۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

به روشنی آینه

به روشنی آینه

به روشنی آینه

جزئیات

به مناسبت ۲۷ آبان، سالروز شهادت شهید مهدی زین‌الدین

27 آبان 1400
راستش را بخواهی توصیف بزرگانی كه جز نیكی و كمالات اخلاقی و... از خودشون چیزی به جای نگذاشته‌اند كمی سخت است. ‌یا حداقل روی صفحه كاغذ آوردنش در چند سطر و صفحه و فصل دشوار.
به حالش غبطه می‌خورم. می‌پرسی چرا؟ كافیه از خوبی‌هاش چند تا مثال بزنم تا تو هم مجذوبش شوی.
از كجا بگم؛ از پاكی و صداقت مثال زدنی‌اش، ‌از اینكه همیشه با وضو بود و دیگران را هم به این كار تشویق می‌كرد، ‌از اینكه شیفته اهل بیت(ع) بود و به خاطر عشق و علاقه‌اش به ولایت‌فقیه از صمیم دل عاشق امام(ره) بود... كافی نیست؟! پس بذار از ابتدا شروع كنم.
سال ۱۳۳۸ هـ ‌.ش در تهران در آغوش خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. گرمای محبت مادری كه بدون وضو به او شیر نداد و این را یك فریضه می‌دانست، باعث شد نبوغ و استعدادش به گونه‌ای شكوفا شود كه در همان دوران نوجوانی قرآن كریم را بدون استاد و معلّم فرابگیرد.
بزرگتر كه شد با مسائل سیاسی و مذهبی روز به جهت علاقه‌اش بیشتر آشنا شد و زیر سایه استادی چون حضرت آیت‌الله‌مدنی پرورش یافت كه بگفته خودش رشد مذهبی‌اش را مدیون ایشان است.
در مبارزات علیه رژیم نقش فعالی پیدا كرد و همین باعث شده بود كینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا كند. پشتكار، ‌ایمان به خدا، ‌توكل، ‌صداقت ... همه و همه دست در دست هم داد تا در سال ۱۳۵۶ رتبه چهارم كنكور را در دانشگاه شیراز بدست آورد كه البته همین موضوع مصادف شد با تبعید پدرش به دلیل حمایت از حضرت امام(ره) به اقلید فارس و مشكلات زندگی پس از آن.
 
بی‌درنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه‌مدّت نظامی به همراه یك گروه ۱۰۰ نفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بی‌امان علیه كفار بعثی پرداخت. در عملیات بیت‌المقدس،‌ مسئولیت اطلاعات قرارگاه نصر را برعهده گرفت و به دلیل لیاقت و شجاعت و اخلاص و استعداد رزمی در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) كه تیپ خط‌شكن بود و بعدها به لشكر تبدیل شد،‌ انتخاب گردید.
به گفته همرزمان بخصوص برادرش، ‌همیشه خود را آماده رفتن می‌دانست و مهیای سفر بود و همواره برای كم‌كردن تعلقاتش به مادیات تلاش می‌كرد. در مناجاتش این جمله را بارها تكرار می‌كرد؛ «ای خدا،‌ این جان ناقابل را از ما قبول فرما و در عوض فقط اسلام را پیروز كن».
وسواس شدیدی در مقابل امنیت بیت‌المال داشت تا اسراف و تبذیر نشود؛‌ گاهی بابت آن عصبانی هم می‌شد.
فرماندهی كه نور وجودش به اطرافیان روشنایی می‌داد طوری كه ۷۰% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشكر نماز شب‌‌خوان بودند و معنویت خاصی به لشكر تزریق كرده بود.           
گفتم كه سخت است بخواهی این صفات را خلاصه‌وار بیان كنی. امّا تنها نكته‌ای كه در تمام زندگانی این شهید بزرگوار یعنی شهید مهدی زین‌الدین ذهن مرا به خود مشغول كرد كه چگونه به این درجه از انسانیت رسیده فقط همان شیر پاك آغشته به وضوی مادری بود كه از همان بدو تولّد او را حسینی كرد. حسینی زیست،‌ حسینی جنگید و حسینی شهید شد. درست مثل همان وصیت معروفش كه همواره به برادران گوش‌زد می‌كرد كه باید حسین‌وار جنگید، حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه. یعنی از همه‌چیز در زندگی دست كشیدن.
ای كاش جان‌ها می‌داشتیم و در راه حسین(ع) فدا می‌كردیم.
آری اینگونه زیست كه چند ساعت قبل از شهادت بهمراه برادرش، خواب می‌بیند و مژده شهادتش را به او می‌دهند....
از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و می‌گفت عمل كرد و عاشقانه در آبان ماه سال ۱۳۶۳ به همراه برادرش مجید به دیدار حق شتافت.

به كوشش قاسم آقا‌علی
 

 

مقاله ها مرتبط