۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

قهرمان یعنی این!

قهرمان یعنی این!

قهرمان یعنی این!

جزئیات

به مناسبت ۸ فروردین، سالگرد شهادت سرداران بزرگ خطه شمال؛ شهیدان محمدحسن طوسی و حسین املاکی‌خوشتمی

8 فروردین 1401
قرن‌ها گذشت تا این‌که حسن و حسین دیگری پیدا شدند كه هر دو مثل پیشوایان اهل ایمان، فرزندان زهرا(س)، مجاهد و دلیر بودند؛ اما این بار دو برادر، نه فرزند مادی که فرزند معنوی سیدی انقلابی و بزرگ بودند؛ خمینی کبیر. این دو، تا پای جان ایستادگی کردند برای ولایت و انقلاب: محمدحسن قاسمی طوسی و حسین املاکی خوشتمی
***
«محمدحسن قاسمی‌طوسی» در سال ۱۳۳۷ در روستای «طوسکُلا» از توابع شهرستان «نکا» در استان مازندران دیده به جهان گشود. اهالی نکا در بین مردم شمال به تدین و منش انقلابی مشهورند. در یکی از مناطق این شهرستان، روستایی به نام «کوهستان» قرار دارد که محل زندگی و تدریس عارف بزرگ مرحوم آیت‌الله کوهستانی(ره) است. شیخ رجبعلی خیاط(ره) عارف واصل، از این روحانی برجسته درس‌ها گرفته است.*
محمدحسن طوسی در سال ۱۳۴۵ وارد مدرسه شد و هم‌زمان قرآن را هم در مکتب فرامی‌گرفت. سال پنجم ابتدایی بود که محمدحسن به فكرش زد تا تمام ماه رمضان را روزه بگیرد. مادر و خانواده به خاطر عدم توانایی جسمی او مخالف بودند، اما به هر حال به او اجازه دادند كه یک روز در میان روزه بگیرد.
در روستای‌شان مدرسه راهنمایی نبود. به همین دلیل حسن برای ادامه تحصیل به شهر «نکا» رفت. پس از اتمام دوره راهنمایی، برای ادامه تحصیل به شهرستان «ساری» عزیمت کرد و در آن‌جا مشغول به تحصیل شد تا این‌که
 
جرقه انقلاب
حاج محمدعلی طوسی پدر شهید در مورد آغاز ارتباط حسن با نهضت امام(ره) می‌گوید: «تقریباً سال سوم دبیرستان بود که حس کردم حال و هوای محمدحسن عوض شده. به مادرش حاجیه بتول گفتم. كم‌كم فهمیدیم محمدحسن با چند تا از روحانی‌های مبارز آشنا شده و آن‌ها هم مرجعی را به نام حاج آقا روح‌الله به او معرفی كرده‌اند. مدتی گذشت تا این‌که دیدم حسن میل به مدرسه رفتن ندارد! با او حرف زدم و گفتم:‌ واسه چی از درس و مدرسه بریدی؟ در جوابم گفت: شما تنهایید و به خرج منزل نمی‌رسید، واسه شما درس را ول کرده‌ام. راست نمی‌گفت. بعداً فهمیدم چون انقلابی است و علیه رژیم شاه فعالیت می‌کند، دبیرستان نمی‌رود، مبادا گیر بیفتد! سال ۱۳۵۶ وقتی حسن ۱۹ ساله بود، گاهی دیر وقت می‌آمد خانه. بعضی وقت‌ها متوجه می‌شدم كه كاغذهای لوله كرده‌ای را از من و مادرش پنهان می‌كند! بیشتر روزها صبح زود راه می‌افتاد طرف ساری و شب تا دیر وقت منتظرمان می‌گذاشت. مشكل بود از او حرف بكشم چون از همان بچگی پر رمز و راز و تودار بود. تا این‌كه یك روز یكی از دوستان بهم گفت: حاجی مواظب پسرت باش! ساواك تعقیبش می‌كند
حاج محمدعلی سپس حرف ازدواج پسرش را پیش می‌كشد: «با وساطت ما، محمدحسن، با دختر مؤمنی ازدواج كرد. هنوز چند وقتی از ازدواجش نگذشته بود كه موقع سربازی‌اش شد. اصلاً رضایت نمی‌داد كه برود سربازی. كلی به او اصرار كردم كه نمی‌شود از سربازی  فرار كرد! اما می‌گفت: من به طاغوت خدمت نمی‌كنم. تا این‌كه از پاسگاه ژاندارمری آمدند سراغش و یك‌راست بردندش آموزشگاه نظامی «بیرجند». هنوز چند روزی از اعزامش نگذشته بود كه دیدم برگشت خانه! گفتم: چی شد؟ گفت: پدرجان، من كه گفته بودم به طاغوت خدمت نمی‌كنم! فهمیدم موقع معاینه، توتون خورده وضربان قلبش رفته بالا و همین باعث شده كه از خدمت سربازی معاف شود
پدر شهید حسن طوسی در مورد مبارزات فرزندش علیه رژیم‌شاه می‌گوید: «محمدحسن یك رادیوی كوچك خریده بود كه با آن اخبار فارسی كشورهای دیگر را می‌گرفت و به بقیه هم خبر می‌داد. این وضع ادامه داشت تا این‌كه مبارزه علنی شد و پسرم هم جزو كسانی شد كه مبارزات و تظاهرات علیه شاه را سازماندهی می‌كرد
 
