۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
سالگرد ورود رهبر انقلاب به وطن مبارک
سالگرد ورود رهبر انقلاب به وطن مبارک

سالگرد ورود رهبر انقلاب به وطن مبارک

جزئیات

به‌مناسبت ۱۲بهمن، سالروز ورود امام خمینی(ره) به ایران

12 بهمن 1403
یکشنبه ـ اول بهمن ۱۳۵۷
امام خمینی در تهران نماز می خواند.
عنوان درشتی بود که امروز با تیتر درشتی صفحه اول روزنامه ها را پر کرده بود و هیجان و شادمانی در دل‌های مسلمان به اندازه هزار بار از رفتن شاه بیشتر بود. این شادمانی فقط به خاطر دیدار مردی است که بعد از ۱۵ سال دوری از وطن به میهن بر می گشت و با ملتی روبرو می شد که در راه فرمانش جان‌ها باخته‌اند و هستی‌ها به باد داده‌اند.
روزنامه‌ها اعلام کردند که امام خمینی روز جمعه به تهران می‌آیند. دو هواپیما(ارفرانس) یکی حامل آیت الله العظمی امام خمینی (ره) و همراهانش و با دیگری ۲۰۰ نفر از خبرنگاران جهان حرکت خواهند کرد.
به گفته یکی از نزدیکان امام خمینی: چنانچه امام خمینی به ایران بازگردد، دولت بختیار جارو خواهد شد. شاهپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته است که «من برای جارو کردن خیلی سنگین هستم»
چهارشنبه ـ ۴ بهمن ۱۳۵۷
آمریکا بطور دائم از دولت غیر قانونی شاهپور بختیار حمایت می کند و از مردم ایران می خواهد که دست از اعتصابات بردارند و به دولت بختیار فرصت کار بدهند. در میان گروههای ارتشی تخم نفاق انداخته اند. سربازان و درجه داران و افسران ارتشی مسلمان را از دیگران می خواهند تمیز دهند تا به اعمال کثیف خود که پشتیبانی و امپریالیزم آمریکا است دست بزنند.
این روزها شاه در آن طرف مرزهای ایران مانند گربه ای که نوزادش را ربوده باشند پرسه می زند، که شاید راهی برای بدست آوردن آن پیدا کند.
شاه برای رفتن به آمریکا سعی می کند فاصله بیاندازد، چرا که می گویند:«اگر به آمریکا مسافرت کنم فراموش خواهم شد.»
پنج شنبه ـ ۵ بهمن ۱۳۵۷
روزنامه های صبح امروز گزارش دادند که امام خمینی احتمالاً فردا «جمعه» طبق قرار قبلی به تهران نخواهند آمد. دولت بختیار تمام فرودگاه های ایران را برای مدت سه روز بسته است و اجازه پرواز به هیچ هواپیمایی را نمی دهد. و از طرفی به تمام فرودگاههای ایران دستور داده اند که اجازه فرود به هیچ هواپیمایی داده نشود، و از دیروز تانکها فرودگاه مهرآباد را محاصره می کنند. سیل جمعیت از شهرهای مختلف ایران برای استقبال امام خمینی به تهران می رسند. اتوبوسهای مسافربری در کاروانهایی بزرگ با نصب عکسهایی از امام خمینی بر شیشه اتوبوسها و دادن شعارهایی در حمایت از امام خمینی وارد تهران می شوند. اغلب مسجد ها پر از جمعیت شهرستانیها است. در گورستان بهشت زهرا صدها چادر و خیمه برپا کرده اند و جمعیتی بی شمار با خانواده های خود برای استقبال از امام خمینی خود را آماده می کنند. محمدرضا پهلوی که بطور کلی در رفراندمهای مکرر مردم ایران از سلطنت خلع شده است در خاورمیانه پرسه می زند، وی خانواده خود را از آمریکا فرا می خواند و اردشیر زاهدی سفیر اخراج شده در آمریکا توسط مردن ایران خانواده محمدرضا را با یک هواپیمای نیروی هوایی به مغرب می برد.
شنبه ـ ۷ بهمن ۱۳۵۷
دیروز جمعه علیرغم تأکید مکرر دولت به مردم و اشاره به حکومت نظامی و جلوگیری از اجتماع بیش ار دو نفر و به راه نیانداختن دستجات تظاهر کننده، مردم از ساعت 5 صبح به خیابانها ریختند و جمعیتی در حدود یک میلیون نفر از جاده قم به طرف گورستان بهشت زهرا به حرکت در آمدند. این عده با شعارهای «مرگ بر شاه»، «بختیار نوکر بی اختیار» به راهپیمایی خود ادامه دادند.
یکشنبه ـ ۸ بهمن ۱۳۵۷
