۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

در صف مقدم مبارزه

در صف مقدم مبارزه

در صف مقدم مبارزه

جزئیات

بررسی وظایف و ویژگی‌های دانشجوی تراز انقلاب با تکیه بر بیانات امام خامنه‌ای/ به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو

16 آذر 1402
دانشجو را به اعتبار «امروز» هم بینیم
عادت کرده‌ایم دانشجو را، به اعتبار فردایش ببینیم. فردا در مملکت کاره‌ای می‌شود، فردا وزیر و کیل می‌شود، فردا و فردا. نگاه غلطی نیست، اما کافی هم نیست. دانشجو سه ویژگی دارد که می‌شود و باید آن‌ها را دید: «جوان» است، در «محیط فرهنگی»‎ست و در مرکز «مجموعه و جمع» قرار دارد.
مجموعه‌ای که جوان است و سرشار از نیروی جوانی، روشن‌فكر است و آگاه و فرهنگی، نسبت به مسائل کلی و جهت‌گیری‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... جامعه حساسیت بیش‌تری دارد. حساسیتش، حس مسئولیت می‌آورد و انگیزه برای اصلاح نابسامانی‌ها. لذاست که «اين مجموعه، همين حالا هم بايد در وضع كشور، در وضع عمومى مردم و در تلطيف فضاى عمومى، داراى نقش باشد. اين نگاه به دانشجو، از جهت امروز است.»

معنویت؛ سلاحِ این میدان
حرف اول ایمان است و نور. نگوییم این همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و ... چرا سرِ حرف را با ایمان باز می‌کنید؟! جنگ که می‌شود، جبهه حق و باطل که صف می‌کشند، آن کسی می‌تواند تاب بیاورد و بجنگد و پیروز شود که نیرویی درونی داشته باشد؛ ایمان. و دانشجو را به حکم دانشش و به حکم جوانی‌اش در صف مقدم مبارزه می‌دانیم و نیازمند این نیروی درونی. ایمان، زاینده است و پربرکت. آثاری دارد انکارناپذیر مانند:
۱. قدرت تشخیص حق و باطل می‌دهد؛ وسط فتنه، وسط غبار. چرا که عهد کرده خداوند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً».
۲. قدرت ایستادگی و مقاومت می‌دهد، هنگام تردید و سستی. همان هنگام که جبهه کفر را بی‌شمار می‌بینیم و یاران را اندک. و این ایستادگی در مقابل استکبار ما را می‌رساند به عزت، شرف و اقتداری که وعده داده خداوند به حکم «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ».
۳. قدرت مبارزه می‌دهد، حتی در تنهایی و با وجود طعنه‌های فراوان از دوست و دشمن. آن هنگام که ایمان داری به «وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».
۴. مواجهه با مشکلات را راحت‌تر و مسیر را پاکسازی می‌کند؛ آن هنگام که دلت قرص است به «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا».


در صف اول
نسبت دانشجو با انقلاب اسلامی را که بررسی کنیم به دو نقطه عطف می‌رسیم که درخشان است و تعیین‌کننده:
۱. صف اول مبارزه
چه بخواهیم و چه نخواهیم، چهل‌و‌سه سال است وسط میدان مبارزه‌ای هستیم نفس‌گیر و سرنوشت‌ساز. سرنوشتی که می‌دانیم ختم به تمدن نوین اسلامی خواهد شد و متصل به قیام قائم(عج) و دانشجو، پیش‌رو و پیشران این مبارزه است. جوان است و آینده‌دار و آینده‌ساز. «من می‌گویم شما دانشجوها باید خودتان را در صفوف مقدم این مبارزه حس کنید... دانشجو باید احساس مسئولیت انسانی، احساس مسئولیت ملی، احساس مسئولیت دینی و اجتماعی و بین‌المللی بکند؛ این چیزی است که از دانشجو توقع می‌رود.»