پیروزی انقلاب اسلامی و تولد فرزند
دی ماه ۱۳۵۷ شهید طوسی صاحب دختری می‌شود و نام او را سمیه می‌گذارد. همسر شهید نقل می‌كند: غروب ۲۶ دی بود كه دیدم محمدحسن با شادی و خنده‌ آمد. با فریاد می‌گفت: مادرِ سمیه، مادرِ سمیه! گفتم: چی شده؟! واسه چی این‌قدر خوشحالی؟! گفت: شاه! شاه خائن فرار كرده! حالا كه مردم خوشحالند، من هم باید واسه دخترم یك جشن مفصل بگیرم!
چند وقت گذشت تا این‌كه یك روز بهم گفت: می‌خواهم بروم تهران! گفتم: تهران برای چی‌؟ گفت: امام فردا به تهران می‌آیند. گاردی‌ها اعلام كردند كه نمی‌ذارند امام بیاد. ما می‌خواهیم برای حفظ جان امام و همراها‌نش برویم تهران، یك كمی پول احتیاج دارم. بالاخره پول را جور كردیم و حسن با رفقایش رفتن تهران و بعد از زیارت امام به مازندران برگشتن.
 
از پیروزی انقلاب تا آغاز حضور در دفاع مقدس
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید طوسی وارد كمیته انقلاب اسلامی شهرستان نكا شد. در مرداد ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد. در همین زمان بود كه درگیری‌ها در گنبدكاووس آغاز و سپس شدید شد. به همین دلیل به آن‌جا رفت و تا برقراری آرامش كامل در گنبد ماند. سپس برای مبارزه با ضدانقلاب عازم كردستان شد. در همین حین بود كه با حاج احمد متوسلیان آشنا شد و به یكی از نیروهای زبده او تبدیل می‌شود.
«حسن طوسی» كه حالا با این نام شناخته می‌شد، در سال ۱۳۵۹ به سمت فرماندهی عملیات سپاه پاسداران شهرستان ساری منصوب شد. در همین سمت بود كه یكی از با ارزش‌ترین تجربیاتش رقم خورد.
 
فرماندهی یگان ضربت سپاه ساری
«یگان ضربت سپاه ساری» واحدی بود كه مأموریت داشت جنگل‌های شمال، از غرب گیلان تا شرق مازندران آن روز، یعنی گلستان فعلی را پاكسازی كند. این جنگل‌ها پس از پیروزی انقلاب تبدیل شده بودند به مراكزی برای ضدانقلاب در اقدام علیه امنیت نظام و كشور. شهید طوسی، هم‌زمان با فرماندهی عملیات، هدایت این یگان را كه به «گروه شهید» معروف شده بود، پذیرفت. در طی ماه‌ها مأموریت سخت، شهید طوسی و نیروهایش موفق به پاكسازی عمده پایگاه‌های منافقین و نیروهای ضدانقلاب در جنگل‌های گیلان، گلستان و مازندران شدند. همین باعث شد كه شهید طوسی طی حكمی به فرماندهی كل طرح و عملیات سپاه منطقه۳ كشوری كه شامل استان‌های شمالی می‌شد، منصوب شود. او پس از مشاركت فعالانه در سركوب شورش نیروهای مائوئیست موسوم به «اتحادیه كمونیست‌ها» در حماسه ششم بهمن آمل، هم‌زمان با دومین سال آغاز جنگ تحمیلی، به تیپ۳۱ عاشورا و نیروهای دلیر آذربایجان می‌پیوندد و وارد نبرد با دشمن بعثی می‌شود.
 
