان مسیحی خود نیز رحم نمی‌کرد، چه برسد مسلمین یا حتی شیعیان!۴
در بین آن همه جنازه، از روی یک انگشتر، لاشة بشیر جمیل را تشخیص دادند. اگر چه حبیب شَرتونی دبیرکل حزب سوسیالیست ملی سوری۵ مسئولیت این عملیات را برعهده گرفت و خود را تسلیم دولت لبنان کرد؛ اما کم نبودند افرادی که از به درک واصل شدن این جنایتکار خوشحال بودند.
اگرچه بشیر جمیل به دست یک سازمان مشخص به درک واصل شد اما، صهیونیست‌ها و کتائبی‌ها مثل همیشه دوست داشتند همه چیز را از چشم فلسطینی‌ها و مسلمانان ببینند؛ خصوصاً این‌که درست چند روز قبل از آغاز ریاست جمیل عقب‌نشینی سیزده مرحله‌ای چریک‌های فلسطینی از لبنان پایان یافته بود۶ و نیروهای ناتو جای آنان را گرفته بودند. از طرفی اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در خاک لبنان و خصوصاً اطراف بیروت بی‌پناه مانده بودند. پس بعید نبود این‌بار جنایت هولناک دیگری رخ دهد؛ جنایتی که تا دنیا دنیاست از خاطر ملت‌ها نخواهد رفت.

کشتار آوارگان اردوگاه‌های «صبرا» و «شتیلا»
دو روز بعد از ترور جمیل،‌ نیروهای کتائب و القوات اللبنانیه به فرماندهی «سمیر جعجع» و «ایلی‌حبیقه» وارد اردوگاه‌های فلسطینی‌نشین «صبرا» و «شتیلا» در بیروت شده و ظرف چند روز بیش از سه هزار زن و مرد و کودک لبنانی و فلسطینی را به شهادت رساندند! این‌که این جنایت چگونه با حمایت صهیونیست‌ها انجام شد، چه عواقب دامنگیری در پی این جنایت روی داد، سرگذشت بازماندگان آن چه شد هم‌چنین صدها و بلکه هزاران پرسش دیگر و پاسخ شان خود به کتابی مستقل برای توضیح نیاز دارد؛ توضیح این‌که چگونه در دنیایی که دم از حقوق «حیوانات» می‌زند، هزاران انسان بی‌گناه به جرم باورشان به راحتی از بین می‌روند!

اوضاع مناطق اشغالی لبنان در نخستین ماه‌های حضور صهیونیست‌ها و مزدوران شان
رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۷۸ (زمستان ۱۳۵۶) تمام روستاها و مناطق مرزی لبنان را – حد فاصل مناطق «شِعبا» و «کَفَر شوبا» تا « ناقوره»۷ – به اشغال خود درآورده بود. برای این‌که صهیونیست‌ها مستقیماً با مردم جنوب – که اکثراً شیعه بودند – روبه‌رو نشوند، از مجموعه مزدوران لبنانی خود که با عنوان «ارتش جنوب‌ لبنان» و تحت فرمان سرگرد شورشی ارتش لبنان «سعد حدّاد» فعالیت می‌کردند، استفاده نمود.
در پی هجوم گسترده ارتش اسرائیل به خاک لبنان در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) منطقه‌ای به وسعت یک سوم خاک لبنان – از بیروت، پایتخت این کشور تا «عین عرب» و «نیحا» در بقاع غربی را به اشغال خود درآورد.
در این بین، وضع مردم لبنان خصوصاً جنوب‌ ناامید‌کننده بود. کسی توان مقابله با صهیونیست‌ها را نداشت. ارتباط جز در موارد اندک و سرّی با مناطق آزاد وجود نداشت. ترس و یأس از ناتوانی در مقابل یهودیان اشغالگر صهیونیست‌ در وجود مردم ریشه دوانده بود. این‌جاست که یک روحانی مجاهد در قلب مناطق اشغالی فریاد «هیهات من الذله» را سر می‌دهد.