۲. احساس مسئولیت
پس دانشجو که دلسوز است و انقلابی و حس می‌کند بار سنگین انقلاب را بر شانه‌هایش، باید ببیند صحنه مبارزه را، حس کند در صف اول بودن را و بشناسند دشمنی را که نوک پیکانش، نشانه گرفته «اصل نظام اسلامی» را. همان که پیر ایران فرمود «حفظ نظام اوجب واجبات است.» و بیایید بد نفهمیم معنای «اصل نظام» را که: «حفظ نظام، یعنی حفظ همه‌ ارزش‌هایی که نظام اسلامی خودش را متعهد به آ‌ن‌ها می‌داند؛ مثل عدالت، مثل پیشرفت، مثل معنویت، مثل علم، مثل اخلاق، مثل مردم‌سالاری، مثل قانون‌گرایی، مثل آرمان‌گرایی...»

آرمان خواهی؛ اولین فریضه
آرمان‌خواهی برای دانشجو، اولین فریضه است که «آرمان‌گرایی جزو مؤلفه‌های اصلی نظام اسلامی است و نظام اسلامی بدون آرمان‌گرایی یک چیز سطحی و صوری است.»
و نسبتش با واقع‌گرایی و محافظه‌کاری را باید دانست و فهمید و دچار خطا نشد. «آرمان‌خواهى مخالف محافظه‌کارى است، نه مخالف واقع‏‌گرایى.» محافظه‌کاری، تسلیم شدن است و پیش نرفتن. آرمان‌گرایی چشم به واقعیات دوختن و شناخت آن‌هاست. استفاده از واقعیات مثبت و مبارزه با واقعیات منفی.
«واقعیت‌ها نباید ما را از آرمان‌ها دور کند؛ واقعیت‌ها باید مثل پلکانى ما را به آرمان‌ها نزدیک کند. اگر یک واقعیتِ مزاحمى هم پیدا شد، با آن مقابله کنیم، معارضه کنیم، از سر راه برداریم؛ آرمان‌خواهى یعنى این.»

بدانیم و بشناسیم آرمان‌ها را
و چیست آن آرمان‌ها؟ آرمان‌هایی که از آدم تا خاتم(ص) برای تحقق‌شان خون دل خوردند. آن‌هایی که سیدروح‌الله فریادشان زد و فرزندانِ در گهواره‌اش، لبیک گفتند. آن‌هایی که جوانمردان را راهی غربت کرد به اسم دفاع از حرم، که حرم همان جمهوری اسلامی است و آرمان‌هایش مانند:
۱. آرزوی تمام انبیا
قرن‌هاست استکبار تلاش می‌کند اسلام را از زندگی، سیاست و مدیریت جامعه کنار بزند و حذف کند. تفکر اسلام سیاسی را حضرت روح‌الله زنده کرد و به جهانیان نشان داد که می‌شود و باید قانون، قانون الله باشد و تمدنی ساخت توحیدی و این آرزوی تمام انبیا، محقق‌شدنی خواهد بود.
۲. ما می‌توانیم
اعتماد به نفس که همان ما می‌توانیم است و تکیه بر توانایی‌ها و قدرت‌های ملی‌مان، ذیل اتکا به خداوند و توکل به نام اعظمش.
۳. نظم نوین‌تر جهانی
انقلاب اسلامی آمد و آنچه را نظم نوین جهانی می‌خوانند به هم ریخت. به هم ریخت نظمی را که می‌گفت یا باید سلطه‌گر بود و یا سلطه‌پذیر. اصلا دعوای مستکبران با جمهوری اسلامی از همین جا شروع شد! ما ثابت کردیم که می‌توان و باید، نه سلطه‌پذیر بود و زیر بار زور رفت و نه سلطه‌گر و زورگو. حرف، حرف ما نه، حرف الله است که خیر می‌زاید و قوانین لایتغیرش سعادت می‌پروراند. نشان دادیم به همه جهان و بیش‌تر از همه به مستضعفان عالم که می‌شود روی پای خود ایستاد و وابسته به غرب و شرق نبود و پیشرفت کرد.
۴. طرحِ نو آزادی
از آن واژه‌های مظلوم است آزادی. اصلا حرفش که به میان می‌آید، اختلاط زن و مرد به ذهن می‌رسد و ولنگاری جنسی. اما آزادی معنایی دارد به نورانیت خورشید و به زلالی رود. ما آزادی را در اندیشه می‌دانیم که آزاداندیشی و عدم وابستگی فکری به ظالم است. ما آزادی را در عمل سیاسى و اجتماعى می‌دانیم که استقلال از مستکبر است و اجازه دخالت ندادن به او.
۵. علم قدرت است
«الْعِلمُ سُلْطانْ» و قبل از آن، درهم شکننده هیمنه پوشالی قدرت‌های استعمارگر. همان‌ها که دانش را برای استثمار می‌خواهند و محکم کردن پایه‌های شیطانی قدرت‌شان و علمی که متصل به الله باشد و برای سعادت خلق‌الله، عین آرمان جمهوری اسلامی است و نشستن بر قله آن، برانگیزنده خشم شیاطین. آن‌ قدر که دیده‌ایم ترور دانشمندان‌مان را و قطعا نخواهند دید، ترور دانش و ادامه دانش را.
«باید بتوانیم از لحاظ علمی جلو برویم؛ وقتی علم جلو رفت، آن‌وقت فناوری هم جلو می‌رود. وقتی فناوری جلو رفت، تأثیر در زندگی می‌گذارد. وقتی فناوری جلو رفت، در دنیا چشم‌ها به شما متوجه می‌شود و احساس نیاز می‌کنند؛ در زندگی انسان‌ها تأثیر می‌گذارید.»