حضور در تیپ۳۱ عاشورا
شهید طوسی در تیپ۳۱ عاشورا به عنوان مسئول اطلاعات - عملیات به انجام وظیفه می‌پردازد. در همین سمت با شهید حسین اكبری و سید حبیب حسینی كه هر دو از بچه‌های ساری، اما نیروهای تیپ عاشورا بودند، آشنا و همراه می‌شود. در همین مرحله با فرمانده لشكر نصر، شهید حسن باقری آشنا می‌شود و از این نابغه بی‌بدیل جنگ، درس‌هایی فرا می‌گیرد.
شهید طوسی پس از شركت در عملیات‌های غرورآفرین فتح‌‌المبین و الی بیت‌المقدس، به مازندران برمی‌گردد و این بار به سمت جانشینی قرارگاه حضرت اباالفضل(ع) كه كار اعزام و تجهیز نیروهای اعزامی استان مازندران را برعهده داشت، منصوب می‌شود.
سرانجام شهید محمدحسن طوسی در ادامه مسیر انقلابی خود، در سال ۱۳۶۲ وارد لشكر۲۵ كربلا می‌شود كه نیروهای استان گیلان و مازندران را در خود جای داده بود. به محض ورود به این لشكر، به سمت معاونت واحد اطلاعات عملیات لشكر۲۵ كربلا منصوب می‌شود. خواست خداوند این بود كه برادر و همراه دلیری در این راه نصیب او گردد. آن برادر، جوانی بود از اهالی شهرستان لنگرود گیلان به نام «حسین املاكی».
***
حسین املاكی در عاشورای سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی و كشاورز از اهالی روستای «كوداك‌محله»، بخش «كومْله» شهرستان لنگرود استان گیلان به دنیا آمد.
دوران تحصیل را در محله خود و شهرستان لنگرود سپری كرد و در سال ۱۳۵۸ دیپلم متوسطه را در رشته بهداشت محیط گرفت. او علاوه بر این، ورزشكار قَدَری بود. كاراته و كشتی، ورزش‌هایی هستند كه شهید املاكی در آن‌ها به موفقیت‌های قابل‌توجهی دست یافت.
سال ۱۳۵۸ بود كه حسین به سپاه لنگرود پیوست. او در این مدت اقدامات مختلفی را به عنوان پاسدار سپاه لنگرود به انجام رساند كه از آن ‌جمله می‌توان به گشت‌های شبانه و رصد منافقین اشاره كرد. در ادامه حضورش در سپاه لنگرود، به عنوان مسئول تربیت‌بدنی سپاه این شهرستان منصوب شد.
با آغاز تجاوز بعثی‌ها به ایران اسلامی در شهریور ۱۳۵۹، حسین املاكی به همراه اولین یگان از نیروهای اعزامی بسیجی و پاسدار استان گیلان، عازم غرب كشور شد و در مناطق قصرشیرین و سرپل‌ذهاب به مقابله با دشمن پرداخت.
پس از تشكیل تیپ تازه تأسیس ۲۵كربلا در سال ۱۳۶۰، به این تیپ پیوست و همراه سایر نیروهای اعزامی از شمال در این یگان به خدمت پرداخت. این تیپ اندكی بعد تبدیل به لشكر شد.
شهید املاكی در لشكر۲۵ كربلا عملیات‌های مهمی ‌چون والفجرمقدماتی (فكه جنوبی/ بهمن۱۳۶۱)،‌ والفجریك (فكه شمالی/ فروردین۱۳۶۲)، و والفجر۴ (پنجوین، قله‌های فوبوزه/ آبان۱۳۶۲) شركت داشت. عاقبت دست تقدیر الهی او را به واحد اطلاعات عملیات لشكر كشاند و آن‌جا بود كه با برادر و هم‌رزم وفادارش «حسن طوسی» آشنا شد.
***
حسن طوسی و حسین املاكی كه اكنون در بحبوحه عملیات والفجر۶ (دهلران، ارتفاعات چیلات/ اسفند۱۳۶۲) سمت فرماندهی و معاونت واحد اطلاعات لشكر۲۵ كربلا را برعهده داشتند، توانستند در این عملیات دشمن را فریب دهند. در واقع لشكر۲۵ كربلا در این عملیات نقش طعمه‌ای را داشت كه باید در دهان گرگی درنده مانند سپاه چهارم ارتش بعث می‌رفت تا ذهن صدامیان از آماد‌ه‌سازی و تسلط نیروهای اسلام بر مناطق و آبراهه‌های هورالهویزه وسواحل رود دجله و همین‌طور مناطق اطراف كوشك و پاسگاه زید جهت انجام عملیات بزرگ خیبر (بصره- میسان/ اسفند۱۳۶۲) غافل شود. اگرچه نیروهای لشكر۲۵ كربلا موفق به فریب كامل دشمن و علاوه بر آن زیرتیررس گرفتن جاده علی‌غربی – كوت دراستان «واسط» عراق شدند، اما نیروهای عمل‌كننده در عملیات خیبر نتوانستند اهداف تصرف شده مهم، خصوصاً الفریر و القرنه در غرب دجله و ساحل فرات  را به دلیل عدم موفقیت در شكستن خطوط پرمانع طلائیه و پاسگاه زید نگهدارند و تنها جزایر مجنون از كل منطقه عملیاتی خیبر در استان بصره عراق در تصرف ایران باقی ماند.
پس از حماسه والفجر۶، لشكر۲۵ كربلا با یك رده ارتقا تبدیل به لشكر ویژه ۲۵ كربلا شد. حسین املاكی و حسن طوسی هم هم‌چنان سكان هدایت واحد اطلاعات لشكر را در دست داشتند. در این میان تصمیم گرفته شد كه مجدداً عملیات دیگری در هورالهویزه كه به هورالعظیم نیز شهرت داشت اجرا شود.