با بسته بودن فرودگاه تهران سفر امام خمینی به دو روز بعد موکول می شود. مردم منتظر و خشمگین به خیابانها می ریزند و فریاد می زنند: «وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد». تعدادی از روحانیون در دانشگاه تهران متحصن می شوند و به بسته شدن فرودگاهها و جلوگیری از ورود امام اعتراض کرده و اعلام می کنند تا گشوده شدن راههای هوایی در مسجد دانشگاه تهران تحصن خواهند داشت.
مردم خشمگین جلوی دانشگاه اجتماع می کنند و با شعارهای کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند: «اگر فردا امام ما نیاد مسلسلها بیرون می آید.» و از جمله «فلسطین، فلسطین، متحد خلق ماست.» و «خمینی، خمینی قلب ما باند فرودگاه توست.» «شاهپور بختیار، ز خوبی ات دم نزن می شناسیم ترا، ز کودک و مرد و زن نه مرغ طوفانی نه موج دریایی مرگ بر تو مرگ بر تو مرگ بر تو»
از حضرت امام سئوال شد که: ممکن است به یک فرودگاه کشور نزدیک به ایران بروید و از آنجا عازم ایران بشوید؟ ایشان پاسخ دادند: باید مطالعه شود.
پرسیده شد: با توجه به اینکه بازگشت شما ممکن است باعث خونریزیهای بیشتر شود، آیا باز هم اصرار به بازگشت خواهید داشت؟ امام خمینی پاسخ دادند: من باید پیش برادرهایم باشم. ایشان در پاسخ آخرین سئوال مبنی بر اینکه آیا این آغاز یک جهاد جدید است؟ گفتند: ممکن است.
دوشنبه ـ ۹ بهمن ۱۳۵۷
بختیار اعلام می کند که من استعفا نخواهم داد. وی در جواب کشتار دیروز دلایلی ابراز می دارد که بسیار بچه گانه و ابتدائی است. می گوید: از این ببعد حتی اگر یک قطره خون ریخته شود به عهده کسانی است که می خواهند سربازان را علیه مردم تحریک کنند و من هیچ مسئولیتی را نمی پذیرم. آیت الله گلپایگانی طی اعلامیه ای می فرماید: «سربازی که مردم را به گلوله ببندد، اسلام و قرآن را به گلوله بسته است.»
آیت الله طالقانی به جمع متحصنین مسجد دانشگاه می پیوندند و تعداد آنها به ۲۵۰ نفر می رسد.
سه شنبه ـ ۱۰ بهمن ۱۳۵۷
تهران آشفته، غرق در دود و آتش است. جوانها، خیابانها را با هر چه در دسترس داشته اند بسته اند و با آتش زدن لاستیکها در وسط خیابان جلوی خودروهای ارتشی را گرفته اند. شهر، رنگی جنگ زده و مرده به خود گرفته است.
چهار شنبه ـ ۱۱ بهمن ۱۳۵۷
فردا، دیدار با امام در تهران
عنوان درشت روزنامه ها این جمله است: «۹ صبح فردا، دیدار با امام در تهران.» مردم منتظر و ملتهب ایران به هیجان می آیند و جوانها آستینها را بالا می زنند و به تمیز کردن مسیر راه می پردازند. سدها و آشغال سوخته ها را جمع می کنند. کنار جدولها و وسط خیابانها را جارو و آب پاشی می کنند و در تمام مسیر راه عکسهای امام را نصب کرده و شعارهایی می نویسند و پلاکاردهایی وصل می کنند. در بهشت زهرا دورتادور محوطه قبرستان شهدا را با میله های آهنین مسدود می کنند و در وسط محوطه درست مقابل قبر شهدای سرباز جایگاهی با موکت سبز برقرار می کنند که محل سخنرانی امام است.
امروز صبح در حدود ساعت ۱۱ تعداد زیادی خودروهای ارتش با تجهیزات کامل از مسیرهای مرکزی شهر که نشان دهنده نمایش خود باشد عبور کرد. این خودروها با وسایل کامل یک سپاه برای جنگ خود را آماده کرده بود. تعدادی تانک و زره پوش و تعدادی تانکرهای نفت بر و تعدادی آمبولانس آنها را همراهی می کردند. تذکر مصرانه سفارت آمریکا به آمریکاییان مقیم تهران و ترک هر چه زودتر آنها در دسته های یک هزار نفری با هواپیماهای ارتشی آمریکا، بوی ایجاد یک توطئه را در مظان استنشاق مردم ایران قرار داده است و مانند کسی که در مکانی بمبی بگذارد و خود را با سرعت از آن محل دور کند اکنون آمریکاییها ایران را ترک می کنند. دولت در جواب اینکه حرکت وسایل نظامی بطور ناگهانی در خیابانهای تهران چه مفهومی دارد؟ جواب می دهد: هیچ، فقط این یک انتقال معمولی از یک پادگان به پادگان دیگریست. مردم همگی چشم به فردا دوخته اند. چرا که فردا بزرگترین استقبالی است که ممکن است مردم یک کشوری از یک رهبر بزرگ خود در تاریخ کرده باشند.