شیخ‌راغب حرب؛ علمدار مقاومت در مناطق اشغالی جنوب
شیخ‌راغب حرب روحانی جوانی بود که سی و دو، سه سال بیشتر عمر نداشت. درس‌هایش را در بیروت و نجف‌اشرف گذرانده بود. بیشتر برایش خدمت به مسلمین مطرح بود تا صاحب درس و منبر بودن. به همین خاطر بدون رفتن به سراغ دروس خارج از فقه و اصول، به لبنان برگشت. در هفده‌سالگی ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت. در زمان اوج نهضت انقلاب‌اسلامی در ایران، او مسئولیت هدایت و سخن‌گویی «کمیته‌های یاری انقلاب‌اسلامی ایران» را در جبشیت۸ و حومه «نبطیه» برعهده داشت و بر این‌ها مسئولیت سرپرستی از «دارالایتام حضرت زینب‌(س)» در حومه نبطیه را نیز افزود.
از زمان کودکی، دشمنی با اشغالگران فلسطینی قبله اول مسلمانان در وجود شیخ‌راغب که زاده خاندانی مجاهد و عالم‌پرور بود، ریشه داشت. پسرش راغب۹ در این مورد می‌گوید: «پدرم در زمان تحصیلات پایه [در اوایل دبیرستان] یک فرهنگ لغت فرانسه داشت. در آن به جای نام «فلسطین» عبارت مجعول «اسرائیل» را قرار داده بودند. پدرم نیز روی این کلمه را خط زده و جای آن نوشته بود «فلسطین». اکنون این کتاب در منزل ماست».
شیخ‌راغب حرب ضمن دعوت مردم با تحریم و مقابله با اشغالگران صهیونیست، صراحتاً موضع خود را با این جمله معروف اعلام کرد: «المَوُقف سلاح و المصافحهُ اعتراف»؛ موضع ما سلاح ماست و دست دادن [بادشمن] یعنی به رسمیت شناختن [وی].
صدای شیخ‌راغب حرب کم‌کم داشت مردم جنوب را به خود می‌آورد که یک‌دفعه ضربتی محکم بعد از نبرد حماسی «خلده» بر پیکر اشغالگران وارد شد؛ ضربه‌ای که نه آمریکا و نه رژیم‌ صهیونیستی جرئت فکر کردن به آن را نداشتند چه رسد به تحمل آن!