راز
مجموعه دانشجویی، اگر باور کند قدرتش را اثرگذارترین خواهد بود. آن‌جا که با «گفتمان‌سازی»، «تصمیم‌ساز» می‌شود و زنده نگه می‌دارد آرمان‌ها را در دل جامعه و مسئولین را وادار می‌کند به تلاش برای تحقق‌شان و این همان راز تحقق آرمان‌هاست:
«دانشجو تصمیم‌‏ساز است؛ دانشجو گفتمان‌‏ساز است. شما وقتى که یک آرمانى را دنبال می کنید، می‌گویید، تکرار می‌کنید و به‌جد پاى آن مى‌ایستید، این یک گفتمان در جامعه ایجاد می‌کند، این موجب تصمیم‏‌سازى می شود.»

الزامات تاثیرگذاری
تاثیرگذاری و قدم نهادن در راه دشوار دستیابی به آرمان‌ها، الزاماتی دارد که نقشه راه است و سهل‌کننده مسیر:

۱. اولین شرطش، کار عمیق بر روی مفاهیم اسلام ناب است. سطحی‌نگری، آسیب‌زاست و تیشه می‌زند به ریشه آرمان‌ها. اگر اصول را ندانیم و نشناسیم و پایه‌های اعتقادی را تقویت نکنیم، کلاه سرمان می‌گذراند با واژه‌سازی‌هایی به ظاهر کارآمد و زیبا، اما در باطن، دنبال‌کننده نیات شوم استکباری. واژه‌سازی‌هایی مانند «اسلام رحمانی» که زیباست و دهان‌پرکن، اما در بطنش، همان «اسلام آمریکایی» خوابیده، همچون دیوی هفت سر.
«تشکل‌هاى دانشجویى، روى معارف اسلامى کار کنند. کتاب هم کم نداریم؛ کتاب خیلى داریم. [دانشجویان‏] می‌توانند شیوه‌‏ها و روش‌هاى مطالعاتى انتخاب بکنند، مطالعه کنند، کار کنند، بحث کنند، جلسه خطابه بگذارند، میزگرد بگذارند؛ یعنى سطح را [بالا ببرند].»