پنج شنبه ـ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
خمینی می آید
ساعت پنج صبح، در طلوع روز پنجشنبه، در آخرین دقایق پایان حکومت نظامی طاغوتی، هزاران نفر از مرد و زن و کودک بسوی مسیرهایی راه افتادند که قبلاً از طرف «کمیته استقبال از امام خمینی» معین شده بود. این مسیرها همان جاده هایی بود که از دو روز قبل و بیشتر از یک سال پیش با خون جوانان آب و جارو شده بود و هزاران تن در راه آزادی که در کلمه ای بنام «خمینی» خلاصه می شود جان داده بودند. صبحت بود که «امام» در ساعت ۹ صبح در تهران خواهد بود و مردم از زیر سرنیزه های حکومت نظامی گذشتند. مردم دیشب را در میدانهای مسیر خوابیدند تا صبح جایی باشند که نزدیک به امام و سعادت دیدارش را داشته باشند. میدان آزادی مملو از جمعیت شد. هر قدر به ساعت ورود امام نزدیک می شد بر وسعت جمعیت افزوده تر و طپش قلبها به شمارش می آمد.
ساعت از ۹ صبح گذشت، قرار بود امام در ساعت ۹ در فرودگاه مهرآباد باشد. «کمیته استقبال از امام » از مردم خواسته بود که با خود مقداری غذا و یک رادیو همراه داشته باشند. مردم در حالت راهپیمایی رادیوهای کوچک دستی خود را به گوش چسبانده بودند و در این ساعات فقط از رادیو های نظامی موسیقی پخش می شد.
ولی هنوز چیزی از ساعت ۹ نگذشته بود که موسیقی رادیو قطع شد و گوینده ای با حلنی خوش از امام شروع به صحبت کرد و ضمن صبحت های خود از تاریخچه زندگی امام صحبت به میان آورد، در ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه گوینده رادیو اعلام کرد: هواپیمای امام خمینی بر خاک یاران نشست. در این هنگام غریو شادی در میان راهپیمایان برخاست. هزاران نفر با فریاد شعار می دادند: «خمینی به خاک گلگون وطن خوش آمدی.» و بعد از چند دقیقه رادیو اعلام کرد: امام خمینی از هواپیما پیاده و سوار بر یک مرسدس بنز شد. ناگهان صدای رادیو قطع گردید و برنامه موسیقی شروع شد. شادی مردم ناگهان تبدیل به خشم و نفرت گردید. شعارهای «مرگ بر بختیار» جای خوش آمد گویی را به امام خمینی گرفت.
امام خمینی بعد از ایراد سخنان تاریخی خود که دو موضوع را کاملاً مجزا مشخص می فرمود: یکی «قطع دست ایادی و اجانب» و دیگری «وحدت کلمه اقشار»، از فرودگاه با یک اتومبیل «بلیزر» در حالیکه دهها موتور سوار زبده وی را اسکورت می کردند خارج شد. صدها نفر خبرنگار و عکاس در جلوی اتومبیل به روی سقف اتومبیل ایستاده و نشسته فیلم برداری می کردند. تعدادی مینی بوس در جلوی همه ماشینها با چراغهای روشن در حرکت بودند. سیل جمعیت اکنون مانند اقیانوس بچشم می خورد. اتومبیل حامل امام در میان مردم مشتاق و ستم دیده مثل یک نگین در میان انگشتر، آنچنان احاطه اش کردند که یاری گریز نداشت.
برسقف اتومبیل حامل امام جونان عضو کمیته استقبال سوار بودند و با حمل اسلحه در زیر جامه خود از مردم خواهش می کردند راه را باز کنند، ولی ازدیاد جمعیت که ابتدا مانند سدی در دو طرف خیابان کشیده شده و مثل دریا که به اقیانوس بپیوندد، سدهای اطراف خیابان را در هم شکستند و چون غریقی که نجات خود را در بر بگیرند، بطرف ماشین امام هجوم بردند.
در طول راه مردم شعار می دادند « به خانه شهیدان خوش آمدید خمینی» امام را به جایگاهی که قبلاً در قطعه ۱۷ بروی مزار شهدای راه حق درست کرده بودند بردند. ابتدا یک کودک جوان آیاتی از قرآن را تلاوت کرد و سپس امام خمینی سخنرانی تاریخی خود را ایراد فرمود.

مقاله ها مرتبط