نیروهای لشكر ویژه 25 كربلا چنان كه سیدحبیب حسینی در كتاب خاطراتش «ستاره شمالی» توضیح می‌دهد، مأموریت یافتند پاسگاه‌های دشمن و اقدامات آنان را در منطقه رصد كرده و آن را به مسئول واحد اطلاعات لشكر گزارش دهند. در نتیجه این اقدامات زمینه‌ انجام عملیات بزرگ دیگری با نام بدر و باز هم در هورالهویزه فراهم شد. منطقه عملیاتی لشكر ویژه ۲۵ كربلا، جنوب دریاچه «ام النعاج» و پیرامون تنها خشكی منطقه را كه روستایی به نام «تُرابه» بود شامل می‌شد.
در عملیات بدر، عراق در نخستین لحظه‌ها، بمباران وسیع شیمیایی را آغاز كرد كه در نتیجه، بسیاری از رزمندگان مستقر در خطوط عملیاتی، به خصوص آبراه و اسكله‌ «شط‌علی» در شمال منطقه عملیاتی، شیمیایی شده یا به شهادت رسیدند.
پس از عدم موفقیت كامل در عملیات بدر، لشكر ویژه ۲۵كربلا مأموریت یافت كه طی چند عملیات محدود در هورالعظیم، پاسگاه‌های مهم ارتش بعث را كه هنوز در اطراف این منطقه پاكسازی نشده بودند، آزاد كند. به همین دلیل طرح عملیات‌های قدس۱ و قدس۲ در محدوده پاسگاه‌های «أبوذكر» و «أبولیله» عراق به اجرا گذاشته شد. از نكات جالب توجه در عملیات قدس۱ حضور شهید طوسی فرمانده اطلاعات لشكر در وسط صحنه عملیات است؛ به گونه‌ای كه سردار كوسه‌چی جانشین وقت فرمانده لشكر، مرتضی قربانی، به حسن طوسی دستور می‌دهد كه به عقب برگردد. هم‌چنین در این عملیات‌ها، لشكر۲۵ سپاه پاسداران با لشكر۲۵ پیاده سپاه چهارم ارتش عراق درگیر شد و علاوه بر تصرف اهداف موردنظر، تلفات سنگینی به ارتش بعث وارد كرد.
پس از موفقیت لشكر ویژه ۲۵ كربلا، حسن طوسی به سمت جانشین فرمانده لشكر و حسین املاكی به سمت فرمانده اطلاعات لشكر منصوب شدند تا این‌كه نوبت به حماسه‌ بزرگ والفجر۸ رسید.
درست مدتی قبل از اجرای عملیات والفجر8، خبر رسید كه تیپ جدیدی با عنوان «تیپ ویژه ۵۲ قدس كردستان» توسط نیروهای استان گیلان تشكیل شده است. به همین دلیل حسین املاكی به این تیپ پیوست ولی با این ‌حال هنوز تعدادی از نیروهای استان گیلان مانند مهدی خوش‌سیرت كه در لشكر ویژه ۲۵ كربلا فرمانده گردان قدرتمند مسلم بن عقیل(ع) بود، در این لشكر ماندند.
حسین املاكی در نخستین آزمونش در تیپ قدس گیلان، فرماندهی اطلاعات علمیات این تیپ را در عملیات كوهستانی والفجر۹ (چوارتا – شمال سلیمانیه/ اسفند۶۴) بر عهده گرفت. در این عملیات سعید آلیانی از جوانان مؤمن رشت و فرماندهان شاخص آموزش سپاه گیلان را كه فرماندهی محور اطلاعاتی تیپ نبی‌اكرم(ص) را در این عملیات برعهده داشت تقدیم اسلام كردند. اگرچه عملیات والفجر۹ در رسیدن به هدف اصلی‌اش كه پیشروی هم‌زمان در دو جبهه شمال و جنوب و نزدیك شدن به سلیمانیه بود موفق شد، اما به دلیل ضعف نیروهای پدافندی در تثبیت خط، ارتش عراق مجدداً كل منطقه عملیاتی را تصرف كرد، اما در این بین چه بر حسن طوسی می‌گذشت...؟
***
حسن طوسی كه در عملیات والفجر۸ سمت جانشینی فرمانده لشكر را بر عهده داشت،‌ در این سمت ابقا شد. در عملیات محدود صاحب‌الزمان(عج) در حومه فاو، دشمن مجدداً‌ با شكست مواجه شد.
پس از حمله عراق به مهران و سقوط این شهر مرزی استان ایلام، عملیات كربلای۱ با هدف آزادسازی این شهر و مناطق مشرف بر آن، خصوصاً ارتفاعات حساس و استراتژیك قلاویزان در جنوب مهران انجام گرفت. البته در كنار محمدحسن طوسی این بار یكی از فرماندهان دلیر لشكر به نام محمدرضا عسكری از اهالی بندر گز قرار گرفته بود كه معاونت او را برعهده داشت و البته هم‌زمان فرمانده تیپ دوم لشكر هم بود.
مأموریت لشكر ویژه كربلای۱، آغاز حمله بر روی ارتفاعات قلاویزان و پاكسازی یكایك قله‌های آن تا آخرین مرحله عملیات بود. بسیاری از فرماندهان و دوستان محمدحسن طوسی در این عملیات، پیروزمندانه به شهادت رسیدند كه در رأس آنان شهید محمدرضا عسكری قرار دارد. پیكر این شهید بر روی یكی از قله‌های قلاویزان بر اثر اصابت خمپاره، كاملاً از بین رفت!
پس از عملیات كربلای۱ نوبت به نیروهای تیپ قدس گیلان كه حالا به «لشكر۱۶ قدس گیلان» ارتقا یافته بود، رسید. حماسه‌ای به نام كربلای۲. نوبتی هم نوبت حسین املاكی و یارانش بود. لشكر۱۶ قدس و ویژه ۲۵ كربلا با تدبیر فرماندهان‌شان خصوصاً حسن طوسی و حسین املاكی آماده آزمون‌های مهم‌تری شدند؛ این بار در جبهه‌ جنوب.
 