۲. جذب بدنه دانشجویی؛ این یکی هم کار تشکل‌هاست و مجموعه‌های دلسوز دانشجویی! باید بتوانند اکثریت را همسو کنند و همراه. با روش‌هایی نو و جذاب که دانشجو مظهر خلاقیت است و نواندیشی. گرچه حرف از جذابیت که به میان می‌آید، برخی اولین راهکار را در اردوها و مراسم مختلط می‌جویند که اتفاقا سستی می‌آفریند و غفلت‌زاست و نه تنها عامل ایستایی در حرکت به سوی آرمان‌ها، که نتیجه‌اش عقب‌گرد است و ارتجاع. جذب را باید در راهکارهایی اصولی یافت مانند:
الف- پیدا کردن حرف نو؛ و حرف نو به معنای بدعت نیست که اگر غرق شویم در ژرفای بی‌انتهای قرآن و حدیث، سخنانی می‌یابیم تازه، هر بار، با هر مطالعه. این است معجزه قرآن که کهنه نمی‌شود و هر روز طرحی نو درمی‌اندازد در ذهن و دل مخاطب و از آن راهبری‌های تازه در عرصه سیاست، جامعه، اقتصاد و حتی روابط بین‌الملل می‌تراود.
ب- استفاده از شیوه‏‌هاى هنرى؛ هنر مظلوم بوده و هست. از همان موقع که دعوا بر سر «هنر برای هنر» بود و منظورشان «هنر برای فساد» تا حال که می‌گویند هنرمند باید بی‌طرف باشد، بی‌طرف در دین‌داری البته! شاید دیگر وقت آن رسیده که ساحت متعالی هنر، پاک شود و زنگار از چهره برگیرد و بشود صدای رسای سعادت بشر. تئاتر، طنز، کاریکاتور، سرود و ... می‌تواند و باید بستری باشد برای جذب.
ج- اقناع فکرى؛ بد فهمیده‌ایم ‏«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» را. «در اسلام، اقناع داریم؛ معناى این ‏«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» هم که در قرآن هست، این است، یعنى تفکر دینى را جز با اقناع نمی‌شود منتقل کرد و منعکس کرد. باید بتوانید اقناع کنید.» گفت‌وگو رمز ورود به دل‌هاست و دل که تسخیر شد، فکر را، اندیشه را فعال می‌کند و به نتیجه می‌رساند. شرطش این است که خودمان به حقیقت راه یافته باشیم که اگر باورمان نبود، نمی‌توان آن را باوراند و جان‌ها را همراه کرد.

۳. فهم وضع و واقعیت‌های كنونى كشور؛ آگاهی، بخش جدایی‌ناپذیر جذب است. باید بدانیم، وضع کنونی کشور را و نه فقط وضعیت اقتصادی و اجتماعی و داخلی را، که باید کل را دید تا جزء را درک کرد. دو واقعیت انکارناپذیر در این زمینه وجود دارد:
الف- دست به دست هم دادند، تمام نیروهای‌شان را فراخواندند تا پاک کنند تمام آنچه را آرمان‌های امام بود و ملت، تمام آنچه را برایش خون دادند و جان. تا حذف کنند تمام امیدها را و خالی کنند دل‌ها را. امروز اما جمهوری اسلامی ایران در نقطه‌ای ایستاده است که مردمش، که جوانانش فریاد می‌زنند همان آرمان‌ها را، طلب می‌کنند همان خواسته‌ها را و سرعت گرفته‌اند به سمت همان قله: «به كورى چشم كسانى كه مي‌خواستند آرمان‌ها در كشور نابود بشود و از بين برود، آرمان‌ها از بعد از رحلت امام تا امروز اوج گرفته. اين يكى از واقعيت‌‌هاى كشور است.»
ب- حضور درخشان ایران اسلامی؛ در منطقه حضور داریم و تاثیرگذار. معادلات منطقه و جهانی حتی، بدون حضور ایران و بدون نظرش، دارد محال می‌شود. نه فقط حضور مادی و فیزیکی، که حضورمان معنوی‌ست و از جنس صدور انقلاب. که صدور فکر و اندیشه و ایدئولوژی، همان گام نهادن در راه ایجاد تمدن بزرگ اسلامی‌ست.
«يكى از واقعيت‌هاى كشور، حضور شگفت‏‌آور جمهورى اسلامى در اين منطقه است. يكى از چيزها [اين‏] كه آمريكايى‏‌ها در مذاكرات‌شان -در مذاكرات پنهان‌شان، مذاكرات پشت پرده‏‌شان- در نشست‌هايى كه با عناصرِ دولتى‌‏هاى اين منطقه و با بعضى از همين مرتجعين عرب دارند كه مى‌نشينند حرف مي‌زنند، گپ مي‌زنند و در واقع با هم دردودل مي‌كنند، آن‌ها از ايران شكايت مي‌كنند و از آمريكا توقع دارند كه اعمال فشار كند، او هم مي‌گويد خب چه كار كنم، نمي‌توانم! خلاصه‏‌ بگو بشنوشان اين است! همه‌‏ اين گله‌‏ها و ناراحتى‏‌ها و شِكوه‏‌ها از اين است كه نفوذ ايران گسترده شده.»