عملیات استشهادی «خیبر»
سپیده‌دم روز مه‌آلود یازده نوامبر سال ۱۹۸۲ (بیست آبان ۱۳۶۱) نیروهای مقر حاکم نظامی رژیم‌صهیونیستی در جنوب ‌لبنان که به خاطر بدی هوا، چادرها را ترک کرده و وارد ساختمان مرکزی سرفرماندهی ارتش اسرائیل درخاک لبنان «همان مقر مذکور» شده بودند، از درون ساختمان مرکزی سرفرماندهی ارتش دیدند که خودروی پژو ۵۰۴ی با رنگ روشن و با سرعت تمام به سمت ساختمانشان در حال حرکت است. تا متجاوزان به خود بجنبند، یک‌دفعه خودرو وارد ساختمان سی‌متری شد و ناگهان انفجاری بسیار مهیب، که صدای رعدآسا و کرکننده‌اش در تمام شهر صور و اطرافش پیچید، ساختمان هفت طبقه‌ فرماندهی صهیونیست‌ها را از پایه کند و با خاک یکی کرد.
شدت واقعه و غافلگیری آن به حدی برای دشمن صهیونیست‌ سخت بود که حتی اعلام سه روز عزای عمومی در فلسطین اشغالی و برپایی مجالس عزا در کنیسه‌ها و مدارس نیز نتوانست اسرائیل غاصب را از این کابوس برهاند. ارتش رژیم‌صهیونیستی مثل همیشه با سانسور آمار حقیقی تلفات خود، هلاکت و مفقود شدن هفتاد و شش سرباز و افسر صهیونیست و جراحت حدود سی نفر را اعلام نمود.۱۰
رژیم اسرائیل بارها دنبال عامل این عملیاتِ به‌زعم خودش تروریستی گشت، اما به نتیجه‌ای نرسید. تا اینکه حدود سه سال بعد مجری این عملیات توسط «سیدحسن نصرالله» رئیس وقت شورای اجرایی حزب‌الله لبنان، که تازه اعلام موجودیت کرده بود، معرفی شد؛ «شهیداحمد قیصر» فرزند جعفر با نام رمزی «حیدر» از اهالی روستای «دیر قانون‌ النهر» در شمال شرقی شهر صور درجنوب لبنان.
عملیات خیبر که توسط حیدر مقاومت شهیداحمد قصیر انجام شد، روحیه جهادی را در میان مردم لبنان خصوصاً شیعیان این کشور تقویت کرد؛ چیزی که کلیدی شد برای گشوده شدن درب عملیات‌های استشهادی علیه رژیم‌صهیونیستی. در مورد زندگی‌نامه شهیداحمد قصیر و برادر و پسر عموی شهیدش «ربیع» و «حسن» ان‌شاءالله در شماره‌های بعد توضیح کاملی خواهیم داد.
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:
۱. حزب‌ دعوت اسلامی/ شاخه لبنان
۲. منطقه بقاع، شرقی‌ترین استان کشور جمهوری لبنان است. شمالی‌ترین نقطه آن «هِرمِل» و جنوبی‌ترین نقطه آن «بِقاع غربی» است که در واقع حلقه اتصال بین درّه بقاع و جبل‌عامل (جنوب لبنان) به شمار می‌رود. مرکز این استان شهر «زحله» است که عمده ساکنان آن مسیحی هستند. شهرهای مهم این استان عبارتند از: زحله، بعلبک، هرمل، شمسطار و....
۳. منطقه‌ای مسیحی‌نشین در دروازه شرقی شهر بیروت، پایتخت لبنان و اولین منطقه‌ای که از آن وارد شهر بیروت می‌توان‌ شد. همچنان که قابل حدس است وضعیت این منطقه از نظر فرهنگی کاملاً غربی است سفارت آمریکا نیز در اطراف همین منطقه قرار دارد.
۴. برای نمونه افراد بشیر جمیّل در همان ایام اشغال لبنان توسط رژیم‌صهیونیستی، «تونی فرنجیه» از نمایندگان مسیحی منطقه شمال لبنان را که با همدستی با اسرائیل مخالف بود، به همراه همسر و دختر خردسالش ترور کردند. تنها پسر وی «سلیمان» از این حادثه جان سالم به در بردکه در محل جنایت حضور نداشت.
۵. حزب ملی سوسیالیست سوری(به عربی: الحزب السّوری القومی الإجتماعی/ به انگلیسی: Syrian Social Nation Party) که به‌طور مخفف SSNP نامیده می‌شود، حزبی بود که در ابتدای قرن بیست توسط «آنتوان سعاده» پایه‌ریزی شد. این حزب نقش به نسبت پررنگی در وقایع لبنان داشت. در زمان حضور نیروهای اشغالگر صهیونیست‌ در لبنان، به تقلید از مجاهدان مقاومت اسلامی لبنان، عناصر این حزب نیز دست به عملیات‌هایی انتحاری می‌زدند. برای شناخت این حزب و عقاید عجیب و غریب آن و رهبرانش رجوع کنید به: تاریخ لبنان المقاوم فی مائه عام، عبدالله الحاج حسن، دارالولاء، بیروت لبنان
۶. طبق برنامه سیزده مرحله‌ای عقب‌نشینی چریک‌های فلسطینی از لبنان، ‌عمده آنان به همراه یاسر عرفات (أبوعمّار) و خلیل‌ الوزیر(أبوجهاد) راهی تونس شدند. هم‌زمان با خروج آنان نیروهایی از آمریکا، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا تحت‌لوای «ناتو» به عنوان ناظران بین‌المللی (!) وارد لبنان شدند.
۷. شهر ناقوره در غربی‌ترین نقطه جنوب ‌لبنان در صفر زمینی – دریایی لبنان با فلسطین اشغالی قرار دارد. از زمان حمله نخست رژیم ‌صهیونیستی به خاک لبنان در زمستان ۱۳۵۶ (عملیات لیطانی) این شهر تحت اشغال قرار گرفت و سرانجام با نبردهای حماسی رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان همراه با سایر نواحی کمربند امنیتی در تاریخ بیست و چهارمِ می (ایّار) ۲۰۰۰ (چهار خرداد ۱۳۷۹) از چنگال بنی‌صهیون آزاد شد.
۸. کلمه «جبشیت» لغتی به زبان آرامی بوده که متشکل از «جِب» به معنی «چاه» و «شیث» نام پسر حضرت آدم(ع) می‌باشدکه از انبیای الهی(ع) بود. در این منطقه چاهی قرار داشت که روزگاری شیث نبی‌(ع) از کنار آن گذشته بود و به دلیل برکت آن مکان، نام آن به روستایی که در آن‌جا شکل گرفت اطلاق شد. مردم جبشیت جزو نخستین شیعیان دنیا بوده و همواره در طول تاریخ لبنان جبل‌عامل با تمام دشمنان اهل‌بیت(ع) در تقابل بوده‌اند. از مردم شهیدپرور آنجا می‌توان به خاندان «حرب» که در مبارزه با استعمار فرانسه و اشغالگری صهیونیستی سرآمد بودند‌، اشاره کرد.
۹. «راغب حرب» که کوچک‌ترین فرزند شیخ‌راغب است، چند ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. به دلیل برکت خون شیخ‌راغب نام او را بر پسرش گذاشتند. اکنون وی نزدیک به سی سال سن دارد و همواره حامی حزب‌الله، مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگانش است.
۱۰. برخی منابع مقاومت‌اسلامی چنان که «شیخ‌محمدعلی خاتون» در کتاب «امیرالقافله» شرح داده، تأکید کرده‌اند که تنها کشته‌های صهیونیست‌ها در این عملیات استشهادی کوبنده، به بیش از پانصد نفر می‌رسد.

نویسنده: محمدجواد مهدی‌زاده

مقاله ها مرتبط