كربلای۴ و ۵
عملیات كربلای۴ بر خلاف باور فرماندهان رده بالای جنگ، خیلی سریع به شكست انجامید. دلیل این شكست هم جاسوسی عوامل فروخته بود. لشكر۲۵ كربلا در این عملیات آسیب بسیاری دید و تمام گردان‌های عمل‌كننده آن ‌در محورهای عملیاتی تا نود درصد تلفات دیدند، اما لشكر قدس كه قرار بود در مرحله دوم عملیات وارد عمل شود از گزند دشمن مصون ماند تا آغاز حماسه كربلای۵ در شلمچه‌ غربی.
حسین املاكی در این عملیات به عنوان فرمانده محور لشكر۱۶ قدس در جزیره «بوارین»، ضمن در هم شكستن تمام خطوط بعثی‌ها با عبور از نیروهای دشمن موفق به استقرار رزمندگان لشكر قدس در شهرك «دوعیجی» عراق، واقع در جنوب كانال پرورش ماهی در شلمچه بصره شد. كار به جایی رسید كه محسن رضایی فرمانده كل سپاه، شخصاً روی بی‌سیم شهید املاكی آمد:
- حسین جان!‌ كجا همین‌طور سرت رو انداختی پایین و داری می‌ری جلو، برادر؟
- سفره خیلی رنگارنگ بود... دلم نیومد ناخنك نزنم!
- آقا هر چه سریع‌تر برگرد عقب، لشكرهای دیگر هنوز با دشمن درگیرند! باید به كمك اون‌ها رفت.
- امر، امر شماست.
- تاكربلا راه زیادی مونده برادر... الله‌اكبر!
- جانم فدای رهبر.
لشكر قدس در عملیات كربلای5 موفقیت‌های بزرگی را رقم زد. این بار هم، همشهری‌های دلیر حسین املاكی مانند هادی فدایی و احمد صنایع پركار به شهادت رسیدند و داغ دیگری بر دل حسین ماند.
اما حسن طوسی؛ او دیگر به آخرین روزهای حیاتش نزدیك می‌شد.
 