بایدها و نبایدهای آرمان‌خواهی
«یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط؛ وقتی می‌گوییم منضبط، یعنی حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشویی و مانند این‌ها نباشد؛ گاهی حرکت‌های عمومی با بلبشو و غوغاسالاری و مانند این‌ها همراه است؛ آن‌ها ارزشی ندارد.»
راه و چاهش مشخص است؛ آرمان‌خواهی را نباید قربانی شور و هیجان جوانی –اگر منهای عقل است- کرد. باید اصولی باشد و منطقی:

۱. طلبکار باشید
دشمن افکار را نشانه گرفته و اگر در این حجم عظیم تهاجم به افکار عمومی، مطالبه‌گریِ صحیحی نباشد که مقابله کند، این هجمه‌های ناجوانمردانه ویرانگر خواهد بود.
«یادآوری آرمان‌ها، مطرح کردن آرمان‌ها، خواستن آرمان‌ها‌، طلبکاری نسبت به تحقق این آرمان‌ها یک سدی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و فضاهای مدیریتی.»
و این میدان، لشکر آماده می‌خواهد برای طلب کردن، لشکری به هوشیاری دانشجوی جوانِ مومنِ انقلابی که مطالبه کند و پیگیری و کمک برای تحقق‌شان. با همان زبان مخصوص خودش که صریح است و شجاعانه.


۲. مراقب زاویه نگاه‌تان باشید
نوع نگاه دانشجوی دغدغه‌مند به مسائل کشور باید نقادانه باشد و آرمان‌گرایانه. روی کاستی‌ها علامت سوال بگذارد و کجی‌ها را ببیند و نقد کند عیوب را. که این، همان امر به معروف و نهی از منکر است و واجب برای پیشرفت و پیش‌روی.
«من می‌گویم این نگاه نقادانه و دغدغه‌‌‌مند، از دانشجو و محیط دانشگاه نباید گرفته بشود.»

۳. طبیب باشید
نوع برخورد با مشکلات کشور باید علاج‌جویانه باشد و طبیبانه. معالجه درد دارد، تلخی دارد، نتیجه‌اش اما شیرین است؛ اگر دلسوزانه باشد. این‌جا مراقبت لازم است و تقوا؛ شور جوانی گاهی حواس را پرت می‌کند و باید مراقب بود، طرف مقابل خودی‌ست یا ناخودی؟! دوست است یا دشمن؟! خیرخواهِ نادان است یا شرخواه حواس‌جمع؟!
«در مقابله‌ با دشمن، نوع برخورد باید قاطع و صریح و طبق برخورد خود او -که خصمانه است- خصمانه باشد؛ اما در داخل و با نظام، نه؛ دلسوزانه، علاج‌ جویانه.»

۴. عقب‌نشینی در کار نیست
اگر شکست‌های مقطعی -که بخش تفکیک‌ناپذیر مبارزه است- تعیین‌کننده نهایی بود، هیچ مبارزه‌ای به پیروزی نمی‌رسید و هیچ انقلابی پا نمی‌گرفت. شکست و شکنجه و اسارت و تبعید کم ندیده‌ایم در طول مبارزات پیش از انقلاب. عملیات‌های رمضان و کربلای4 و والفجر مقدماتی کم نداشتیم که شهید دادیم و شکست خوردیم، اما ناامید نشدیم و عقب ننشستیم. ضربه‌های کاری کم نخورده‌ایم پس از انقلاب که تحریم دیدیم و ترور و زخم از خودی و دشمن کف خیابان لشکر کشید و هنوز هم. که ناامید نباید شد و باید حرکت کرد و به نور چشم دوخت.
«اگر بنا بود انسان با شکست و با عقب‌نشینی مقطعی و مانند این‌ها مأیوس بشود که هیچ‌چیز به سامان نمی‌رسید. نخیر! یأس به ‌خاطر ناکامی‌های مقطعی و موقت، مطلقاً در زندگی‌تان راه نداشته باشد.»

