۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
شهید علیرضا ناهیدی
شهید علیرضا ناهیدی

شهید علیرضا ناهیدی

جزئیات

به‌مناسبت ۲۷بهمن، سالروز شهادت شهید علیرضا ناهیدی، سال۱۳۶۱

27 بهمن 1403
«روز ۲۱ بهمن، ما در خيابان دماوند نزديک ايستگاه نيروی هوايی، روی يک بام سنگر گرفته بوديم. با کوکتل مولوتوف و سه راهی با سربازان رژيم در حال درگيری بوديم. درگيری تا ساعت چهار بعدازظهر ادامه داشت.
ناگهان تانک‌ها ريختند توی خيابان دماوند. ما فقط يک سه راهی و دو کوکتل داشتيم. با کوکتل مولوتوف، يکی از تانک‌ها را از کار انداختيم و خدمه‌اش را دستگير کرديم. بقيه تانک‌ها را هم مردم در مسير ميدان انقلاب از کار انداخته بودند.»
عليرضا پس از انقلاب عضو بسيج شد و دوره آموزش نظامی را در پادگان امام حسين(ع) فرا گرفت. طولی نکشید که شجاعت و شهامت او زبانزد همه شد. پدرش درباره شهامت عليرضا می‌گويد:
«... يک روز که مربی سر کلاس نارنجک را آموزش می‌داد، ضمن درس می‌گويد، هرگاه ضامن نارنجک ناخواسته کشيده شد، يک نفر بايد خودش را فدا کند تا بقيه را نجات دهد. جلسه بعد همان مربی در حال آموزش نارنجک، نارنجک را هراسان روی زمين پرت می‌کند و فرياد می‌زند که ضامنش کشيده شده است.
... عليرضا با تهور زياد خودش را روی نارنجک می‌اندازد، چند لحظه بعد که صدای انفجار بلند نمی‌شود، مربی، عليرضا را از زمين بلند می‌کند و از او تشکر می‌کند و می‌گويد که برای امتحان آنان نارنجک را روی زمين پرت کرده بود.»
ناهيدی، شهريور ماه ۵۹ به عضويت سپاه درآمد و از سوی پايگاه داوطلبانه به کردستان اعزام شد. او پس از شروع جنگ به سوی ميدان رزم شتافت و ۲۹ ماه جانانه در راه عشق به ميهن خدمت کرد. عليرضا آنقدر محو لحظه‌های تجلی حضور در جبهه شده بود که توان بازگشت به خانه را نداشت. آنقدر دير به دير به منزل سر می‌زد که همه را نگران و دلواپس خود می‌کرد.
يک بار که مادرش از او پرسيده بود در جبهه چکار می‌کند با تواضع و فروتنی خاص پاسخ داده بود: «من تو آشپزخانه پياز و سيب زمينی پوست می‌کنم.»
خانواده‌اش تنها پس از شهادتش فهميدند که او يکی از فرماندهان جنگ بود.
ناهيدی فرماندهی قرارگاه امام حسين(ع) در تهران را نپذيرفت و عاشقانه به کوی عشق دل بست.

نویسنده: ملیحه سالم

مقاله ها مرتبط