شهادت شهید حسن طوسی
۱۸ فروردین ۱۳۶۶ برای ترمیم خطوط پدافندی كربلای5، عملیاتی با نام كربلای۸ در ساحل جنوبی كانال پرورش ماهی و پشت كانال زوجی به اجرا درآمد.
حسن طوسی چند وقت قبل از این عملیات به زیارت امام رضا(ع) رفته و در عین حال حج تمتع را رد كرده بود. حسن در ۱۹ فروردین ۱۳۶۶ به همراه عده‌ای از دوستانش كه در بین آنان حمیدرضا نوبخت، فرمانده تیپ ‌سوم لشكر و سیدمنصور نبوی فرمانده طرح و عملیات لشكر هم حضور داشتند،‌ عازم خط تحویل گرفته شده از تیپ۱۳۳ المهدی(عج) شیراز بود كه هدف خمپاره۶۰ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. شهادت حسن طوسی داغ بسیار بزرگی برای تمام رزمندگان شمال خصوصاً بچه‌های مازندران به شمار می‌رفت.
با این حال بیش از هشت سال پیكر حسن طوسی در شلمچه عراق مفقود بود تا این‌كه او و حمیدرضا نوبخت بالاخره خودشان را نشان دادند؛ اما حالا دیگر حسن طوسی تنها نبود. برادر كوچك‌ترش «محمدحسین» در همین سال توسط منافقین كوردل ترور شد و به شهادت رسید و او نیز نزد برادرش رفت.
ولی حسین املاكی هنوز كارهای زیادی داشت. پس از عملیات بزرگ كربلای۱۰ آزادسازی شهر ماؤوت طی عملیاتی موسوم به نصر۴ در دستور كار قرار گرفت. در این عملیات، لشكر قدس گیلان موفق به تصرف شهر ماؤوت عراق شد و البته فرمانده بزرگی مانند مهدی خوش‌سیرت را تقدیم اسلام و انقلاب كرد.
پس از عملیات نصر۴، حسین املاكی كه فرماندهی تیپ یكم لشكر را برعهده داشت هم‌زمان، به سمت قائم مقام فرماندهی لشكر۱۶ قدس برگزیده شد.
او در این سمت، عملیات‌های متعددی هم‌چون نصر۸  و بیت‌المقدس۲ را تجربه كرد تا این‌كه بالاخره نوبت به آخرین آزمون‌ها رسید...
 