۵. احساس سرافرازی کنید
چهل‌و‌سه سال است که ایستاده‌ایم و پیش رفته‌ایم و سرمان بلند است. دانشجویی که آرمان‌خواه است و مطالبه‌گر، باید بداند و ایمان داشته باشد به دستاوردهای‌مان در دوران تحریم و فشار و دشمنی. در دورانی که نمی‌خواستند و نمی‌خواهند باشیم، اما هستیم، استوار و پابرجا.
«مجموع دستاوردها و موفقیت‌هایی که بعضی‌شان واقعاً بی‌نظیرند، همیشه در مدنظرتان باشد؛ یعنی احساس سرافرازی کنید به‌ خاطر انقلاب. ببینید عزیزان من! امروز سیاست‌های بزرگ‌ترین قدرت‌های دنیا، در منطقه‌ غرب آسیا به گِل نشسته، پیش نرفته؛ خود آن‌ها می‌گویند به‌ خاطر اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی است؛ این خیلی مهم است. این همان چیزی است که انقلاب می‌خواست. خواسته‌ انقلاب تحقق پیدا کرد، خواسته‌ آمریکا و همراهان آمریکا -نه ­‌فقط آمریکا- تحقق پیدا نکرد. این یک نمونه است و از این قبیل پیروزی‌های زیاد، توانایی‌های زیاد، پیشرفت‌های زیاد هست؛ این‌ها را هیچ‌ وقت از یاد نبرید.»

۶. حوصله و صبر انقلابی
تمام حرکت و تلاش‌مان، از ابتدا تا انتهایش باید با تدبیر باشد و تدبیر، بدون صبر و حوصله انقلابی، ناممکن است. عقل در بند صبر است و صبر در بند تقوا. که تقوا اگر بود، صبر اگر بود، عاقبت از آن ماست به حکم «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».
و در مقابل، بشناسیم تفاوت خشم نابجا را با خشم انقلابی. خشم بی‌جا، نابودکننده است و خشم انقلابی، احیاگر حق و عدالت. «حوصله‌ انقلابی و صبر انقلابی، مثل خشم انقلابی است.»

رسالت اصلی
و نکته پایانی که نباید میان مطالبه‌گری و آرمان‌خواهیِ فضای دانشجویی گم شود، رسالت اصلی دانشگاه است که تولید علم است و تولید عالِم و جهت‌دهی صحیح به آن دو. دانشگاه است که باید بشکند مرزهای علم را و عالِمانی را بپروراند که دغدغه وطن داشته باشند و تعالی. این دو باید در مسیری صحیح قرار گیرند که همان مسیر ایجاد تمدن اسلامی است. تمدنی مبتنی بر توحید، به دور از قدرت‌طلبی و ثروت‌اندوزیِ انسان خداپندارانه. که علم، قدرت‌آفرین است و ثروت‌افزا و روی لبه تیغ راه می‌رود عالِمی که علمش، که نیتش، الهی نباشد.
«جهت‌دهی صحیح به علم و عالم؛ علم و عالم در تمدن مادی وسیله‌ بدبختی انسان شد. وسیله‌ تولید بمب اتم شد، وسیله‌ تولید سلاح شیمیایی شد، وسیله‌ تولید ویروس‌های خطرناکی شد که امروز متأسفانه قدرتمندها از طُرُق مختلف دارند آن‌ها را در جسم و جان جوامع داخل می‌کنند؛ علم این‌ جوری شد؛ علم منحرف شد. علم، در جهت درست، در جهت نفع، در جهت کمال انسان [باید باشد].»

نویسنده: فاطمه افضلی

مقاله ها مرتبط