والفجر۱۰؛ عروج یك «قهرمان»
عملیات بزرگ والفجر۱۰ در اسفندماه سال ۱۳۶۶ در غرب شهرستان اشغالی نوسود با هدف تصرف ارتفاعات مشرف بر شهر سلیمانیه عراق و تصرف شهر مهم حلبچه آغاز شد.
دشمن كه به شدت از حمله ایران غافلگیر شده بود، نه تنها دست به تك شیمیایی وسیع علیه رزمندگان زد بلكه در اقدامی جنایتكارانه با بمباران شیمیایی مردم غیرنظامی این شهر، فاجعه‌ بزرگی را رقم زد. صدام می‌خواست با این كار هم از دست كردهای معارض عراق راحت شود هم به جمهوری اسلامی ایران این هشدار را بدهد كه: از این پس پیشروی در خاك عراق مساوی است با بمباران شیمیایی شهرهای ایران! سكوت دولت‌های غربی مهر تأییدی بود بر این ادعا.
منطقه عملیاتی لشكرقدس گیلان در ارتفاعات منطقه خرمال، خصوصاً قله‌ صعب‌العبور بانی نبوك قرار داشت. در این منطقه، لشكر قدس گیلان شدیداً با نیروهای بعثی درگیر شد.
از آن‌جا كه عملیات والفجر۱۰ مراحل زیادی داشت، آخرین مرحله آن را عملیات بیت‌المقدس۴ نامیدند. قسمت این شد كه عاقبت حسین املاكی در این عملیات به فرماندهی لشكر۱۶ قدس گیلان منصوب شود.
سرانجام آخرین روز حیات سردار دلیر خطه میرزاكوچك فرا رسید. نهم فروردین ۱۳۶۷ درگیری، بسیار شدید شد. دشمن كه از پیشروی نیروهای لشكر قدس در قله‌ بانی‌نبوك بسیار عصبانی است مجدداً دست به دامان سلاح‌های شیمیایی می‌شود!
بمباران شیمیایی سپاه یكم عراق، منطقه عمل لشكر قدس را هدف می‌گیرد. حسین املاكی كه به عنوان فرمانده لشكر در كنار نیروها مشغول درگیری با دشمن بعثی است، متوجه انتشار گاز شیمیایی می‌شود. به همین خاطر دست به ماسك شیمیایی‌‌اش می‌برد تا آن را بر صورت بگذارد، اما... ناگهان متوجه بسیجی تحت امرش كه كنارش بود می‌شود. بسیجی گیلانی ماسك ندارد و عنقریب گاز به عمق ریه‌اش نفوذ می‌كند. حسین املاكی دست به اقدامی قهرمانانه می‌زند. او بدون توجه به وضعیت خود، ماسك را به بسیجی می‌دهد، اما دیگر دیر شده است. شدت گازهای شیمیایی به حدی است كه از دست ماسك هم كاری برنمی‌آید. حسین املاكی به همراه آن بسیجی هر دو شهید می‌شوند. در این سفر همیشگی، این‌بار دوست و یار دیرینه حسین، محمد اصغری‌خواه نیز همراه اوست. پیكر آنان مفقود می‌شود. حتی فرمانده سپاه یكم عراق كه به دستور مستقیم صدام برای یافتن پیكر شهید املاكی وارد منطقه می‌شود، دست خالی برمی‌گردد. پیكر محمد اصغری‌خواه سه سال و نیم بعد توسط تفحص لشكر قدس پیدا و در گلزار شهدای روستای «فتیده» لنگرود به خاك سپرده می‌شود. پیكر حسین املاكی، اما هنوز پیدا نشده است. مردم گیلان و لنگرود دل‌شان را به یادبودی خوش داشته‌اند كه برای حسین ساخته‌اند. پدر و مادر شهید هم چند سال بعد به فرزندشان پیوستند.
***
حسین املاكی تنها یك سال بعد به یار دیرینش حسن طوسی ملحق شد. او تنها فرمانده لشكری است كه در بین فرماندهان شهید رده بالای دفاع مقدس با اهدای ماسك خود به بسیجی تحت‌امرش به شهادت رسیده است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سفرشان به استان گیلان، ضمن تجلیل از این عمل بزرگ، در مورد شهید املاكی گفتند: قهرمان یعنی این!

نویسندهمحمد‌جواد مهدی زاده

پی‌نوشت‌:
*.در مورد آیت‌الله كوهستانی به کتاب‌های کیمیای محبت و افلاکیان خاک نشین رجوع شود.
منابع:
۱. ستاره شمالی؛ خاطرات سردار جانباز سیدحبیب حسینی، سیدولی هاشمی، دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری استان مازندران
۲. ویژه‌نامه شهید محمد اصغری‌خواه فرمانده لشکر قدس گیلان، مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه، ۱۳۸۸
۳. وب سایت جامع دفاع مقدس؛ ساجدsajed.ir .
۴. وب سایت تفحص: سایت جامع دفاع مقدس و شهدای استان گیلان

مقاله ها مرتبط